ویژگی های حاکم اسلامی، یکی از مهم ترین مسائل در حکومت دینی، از دیدگاه امام علی (علیه السلام) می باشد. با تفحص و تعمق در سیره عملی و نظری حضرت چنین برداشت می شود که ایشان مهم ترین عامل رشد و توسعه همه جانبه و تامین امنیت و رفاه یک جامعه را، در نقش حاکم اسلامی و زمامداران آن تلقی می نمایند. بدین صورت که حاکم اسلامی را نمونه کامل یک مسلمان و انسان تلقی نموده که بهترین مصداق آن را معصوم می داند.
در زمان غیبت و یا عدم حضور معصوم، فردی را لایق چنین مقامی می داند که بیش ترین ویژگی های معصوم، در او متبلور باشد. در این نوشتار، سعی شده است که ویژگی های کلیدی و اصلی یک حاکم اسلامی از دیدگاه امام علی (علیه السلام) مطرح گردد. گرچه با تعمق در نامه ها، خطبه ها و حکمت های امام (علیه السلام) شاید ده ها ویژگی کوچک و بزرگ به طور صریح و ضمنی برای حاکم اسلامی و زمامداران او مطرح شده باشد، ولی در چنین بحث کوتاه و فشرده، مجال پرداختن به تمام آن ها نبوده است و تلاش گردیده به مهم ترین آن ها پرداخته و ویژگی های جنبی تا حدودی در ذیل آن ها مطرح گردد.
ویژگی های اصلی حاکم اسلامی از دیدگاه علی (علیه السلام) در هشت مبحث ایمان، تقوا، ساده زیستی، مردمی بودن، مدیر خوب بودن، عادل و معتدل بودن، زیرک و کیّس بودن، عالم و متخصص مسائل سیاسی اجتماعی بودن و دارای تجربه و حسن شهرت سیاسی بودن، عنوان و هر کدام به اجزای جزئی تر، تقسیم شده است که در این نوشتار و مقاله ویژگی های حاکم اسلامی از نگاه نهج البلاغه – بخش دوم به بررسی آن ها پرداخته ایم.
ویژگی های حاکم اسلامی در نهج البلاغه
امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه شریف، ویژگی های اصلی حاکم اسلامی را این گونه بر شمرده اند:
1. ایمان و تقوا
ایمان و تقوا، اصلی ترین ویژگی حاکم اسلامی است که در قالب خصوصیاتی مانند زهد، پرهیز از دنیاگرایی، حامی دین و تارک هوای نفس بودن و … متجلی می گردد. امام علی (علیه السلام) در بخش های مختلف نهج البلاغه به مناسبت های گوناگون در قالب نامه ها، خطبه ها یا حکمت ها این ویژگی را به بیانی زیبا و بلیغ عنوان نموده اند؛ مثلاً در مورد این که حاکم اسلامی پاسدار خدا و ارزش های او در روی زمین می باشد، می فرماید: «حاکم اسلامی پاسبان خدا در زمین اوست».[1]
زهد و پرهیز از دنیا گرایی
امام یکی از مصادیق ایمان و تقوا را برای حاکم اسلامی، زهد و بی توجهی به زرق و برق دنیا می داند. محور اصلی اعمال حاکم اسلامی باید خدا و عبادت و یاد او در تمام امور باشد؛ تقوای الهی پوششی است که آدمی را از آفات درونی و بیرونی حفظ می کند. تقوا از «وقایة» است و به معنی حفظ و نگهداری چیزی است از هر چه که به او ضرر و زیان می رساند و یعنی نفس را در وقایه (محافظ) قرار دادن از ترس آن که به آن آسیبی نرسد.[2]
امام علی (علیه السلام) در نامه ای که برای حارث همدانی یکی از کارگزاران خود می فرستند، چنین می نویسند: «نفس خود را در واداشتن به عبادت فریب ده و با آن مدارا کن و به زور و اکراه به چیزی مجبورش نساز، و در وقت فراغت و نشاط به کارش گیر و جز در آن چه که بر تو واجب است، و باید آن را در وقت خاص خودش به جا آوری، بپرهیز از آن که مرگ تو فرا رسد در حالی که از پروردگارت گریزان و در دنیاپرستی غرق باشی».[3]
حامی دین و پرهیز از هوای نفس
از دیگر مصادیق تقوا، که امام (علیه السلام) برای حاکم اسلامی لازم می داند، حمایت از دین خدا در تمام شرایط است و این که رضایت خالق، مقدم بر رضایت همه، حتی رضایت مردم باشد؛ به این معنی که، هدف اصلی حاکم اسلامی باید سوق جامعه و خود، به سوی خدا باشد که به رضایت و خشنودی خالق منجر می شود و همّ و غمّ و فکر او تنها در این زمینه متمرکز باشد.[4]
حضرت در نامه به «محمدبن ابی بکر»، هنگام اعزام ایشان به مصر فرمودند: «ای محمدبن ابی بکر! بدان که من، تو را سرپرست بزرگ ترین لشکرم یعنی لشکر مصر، قرار دادم. بر تو سزاوار است که با خواسته های دل مخالفت کرده، از دین خود دفاع کنی؛ هر چند، ساعتی از عمر تو باقی نمانده باشد.
به خاطر راضی نگه داشتن مردم، خدا را به خشم نیاور، زیرا خشنودی خدا جایگزین هر چیزی بوده اما هیچ چیز جایگزین خشنودی خدا نمی شود».[5]
یا در نامه ای دیگر، موضوع مخالفت حاکم اسلامی با هوای نفس و تحت کنترل داشتن آن را به مالک اشتر چنین تاکید می فرمایند: «پس نیکوترین اندوخته تو باید اعمال صالح و درست باشد. هوای نفس را در اختیار گیر و از آنچه حلال نیست بپرهیز؛ زیرا بخل ورزیدن به نفس خویش، آن است که در آنچه دوست دارد یا برای او خوشایند است، راه انصاف پیمایی».[6]
تقوای مورد نظر علی (علیه السلام) عبارت است از این که انسان در روح خود حالت و قوتی ایجاد کند که مصونیت یابد به گونه ای که اگر وسایل و موجبات گناه و لغزش برای او فراهم شد آن حالت و ملکه روحی، او را حفظ کند و مانع شود که آلودگی پیدا کند.[7]
توجه به نماز، مرگ، معاد و محاسبه
از دیگر مصادیق تقوای مدنظر امام، توجه مدام حاکم اسلامی به مساله اقامه نماز و انجام واجبات شرعی اوست. حاکم اسلامی با تمرین عمل عبادی خود، ویژگی تقوا را در خود تقویت نموده و در اداره امور کشور از آن بهره می گیرد. حضرت در این مورد در نامه ای به مالک اشتر چنین می گوید: «نیکوترین وقت ها و بهترین ساعات شب و روزت را برای خود و خدای خود انتخاب کن اگر چه همه وقت برای خداست، اگر نیت درست و رعیت در آسایش قرار داشته باشد.
از کارهایی که به خدا اختصاص دارد و باید با اخلاص انجام دهی، انجام واجباتی است که ویژه پروردگار است پس در بخشی از شب و روز، وجود خود را به پرستش خدا اختصاص ده و آن چه تو را به خدا نزدیک می کند بی عیب و نقصان انجام ده، اگر چه دچار خستگی جسم شوی».[8]
امام در مورد توجه حاکم اسلامی به مرگ و آخرت و تأثیر آن در اجرای رفتار عادلانه نسبت به رعیت، تأکید خاص دارد و خدا و محاسبه او در قیامت را بهترین میزان در رفتار عادلانه حاکم اسلامی تلقی می فرماید؛ در این مورد در نامه ای به اسودبن قطبه فرمانده لشکرش در مأموریتی به شهر حلوان چنین سفارش می فرماید:
«از آن چه که همانند آن را بر دیگران نمی پسندی پرهیز کن، و نفس خود را در حالی که امیدوار به پاداش الهی بوده و از کیفر او هراسناکی، به انجام آنچه خداوند بر تو واجب گردانیده است، وادار ساز. و بدان که دنیا سرای آزمایش است، و دنیاپرست ساعتی در آن نمی آساید جز آن که در روز قیامت از آن افسوس می خورد و هرگز چیزی تو را از حق بی نیاز نمی گرداند».[9]
آن چیزی که حاکم اسلامی را از فرو افتادن در راه های شیطانی باز می دارد «پرواپیشگی» اوست؛ امیرمومنان علی (علیه السلام) می گوید هر اندیشه و عمل و مسئولیتی باید از معیار تقوا یاری گیرد تا سلامت و موفقیت آن تضمین گردد ایشان می فرماید تقوا عزت می بخشد و تبهکاری ذلیل می سازد[10] و نیز می فرماید: «هیچ عزتی، عزت بخش تر از تقوا نیست».[11]
2. ساده زیستی
ساده زیستی یکی دیگر از ویژگی هایی است که امام علی (علیه السلام)، به اشکال مختلف بر آن تاکید می نماید. ایشان این ویژگی را در مصادیقی از قبیل پرهیز از دنیاپرستی و هواپرستی، پرهیز از سرمایه داری و همنشینی دائم با سرمایه داران و اجتناب از اسراف و رفاه زدگی تبیین می نماید. از آن جایی که در هر جامعه ای فقیر و غنی وجود دارد نظر حضرت بر این است که سطح زندگی یک حاکم اسلامی باید در حد متوسط به پایین افراد جامعه باشد که اکثریت هر جامعه را تشکیل داده اند زیرا چنین حاکمی مشکلات و سختی های مردم فقیر را بهتر درک نموده، بر رتق و فتق امور آن ها بیش تر همت می نماید.
پرهیز از سرمایه داری و رفاه زدگی
امام علی (علیه السلام) در مورد لزوم پرهیز حاکم اسلامی از سرمایه داری و سرمایه داران، در نامه ای به فرماندار بصره عثمان بن حنیف انصاری که دعوت مهمانی سرمایه داری از مردم بصره را پذیرفته بود چنین می فرماید: «پس از یاد خدا و درود، ای پسر حنیف به من گزارش دادند که مردی از سرمایه داران بصره، تو را به مهمانی خویش فرا خواند و تو به سرعت به سوی آن شتافتی؛ خوردنی های رنگارنگ برای تو آوردند و پی در پی، کاسه های پر از غذا جلوی تو نهادند.
گمان نمی کردم مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندان شان با ستم محروم شده و ثروتمندان شان بر سر سفره دعوت شده اند. اندیشه کن در کجایی و بر سر کدام سفره می خوری؟ پس آن غذایی که حلال و حرام بودنش را نمی دانی دور بیفکن و آن چه را که به پاکیزگی و حلال بودنش یقین داری مصرف کن».[12]
پرهیز از دنیاپرستی و تجمل گرایی
امام علی (علیه السلام) معتقد است حاکم اسلامی باید از ملزومات دنیا به حداقل آن اکتفا نماید و مواردی را که جنبه دنیاپرستی و تجمل گرایی دارد کنار بگذارد. از نظر ایشان، چنین حاکمی است که می تواند جامعه را به سوی عدالت اقتصادی و اجتماعی سوق دهد و فقر را از میان ببرد.
در صورتی که اگر خود، دنیاپرست و تجمل گرا باشد هم و غم او در ریاست، جمع آوری اموال و امکانات برای خود و عدم توجه به بی عدالتی های اقتصادی در جامعه خواهد بود که در نهایت این افعال، جامعه به زوال و انحطاط سوق پیدا می کند.
امام علی (علیه السلام) در این مورد به فرماندار خود در بصره، عثمان بن حنیف انصاری می فرماید: «آگاه باش هر پیروی را امامی است که از او پیروی می کند و از نور دانشش روشنی می گیرد. آگاه باش امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است، بدانید که شما توانایی چنین کاری را ندارید اما با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی مرا یاری دهید.
پس سوگند به خدا که من از دنیای شما طلا و نقره ای نیندوخته و از غنیمت های آن چیزی ذخیره نکرده ام. بر دو جامه کهنه ام جامه ای نیفزودم و از زمین دنیا حتی یک وجب در اختیار نگرفتم و دنیای شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچیزتر است».[13]
در ادامه این نامه در ضرورت پرهیز حاکم اسلامی از تجملات و زرق و برق دنیا می فرمایند: «من اگر می خواستم، می توانستم از عسل پاک و از مغز گندم و بافته های ابریشم برای خود، غذا و لباس فراهم آورم. اما هیهات که هوای نفس بر من چیره گردد و حرص و طمع مرا وا دارد که طعام های لذید برگزینم، در حالی که در «حجاز» یا «یمامه» کسی باشد که به قرص نانی نرسد و یا هرگز شکمی سیر نخورد یا من سیر بخوابم و پیرامونم شکم هایی که از گرسنگی به پشت چسبیده و جگرهای سوخته وجود داشته باشد.
آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمومنین خوانند و در تلخی های روزگار با مردم شریک نباشم و در سختی های زندگی، الگوی آنان نگردم؟ آفریده نشده ام که غذاهای لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد».[14]
3. محبت نسبت به مردم و کنار آنها بودن
امیرالمومنین علی (علیه السلام) در نامه به فرماندار خود در مصر، محمد بن ابی بکر، می گوید: «با مردم فروتن، نرمخو، مهربان، گشاده رو و خندان باش، در نگاه هایت و در نیم نگاه و خیره شدن به مردم به تساوی رفتار کن تا بزرگان در درستکاری تو طمع نکنند و ناتوان ها از عدالت تو مایوس نگردند».[15]
در نامه دیگری به ابوموسی اشعری بر همین نکته تاکید نموده، می فرماید: «با مردم، به هنگام دیدار در مجالس رسمی و در مقام داوری گشاده رو باش و از خشم بپرهیز که سبک مغزی، به تحریک شیطان است»[16] در همین زمینه (مهربانی با مردم)، به مالک اشتر می فرماید: «مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش»[17]
حضرت در مورد پنهان نشدن از مردم، به مالک اشتر می فرماید: «هیچ گاه زیاد از مردم پنهان مشو که پنهان بودن رهبران، نمونه ای از تنگ خویی و کم اطلاعی در امور جامعه می باشد. نهان شدن از رعیت، زمامداران را از داشتن آنچه بر آنان پوشیده است باز می دارد.»[18]
این همان مسأله احتجاب (در حجاب شدن و در پرده رفتن) است،[19] که بنابر اندیشه و سیره سیاسی امام علیه السلام به دور بودن از مردم و فاصله گرفتن از ایشان تلقی می گردد که نتیجه نداشتن ارتباط مستقیم با مردم، بی اطلاع بودن یا کم اطلاع بودن از آن ها و مسائل و مشکلات آن ها خواهد بود.[20]
فروتنی و تواضع حاکم نسبت به مردم
حاکم اسلامی در دیدگاه امیرالمومنین علی (علیه السلام)، باید نسبت به مقامش حالت امانت دار، و در برابر مردم فروتنی و تواضع داشته باشد. حضرت در این مورد به مالک اشتر می فرمایند: «بپرهیز که خود را در بزرگی همانند خداوند پنداری و در شکوه خداوندی همانند او دانی؛ زیرا خداوند هر سرکشی را خوار می سازد…».[21] در جای دیگر به مالک می نویسد: «اگر با مقام و قدرتی که داری، دچار تکبر یا خودبزرگ بینی شدی به بزرگی حکومت پروردگار که برتر از تو است بنگر که تو را از سرکشی نجات می دهد…».[22]
صداقت با مردم و قانون مداری
امام علی (علیه السلام) در سیره عملی و نظری خود تاکید داشتند حاکم اسلامی باید با صراحت و صداقت با مردم برخورد نماید و براساس همین اخلاق سیاسی بود که چون آن حضرت زمام امور را در دست گرفت در نخستین خطبه حکومتی خود به مردم فرمود: «پیمان من بدانچه می گویم در گرو است و به درستی گفتارم متعهد و متکلفم»[23]
حضرت در نامه خود به مالک اشتر نیز می فرماید: «و هر گاه رعیت بر تو بدگمان گردد، عذر خویش را آشکارا با آنان در میان بگذار و با این کار از بدگمانی نجاتشان ده، که این کار ریاضتی برای خودسازی تو و مهربانی کردن نسبت به رعیت است و این پوزش خواهی تو آنان را به حق وا می دارد»[24] بسیاری از زمامداران و اهل سیاست، قائل به هیچ التزام عملی نیستند و وعده هایی را که به مردم می دهند، عمل نمی نمایند. ولی حاکم اسلامی از دید امام علی (علیه السلام) باید صادق و در گرو پیمان خود بماند و هرگز از صداقت و صراحت دور نشود.
همچنین حاکم اسلامی باید به افکار مردم احترام گذاشته، با آن ها در همه چیز مشورت نماید و نیز حاکم نباید اسرار حکومت را کتمان نماید مگر اسرار جنگی که ضرورت خاصی دارد.[25] همچنین، حاکم باید براساس قانون به ادای حقوق مردم پرداخته و میان مردم تبعیض قائل نشود؛ همه را در برابر قانون یکسان تلقی نموده و خود را نیز مانند آنان بداند.
حضرت در این زمینه می فرماید: «بر عهده و وظیفه من است که هیچ سرّی را از شما مکتوم ندارم (جز اسرار جنگی و در مواقع ضرورت)»[26] و یا در سیره عملی یکسان بودن همه در برابر قانون، به جای درهم و دیناری که برادرش عقیل (برخلاف اصول عدالت) طلب کرد آهن گداخته به دست او نزدیک نمود و نشان داد برادر و بیگانه در برابر قانون (بیت المال) یکسانند.
4. مدیر خوب بودن
حاکم اسلامی باید بهترین مدیر باشد به عبارت دیگر مدیر خوب بودن یعنی این که حاکم بتواند کلیه امور را به بهترین وجه، توسط دیگران انجام دهد. یک مدیر خوب از دیدگاه امام علی علیه السلام باید به بهترین وجه، ضرورت های اجتماعی اقتصادی مردم را برآورده نموده، به عمران شهرها و زمین بپردازد و در رسیدن به این هدف بهترین ها را برای مشاوره، مدیریت، معاونت، قضاوت و کارمندی برگزیند و در امر جمع آوری مالیات به بهترین صورت ممکن عمل نماید.
انتخاب مشاورین و همکاران خوب
امام علی (علیه السلام) معتقد است یک حاکم اسلامی باید با مشورت و تماس دائم با متفکرین و دانشمندان جامعه، مرتب از آن ها در اداره امور، کمک فکری بگیرد که مایه آبادانی و رشد جامعه شود؛ در نامه خود به مالک اشتر نیز می فرماید: «با دانشمندان، فراوان گفتگو کن و با حکیمان، فراوان بحث کن که مایه آبادانی و اصلاح شهرها و برقراری نظم و قانونی است که در گذشته نیز وجود داشت».[27]
امام توصیه می نماید که مشاور و اعوان و یاران حاکم اسلامی باید از افراد پاک، شایسته و دارای صفات پسندیده باشند؛ بنابراین باید از انتخاب افراد بخیل، ترسو، حریص، شرور، گناهکار، سبک سر، دروغگو، چاپلوس، مرفه و از خودراضی پرهیز کند و افراد نیکو، خوش نام، خانواده دار، مؤمن، مردم دار، بخشنده، شجاع و عالم… را به مشاوره و معاضدت برگزیند.[28]
در همین رابطه به مالک اشتر می نویسد: «هزینه این گونه افراد بر تو سبک تر و یاریشان بهتر و مهربانیشان بیشتر و دوستی آنان با غیر تو کمتر است. آنان را از خواص و دوستان نزدیک و رازداران خود قرار ده، سپس از میان آنان افرادی را که در حق گویی از همه صریح ترند و در آن چه که خدا برای دوستانش نمی پسندد تو را مددکار نباشند انتخاب کن، چه خوشایند تو باشد یا ناخوشایند».[29]
انتخاب مدیران، قضات، کارمندان و منشی های خوب
از آنجا که حاکم اسلامی نمی تواند همه کارهای حکومت را شخصا انجام دهد به افراد مورد اعتماد، که به عنوان واسطه کارها را انجام دهند نیاز دارد و او باید بر آن ها نظارت مستمر داشته باشد. این افراد باید مؤمن و متقی کامل و دارای خصوصیات تخصصی اجرایی نیز باشند.[30] امام علی (علیه السلام) در این رابطه به مالک اشتر می گوید: «… برای هر یک از کارهایت سرپرستی که بزرگی کار بر او چیرگی نیابد و فراوانی کار او را درمانده نسازد، بگمار و بدان که هر گاه در کار نویسندگان و منشیان تو کمبودی وجود داشته باشد که تو بی خبر باشی خطرات آن دامنگیر تو خواهد بود».[31]
امام علی (علیه السلام) در مورد انتخاب قاضی نیز خطاب به حاکم اسلامی چنین توصیه می نمایند: «… سپس از میان مردم، برترین فرد نزد خود را برای قضاوت انتخاب کن کسانی که مراجعه فراوان، آن ها را به ستوه نیاورد و برخورد مخالفان با یکدیگر او را خشمناک نسازد، در اشتباهاتش پافشاری نکند و بازگشت به حق پس از آگاهی برای او دشوار نباشد…».[32]
امام علی (علیه السلام) برای انتخاب کارمندان و منشیان توصیه های مشابه و کنترل و نظارت آشکار و پنهان حاکم اسلامی بر آن ها را مطرح می نمایند و می فرمایند: «سپس در امور کارمندانت بیندیش و پس از آزمایش به کارشان بگمار و بامیل شخصی و بدون مشورت با دیگران آنان را به کارهای مختلف وادار نکن، زیرا نوعی ستمگری و خیانت است. کارگزاران دولتی را از میان مردمی با تجربه و با حیا از خاندان های پاکیزه و با تقوا که در مسلمانی سابقه درخشانی دارند، انتخاب کن. زیرا اخلاق آنان گرامی تر و آبرویشان محفوظ تر و طمع ورزیشان کمتر و آینده نگری آنان بیشتر است…»[33]
همچنین حضرت در مورد نویسندگان به حاکم اسلامی توصیه می فرماید: «سپس در امور نویسندگان و منشیان به درستی بیندیش و کارهایت را به بهترین آنان واگذار کن و نامه های محرمانه را، که در بردارنده سیاست ها و اسرار تو است، از میان نویسندگان به کسی واگذار که صالح تر از دیگران باشد…»[34]
در مورد نظارت دائم بر امور کارگزاران نیز می فرماید: «… سپس رفتار کارگزاران را بررسی کن و جاسوسانی راستگو و وفاپیشه بر آنان بگمار که مراقبت و بازرسی پنهانی تو از کار آنان سبب امانت داری و مهربانی رعیت خواهد بود…»[35] بنابراین از دیدگاه امام (علیه السلام) یک حاکم اسلامی لازم است بهترین کارگزاران سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و… را برگزیند و نظارت مستقیم و غیرمستقیم بر آنان و ارزیابی دائم از عملکرد آن ها داشته باشد تا موفق گردد.
توجه به ضرورت های اجتماعی و آبادانی شهرها
از دیگر ویژگی های اساسی حاکم اسلامی از دید امام علی (علیه السلام) توجه او به مسائل فردی و رشد اجتماعی اقتصادی جامعه است، یعنی تأمین مایحتاج اولیه برای همه، حرکت جامعه به سوی کار و تولید و وفور نعمت، تقدم کارهای تولیدی بر خدماتی و واسطه ای و اخذ مالیات. از دیدگاه امام (علیه السلام) در جامعه ای که کار و تولید، اساس باشد رفاه و آسایش برای همه تأمین می گردد در همین مورد به مالک اشتر می فرمایند:
«مالیات و بیت المال را به گونه ای وارسی کن که به صلاح مالیات دهندگان باشد، زیرا بهبودی (امور) مالیات و مالیات دهندگان، عامل اصلاح امور دیگر اقشار جامعه است و تا امور مالیات دهندگان اصلاح نشود کار دیگران نیز سامان نخواهد گرفت زیرا همه مردم نان خور مالیات و مالیات دهندگانند. باید تلاش تو در آبادانی زمین، بیشتر از جمع آوری خراج باشد که خراج جز با آبادانی فراهم نمی گردد و آن کسی که بخواهد خراج را بدون آبادانی مزارع به دست آورد شهرها را خراب و بندگان را نابود می سازد و حکومتش جز اندک مدتی دوام نمی آورد».[36]
از دیدگاه امام علی (علیه السلام) یک حاکم اسلامی باید یک مدیر خوب باشد، که تجلی آن در کارگزاران خوب، نظارت بر آن ها و توجه به مسائل اساسی و ضروری جامعه است.
نتیجه گیری
از دیدگاه امام علی (علیه السلام) بهترین حاكم اسلامی، انسان کامل است که مصداق آن در معصوم (علیه السلام) می باشد چرا که معصوم همواره در مسیر الهی قدم برمیدارد و به بهترین وجه می تواند حكومت را اداره نماید؛ ولی در زمان غیبت امام (علیه السلام) فردی می تواند جانشین او در این منصب گردد كه بیش ترین ویژگی های معصوم در او تجلی عملی یافته باشد. ویژگی های اصلی حاکم اسلامی از دیدگاه علی (علیه السلام) در هشت مبحث دسته بندی شده که در این مقاله به چهار ویژگی مهم آن یعنی ایمان و تقوا، ساده زیستی، مردمی بودن و مدیر خوب بودن، اشاره و به اختصار بررسی شد.
[1] صبحی صالح، نهج البلاغه، حکمت 332.
[2] راغب اصفهانی، المفردات، ص 530.
[3] صبحی صالح، نهج البلاغه، نامه 69.
[4] ر.ک: محمود قوچانی، فرمان حكومتی پیرامون مدیریت، صص 125 124.
[5] همان، نامه 27.
[6] همان، نامه 53.
[7] ر.ک: مرتضی مطهری، ده گفتار، صص 7-17.
[8] صبحی صالح، نهج البلاغه، نامه 53.
[9] همان، نامه 59.
[10] «التقوی تعز، الفجور تذلّ»؛ شرح غررالحكم، ج 1،ص 39.
[11] «لاعز اعز من التقوی»؛ نهج البلاغه، حكمت 371.
[12] صبحی صالح، نهج البلاغه، نامه 45.
[13] همان.
[14] همان.
[15] همان، نامه 27.
[16] همان، نامه 76.
[17] همان، نامه 53.
[18] همان.
[19] محمد معین، فرهنگ فارسی، چاپ چهارم، ج 1، ص 153.
[20] جمعی از محققین، كاوشی در نهج البلاغه، ص 107.
[21] صبحی صالح، نهج البلاغه، نامه 53.
[22] همان.
[23] همان، خطبه 16.
[24] همان، نامه 53.
[25] حسن صدر، مرد نامتناهی علی ابن ابیطالب (ع)، صص177- 179.
[26] صبحی صالح، نهج البلاغه، نامه 50.
[27] صبحی صالح، نهج البلاغه، نامه 53.
[28] علی اكبر ذاكری، سیمای كارگزاران علی علیه السلام، ج 1، ص 153.
[29] صبحی صالح، نهج البلاغه، نامه 53.
[30] جمعی از محققین، كاوشی در نهج البلاغه، بنیاد نهج البلاغه، ص 108.
[31] صبحی صالح، نهج البلاغه، نامه 53.
[32] همان.
[33] همان.
[34] همان.
[35] همان.
[36] همان.
منابع
- شریف رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، تصحیح: صالح، الصبحی، مؤسسة دار الهجرة، قم، ایران، 1414 ق.
- حسين بن محمد بن مفضل (راغب اصفهانی)، المفردات فی غریب القرآن، دفتر نشر الکتاب، چاپ دوم، 1404 ق.
- قوچانی، محمود، فرمان حکومتی پیرامون مدیریت، شرح عهدنامه امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) به مالک اشتر، مرکز آموزش مدیریت دولتی ریاست جمهوری، چاپ دوم، 1375.
- مطهری، مرتضی، ده گفتار، نشر صدرا، 1365.
- خوانساری، جلال الدین محمد، شرح غررالحکم و دررالکلم، نشر دانشگاه تهران، 1366 ش.
- معین، محمدف فرهنگ معین، نشر بهزاد، سری چاپ 3، 1390 ش.
- جمعی از محققین، کاووشی در نهج البلاغه، بنیاد نهج البلاغه، تهران، 1364 ش.
- صدر، حسن، مرد نامتناهی علی ابن ابیطالب (ع)، نشر امیرکبیر، چاپ هشتم، 1353.
- ذاكری، علی اکبر، سیمای كارگزاران علی بن ابیطالب (علیه السلام)، نشر بوستان کتاب، چاپ ششم، 1399.
با اقتباس از: بصیری، محمد علی، ویژگی های حاکم در سیره نظری و عملی امام علی (ع)، مجله هنر دینی، شماره 9.