جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

سیاست و حکومت

برخی از نبایدهای اخلاقی کارگزاران در حکومت امام علی (ع)

برخی از نبایدهای اخلاقی کارگزاران در حکومت امام علی (ع)

نبایدهای اخلاقی کارگزاران از نگاه امیرالمومنین علی (علیه السلام)، نه آنگونه ساده به نظر می رسد که هر کس داعیه دار کارگزاری و حکومت بود پای به میدان بگذارد، نه آنقدر جان فرسا و یا حتی غیرمنطقی است که هیچکس پذیرای آن نباشد و از قبول مسئولیت آن شانه خالی کند. در این مقاله، به بررسی تعدادی از نباید های اخلاقی کارگزاران که در متن کتاب شریف نهج البلاغه اشاره شده است می پردازیم.

     1.تجمل گرایی کارگزاران

سلوک ساده زیستانه، از لوازم حکومت حکیمانه است و پیشواى پارسایان، امیرالمومنین علی (علیه السلام) چنین سلوکى را که همراه با دوری از تجمل گرایی است براى کارگزاران واجب و ضرورى دانسته اند. حضرت می فرمایند:

«إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ؛[1] خداوند بر پیشوایان حق واجب کرده که خود را با مردم ناتوان همسو کنند، تا فقر و ندارى، تنگدست را به هیجان نیاورد، و به طغیان نکشاند».

فلسفه سلوک ساده زیستانه و دوری از تجمل گرایی برای کارگزاران، آزادى از اشرافیت به منظور خدمت هرچه بهتر است؛ همراهى و همدردى با مردم ناتوان و درک ملموس زندگى آنان، در جهت تلاش براى برپا کردن عدالت و رفاه براى ایشان و نیز بازداشتن توانگران از سرکشى و طغیان است. پیشواى موحدان، على (علیه السلام) در این باره چنین رهنمود داده است:

«إنَّ اللّه َ جَعَلَني إماما لِخَلْقِهِ ، فَفَرَضَ عَلَيَّ التَّقْديرَ في نَفْسي و مَطْعَمي و مَشْرَبي و مَلْبَسي كَضُعَفاءِ النّاسِ، كَيْيَقْتَديَ الفقيرُ بِفَقْري، و لا يُطْغِيَ الغَنِيَّ غِناهُ؛[2] خداوند مرا پیشواى خلق خود قرار داد. از این رو، بر من واجب کرد که درباره خودم و خورد و خوراک و پوشاکم همانند مردمان تنگدست باشم تا نادار به نادارى من تاسى جوید و توانگر را توانگرى اش به طغیان و سرکشى نکشاند».

امیرالمومنین علی (علیه السلام) این سلوک ساده زیستانه و روی برگردانی از تجمل گرایی را پاس مى داشت و با تمام توان در جهت برپایى عدالت و رفاه براى مردمان گام برمى داشت. چنانکه امام صادق (علیه السلام) در این باره فرموده است:

«كانَ أَميرُالْمُؤْمِنينَ عليه السلام أَشْبَهُ النّاسِ طُعْمَةً بِرَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله كانَ يَأْكُلُ الْخُبْزَ وَ الْخِلَّ وَ الزَّيْتَ وَ يُطْعِمُ النّاسَ الْخُبْزَ وَ اللَّحْمَ؛[3] على (علیه السلام) شبیه ترین مردمان به رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) در طعام و روش زندگى بود، او خود نان و روغن زیتون مى خورد و به مردمان نان و گوشت مى خورانید».

حضرت مکررا به کارگزاران خویش توصیه مى کردند که ساده زندگى کنند و از رفاه و تجمل گرایى بپرهیزند و خصوصا با مال حرام ثروت اندوزى نکنند و همیشه خدا را ناظر بر اعمالشان بدانند. چنانکه طى نامه اى به شریح بن حارث که خانه اى به 80 دینار خریده بود، نوشته است:

«یا شُرَيْحُ أَمَا إِنَّهُ سَيَأْتِيكَ مَنْ لَا يَنْظُرُ فِي كِتَابِكَ وَ لَا يَسْأَلُكَ عَنْ بَيِّنَتِكَ، حَتَّى يُخْرِجَكَ مِنْهَا شَاخِصاً وَ يُسْلِمَكَ إِلَى قَبْرِكَ خَالِصاً. فَانْظُرْ يَا شُرَيْحُ لَا تَكُونُ ابْتَعْتَ هَذِهِ الدَّارَ مِنْ غَيْرِ مَالِكَ أَوْ نَقَدْتَ الثَّمَنَ مِنْ غَيْرِ حَلَالِكَ.

فَإِذَا أَنْتَ قَدْ خَسِرْتَ دَارَ الدُّنْيَا وَ دَارَ الْآخِرَةِ. أَمَا إِنَّكَ لَوْ كُنْتَ أَتَيْتَنِي عِنْدَ شِرَائِكَ مَا اشْتَرَيْتَ لَكَتَبْتُ لَكَ كِتَاباً عَلَى هَذِهِ النُّسْخَةِ، فَلَمْ تَرْغَبْ فِي شِرَاءِ هَذِهِ الدَّارِ [بِالدِّرْهَمِ] بِدِرْهَمٍ فَمَا فَوْقُ. وَ النُّسْخَةُ هَذِهِ: هَذَا مَا اشْتَرَى عَبْدٌ ذَلِيلٌ مِنْ مَيِّتٍ قَدْ أُزْعِجَ لِلرَّحِيلِ، اشْتَرَى مِنْهُ دَاراً مِنْ دَارِ الْغُرُورِ مِنْ جَانِبِ الْفَانِينَ وَ خِطَّةِ الْهَالِكِينَ وَ تَجْمَعُ هَذِهِ الدَّارَ حُدُودٌ أَرْبَعَةٌ، الْحَدُّ الْأَوَّلُ يَنْتَهِي إِلَى دَوَاعِي الْآفَاتِ وَ الْحَدُّ الثَّانِي يَنْتَهِي إِلَى دَوَاعِي الْمُصِيبَاتِ وَ الْحَدُّ الثَّالِثُ يَنْتَهِي إِلَى الْهَوَى الْمُرْدِي وَ الْحَدُّ الرَّابِعُ يَنْتَهِي إِلَى الشَّيْطَانِ الْمُغْوِي وَ فِيهِ يُشْرَعُ بَابُ هَذِهِ الدَّارِ؛[4]

اى شریح! بزودى کسى به سراغت مى آید که به نوشته ات نگاه نمى کند، و از گواهانت نمى پرسد، تا آنکه تو را از آن خانه بیرون مى کند و تنها به قبر سپارد. اى شریح! اندیشه کن که آن خانه را با مال دیگران یا با پول حرام نخریده باشى، که آنگاه خانه دنیا و آخرت را از دست داده اى. اما اگر هنگام خرید خانه، نزد من آمده بودى، براى تو سندى مى نوشتم که دیگر براى خرید آن به درهمى یا بیشتر، رغبت نمى کردى، آن سند را چنین مى نوشتم:

این خانه اى است که بنده اى خوار آن را از مرده اى آماده کوچ خریده، خانه اى از سراى غرور که در محله نابود شوندگان و کوچه هلاک شدگان قرار دارد، این خانه به چهار جهت منتهى مى گردد. یک سوى آن به آفت و بلاها، سوى دوم به مصیبت ها، و سوى سوم به هوا و هوس هاى سست کننده، و سوى چهارم آن به شیطان گمراه کننده ختم مى شود، و در خانه به روى شیطان گشوده است».

همنشینی با اشراف

امام همیشه خودشان همکاسه فقرا و مستمندان مى شدند و از اینکه دعوت ثروتمندان را بپذیرند، کراهت داشتند؛ لذا به کارگزاران خود نیز سفارش مى کردند سرسفره اى که هیچ مسکینى ننشسته، حاضر نشوند و از خوردن لقمه شبهه دار بپرهیزند. یکی از نباید های اخلاقی کارگزاران که حضرت بسیار از آن دوری جسته اند، نشست و برخاست با اغنیا است. چنانکه به عثمان بن حنیف انصارى، فرماندار بصره، که دعوت سرمایه دارى از مردم بصره را پذیرفته بود نوشته است:

«مِن كتابٍ لَهُ إلى عُثمانَ بنِ حُنَيفٍ عامِلِهِ على البصرةِ: أمّا بعدُ يا بنَ حُنَيفٍ فقد بَلَغَني أنَّ رَجُلاً مِن فِتيَةِ أهلِ البصرةِ دَعاكَ إلى مَأدَبَةٍ ، فَأسرَعتَ إلَيها ··· فانظُرْ إلى ما تَقضِمُهُ مِن هذا المَقضَمِ، فَما اشتَبَهَ علَيكَ عِلمُهُ فالفِظْهُ، و ما أيقَنتَ بِطِيبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنهُ؛[5]

پس از یاد خدا و درود! اى پسر حنیف، به من گزارش دادند که مردى از سرمایه داران بصره، تو را به مهمانى خویش فرا خواند و تو به سرعت به سوى آن شتافتى، خوردنی هاى رنگارنگ براى تو آوردند، و کاسه هاى پر از غذا پى در پى جلوى تو نهادند. گمان نمى کردم مهمانى مردمى را بپذیرى که نیازمندانشان با ستم محروم شده، و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده اند. اندیشه کن در کجایى! و بر سر کدام سفره مى خورى؟ پس آن غذایى که حلال و حرام بودنش را نمى دانى، دور بیفکن، و آنچه را به پاکیزگى و حلال بودنش یقین دارى، مصرف کن».

پیشگام در عمل به فرمان ها

امیرالمومنین على (علیه السلام) در تمام توصیه هاى اخلاقى خود به عموم و کارگزاران، عمل خود را نیز گوشزد کرده و به کارگزاران یادآورى مى کرد که باید پیرو امام خود باشند که عامل به فرایض و همه فرمان هاى خویش است، آن حضرت همیشه ساده زندگى مى کرد و دلیل این کار را هم پرهیزگارى خود مى دانست و مى فرمود:

«أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ؛ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ، وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ. فَوَاللَّهِ مَا كَنَزْتُ مِنْ دُنْيَاكُمْ تِبْراً وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً وَ لَا أَعْدَدْتُ لِبَالِي ثَوْبِي طِمْراً وَ لَا حُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً وَ لَا أَخَذْتُ مِنْهُ إِلَّا كَقُوتِ أَتَانٍ دَبِرَةٍ، وَ لَهِيَ فِي عَيْنِي أَوْهَى وَ أَوْهَنُ مِنْ عَفْصَةٍ مَقِرَةٍ؛[6]

امام شما از دنیاى خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان رضایت داده است. بدانید که شما توانایى چنین کارى را ندارید، اما با پرهیزکارى و تلاش فراوان و پاکدامنى و راستى، مرا یارى دهید. پس سوگند به خدا! من از دنیاى شما طلا و نقره اى نیندوخته، و از غنیمت هاى آن چیزى ذخیره نکرده ام؛ بر دو جامه کهنه ام جامه اى نیفزودم، و از زمین دنیا حتى یک وجب در اختیار نگرفتم و دنیاى شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچیزتر است».

     2.استبداد به رای کارگزاران

دومین فاکتور از نباید های اخلاقی کارگزاران از منظر امیرالمومنین علی (علیه السلام) در حکومت اسلامی، استبداد به رای است. استبداد به رای، یکی از رذایل اخلاقی است که می تواند انسان را به کام دیگر رذایل نیز بکشاند.

خرد انسان ها، محدود است و نمی تواند تمامی حقایق و راه حل مشکلات را بفهمد. از دیرباز، انسان های خردمند، جهت جبران این کاستی، از تجربیات و آموخته های دیگران کمک می جسته اند. این امر فطری و عقلایی، در آموزه های دینی نیز مورد تاکید و اصرار واقع شده، به ویژه برای کسانی که مسئولیت اداره جامعه و نهادهای اجتماعی را بر عهده گرفته اند. در این قسمت، به دو نمونه از فرمایشات مولا علی (علیه السلام) در این باره اشاره می کنیم:

الف) تجمیع آرا

آن حضرت، خطاب به محمد بن حنفیه می فرماید:

«اُضْمُمْ آرَاءَ اَلرِّجَالِ بَعْضَهَا إِلَى بَعْضٍ ثُمَّ اِخْتَرْ أَقْرَبَهَا مِنَ اَلصَّوَابِ وَ أَبْعَدَهَا مِنَ اَلاِرْتِيَابِ إِلَى أَنْ قَالَ: قَدْ خَاطَرَ بِنَفْسِهِ مَنِ اِسْتَغْنَى بِرَأْيِهِ وَ مَنِ اِسْتَقْبَلَ وُجُوهَ اَلْآرَاءِ عَرَفَ مَوَاقِعَ اَلْخَطَإِ؛[7] آراى مردان را جمع کن، سپس آن رايى را كه به حق‌ نزديک تر است انتخاب كن و آرایى را كه شک دارى رها کن… تا اين که فرمود: کسى که به راى خود عمل کند خودش را به خطر مى‌افکند و هر که آراى مختلف را مورد توجه قرار دهد به راه هاى خطا و اشتباه پى مى‌ برد.

ب) فرار از نابودی

آن حضرت در موارد زیادی، کارگزاران را بر بهره مندی از فکر و خرد دیگران توصیه و از استبداد رای نکوهیده است. از جمله می فرماید: «لا تستبدَّ برایک فَمَنْ استبدَّ برایه هَلَکَ؛[8] خودرای مباش، زیرا هر کس مستبد در رای باشد، نابود می شود». پس برای فرار از نابودی، باید دانست که یکی از نباید های اخلاقی کارگزاران، استبداد به رای است و از آن احتراز کرد.

 3. احتجاب از مردم

یکی دیگر از نباید های اخلاقی کارگزاران که حاکمان را از مسیر اصلی حکومت منحرف می سازد، جدایی میان کارگزاران حکومت و مردم است. از این رو، امیرالمومنین علی (علیه السلام) همواره کارگزاران حکومتی را نسبت به این آسیب مهم هشدار می دادند و به آنان می فرمودند میان خویش و مردم هیچ حایلی قرار ندهند. آن حضرت خطاب به مالک اشتر می فرماید:

«فَلاَ تُطَوِّلَنَّ احْتِجَابَکَ عَنْ رَعِيَّتِکَ، فَإِنَّ احْتِجَابَ الْوُلاَةِ عَنِ الرَّعِيَّةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضِّيقِ، وَ قِلَّةُ عِلْم بِالاْمُورِ؛ وَ الاِحْتِجَابُ مِنْهُمْ يَقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَا احْتَجَبُوا دُونَهُ، فَيَصْغُرُ عِنْدَهُمُ الْکَبِيرُ وَ يَعْظُمُ الصَّغِيرُ، وَ يَقْبُحُ الْحَسَنُ وَ يَحْسُنُ الْقَبِيحُ، وَ يُشَابُ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ؛ وَ إِنَّمَا الْوَالِي بَشَرٌ لاَ يَعْرِفُ مَا تَوَارَى عَنْهُ النَّاسُ بِهِ مِنَ الاْمُورِ، وَ لَيْسَتْ عَلَى الْحَقِّ سِمَاتٌ تُعْرَفُ بِهَا ضُرُوبُ الصِّدْقِ مِنَ الْکَذِبِ؛ وَ إِنَّمَا أَنْتَ أَحَدُ رَجُلَيْنِ: إِمَّا امْرُؤٌ سَخَتْ نَفْسُکَ بِالْبَذْلِ فِي الْحَقِّ، فَفِيمَ احْتِجَابُکَ مِنْ وَاجِبِ حَقّ تُعْطِيهِ، أَوْ فِعْل کَرِيم تُسْدِيهِ! أَوْ مُبْتَلًى بِالْمَنْعِ، فَمَا أَسْرَعَ کَفَّ النَّاسِ عَنْ مَسْأَلَتِکَ إِذَا أَيِسُوا مِنْ بَذْلِکَ! مَعَ أَنَّ أَکْثَرَ حَاجَاتِ النَّاسِ إِلَيْکَ مِمَّا لاَ مَئُونَةَ فِيهِ عَلَيْکَ، مِنْ شَکَاةِ مَظْلِمَة، أَوْ طَلَبِ إِنْصَاف فِي مُعَامَلَة؛[9]

هیچ گاه خود را فراوان از مردم پنهان مدار، که پنهان بودن رهبران نمونه ای از تنگ خویی و کم اطلاعی در امور جامعه می باشد. نهان شدن از رعیت، زمام داران را از دانستن آنچه بر آنان پوشیده است، باز می دارد. پس کار بزرگ اندک، و کار اندک بزرگ جلوه می کند، زیبا زشت، و زشت زیبا می نماید و باطل به لباس حق در آید.

همانا زمامدار آنچه را که مردم از او پوشیده دارند نمی داند، و حق را نیز نشانه ای نباشد تا با آن راست از دروغ شناخته شود، و تو به هر حال، یکی از آن دو نفر می باشی: یا خود را برای جان بازی در راه حق آماده کرده ای که در این حال، نسبت به حقِ واجبی که باید بپردازی یا کار نیکی که باید انجام دهی ترسی نداری؛ پس چرا خود را پنهان می داری؟

و یا مرد بخیل و تنگ نظری هستی، که در این صورت نیز مردم چون تو را بنگرند مایوس شده، از درخواست کردن بازمانند. با اینکه بسیاری از نیازمندی های مردم رنجی برای تو نخواهد داشت (تو را به مشکلی نمی اندازد)؛ (چون یا) شکایت از ستم دارند و رفع آن را از تو می خواهند و یا خواستار عدالتند یا در خرید و فروش، خواهان انصافند».

همان گونه که ملاحظه می شود، آن حضرت راه درمان این مشکل را، «در میان مردم بودن و با آنان همراهی کردن» می داند. بنابراین، با رعایت اصل «عدم احتجاب»، و قرار دادن آن در میان نباید های اخلاقی کارگزاران، رابطه حاکم و مردم اصلاح می شود.

4. خون ریزی به ناحق

یکی از صفات مذموم و نبایدهای اخلاقی کارگزاران که پایه های حکومت را متزلزل می کند و موجب سقوط آن می شود این است که حاکم روحیه سفاکی و خون ریزی به ناحق داشته باشد. امیرالمومنین علی (علیه السلام) حاکمان را از چنین اعمال زشتی برحذر می دارد. ایشان خطاب به مالک اشتر مرقوم داشته است:

«إِيَّاکَ وَ الدِّمَاءَ وَ سَفْکَهَا بِغَيْرِ حِلِّهَا، فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْنَى لِنِقْمَة، وَ لاَ أَعْظَمَ لِتَبِعَة، وَ لاَ أَحْرَى بِزَوَالِ نِعْمَة، وَ انْقِطَاعِ مُدَّة، مِنْ سَفْکِ الدِّمَاءِ بِغَيْرِ حَقِّهَا. وَاللهُ سُبْحَانَهُ مُبْتَدِئٌ بِالْحُکْمِ بَيْنَ الْعِبَادِ فِيمَا تَسَافَکُوا مِنَ الدِّمَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ فَلاَ تُقَوِّيَنَّ سُلْطَانَکَ بِسَفْکِ دَم حَرَام، فَإِنَّ ذَلِکَ مِمَّا يُضْعِفُهُ وَ يُوهِنُهُ، بَلْ يُزِيلُهُ وَ يَنْقُلُهُ. وَ لاَعُذْرَ لَکَ عِنْدَ اللهِ وَ لاَ عِنْدِي فِي قَتْلِ الْعَمْدِ، لاِنَّ فِيهِ قَوَدَ الْبَدَنِ. وَ إِنِ ابْتُلِيتَ بِخَطَإ وَ أَفْرَطَ عَلَيْکَ سَوْطُکَ أَوْ سَيْفُکَ أَوْ يَدُکَ بِالْعُقُوبَةِ -فَإِنَّ فِي الْوَکْزَةِ فَمَا فَوْقَهَا مَقْتَلَةً- فَلاَ تَطْمَحَنَّ بِکَ نَخْوَةُ سُلْطَانِکَ عَنْ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى أَوْلِيَاءِ الْمَقْتُولِ حَقَّهُمْ؛[10]

از خون ریزی بپرهیز و از خون ناحق پروا کن، که هیچ چیز همانند خون ناحق کیفر الهی را نزدیک و مجازات را بزرگ نمی کند و نابودی نعمت ها را سرعت نمی بخشد و زوال حکومت را نزدیک نمی گرداند. پس با ریختن خون حرام، حکومت خود را تقویت مکن؛ زیرا خون ناحق پایه های حکومت را سست و پست می کند و بنیاد آن را بر کنده، به دیگری منتقل می سازد، و تو نه در نزد من و نه در پیشگاه خداوند، عذری در خون ناحق نخواهی داشت؛ چرا که کیفر آن قصاص است و از آن گریزی نمی باشد.

اگر به خطا خون کسی ریختی، یا تازیانه یا شمشیر زدی، یا دستت دچار تندروی شد ـ که گاه مشتی سبب کشتن کسی می گردد، چه رسد به بیش از آن ـ مبادا غرور قدرت تو را از پرداخت خون بها به بازماندگان مقتول باز دارد».

بنابراین، حاکم اسلامی باید با توجه به عواقب پلید خون ریزی به ناحق، دست خویش را به خون هیچ بی گناهی آلوده نسازد و در صورت اشتباه نیز ضمن پذیرش خطا، خسارت وارد شده را جبران نماید.

5. کم توجهی کارگزاران به محرومان

یکی دیگر از آسیب های رفتاری حاکمان و نباید های اخلاقی کارگزاران، بی توجهی یا کم توجهی به طبقه محروم و قشر آسیب پذیر است. حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) در نهج البلاغه، مدیران و کارگزاران را به توجه بیشتر به قشر آسیب پذیر و تامین خواسته های آنان و سر و سامان دادن به زندگی آنان توصیه کرده اند. آن حضرت در عهدنامه مالک اشتر، به وی فرمودند:

«ثُمَّ اللهَ اللهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَى مِنَ الَّذِينَ لاَ حِيلَةَ لَهُمْ، مِنَ الْمَسَاکِينِ وَ الْمُحْتَاجِينَ وَأَهْلِ الْبُؤْسَى وَ الزَّمْنَى، فَإِنَّ فِي هَذِهِ الطَّبَقَةِ قَانِعاً وَ مُعْتَرّاً، وَ احْفَظ لِلَّهِ مَا اسْتَحْفَظَکَ مِنْ حَقِّهِ فِيهِمْ، وَاجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَيْتِ مَالِکِ، وَ قِسْماً مِنْ غَلاَّتِ صَوَافِي الاْسْلاَمِ فِي کُلِّ بَلَد، فَإِنَّ لِلاْقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِي لِلاْدْنَى، وَ کُلٌّ قَدِ اسْتُرْعِيتَ حَقَّهُ؛ وَ لاَ يَشْغَلَنَّکَ عَنْهُمْ بَطَرٌ، فَإِنَّکَ لاَ تُعْذَرُ بِتَضْيِيعِکَ التَّافِهَ لاِحْکَامِکَ الْکَثِيرَ الْمُهِمَّ؛ فَلاَ تُشْخِصْ هَمَّکَ عَنْهُمْ، وَ لاَ تُصَعِّرْ خَدَّکَ لَهُمْ، وَ تَفَقَّدْ أُمُورَ مَنْ لاَ يَصِلُ إِلَيْکَ مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُيُونُ، وَ تَحْقِرُهُ الرِّجَالُ؛

فَفَرِّغْ لاِولَئِکَ ثِقَتَکَ مِنْ أَهْلِ الْخَشْيَةِ وَ التَّوَاضُعِ، فَلْيَرْفَعْ إِلَيْکَ أُمُورَهُمْ، ثُمَّ اعْمَلْ فِيهِمْ بِالاْعْذَارِ إِلَى اللهِ يَوْمَ تَلْقَاهُ، فَإِنَّ هَؤُلاَءِ مِنْ بَيْنِ الرَّعِيَّةِ أَحْوَجُ إِلَى الاْنْصَافِ مِنْ غَيْرِهِمْ؛ وَ کُلٌّ فَأَعْذِرْ إِلَى اللهِ فِي تَأْدِيَةِ حَقِّهِ إِلَيْهِ. وَ تَعَهَّدْ أَهْلَ الْيُتْمِ وَ ذَوِي الرِّقَّةِ فِي السِّنِّ، مِمَّنْ لاَ حِيلَةَ لَهُ وَ لاَ يَنْصِبُ لِلْمَسْأَلَةِ نَفْسَهُ، وَ ذَلِکَ عَلَى الْوُلاَةِ ثَقِيلٌ، وَ الْحَقُّ کُلُّهُ ثَقِيلٌ، وَ قَدْ يُخَفِّفُهُ اللهُ عَلَى أَقْوَام طَلَبُوا الْعَاقِبَةَ، فَصَبَّرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ وَثِقُوا بِصِدْقِ مَوْعُودِ اللهِ لَهُمْ؛[11]

سپس خدا را خدا را در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه، که هیچ چاره ای ندارند، از زمین گیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان! همانا در این طبقه محروم، گروهی خویشتن داری کرده و گروهی به گدایی دست نیاز برمی دارند. پس برای خدا پاسدار حقی باش که خداوند برای این طبقه معین فرموده است: بخشی از بیت المال، و بخشی از غله های زمین های غنیمتی اسلام را در هر شهری به طبقات پایین اختصاص ده؛ زیرا برای دورترین مسلمانان همانند نزدیک ترین آنان، سهمی مساوی وجود دارد و تو مسئول رعایت آن می باشی.

مبادا سرمستی حکومت تو را از رسیدگی به آنان باز دارد، که هرگز انجام کارهای فراوان و مهم عذری برای ترک مسئولیت های کوچک تر نخواهد بود. همواره در فکر مشکلات آنان باش و از آنان روی بر مگردان، به ویژه به امور کسانی از آنان بیشتر رسیدگی کن که از کوچکی به چشم نمی آیند و دیگران آنان را کوچک می شمارند و کمتر به تو دست رسی دارند.

برای این گروه، از افراد مورد اطمینان خود، که خدا ترس و فروتنند، فردی را انتخاب کن تا پیرامونشان تحقیق و مسائل آنان را به تو گزارش کنند. سپس در رفع مشکلاتشان به گونه ای عمل کن که در پیشگاه خدا عذری داشته باشی؛ زیرا این گروه در میان رعیت بیش از دیگران به عدالت نیازمندند، و حق آنان را به گونه ای بپرداز که نزد خدا معذور باشی.

از یتیمان خردسال و پیران سال خورده، که راه چاره ای ندارند و دست نیاز برنمی دارند، پیوسته دل جویی کن که مسئولیتی سنگین بردوش زمامداران است. اگرچه حق، تمامش سنگین است، اما خدا آن را بر مردمی آسان می کند که آخرت می طلبند، نفس را به شکیبایی وا می دارند و به وعده های پروردگار اطمینان دارند».

بنابراین، بی توجهی به محرومان و نادیده گرفتن خواسته های آنان و نیز برخورد ناشایست با آنان از آسیب هایی است که ممکن است مدیران و کارگزاران را تهدید نماید و راه درمان آن نیز توجه ویژه به قشرهای محروم و آسیب پذیر است.

نتیجه گیری

کارگزاران در حکومت امام علی (علیه السلام) باید مطابق با معیارهای اسلامی رفتار کنند. نبایدهای اخلاقی کارگزاران مانند تجمل گرایی، هم نشینی با اشراف، استبداد به رای، احتجاب از مردم، خون ریزی به ناحق و کم توجهی کارگزاران به محرومان در این مقاله از کلمات امام علی (علیه السلام) استخراج شد. حضرت در توصیه های خود به کارگزاران حکومت، آن ها را این نبایدهای اخلاقی بر حذر می دارند و به کارگزاران خود توصیه می کنند که از معیارهای اسلامی و مکتبی پیروی کرده و راه قرآن را در پیش بگیرند.

کارگزاران حکومت باید از نبایدهای اخلاقی دوری جسته و به فضائل اخلاقی نزدیک شوند تا محرومان و مظلومان در جامعه به حق خویش رسیده و بتوانند با همراهی کارگزاران، قواعد اسلامی را در جامعه پیاده کنند.

پی نوشت ها

[1] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 219.

[2] علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 17، ص 336.

[3] شیخ کلینی، کافی، ج 6، ص 128.

[4] صبحی صالح، نهج البلاغه، نامه شماره 3.

[5] همان، نامه شماره 45.

[6] همان.

[7] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 12، ص 46.

[8] تمیمی آمدی، غررالحکم، ص 811.

[9] صبحی صالح، نهج البلاغه، نامه شماره 53.

[10] همان.

[11] همان.

منبع

با اقتباس از: خدیجه، احمد مهرابی، اخلاق سیاسی اجتماعی کارگزاران در نهج البلاغه، فصلنامه ندای صادق 1386، شماره 20.

برخی از نبایدهای اخلاقی کارگزاران در حکومت امام علی (ع)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :