جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

سیاست و حکومت

بررسی مدح امیر المؤمنین از خلیفه دوم عمر بن خطاب در نهج البلاغه

بررسی مدح امیر المؤمنین از خلیفه دوم عمر بن خطاب در نهج البلاغه

در خطبه‌ ای از نهج البلاغه، جمله کوتاهی وجود دارد که امام علی (علیه السلام) مدح شخصی را می‌ کنند که به ادعای برخی، منظور امام از آن شخص، عمر بن خطاب خلیفه دوم بوده است. در حقیقت موافقان با استناد به این گفتار، در پی مشروعیت بخشیدن به خلافت خلفا هستند؛ بنابراین سوالی که مطرح می‌ شود این است که در صورت صحت این گفتار، چگونه با دیگر سخنان امام که در نکوهش و مذمت خلیفه دوم بوده سازگاری دارد؟ از این دست نقل های تاریخی دیگری هم وجود دارد که عده ای، از تعاملات امیر المؤمنین با خلفا، یاری ها، مشورت ها و راهنمایی ها و حتی نامگذاری فرزندان و خویشاوندان به نام خلفا برداشت های جهت داری در راستای اثبات مدعای خود نموده اند. در این نوشتار، درستی یا مورد مناقشه بودن این ادعا، بررسی و به این شبهه پاسخ داده می شود.

فراز خطبه

در نهج البلاغه چنین آمده: «لِلَّهِ بَلاءُ فُلانٍ فَلَقَدْ قَوَّمَ الْأَوَدَ وَ دَاوَی الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ! ذَهَبَ نَقِیَّ الثَّوْبِ قَلِیلَ الْعَیْبِ. أَصَابَ خَیْرَهَا وَ سَبَقَ شَرَّهَا أَدَّی إِلَی اللَّهِ طَاعَتَهُ وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ رَحَلَ وَ تَرَکَهُمْ فِی طُرُقٍ مُتَشَعِّبَةٍ لاَ یَهْتَدِی بِهَا الضَّالُّ وَ لاَ یَسْتَیْقِنُ الْمُهْتَدِی».[1]

خدا فلانی را در آنچه آزمایش کرد پاداش خیر دهد که کجى ها را راست و بیمارى ها را درمان نمود و سنت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) را به پا داشت و فتنه ها را پشت سر گذاشت، با دامن پاک و عیبى اندک از اين جهان رخت بر بست، به نیکى هاى دنیا رسیده و از بدى هاى آن رهایى یافت، وظيفه خود را در برابر اطاعت خداوند انجام داد و حق تقواى الهى را بجا آورد. خود رفت و مردم را پراكنده بر جاى گذاشت، كه نه گمراه، راه خويش شناخت، و نه هدايت شده به يقين رسيد.

مدح عمر بن خطاب

طبرى این سخن را درباره عمر مى داند و آن را از مغیرة بن شعبه نقل کرده که از دشمنان على(علیه السلام) است.[2] «ابن ابی الحدید» در شرح خطبه 228 هم تصریح کرده است که مقصود از کلمه «فلان» عمر بن خطاب است. او به نقل از عالم شیعی «فخار بن معد موسوی» می نویسد: «و فلان المکنّی عنه عمر بن الخطاب و قد وجدت النسخة التی بخط الرضي أبي الحسن-جامع نهج البلاغة-و تحت فلان «عمر»، حدّثنی بذلک فخار بن معد الموسوی الأودی الشاعر…».

ابن ابی الحدید از سید فخار موسوی نقل می‌کند که او خود به نسخه ای دست نویس توسط سید رضی از نهج البلاغه دست پیدا کرده که در آن، سید رضی زیر کلمه فلان نام عمر را نوشته است.[3] این سخن ابن ابی الحدید با تایید علمای اهل سنت مواجه شد.[4] محمد عبده، محقق اهل سنت نهج البلاغه نیز اینکه عمر در این عبارت ارجح باشد را می پذیرد.[5]

عبارتی در نسخۀ صبحی صالح آمده و به صورت غیر مستقیم به معنای «فلان» اشاره دارد: «و من کلام له (ع) یرید به بعض أصحابه»؛ از سخنان امام (ع) که به بعضی از اصحابش اشاره می کند.[6] البته به نظر می رسد که این جمله برگرفته از کلام قطب الدین راوندی باشد که در شرح این خطبه گفته است: «مدح بعض أصحابه بحسن السیرة… ».[7]

پاسخ های محققان به شبهه

  1. با مراجعه به نسخ نهج البلاغه متوجه می شویم که در «همه» آنها، تنها تعبیر کنایی «فلان» به کار رفته و هیچ نام دیگری، چه در متن و چه در حاشیه، ذکر شده است؛[8] چنان که در نسخه های نصیریه، ابن مؤدب و ابن شدقم – که از نسخ معتبر نهج البلاغه محسوب می گردند – هیچ نامی ذکر نگردیده است. حتی در نسخۀ دو شارح کهن نهج البلاغه، یعنی ابن ابی الحدید و ابن میثم بحرانی، -که به نسخة خطی سید رضی دسترسی داشته اند – نیز تعبیر کنایی «فلان» آمده است. [9]

نسخه‌ای که ابن أبی الحدید با آن مواجه شده، سید عبد الزهرا خطیب احتمال داده است که نوشتن نام خلیفه دوم زیر کلمه فلان، توسط صاحب نسخه ای صورت گرفته که اعتقاد داشته اوصاف ذکر شده درباره عمر است: «یحتمل أن صاحب تلک النسخة رأی أن هذه الصفات لعمر فکتب تحت خط الرضي ذلک».[10]

  1. منافات داشتن با دیگر کلمات امام علی درباره خلیفه دوم: تعابیر به کار رفته در خطبه 228 با دیگر سخنان امام (ع) در تضادّ است امام (ع) در خطبه 3 نهج البلاغه به کثرت خطا و لغزش هایش تصریح کرده است! به همین دلیل، اوصاف ذکر شده نمی تواند در شأن خلیفه دوم باشد. ابن میثم بحرانی (م 679 ق) معتقد است سخنان امام (ع) در این خطبه با مذمّت خلیفه دوم در خطبه شقشقیه[11] ناسازگار است.[12]
  2. مقصود مالک اشتر یا سلمان فارسی است: میرزا حبیب اللّه خویی (م 1324 ق) تأکید دارد که مقصود امام (ع) از شخصیت ستایش شده مالک اشتر نخعی است؛[13] چه آن که چنین ستایش هایی درباره مالک سابقه داشته است.[14]

محمد دشتی به نقل از مرحوم شهرستانى نیز نقل مى کند که در نسخه خطى سید رضى که دخترش خدمت عموى بزرگوار خود، سید مرتضى آن را مى آموخت، نام سلمان فارسى در ابتداى این خطبه نوشته شده بود.[15]

صبحی صالح، یکی از محققان اهل سنت نهج البلاغه نیز معتقد است این خطبه درباره یکی از اصحاب است و ابتدای خطبه را اینگونه آغاز کرده است: «من کلام له (علیه السلام)، ما یرید به بعض اصحابه …»؛ از کلمات آن حضرت است که با آن یکی از اصحاب خود را خطاب قرار داده است.[16]

صاحب منهاج البراعة نیز از قول قطب راوندی می نویسد که این خطبه در مدح بعضی از اصحاب امیرالمومنین علی (علیه السلام) است.[17]

  1. تعریضی به وضعیت خلیفه سوم: ابن ابی الحدید ذیل همان خطبه، احتمال دیگری نیز مطرح می‌کند که گروهی از زیدیه معتقدند که امام علی (علیه‌السلام) این سخن را درباره عثمان گفته است، و در واقع حضرت در مقام انتقاد از کارهای عثمان و اعتراض به او این جملات را بیان نموده است همانطور که به جهت تعریض بر حاکم فعلی، حاکم گذشته را مدح می‌کنند.[18]
  2. از باب تقیه: ابن ابی الحدید مدعی است که علمای شیعه این کلام را از باب تقیه و توریه درباره عمر بن خطاب می دانند. او می گوید: «امّا الامامیّة فیقولون: انّ ذلک من التقیة و استصلاح اصحابه»؛ اما امامیه می گویند، این کلام از باب تقیه و صلاح خواهی صحابه است.[19] «مرحوم خوئی نیز بعد از نقل اقوال مختلف، این جمله را از باب تقیه و توریه در باب عمر می داند و تقیه را از مسلک اهل بیت (علیهم السلام) دور نمی داند زیرا اهل بیت گاه برای حفظ خون خود و شیعیانشان مجبور به تقیه می شدند.[20]
  3. تعریضی به خود عمر است: ممکن است که کلام حضرت در مقام تعریض به کردار و رفتار عمر بن خطاب باشد (در صورتى که بپذیریم مقصود از کلمه فلان عمر بن خطاب است) و در حقیقت باید این خطبه را حمل بر تنقیص و مذمت او نمود، و این امرى متداول بین مردم است.
  4. تمام این روایات از حیث سند ضعیف است: روایت ابن عساکر[21] به جهت وجود ضعفا و مجاهیل در سند آن از آن جمله اوفى بن حکیم و عثمان بن زید کنانى و نصر بن ابى سلام ضعیف است. و روایت دیگر ابن عساکر[22] در سندش ابراهیم بن یوسف زهرى است که مجهول است.

روایت ابن شبّه[23] چون در سند آن بین غسان بن عبدالحمید و صحابى عبدالله بن مالک ارسال وجود دارد، نیز ضعیف السند است؛ زیرا او از عبدالله بن مالک این روایت را نشنیده است. مورد دیگر آنکه غسان بنابر نقل ابن حجر در «لسان المیزان»[24] و ابوحاتم در «الجرح و التعدیل»[25] مجهول است.

  1. جمله مذکور انشا و ایراد حضرت امیر (ع) نبوده بلکه آن را تکرار کرده‌اند و این یا از روی تعجب بوده یا از روی استفهام. از نقل طبرى نیز که ابن ابی الحدید از آن بهره برده، استفاده مى شود که این جملات به تمامه از حضرت على (علیه السلام) نیست، بلکه مغیرة بن شعبه به نقل از دختر ابى خیثمه نقل کرده و حضرت فقط کلمه آخر آن را تصدیق کرده است که گفت: «لقد صدقت ابنة أبي حثمة لقد ذهب بخيرها و نجا من شرها».[26]

توضیح آنکه در هر خلافت و سلطنتی خیر و شر وجود دارد، یعنى امورى که خلافت را حفظ و از شر مخالفان در امان مى دارد. عمر بن خطاب با زیرکى خلافت را به نفع خود تمام کرد و از مشکلات مخالفان خود جان سالم به در برد.

پس حضرت علی (علیه السلام) فقط جملات آخر کلام دختر ابى خیثمه را تصدیق مى کند که او از خلافت بهره هاى خود را برد و از گرفتارى هاى خلافت که براى دیگران پدید آمد در امان ماند، همان گونه که براى حضرت على (علیه السلام) مخالفین؛ از قبیل طلحه، زبیر، عایشه، معاویه و خوارج مشکلاتى پدید آوردند.

نتیجه گیری

در این فراز کوتاه تعریف از شخصیتى مى شود که در دوران زندگى خود، وظایف خویش را انجام داد و پاکدامن از دنیا رفت و در حفظ سنّت پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) و اطاعت پروردگار کوشید. در مورد اینکه این شخص چه کسى بوده، میان شارحان نهج البلاغه اختلاف شدیدى است. برخی از محققین گمان کرده اند که منظور از کلمه «فلان» عمر بن خطاب بوده که با اشکال های متعدد و نقد جدی مواجه هست: در هیچ نسخه ای تصریح به عمر نشده، با دیگر خطبه های امام (شقشقیه) که در مذمت او است سازگار نیست، از باب تقیه بوده، بسیاری قائل شدند که منظور مالک اشتر یا سلمان فارسی است و…

پی نوشت ها

[1] . شریف الرضی، نهج البلاغه (صبحی الصالح)، خطبه 228.

[2] . طبری، تاریخ طبری، ج3، ص285.

[3] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج12، ص4.

[4] . ر. ک: سبحانی، تأملات فی کتاب نهج البلاغة، ص10؛ مجموعۀ مؤلفات (الشیعة و السنة)، ج 4، ص 135؛ عبده، شرح نهج البلاغه، ص249.

[5] . عبده، شرح نهج البلاغه، ص430.

[6] . شریف الرضی، نهج البلاغه (صبحی الصالح)، خطبه 228.

[7] . هاشمی خویی، منهاج البراعة، ج2، ص402.

[8] . این مطلب از تحقیق ارزشمندی که آقای عزیز اللّه عطاردی انجام داده و نسخه صبحی صالح را با 25 نسخه خطی نهج البلاغه مقایسه کرده اند، به روشنی قابل درک است. ر. ک: نهج البلاغه، تحقیق و تصحیح: عزیز اللّه عطاردی، خطبه 228.

[9] . مردانی، اعتبارسنجی انگاره ستایش امام علی (ع) از خلیفه دوم، علوم حدیث، ش59، ص69-45.

[10] . حسینی، مصادر نهج البلاغة و اسانیده، ج3، ص159.

[11] . شایان ذکر است که خطبه شقشقیه به لحاظ سند و استناد به امیر المؤمنین (ع) دارای پیشینه ای کهن و معتبر است و برخلاف گمان بعضی، انتساب آن به حضرت قابل خدشه نیست. ر. ک: مردانی، شکوه مولا: نگاهی دیگر به خطبه شقشقیه، ص 27-52.

[12] . ابن میثم بحرانی، مصباح السالکین، ج 4، ص 98.

[13] . هاشمی خویی، منهاج البراعة، ج14، ص373.

[14] . همان، ص374.

[15] . نهج البلاغه (ترجمه دشتی)، خطبه 228. وی در کتاب روشهای برداشت از نهج البلاغه نیز به این موضوع پرداخته و همین سخنان را تکرار کرده است.

[16] . شریف الرضی، نهج البلاغه (صبحی الصالح)، خطبه 228، ص350.

[17] . هاشمی خویی، منهاج البراعة، ذیل خطبه 228.

[18] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج12، ص4.

[19] . هاشمی خویی، منهاج البراعة، ذیل خطبه 228.

[20] . همان.

[21] . ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج44، ص475.

[22] .همان، ص458.

[23] . طبری، تاریخ طبری، ج3، ص285.

[24] . ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج4، ص408.

[25] . ابی حاتم رازی، الجرح و التعدیل، ج7، ص51.

[26] . طبری، تاریخ طبری، ج3، ص285.

فهرست منابع

  1. ابن ابی‌الحدید معتزلی، عبدالحمید بن هبةالله، شرح نهج‌البلاغة، قم، مکتبة آیت‌الله المرعشي النجفي، 1363.
  2. ابن ابی‌حاتم، عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعدیل، بیروت، دار إحياء التراث العربي، 1271ق – 1952م.
  3. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان الميزان، بیروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1406ق.
  4. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
  5. ابن میثم بحرانی، اختيار مصباح السالكين (شرح نهج‌البلاغة الوسيط)، محقق: محمدهادی امینی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1366.
  6. حسینی خطیب، سيد عبدالزهراء، مصادر نهج البلاغة و اسانیده، بیروت، دار الزهراء، 1409ق.
  7. دشتی، محمد، روشهاي برداشت از نهج البلاغه (جلد ششم مجموعه نهج البلاغه شناسی)، قم، موسسه تحقيقاتي اميرالمومنين عليه السلام، 1379.
  8. سبحانی تبریزی، جعفر، حوار مع الشیخ صالح بن عبد الله الدرویش حول تأملات في نهج البلاغة، قم، مؤسسه امام صادق علیه السلام، 1424ق.
  9. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، تحقیق و تصحیح: عزیز اللّه عطاردی قوچانی، تهران، بنیاد نهج‌البلاغه، 1413ق.
  10. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، قم، مشهور، 1379.
  11. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق: صبحی الصالح، قم، دار الهجرة، 1414ق.
  12. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری: تاريخ الامم و الرسل و الملوك، تهران، اساطير، 1362.
  13. عبده، محمد، شرح نهج البلاغه، محقق: محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مطبعة الاستقامة، بی‌تا.
  14. مردانی، مهدی، اعتبارسنجی انگاره ستایش امام علی (ع) از خلیفه دوم بر پایه خطبه 228 نهج البلاغه، مجله علوم حدیث، 1390، ش59، ص69-45.
  15. مردانی، مهدی، شکوه مولا: نگاهی دیگر به خطبه شقشقیه، قم، مشهور، 1385.
  16. هاشمی خویی، سید حبیب‌الله، منهاج البراعة في شرح نهج‌البلاغة، تهران، مکتبة الاسلامية، 1400ق.

 منابع مقاله | با اقتباس از:

  1. مردانی، مهدی، اعتبارسنجی انگاره ستایش امام علی (ع) از خلیفه دوم بر پایه خطبه 228 نهج البلاغه، مجله علوم حدیث، 1390، ش59، ص69-45.
  2. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیر المؤمنین، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1386.

بررسی مدح امیر المؤمنین از خلیفه دوم عمر بن خطاب در نهج البلاغه

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :