جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

سیاست و حکومت

نظارت در اسلام و حکومت امام علی (علیه السلام)

نظارت در اسلام و حکومت امام علی (علیه السلام)

نظارت در اسلام و دیگر حکومت ها همیشه از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار  بوده است؛ زیرا نظارت در صورتی که دقیق، کارشناسانه و همه جانبه باشد نه تنها حسن اجرای قانون و مقررات را تضمین می کند که به تدریج، نقاط قوت و ضعف قوانین و مقررات را نیز نمایانده و راهکارهای روشن و مطمئن برای تصحیح آن ها و بهبود و کمال نظم اجتماعی را فراهم می کند. امروزه که قانون مبنای نظم اجتماعی شناخته شده است، نظارت می تواند بازوی قدرتمند قانون در جامعه باشد.

این نوشتار، نظارت در اسلام را با رویکرد سیاسی و اجتماعی و جايگاه اين امر را در نظام علوی و ساز و كار حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در اجرای بهتر و شيوه بهنيه آن را مورد توجه قرار می دهد.

مفهوم نظارت در اسلام

نظارت در اسلام، در حوزه وظایف فردی و اجتماعی، دارای پشتوانه بسیار قوی و اندیشه بنیادین است. یک مسلمان به حکم آموزه های دینی، همواره خود را تحت نظارت و اشراف مافوق می داند و در تنها ترین تنهایی ها، او تنها و خارج از دید و نظارت نیست. خداوندی را که اسلام معرفی می کند و هر مسلمانان بدان ایمان دارد، حضور فراگیر و همه جانبه بر عالم دارد و جهان در محضر اوست و قاضی و حاکم نیز حضرت اوست.

مسلمانان به حکم قرآن معتقدند که خداوند متعال، قدرت نامتناهی، آگاهی و نظارت نامحدود و حسابرسی دقیق و موشکافانه ای دارد و نسبت به انسان از رگ های گردن او نزدیک تر می باشد:«وَ عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ ۚ وَ یَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ ۚ وَ مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا؛[1] و کلیدهای خزائن غیب نزد اوست، کسی جز او بر آن آگاه نیست و نیز آنچه در خشکی و دریاست همه را می‌ داند و هیچ برگی از درخت نمی‌ افتد مگر آنکه او آگاه است».

در کنار نظارت باریک بین و همه جانبه الهی، شیاطین انس و جن که درصدد انحراف انسان و بازداشتن وی از پیمودن صراط مستقیم و سبیل حق و عدل هستند نیز کم توان و بیکار نیستند و فعالیت می کنند تا انسان تن به غفلت دهد و برای خود مصونیت تصور نماید. انسان همواره باید مراقب بوده، نظارت الهی را احساس کند و از دام های شیاطین جنی و انسی غافل نباشد. و هر لحظه خود را در معرض خطر و بر سرد دو راهی «امّا شاکرا و امّا کفورا؛[2] یا شکر می کند یا ناسپاسی» احساس نماید.

با توجه به چنین درونمایه اعتقادی برای هر مسلمان، موضوع نظارت در جامعه اسلامی بسیار حائز اهمیت است. نظام علوی نیز که بی شائبه ترین آیینه تمام نمای اسلام و معارف ناب و زلال آن در ابعاد گوناگون به ویژه بخش حکومتی است، به این مقوله اهتمام ویژه می ورزد.

ابعاد نظارت در صدر اسلام

هرچند مهم ترین پشتوانه فکری و دینی در اسلام برای اعمال نظارت، اصل امر به معروف و نهی از منکر می باشد، اما پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) صرفا به بیان این اصل و مفاد و منافع آن اکتفا نکردند، بلکه بنابر گزارش های تاریخی، راهکارهای عملی ای نیز برای اجرای نظارت و نهادینه کردن آن در جامعه اسلامی بیان فرمودند.

پیامبر اسلام در نخستین تلاش های خویش برای برپایی نظام سیاسی اسلام و در ملاقات با نمایندگان مدینه که بعدها به عنوان انصار شهرت یافتند، پس از آن که انصار به ایشان ایمان آورده و بیعت کردند، برای هر طایفه از طوایف آنان یک یا دو نفر را به عنوان نقیب نصب فرمود تا اوضاع آنان را از نزدیک تحت نظر داشته باشد و جریان اسلام گرایی و گذر جامعه از جاهلیت به توحید را کنترل نمایند.[3]

پس از آنکه حضرت به مدینه هجرت نموده و حکومت اسلامی را به کمک انصار تاسیس کردند، نه تنها نمایندگان و ناظران یاد شده را بر کنار نکردند بلکه به تدریج دامنه نظارت را گسترانده و ناظران بیشتری برای تحت نظر داشتن بخش ها و قبایل گوناگون مدینه و اطراف برگزیدند.

به عنوان نمونه، ایشان در سال ششم هجری برای هر ده نفر از مجاهدان یک نفر را به عنوان «عریف» معین فرمود تا توسط آنان اوضاع و احوال را تحت نظر داشته، از روند کار و جریان امور به خوبی آگاه شوند. افرادی چون جندب بن النعمان، رافع بن خدیج و… جهت نظارت بر امور قبایل و گزارش از وضعیت سیاسی و دینی آنان به مدینه مامور شدند و حضرت در مورد بازار و امور اقتصادی نیز نظارت دقیق داشت و دستگاه نظارتی خود را با گماشتن سعید بن العاص بر بازار مکه و دیگرانی بر بازار مدینه تقویت نمود.[4]

با گسترش قلمرو اسلام و انباشت تجارب حکومتی، نظارت نیز از جنبه کمی و کیفی توسعه یافت و پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از زنان نیز به منظور نظارت و اطلاع رسانی بهره جست که گماشتن «ام الشفا» بر یکی از بازارهای اسلامی گواه بر این مدعاست. علاوه بر این، خود حضرت سفارش فرمودند: برای هر صنف [در امر نظارت] از افراد شایسته آن صنف استمداد جویید.

پس از دوران رسالت، تا حدودی دستگاه نظارت حکومت تضعیف شد و تخلفاتی که از برخی فرماندهان در جریان های مختلف به ویژه داستان مالک بن نویره مشاهده شد، نشانگر همین واقعیت است، اما به تدریج و پس از رفع خطرات نظامی حکومت اسلامی و تحرکات جنگ های رده، این مقوله مورد اهتمام قرار گرفت و در زمان خلیفه دوم، اهمیت گذشته خود را باز یافت.

چنان که در دوران خلافت عثمان بن عفان، به دلایلی که اکنون مجال طرح آن ها نیست، نظارت خلیفه و دارالخلافه مدینه بر امور کارگزاران و نهادها و اصناف به شدت کاهش یافت و جامعه به تدریج دچار انواع بیماری ها و ناهنجاری هایی گردید که سرانجام منجر به انقلاب خونین و قتل خلیفه شد.

امیرالمومنین علی (علیه السلام) و مقوله نظارت

چنان که اشارت رفت، امام علی (علیه السلام) زمانی زمام حکومت را به دست گرفت که دارالخلافه مدینه، مقوله نظارت را عملا به دست فراموشی سپرده بود. خلیفه سوم از حیث نظارت و اطلاع رسانی با ناکارآمدی جدی مواجه بود و تا زمانی که صدای پای انقلابیون مصر، کوفه، یمن و مدینه را از بام منزل خود نشنید، آشفتگی اوضاع و انفجار جامعه را باور نکرد و هنگامی طنین انقلاب مردم را حس کرد که دیگر دیر شده بود. آگاهی و احیانا نظارت او در این زمان نه تنها به حال جامعه که به حال خود او نیز سودی نداشت.

امیرالمومنین علی (علیه السلام) علی رغم میل باطنی و پس از فشار زیاد برای پذیرش زمام امور و سرانجام پس از نیل به خلافت، مواضع شفاف و بدون ابهامی را در زمینه نظارت و بازرسی اتخاذ کردند و در سایه اصل مهم بازگشت به کتاب خدا و تبعیت از سیره رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و به کار بستن اجتهاد خویش، با صراحت اعلام کردند که حکومت و از جمله بیت المال در دست خلیفه مسلمانان و کارگزاران اسلامی امانت است؛ آنان حق تملک و تصرفات مالکانه ندارند.

بیت المال متعلق به همه مسلمانان است نه حاکمان! این در حالی است که خلیفه پیشین، حکومت و بیت المال را اگر ملک طلق خود نمی دانست، دست کم به چنان ولایتی باور داشت که تصرف مالکانه و دلبخواهانه می نمود و هیچ نصیحت و مصلحتی را مانع بخشش های کلان اموال و اعطای مقامات سیاسی از ناحیه خود و کارگزارانش نمی دید و به شکوه و انتقاد نیز در این باب وقعی نمی نهاد.

اما امیرالمومنین علی (علیه السلام) با صراحت اعلام کرد: حکومت، امارت و بیت المال، امانت مسلمانان در دست حاکم اسلامی است؛ در این باره باید کمال احتیاط، تحفظ و عدالت را مبذول داشت. در زمان خلافت خود نیز عملا به این سیره عمل نمود. به رفاعه بن شداد بجلی قاضی شهر اهواز نوشت:

«کسانی را که به سخنان تو اعتقادی نداشته و عقیده تو را درباره ما قبول ندارند، به کار مگیر اگر (چنین کسانی را) استخدام کنی پس خدا دشمن تو خواهد بود. بدان ای رفاعه! این مقام حکومت (بر مردم) امانت (الهی) است و هر کس نسبت به آن خیانت ورزد، لعنت خدا تا روز جزا بر او باد و هرکس خائن را استخدام کند پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در دنیا و آخرت از او بیزار است».[5]

آن حضرت در جاهای دیگر نیز نظام حکومتی امت را بر پایه امانت دانسته و هرگونه رویکرد مالکانه و غیرعادلانه را خیانت به امانت و امت اسلامی خوانده است[6] و در برابر ابوالاسود از جریان عملکرد فرماندار بصره که گزارشی ارسال داشته بود، نوشت:

«اما بعد، فمثلک نصح الامام و الامه، و ادى الأمانة، و دل على الحق؛[7]اما بعد، مثال تو (اشخاص متعهد و وظیفه شناس) برای امام و امت خیرخواهی کرده و امانت را (که ماموریت اجرایی باشد) عمل نموده است و بر حق راهنمایی کرده است…».

ایشان همچنین در نامه به ابن عباس تصریح کردند: «أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّی کُنْتُ أَشْرَکْتُکَ فِی أَمَانَتِی وَ جَعَلْتُکَ شِعَارِی وَ بِطَانَتِی وَ لَمْ یَکُنْ [فِی أَهْلِی رَجُلٌ] رَجُلٌ مِنْ أَهْلِی أَوْثَقَ مِنْکَ فِی نَفْسِی لِمُوَاسَاتِی وَ مُوَازَرَتِی وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَیَّ؛[8] اما بعد، من تو را در امانتم (حکومت) شریک خود نمودم، و نسبت به خویش از همه نزدیکتر قرار دادم، هیچ یک از خاندانم، براى موافقت و مدد کردن به من و رساندن امانت به سویم در نظر من مطمئن تر از تو نبود».

حضرت در نامه ای از ابی سلمه، حاکم بحرین قدردانی می کند، و نیز حکومت را یک امانت می داند که نباید مورد خیانت قرار گیرد. حضرت می فرمایند:

«أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي قَدْ وَلَّيْتُ النُّعْمَانَ بْنِ عَجْلَانَ الزُّرَقِيَّ عَلَى الْبَحْرَيْنِ وَ نَزَعْتُ يَدَكَ بِلَا ذَمٍّ لَكَ وَ لَا تَثْرِيبٍ عَلَيْكَ فَلَقَدْ أَحْسَنْتَ الْوِلَايَةَ وَ أَدَّيْتَ الْأَمَانَةَ فَأَقْبِلْ غَيْرَ ظَنِينٍ وَ لَا مَلُومٍ وَ لَا مُتَّهَمٍ وَ لَا مَأْثُومٍ فَلَقَدْ أَرَدْتُ الْمَسِيرَ إِلَى ظَلَمَةِ أَهْلِ الشَّامِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ تَشْهَدَ مَعِي فَإِنَّكَ مِمَّنْ أَسْتَظْهِرُ بِهِ عَلَى جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ إِقَامَةِ عَمُودِ الدِّينِ إِنْ شَاءَ اللَّه؛[9]

