انسان در مسیر الهی راهی بسی سخت و دشوار در پیش دارد به طوری که هر لحظه ممکن است در طی این مسیر دچار لغزش و انحراف شود، بندگان برگزیده خدا به طور دائم در درگاه الهی تضرع می کردند که خداوند لحظه ای آنها را به خودشان واگذار نکند. امیرالمؤمنین با بیان ویژگی های بندگان برگزیده، مسیر را برای ما روشن می کند.
«قَدْ أَبْصَرَ طَریقَهُ وَسَلَکَ سَبِیلَهُ وَعَرَفَ مَنَارَهُ وَقَطَعَ غِمَارَهُ، وَاسْتَمْسَکَ مِنَ الْعُرَی بِأَوْثَقِها وَمِنَ اِلْحبَالِ بِأَمْتَنِهَا، فَهُوَ مِنَ الْیَقِیِن عَلیَ مِثْلِ ضَوْءِ الشَّمْسِ. قَدْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلّهِ سُبْحَانَهُ فیِ أَرْفَعِ الأُمُورِ مِنْ إِصْدَارِ کُلِّ وَارِدٍ عَلَیْهِ وَتَصْیِیرکُلِّ فَرْعٍ إِلَی أَصْلِهِ. مِصْبَاحُ ظُلُمَاتٍ کَشَّافُ عَشَوَاتٍ مِفْتَاحُ مُبْهَمَاتٍ دَفَّاعُ مُعْضِلاَتٍ دَلیِلُ فَلَواتٍ، یَقُولُ فَیُفْهِمُ وَیَسْکُتُ فَیَسْلَمُ»[1]
راه هدایت را با روشن دلی دید و از همان راه رفت و نشانه های آن را شناخت و از امواج سرکش لغزش ها و سختی ها گذشت. او از میان همه دستاویز ها به مطمئن ترین آنها، و از میان همه ریسمان ها به محکم ترینشان دست یافته و آن را فراچنگ آورده است. پس او از یقینی به روشنی آفتاب بهره مند است.
نفس خود را در خطیرترین و بزرگ ترین امور فقط برای خداوند گماشته است: از صادر کردن هرچه بر او وارد شود و در بازگرداندن هر فرعی به اصل خود. او چراغ تاریکی ها، روشنی بخش تیرگی ها، کلید درهای بسته، برطرف کننده دشورای ها و راهنمای گمراهان در بیابان های سرگردانی است. سخن که گوید، آگاهی افزاید، و سکوت او سلامت و امنیت آرد.
رمز موفقیت در زندگی و نیل به تعالی
حضرت در این خطبه در مورد ویژگی های بندگان برگزیده خدا می فرمایند:
«قَدْ أَبْصَرَ طَریقَهُ وَ سَلَکَ سَبِیلَهُ وَ عَرَفَ مَنَارَهُ وَ قَطَعَ غِمَارَهُ وَاسْتَمْسَکَ مِنَ الْعُرَیْ بِأَوْثَقِها وَ مِنَ اِلْحبَالِ بِأَمْتَنِهَا».[2]
از جمله ویژگی های بندگان برگزیده و سالک زینت یافتن به نور بصیرت است، که به مدد آن، آگاهانه و هشیارانه تمام مسیر سعادت خویش را می پیماید. حضرت در این عبارت از واژه «أبصر» استفاده می کنند که بیانگر نگاهی ژرف و عمیق به همه ابعاد و زوایای مسیر کمال و سعادت است.
پیش تر در راه ها و مسیر کاروان ها بُرج هایی می ساختند و شب ها بر بالای آن چراغی می نهادند یا آتش می افروختند تا کاروان ها راه را گم نکنند. در زبان عرب به این بُرج ها که بر بلندای آن آتش روشن می کردند و نیز به فانوس دریایی که علامت و نشانه و وسیله تشخیص راه در مسیر کشتی هاست، و به طور کلی به هر نوع نشانه ای که برای راهنمایی رهگذران در راه ها نصب می شود، «مَنار» می گویند.
حضرت در کلام بلند خود می فرمایند: بندگان برگزیده خدا برای گذر از مسیر پر پیچ و خم زندگی و نشیب و فراز های راه و دره ها و لغزشگاه های خطرناکی که پیش روی دارد و برای رسیدن به مقصد نهایی، باید به سلامت از آنها بگذرد، از نشانه هایی استفاده می کند که با آنها مسیر گمراهی از مسیر سعادت باز شناخته می شود. این نشانه ها پیشوایان معصوم اند که اگر سالک الی الله آنها را بشناسد و پیروی از آنان را سرلوحه افکار و رفتار خود سازد از گمراهی مصون می ماند و به سعادت و قرب الهی نایل می آید.
آویختن به ریسمان محکم الهی
آویختن به مطمئن ترین دستاویز هدایت و محکم ترین ریسمان نجات، ویژگی دیگر بندگان برگزیده خداست. قرآن نیز درباره این ویژگی می فرماید:
«فَمَنْ یَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لَا انفِصَامَ لَهَا…»؛[3] پس هرکس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد، به یقین به دستاویزی استوار که آن را گسستن نیست چنگ زده است.
یکی از معانی «عروة» دسته و دستگیره ای است که بر روی ظروف تعبیه می شود تا آن ظروف به راحتی حمل شوند و به آسانی از دست انسان جدا نگردند. اما در این آیه منظور از «عروة الوثقی» ظاهراً ایمان به خداوند و کفر به طاغوت است و در باطن به ولایت امیرمؤمنان و فرزندان معصوم ایشان (ع) تفسیر شده است. رسول خدا (ص) در این باره فرموده اند:
«مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَسْتَمْسِكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى الَّتیِ لاَ انْفِصَامَ لها فَلْیَسْتَمْسِكْ بِوِلَایَةِ أَخِی وَ وَصِیّی عَلیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَإِنَّهُ لاَ یَهْلِكَ مَنْ أَحَبَّهُ وَ تَوَلاَّهُ وَ لا یَنْجُو مَنْ أَبْغَضَهُ وَ عَادَاهُ»؛[4] به ولایت برادر و جانشین من، علی بن ابی طالب (ع)
را دوست بدارد و ولایتش را بپذیرد هلاک نمی گردد، و کسی که به او کینه ورزد و با او دشمنی کند نجات نمی یابد.
گرچه ممکن است انسان در موقعیت های آرام زندگی، به خود و رفتار های خوبش اطمینان داشته، خود را به دور از انحرافات و لغزش ها بیابد، و در نتیجه، خویش را نیازمند وسیله نجات نبیند، اما واقعیت این است که انسان همواره در معرض سقوط و لغزش است. او گاهی در مسیر تندباد های زندگی و در موقعیت های بحرانی همچون کسی است که بین زمین و آسمان رها شده است، یا چون کسی که در میان امواج سهمگین گرفتار آمده و یا بر لب گودالی از آتش یا دره ای عمیق قرار گرفته است که اگر دستاویزی نیابد، سقوط می کند و نابود می شود. پس حتماً باید دستگیره ای استوار و ریسمانی محکم و ناگسستنی در اختیارش قرار گیرد تا خود را از سقوط و هلاکت برهاند. این دستگیره و ریسمان همان ایمان به خداست که انسان را در حصن مستحکم خویش نگاه می دارد و مانع سقوط او در گرداب انحراف و گناه می شود.
چنان كه کوه پیمایان و صخره نوردان به وسیله طناب هایی که به کوه و صخره نصب می كنند، مانع سقوط و نابودی خویش می شوند، ما نیز باید به حبلالمتین الهی، یعنی قرآن، چنگ زنیم و رفتار و باور های خویش را به زیور آموزه ها و دستورات قرآن بیاراییم تا ما را از خطر سقوط در جهنم باز داشته، به ساحل امن و آرامش بخش سعادت و صراط مستقیم الهی رهنمون شود. عمل به قرآن و اعتصام به خداوند پیوسته انسان را از سقوط و تباهی باز می دارد و وی را به راه مستقیم سعادت و نیک بختی هدایت می کند:
«وَ منْ یَعْتَصِم بِاللّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ»؛[5] و هر کس به خدا تمسک جوید، قطعاً به راه راست هدایت شده است.
ما اغلب از نیاز و تمسک به خداوند و عوامل هدایتی که برایمان در نظر گرفته است غافلیم؛ اما حقیقت آن است که نیاز به خداوند، نیازی واقعی، دائمی و حتی حیاتی تر از نفس کشیدن است، و از این روی، بندگان برگزیده و اولیای خداوند که چشم دلشان روشن و به سوی حقایق گشوده است، لحظه ای از خداوند غافل نمی شوند و پیوسته به او توسل می یابند و از او می خواهند که آنان را در حریم حمایت خویش قرار دهد و به خودشان وا نگذارد.
قطره ای از دریای فضایل امیر مؤمنان (ع)
در مسیر قرب الهی، شخصیت عظیمی چون امیر مؤمنان (ع) به عالی ترین مقام و منزلت دست یافت؛ منزلتی که نه فقط رسیدن به آن برای دیگران ممکن نیست، بَل اگر ما صد سال عمر می داشتیم و آن را صرف شناخت و معرفت مقام و منزلت آن حضرت می کردیم، نمی توانستیم به مقامی که ایشان در دوران کودکی و در طلیعه بعثت رسول خدا (ص) بدان دست یافتند معرفت یابیم، چه رسد که به مراتب نهایی معرفت و منزلت آن حضرت شناخت پیدا کنیم.
آن حضرت از دوران کودکی و شیرخوارگی در آغوش پیامبر (ص) جای گرفت و در دامان ایشان پرورش یافت تا اینکه در بزرگسالی به چنان مقام و منزلتی رسید که رسول خدا (ص) فرمود:
«ضَرْبَةُ عَلیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَیْن»[6]؛ ضربه شمشیر علی (ع) در جنگ خندق (که بر فرق عمرو بن عبدود فرود آورد) از عبادت همه آدمیان و جنیان[7] برتر است.
چنین شخصیتی با آن همه مجاهدت و جان فشانی در راه خدا و عبادت های بی شمار، که نقل کرده اند روزی هزار رکعت نماز می خوانده اند، و نیز با آن همه احسان و دست گیری از فقرا و یتیمان، نیمه شبان از ترس عذاب الهی به خود می لرزیدند و ناله سر می دادند. یکی از اصحاب آن حضرت به نام «ضرار» نزد معاویه بود و او از وی می خواهد که درباره امیر مؤمنان (ع) سخن بگوید. ضرار در پاسخ می گوید: من به چشم خود وی را در موقعیت هایی دیدم که پرده سیاه شب همه جا گسترده بود و او در محراب عبادت ایستاده، در حالی که محاسن خویش را به دست گرفته بود و مانند مار گزیده ای به خود می پیچید و اندوهمندانه می گریست و می گفت:
«یَا دُنْیَا یَا دُنْیَا إِلَیْكِ عَنِّی! أَبِی تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَیَّ تَشَوَّقْتِ؟ لَا حَانَ حِینُكِ هَیْهَاتَ! غُرِّی غَیْرِی لَا حَاجَةَ لِی فِیكِ، قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِیهَا. فَعَیْشُكِ قَصِیرٌ وَ خَطَرُكِ یَسِیرٌ وَ أَمَلُكِ حَقِیرٌ. آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِیقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِیمِ الْمَوْرِدِ»؛[8] شیفته من شده ای؟ نه، هنوز نتوانی که علی را بفریبی، هرگز، هرگز. جز مرا بفریب. من به تو نیازی ندارم و با سه طلاق تو را از خود رانده ام تا بازگشتی نباشد. روزگارت کوتاه است و ارزشت اندک و آرزویت ناچیز. آه از کمی توشه و درازی راه و دوری سفر و سختی منزل.
حبّه عرنی می گوید: شبی را با نوف بکالی در صحن دار الامارة کوفه خوابیدیم. پس از نیمه شب امیر مؤمنان (ع) آهسته از داخل قصر به طرف صحن حیاط آمد در حالی که وضعی غیر عادی و دهشتی فوق العاده بر او مستولی بود، به طوری که نمی توانست تعادل خود را حفظ کند. با قامتی خمیده، دست به دیوار گرفته بود و با کمک دیوار راه می رفت و این آیات را با خود زمزمه می کرد:
«إنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لآیَاتٍ لِّأُوْلِی الألْبَابِ * الَّذِینَ یَذْكُرُونَ اللّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَكَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»؛[9] همانا در آفرینش آسمان ها و زمین و آمد و شُد شب و روز خردمندان را نشانه هاست. همان کسان که ایستاده و نشسته و بر پهلو ها خفته خدای را یاد می کنند و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند [و گویند:] پرودگارا، این را به گزاف و بیهوده نیافریدی، تو پاکی [از اینکه کاری به گزاف و بیهوده کنی] پس ما را از عذاب آتش دوزخ نگاه دار.
آن حضرت پیوسته این آیات را تلاوت می کرد، در حالی که از خود بی خود شده بود و گویی هوش از سرش پریده بود. پس به من فرمود:
«أَرَاقِدٌ أَنْتَ یَا حَبَّةَ أَمْ رَامِقٌ؟»؛ حبه، خوابی یا بیداری؟
گفتم: بیدارم. تو که از هیبت و خشیت خدا چنین می کنی، پس وای به حال ما. آن حضرت چشم ها را پایین انداخت و گریست و سپس فرمود:
«یَا حَبَّةُ إِنَّ لِلّهِ مَوْقِفاً وَ لَنَا بَیْنَ یَدَیْهِ مَوْقِفٌ لَا یَخْفَى عَلَیْهِ شَیْءٌ مِنْ أَعْمَالِنَا. یَا حَبَّةُ إِنَّ اللّهَ أَقرَبُ إِلَیَّ وَ إِلَیْكَ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ. یَا حَبَّةُ إِنَّهُ لَا یَحْجُبُنِی وَ لَا إِیَّاكَ عَنِ اللَّهِ شَیْءٌ»؛[10] ای حبه، همانا برای خداوند توقفگاهی است و ما روزی در برابر خداوند نگاه داشته خواهیم شد و هیچ عملی از اعمال ما بر او پوشیده نمی ماند. ای حبه، خداوند به من و تو از رگ گردن نزدیک تر است و همانا هیچ چیز نمی تواند بین ما و خدا حایل شود.
چنانكه گذشت، امیر مؤمنان (ع) روزی هزار رکعت نماز مستحبی می خواندند. ممکن است برای کسانی که تصور می کنند هر نمازی را باید با شرایط و رعایت آداب خواند، این پرسش مطرح شود که چطور آن حضرت با آن همه اشتغال و فعالیت، هر روز و شب در محراب عبادت می ایستادند و هزار رکعت نماز به جای می آوردند؟
پاسخ این است که رعایت شرایط و آداب نماز، مانند ایستادن رو به قبله، در نماز های واجب لازم است، و رعایت آنها در نماز های مستحبی واجب نیست. بنابراین نماز های مستحبی را می توان هنگام حرکت و کار کردن خواند، و رکوع و سجده آن نماز ها را می شود با اشاره به جای آورد. پس آن حضرت اگر کار خاصی نداشتند، نماز های مستحبی خود را با رعایت شرایط می خواندند، وگر نه هم زمان با کار در مزرعه و در هنگام دستگیری از فقرا و مستمندان و… نماز مستحبی نیز می خواندند، چنان كه برخی علما هنگام حرکت و راه رفتن، نماز های نافله یا قضای آنها را می خواندند.
خورشید یقین، روشنگر و آرامش بخش بندگان برگزیده
«فَهُوَ مِنَ الْیَقِینِ عَلَى مِثْلِ ضَوْءِ الشَّمْسِ قَدْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلّهِ سُبْحَانَهُ فِی أَرْفَعِ الْأُمُورِ مِنْ إِصْدَارِ كُلِّ وَارِدٍ عَلَیْهِ وَ تَصْیِیرِ كُلِّ فَرْعٍ إِلَى أَصْلِهِ»؛ پس او از یقینی به روشنی آفتاب بهره مند است. او نفس خود را در خطیرترین و بزرگ ترین امور فقط برای خدا برپا داشته است، از صادر کردن هرچه که بر او وارد شود و در گرداندن هر فرعی به اصل خود
مطالعه و کسب دانش، عقل انسان را می پرورد و بر اندوخته های او می افزاید، اما او را به ساحت یقین نمی رساند و سرگردانی ها و شبهات را از دل او نمی زداید.
سرگردانی ها و شبهات در پرتو افاضه نور یقین و به مدد خداوند از جان و دل بندگان برگزیده زدوده می شوند. چنان كه با تابش نور خورشید همه جا روشن می شود و نقطه ای تاریک در زمین باقی نمی ماند، خورشیدِ یقین، دل مؤمنِ واصل به معرفت خدا را از حیرت ها و ابهام ها و تاریکی هایی که دیگران را از حرکت باز می دارد، می رهاند و در اعماق دل او آرامش و اطمینان به مسیری که در پیش روی دارد پدید می آورد؛ وسوسه ها و تردید ها به نهان خانه نورانی دل او راه نمی یابند؛ و خورشید بصیرت الهی همه حقایق را بر او آشکار می سازد و راه حق و سعادت را به روشنی به او می نمایاند.
گاهی حوادثی سهمگین رخ می دهد که آرامش را از افراد می ستاند و آنان را آشفته خاطر و پریشان می سازد؛ اما سالکان و بندگان برگزیده راه خدا که دلشان به نور یقین روشنی یافته است، در برابر این حوادث کاملاً آرام و خونسردند و واکنش خاصی نشان نمی دهند. شاید برخی گمان کنند که آنان از حوادث پیرامون خود اطلاعی ندارند، و از این روی، به آنها بی اعتنایند؛ اما چنین نیست، و آرامش و اطمینان خاطر آنها برخاسته از آگاهی به سیر حوادث و فرجام کار هاست. نگرانی و اضطراب در دیگران برخاسته از آن است که نمی دانند چه رخ داده و فرجام کار چه خواهد بود؛ اما برای کسی که حقایق پیرامون خود را می شناسد و به زنجیره حوادث و فرجام آنها آگاهی و یقین کامل دارد، دلیل منطقی برای اضطراب و نگرانی وجود ندارد.
بندگان برگزیده مشعل هدایت دیگران
امیر مؤمنان (ع) در پایان این فراز از خطبه، در مقام بیان شمار دیگری از ویژگی های بندگان برگزیده خدا می فرمایند:
«مِصْبَاحُ ظُلُمَاتٍ كَشَّافُ عَشَوَاتٍ مِفْتَاحُ مُبْهَمَاتٍ دَفَّاعُ مُعْضِلَاتٍ دَلِیلُ فَلَوَاتٍ یَقُولُ فَیُفْهِمُ وَ یَسْكُتُ فَیَسْلَمُ»؛ بندگان برگزیده چراغ تاریکی ها، روشنی بخش تیرگی ها، کلید درهای بسته، برطرف کننده دشواری ها و راهنمای گمراهان در بیابان های سرگردانی است. سخن که گوید، آگاهی افزاید و سکوت او سلامت و امنیت آرد.
سالک و رمیده از دام علایق مادی، که خداوند قلبش را با نور یقین روشن گردانیده است، نمی تواند به روشنایی درون خویش بسنده کند و به زدودن تاریکی از دل دیگران نپردازد. بنابراین او مشعل فروزانی است که انوار علم را بر دل های تاریک می تاباند و تیرگی ها و شبهات را از ضمیر جاهلان می زداید و راه های پنهان و پوشیده معارف و احکام مبهم و ناشناخته را نشان می دهد و می گشاید. چنان كه سطح کویر یک نواخت و بی نشانه است و تشخیص راه اصلی دشوار، و با وزش طوفانی گرد و خاک سطح جاده را می پوشاند و اثری از آن باقی نمی گذارد.
همچنین در بیابان، تشخیص راه های فرعی و نیز بیراهه ها از راه اصلی دشوار است و رهپیمایان برای اینکه به سلامت از آن بگذرند، نیازمند راهنمایی هستند که کاملاً به مسیر ها آشنا باشد و آنان را برای گذر از بیابان یاری کند. در غیر این صورت راه را گم می کنند و بر اثر گرسنگی، تشنگی و گرما از پای در می آیند.
تشخیص مسیر سعادت و نیل به کمال نیز همچون یافتن راه کویری دشوار است و گردا گرد آن را راه های انحرافی و شبهاتی فرا گرفته اند که انسان را به گمراهی و غفلت از حق می افکنند. با توجه به وجود همین راه های انحرافی و شبهات فرا رویِ جوینده سعادت است که برخی مکاتب فلسفی، شک گرایی و نسبیت گروی را ترویج می کنند و بر این باورند که انسان نمی تواند به یقین دست یابد و راه صحیح را تشخیص دهد و همواره در شک و حیرت باقی می ماند. بنابر آنچه گفتیم، انسان های عادی و ناآگاه از دشواری ها و بیراهه هایی که سر راه مقصد نهایی وجود دارند، نیازمند راهنمای بندگان برگزیده و راه آشنایی هستند که دست آنان را بگیرد و از میان شبهات، انحرافات و وسوسه های رهزنان اندیشه، به نور هدایت و حق رهنمون سازد.
نکته آخر نیز اینکه بندگان برگزیده خدا چنان سخن نمی گوید که مخاطبانش نفهمند. او مقصود خود را در لفاظی ها، اصطلاحات و شطحیاتی که فهم آنها برای مخاطبان دشوار است نمی پوشاند. او هرگاه سکوت را وظیفه و موجب نجات از لغزش های زبان تشخیص دهد، سکوت می کند.
نتیجه گیری
بندگان برگزیده در اسلام به لطف ایمان قوی، تقوا و اعمال نیکو از وسوسه های شیطانی مصون می مانند. قرآن کریم و احادیث نبوی و سیره علوی به روشنی بیان می کنند که این افراد با توکل به قدرت الهی و پایبندی به دستورات شرعی، قادر به مقاومت در برابر وسوسه ها و تحریکات شیطان هستند و با الگو شدن برای دیگران، به تحقق جامعه ای مؤمن و پایبند به اصول الهی کمک می کنند.
پی نوشت ها
[1]. شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 87.
[2]. شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 87.
[3]. بقره، 256.
[4]. مجلسی، بحارالانوار، ج67، باب 4، ص132، ح 1.
[5]. آل عمران، 101.
[6]. ديلمی، ارشاد القلوب، ج2، ص215.
[7]. «الثقلين» در اين حديث شريف، ناظر به پيامبر اکرم (ص) و ديگر امامان معصوم (ع) نيست و آنان را در بر نمی گيرد، به ويژه با توجه به اينکه پيامبر (ص) از امير مؤمنان (ع) برتر است.
[8]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 74.
[9]. آل عمران، 190-191.
[10]. مجلسی، بحار الانوار، ج41، باب 101، ص22، ح 13.
منابع
- قرآن کریم
- ديلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، نجف، انتشارات المطبعة الحيدرية، 1374 ق.
- شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، قم، دارالهجرة، ۱۴۱۴ق.
- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، تهران، انتشارات المكتبة الاسلامية، 1405 ق.
منبع مقاله با اقتباس از:
مصباح یزدی، محمد تقی، بهترین ها و بدترین ها از دیدگاه نهج البلاغه، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1401 ش.