پس از ياد خدا و درود، همانا من نعمان ابن عجلان زرقى، را به فرماندارى بحرين نصب كردم، بى آن كه سرزنشى و نكوهشى براى تو وجود داشته باشد، تو را از فرماندارى آن سامان گرفتم، براستى تاكنون زمامدارى را به نيكى انجام دادى، و امانت را پرداختى. پس به سوى ما حركت كن، بى آن كه مورد سوء ظنّ قرار گرفته يا سرزنش شده يا متّهم بوده و يا گناهكار باشى، كه تصميم دارم به سوى ستمگران شام حركت كنم. دوست دارم در اين جنگ با من باشى، زيرا تو از دلاورانى هستى كه در جنگ با دشمن، و بر پا داشتن ستون دين از آنان يارى مى طلبم. ان شاء اللّه».

ضرورت نظارت در اسلام و لوازم آن

بدیهی است که دیدگاه امانت نگر درباره حکومت و اجزای آن، ضرورت نظارت بر امور کارگزاران و گردش فعل و انفعالات سیاسی را دو چندان می کند. دستگاه حکومت باید تدابیری بیندیشد تا پس از آموزش و باوراندن امانت بودن حکومت و تصحیح نگرش مردم و ارباب سیاست در این باب، لزوم نظارت را تبیین نماید و هرگونه ابهام و پرسش را در این زمینه رفع نماید. بر این اساس، امیرالمومنین علی (علیه السلام) از راه های گوناگون و بیان و شیوه های مختلف، بر ضرورت و اهمیت نظارت در حکومت تاکید می فرمایند که اهم آن ها از این قرار است:

الف. تقویت نظارت درونی

همه نصایح اخلاقی و تذکرات تربیتی امام نسبت به مردم و کارگزاران حکومت در این راستا است. حضرت برای این که عقل و حق طلبی و درست کاری را در انسان ها تقویت نماید، تا بر اثر آن به دور از چشم نظارت حکومتی و قاطبه امت دست به خطا و تخلف نزنند، موضوع تقوای الهی، ترس از فرجام تخلف و نافرمانی، نظارت همیشگی و دقیق الهی به امور و اهمیت حقوق مردم را طی خطبه ها، نامه ها و تذکرات متعدد یادآور می شوند.

امیرالمومنین علی (علیه السلام)، در این نامه ها و خطابات، از کوتاه بودن دوران امانتداری و حتمیت حسابرسی و کیفردهی خبر می دهد و مرگ، قیامت، بهشت و جهنم را یادآور می شود تا کارگزاران دوران فرمانروایی را «طعمه» ندیده، فرصت طلبی و آزمندی نکنند، بلکه آن را به دید امانت نگریسته، نظارت الهی را جدی و همیشگی بدانند و صداقت ورزی را پیشه خود سازند.

ب. لزوم تاسیس دستگاه نظارتی بیرونی

امام علی (علیه السلام) پس از تبیین روشنگری های لازم درباره توجه ماموران دولتی به نظارت الهی و تاکید بر عدم غفلت آنان از این مهم، نظارت بیرونی را مطرح نموده و بر ضرورت آن به منظور سلامت نظام سیاسی و پایداری آن اصرار می ورزند. حضرت در نامه ای خطاب به اشعث بن قیس کندی می فرمایند:

«وَ إِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَ لَكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانَةٌ وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًى لِمَنْ فَوْقَكَ؛ لَيْسَ لَكَ أَنْ تَفْتَاتَ فِي رَعِيَّةٍ وَ لَا تُخَاطِرَ إِلَّا بِوَثِيقَةٍ؛ وَ فِي يَدَيْكَ مَالٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ أَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ حَتَّى تُسَلِّمَهُ إِلَيَّ؛ وَ لَعَلِّي أَلَّا أَكُونَ شَرَّ وُلَاتِكَ لَكَ؛ وَ السَّلَام؛[10]

حكمرانى براى تو طعمه نيست، بلكه امانتى است بر عهده ات، و از تو خواسته اند دستور ما فوق خود را رعايت نمايى. تو را حقى نيست كه در امور رعيت به دلخواهت رفتار كنى، و جز به اعتماد به فرمانى كه تو را مى رسد به كار بزرگى دست بزنى. مالى از مال خداى بزرگ در اختيار توست، و تو از جمله خزانه داران او هستى تا آن را به من تحويل دهى. اميد است من از بدترين واليان براى تو نباشم، و السلام».

حضرت در این مکتوب سیاسی به لزوم نظارت مقام مافوق از عملکرد کارگزاران و زیردستان و ضرورت پذیرش آن از سوی عمال دولت، توجه می دهد و در صدد نهادینه کردن نظارت بیرونی در ارتباط با شیوه حکومت داری دولتمردان می باشند.

حضرت در فرازی از نامه تاریخی خود خطاب به مالک اشتر می فرمایند: «برای کنترل کارمندان و ماموران خود، جاسوسان صادق و وفادار به نظام را تعیین کن».[11]

این فرازها در واقع بخش اندکی از تذکرات بسیار آن حضرت درباره لزوم نظارت و تقویت چشم نظارتی نمایندگان در بلاد اسلامی را تشکیل می دهد که تحت نظر بودن کارگزاران دولتی را بدون استثنا یادآور می شود و افکار و اندیشه های آنان را جهت نظارت پذیری، راست اندیشی، درست کرداری و پاسخ گویی مهیا می سازد.

راهکارهای عملیاتی نظارت

امیرالمومنین علی (علیه السلام) در حکومت خویش، مکانیزم های مختلف نظارتی را به اجرا درآورد که در مجموع توفیقات فراوان اصلاحی را برای کارآمد نمودن نظام حکومتی خود و نظام علوی به بار آورد. بدین ترتیب، توانست پس از گذشت قرن های متمادی به عنوان نظام مطلوب و ایده آل مورد آرزوی آزادی خواهان و پژوهندگان حاکمیت عدالت و برقراری مدینه فاضله باشد.

در مقاله راهکارهای عملی نظارت در حکومت امام علی (علیه السلام)، به بررسی اموری در باب نظارت خواهیم پرداخت که امیرالمومنین علی (علیه السلام) در طول حکومت خود از آنها بهره بردند.

نتیجه گیری

نظارت در اسلام، از بالاترین سطح آن که نظارت الهی بر مخلوقات است تا سطوح دیگر آن که نظارت حکومت بر مردم و مردم بر حکومت یا همان امر به معروف و نهی از منکر است، وجود دارد. امیرالمومنین علی (علیه السلام) حکومت را امانت دانسته و به همین دلیل در دوره کوتاه حکومت خود، نظارت بر حاکمان را در قالب نظارت بیرونی و درونی اجرایی نموده است. حضرت با ارسال نامه های مختلف به کارگزاران خود، آن ها را از خیانت در حکومت انذار داده و گاه نیز به دلیل تخلفات، آن ها را مجازات و یا برکنار می کردند.

پی نوشت ها

[1] انعام/ 59.

[2] انسان/ 76.

[3] جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، ص 70.

[4] طبری، تاریخ طبری، ج 2، ص 559.

[5] ابن اثیر، اسدالغابه، ج 2، ص 309؛ قاضی نعمان، دعائم الاسلام، ج 2، ص 531.

[6] میانجی، لزوم وزارت اطلاعات در حکومت اسلامی، ص 34.

[7] طبری، تاریخ طبری، ج 5، ص 141.

[8] صبحی صالح، نهج البلاغه، نامه 41.

[9] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج1، ص 231.

[10] صبحی صالح، نهج البلاغه، نامه 5.

[11] همان، نامه 53.

منبع

با اقتباس از: ناصری، عبدالمجید، نظارت در حکومت علوی، مجله معرفت، شماره 52، سال 1381.

نظارت در اسلام و حکومت امام علی (علیه السلام)

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :