فرآیند رفع موانع تغییر کارگزاران عثمان در حکومت امام علی (علیه السلام)، به دلیل فساد خلفای پیشین در حکومت، از چالش های خاصی برخوردار بود. کارگزاران حکومت در زمان خلافت خلفای قبل، روشی غیر اسلامی در پیش گرفته و از مسیر عدالت منحرف شده بودند و این انحرافات، تا زمان خلافت امیرالمومنین علی (علیه السلام) باقی مانده بود.
امام علی (علیه السلام) که در قله عدالت و اوج سلوک الهی قرار داشت، هرگز این انحرافات را تاب نیاورده و مهر تایید بر افعال هیچکدام از کارگزاران فاسد نزدند. ایشان با سیاست های مختلف و به دور از هر گونه اهمال یا غرض ورزی، سعی در کنترل، اصلاح و تغییر کارگزاران مختلف داشتند تا بتوانند کج روی هایی که محصول حکومت خلفای قبل از خود بود را متوقف نموده و به مسیر درست بازگردانند.
کاربست تغییر کارگزاران، با موانع بزرگ و حساسیت زایی روبرو بود. خوی اشرافی گری، دست درازی آسان به بیت المال، تضییع حقوق مردم و نادیده گرفتن مبانی اسلامی، گوشه ای از تصویر زندگی کارگزاران فاسدی بود که از حکومت عثمان و حاکمان پیش از او، باقی مانده بودند. در چنین شرایطی، امیرالمومنین علی (علیه السلام) با سیاستی که همراه با تدبیر و آموزه های اخلاقی و الهی بود، اقدام به برکناری کارگزاران نمود هر چند وجود موانع در فرایند تغییر کارگزاران، گاه مسیر حرکت او را ناهموار و طولانی می کرد.
حضرت در این راستا، معیارهای انتخاب کارگزاران را در سیره سیاسی خود مشخص نموده و بر طبق آن معیارها، انتخاب و گزینش کارگزاران را انجام می دادند.
امانت الهی
مقام و منصب در اسلام، اساسا عنوان مسئولیت، وظیفه و امانت دارد و نباید با نظر طعمه و ریاست به آن نگریست. از دیدگاه امیرالمومنین علی (علیه السلام)، حکومت و امارت عنوان امانتی را دارد که در اختیار افراد قرار می گیرد و مسئولین حکومتی باید افرادی امانتدار و صالح باشند و از مقام و منصب به نفع خود و خویشان در جهت گرد آوری اموال، سو استفاده نکنند.
حال که دانستیم نگاه علی بن ابی طالب (علیه السلام) به مقام و منصب، نگاهی الهی است و ایشان در تعریف مسئولیت از امانت نام برده اند، باید توجه کرد که این امانت الهی، نیاز به محافظت و مراقبت دارد تا نتواند محملی برای پیاده سازی افکار شیطانی باشد. حضرت در نامه ای که به اشعث بن قیس، حاکم فاسد آذربایجان نوشتند فرمودند: «وَ إِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَة وَ لَكِنَّهُ في عُنُقِكَ أمَانَهُ؛[1] کار امارت تو برایت طعمه نیست، بلکه امانتی برگردن توست».
از ظاهر کلام حضرت در می یابیم که صرف قبول یک مسئولیت نمی تواند برای انجام فرامین الهی کافی باشد، بلکه از این امانت باید مراقبت نمود. یکی از موانع تغییر کارگزاران فاسد عثمان نیز همین مطلب بود؛ آن ها درک و تعریف صحیحی از وظایف خود نداشته و درگیر مال اندوزی شده بودند.
حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) همچنین در نامه ای که به حاکم بحرین نوشتند، به امانت بودن حکومت اشاره می کنند و می فرمایند: «فَلَقَدْ أَحْسَنْتَ الولايةَ وَأَدَّيْتَ الأمانَةَ؛[2] پس همانا به خوبی از عهده حکومت بر آمده ای و امانت خود را ادا کرده ای».
از این مطلب به خوبی مشخص می شود که نگاه علی (علیه السلام) به منصب و جایگاه کارگزاران، نگاهی عمیق و بر پایه حقوق انسانی و اجتماعی است. حاکم، جز آنکه امانت دار مردم باشد، شان دیگری ندارد و در حکومت علی (علیه السلام)، کسی بالاتر و عزیزتر است که امانت دار خوبی برای بیت المال مسلمین باشد.
خیانت در امانت ممنوع!
امیرالمومنین علی (علیه السلام) در نامه ای که به ابن عباس درباره اختلاس او نوشته است، باز هم به وجه امانت بودن حکومت اشاره کرده و می فرمایند: «… إنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطتَ رَبَّكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ وَ أَخْزَيْتَ أَمَانَتَكَ؛[3] اگر تو انجام دادی و خیانت کردی، پس همانا پروردگارت را ناراحت کرده، خلاف فرمان امام خود عمل نمودی و به امانت خویش خیانت کردی».
حضرت علی (علیه السلام) در نامه چهل و یک نهج البلاغه نیز از حکومت تعبیر به امانت کرده اند و بر این اساس، ایشان افرادی را به امارت می گمارند که چنین برداشتی از آن داشته باشند و کسانی را که طالب و خواهان ریاست و مقام بودند و در این راه تلاش بیهوده می کردند، برای پذیرش این مناصب صالح نمی دانستند.
ایشان همچنین به طلحه و زبیر که خواهان حکومت و ریاست بودند و برای بدست آوردن پست و مقام، تلاش های زیادی کردند فرمودند:
«أَرْضَيَا بِقَسْمِ اللهِ لَكُما حَتَّى أَرى رَأيى وَ اعْلَما أنى لا أُشْرِكُ في أَمَانَتَى إِلَّا مَنْ أَرْضِى بدينِهِ وَ آمَانَتِهِ مِنْ أَصْحابي؛[4] شما دو نفر به آنچه قسمت الهی است راضی باشید تا من نظر خود را اعلام کنم؛ اما بدانید که من در امانتم (حکومت) کسی را شریک قرار نمی دهم، مگر افرادی از اصحابم که از دین و امانتداری او مطمئن و راضی باشم».
بنابراین، حکومت عنوان امانت دارد و امانتدار باید امین، مومن و مورد اطمینان باشد. برای مطالعه بیشتر درباره نظرات امام علی (علیه السلام) پیرامون سیاست، می توانید مقاله سیره سیاسی امیرالمومنین علی (علیه السلام) – بخش اول را مطالعه فرمایید.
موانع تغییر کارگزاران
در توضیح سختی ها، مشکلات و موانع تغییر کارگزاران فاسد و همچنین قدرت آن ها، همین بس که در این باره علی بن ابی طالب (علیه السلام) می فرمایند: «اگر پاهایم در این لغزشگاه استوار ماند، اموری را تغییر خواهم داد».[5]
تعبیر به لغزشگاه، نشان می دهد که قدرت و نفوذ کارگزاران فاسد در میان لایه های حکومتی خلفای پیشین، بسیار زیاد بوده است و اگر با تدبیر و حکمت با آن ها برخورد نشود، می تواند سبب لغزش و سقوط شود.
1. هوا و هوس کارگزاران
امیرالمومنین علی (علیه السلام) یکی از موانع تغییر کارگزاران و علت اصلی بر سر راه اصلاحات و تغییرات سیستم فاسد را، پیروی از هوی و هوس ها می داند. در کتاب کافی به نقل از سلیم بن قیس نقل شده است که امیر مومنان علی (علیه السلام)، در همان روزهای ابتدایی خلافت و بیعت عمومی، سخنرانی کرد و حمد و سپاس خداوند گفت و بر پیامبر درود فرستاد. آنگاه فرمود:
«ترسناک ترین چیزی که بر شما بیم دارم دو خصلت است: پیروی از هوا و هوس و آرزوهای دراز. پیروی هوا از حق باز می دارد و آرزوهای دراز، آخرت را از یاد می برد.
بدانید که دنیا پشت کرده و در حال کوچ است و آخرت، رو آورده و در حال کوچ است؛ و هریک را فرزندانی است. شما از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنیا مباشید؛ چرا که امروز، روز کار است نه حسابرسی و فردا روز حسابرسی است نه کار و تلاش.
همانا آغاز رخ دادن فتنه ها و بحرانها از هواهایی است که پیروی می گردند و از احکامی است که بدعت گذارده می شوند و در آن با حکم خدا مخالفت می شود و مردانی از مردانی دیگر هواداری کنند».[6]
امیرمومنان علی (علیه السلام) با این سخنان، سعی در روشنگری و تبیین شرایط موجود داشتند. اشاره به «در پیش داشتن آخرت» و «زوال دنیای فانی»، تنها برای این هدف است که ای مردم! بدانید فساد و دست درازی به بیت المال توسط یدالله پاسخ داده خواهد شد، یا در دنیا، یا در آخرت!
2. آمیختن حق و باطل
آمیخته شدن حق و باطل، یکی دیگر از موانع تغییر کارگزاران بود که حضرت در این باره می فرمایند: «آگاه باشید اگر حقیقت، با باطل آمیخته نمی گشت، اختلافی نبود و اگر باطل، با حق در نمی آمیخت، بر خردمندان پنهان نمی ماند؛ لیکن پاره ای از این و پاره ای از آن گرفته شود و به یکدیگر مخلوط شده با هم آمیخته شوند در این جاست که شیطان، بر دوستانش مسلط گردد و کسانی که از پیش از جانب خدا به آنان وعده نیک داده شده، نجات یابند».[7]
نفاق و دورویی حاکمان و کارگزاران پیشین، سبب شده بود تا آن ها با چهره ای نمادین از دین و حفظ ظواهر آن، بر بیت المال و اموال مسلمین مسلط شوند و تحت امر شیطان، امور حکومت اسلامی را با آموزه های شیطانی پیش ببرند. آمیخته شدن حق و باطل، یکی دیگر از موانع تغییر کارگزاران در حکومت حضرت بود.
3. دگرگونی سنت ها
«به درستی که از پیامبر خدا شنیدم که می فرمودند: چگونه خواهید بود هنگامی که فتنه ای شما را فراگیرد که کودک در آن پیر و پیر در آن فرسوده گردد؟ مردم بر اساس این فتنه حرکت کنند و آن را سنت گیرند، اگر چیزی از آن دگرگون شود فریاد برآید که سنت دگرگون شد و مردم مرتکب زشتی ها شدند! آنگاه گرفتاری ها شدت یابند، فرزندان به اسیری گرفته شوند و بحران آنان را در هم پیچد چنان که آتش هیزم را در هم می پیچد و سنگ آسیا، سنگ زیرین را می ساید».[8]
حق جلوه دادن امور باطل از طرف کارگزاران، حاکمان و خلفای پیشین سبب شده بود تا فتنه ها و بدعت های گوناگون، به عنوان سنت های الهی محسوب شوند و تخلف از آن ها، گناه و معصیت به شمار رود؛ چون حاکم، ظل الله محسوب می شد و هرچه او می گفت و امر می کرد، امت باید اطاعت می کردند. دگرگونی سنت ها، یکی از موانع تغییر کارگزاران بود.
4. دوری از مبانی دین
«اینان برای غیر خدا علم دین فراگیرند و برای غیر عمل بیاموزند و دنیا را به ابزار آخرت جویند.» آنگاه، در حالی که گروهی از بستگان، خواص و پیروانش گردش بودند، رو به آنان کرد و فرمود:
«زمامداران پیشین، رفتاری داشتند که در آنها به عمد با پیامبر خدا مخالفت کردند و پیمان او را شکستند و سنتش را دگرگون ساختند. اگر مردم را بر کناره گیری از آن دارم و آن را به جایگاه خود در دوران پیامبر خدا برگردانم، لشکریان از من دوری می جویند و من، تنها می مانم یا به همراه گروهی اندک از پیروانم که برتری و پیشوایی مرا بر پایه کتاب خداوند و سنت پیامبر باور دارند.»[9]
اعتقادات سست و بی بنیاد لشکریان و عامه مردم در زمان خلفای پیشین، تا بدانجا پیش رفته بود که امام علی (علیه السلام)، اگر بخواهد قدمی در راه اصلاحات بردارد، موانع تغییر کارگزاران او را محاصره کرده و او در این محاصره، خود را تنها می یابد.
«بنگرید اگر فرمان دهم و مقام ابراهیم را به جای خود که پیامبر خدا نهاده بود برگردانم، و فدک را به ارث بران فاطمه برگردانم، پیمانه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را به همان گونه ای که بود برگردانم، زمین هایی را که پیامبر به مردمانی بخشید و در حق آنان به اجرا در نیامد به اجرا گذارم.
خانه جعفر را به ورثه او برگردانم و از مسجد جدا سازم، داوری های ستمگرانه را برهم زنم، زنانی که به ناحق به ازدواج مردانی درآمده اند جدا سازم و به شوهرانشان بازگردانم و احکام خدا را درباره این زنان جاری سازم، آنگاه مردم از اطرافم پراکنده شوند».[10]
حجم فساد و تخریب مبانی دینی در زمان خلفای پیشین آنچنان گسترده بود که علی (علیه السلام)، معتقد است اگر بخواهد دست به اصلاح و تغییر بزند، مردم گمان می کنند او دین جدیدی آورده است و از دور او پراکنده می شوند. پس یکی از موانع تغییر کارگزاران، همین دوری مردم از مبانی دینی و پایبند نبودن آن ها بوده است.
«اگر فرزندان تغلب را به اسارت گیرم و زمین های تقسیمی خیبر را بازگردانم، دیوان های بخشش را از میان برم و مانند زمان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به مساوات رفتار کنم و از گردش اموال در میان ثروتمندان مانع شوم، مالیات بر زمین را براندازم و در ازدواج ها به برابری حکم کنم و خمس پیامبر را چنان که خداوند نازل فرموده و واجب نموده به اجرا گذارم، مسجد پیامبر را به حالت گذشته اش برگردانم و درهای گشوده شده را ببندم و درهای مسدود شده را باز کنم، باز هم مردم از دور من پراکنده شوند».[11]
5. عدم همراهی مردم
حضرت در بخش دیگری درباره تغییر سنت ها می فرمایند: «اگر مسح بر کفش ها را حرام سازم، بر نوشیدن شراب کشمش حد جاری سازم، و دو متعه را حلال گردانم، تعداد تکبیر نماز بر مردگان را پنج سازم و مردم را وادارم که «بسم الله الرحمن الرحیم» را در قرائت نماز بلند ادا کنند و آنان را که پیامبر خدا خارج کرده بود و اکنون با پیامبر خدا داخل مسجد شده اند بیرون برم و آنان را که پس از پیامبر خدا بیرون برده شده و رسول خدا آنها را داخل کرده بود، داخل سازم.
مردم را بر حکم قرآن و طلاق بر پایه سنت وادارم و تمام مالیات های دینی (صدقات) را با صورت های متنوع و اندازه هایش گردآوری کنم، و وضو، غسل و نماز را به زمان و جایگاه اولیه و احکام شرعی اش برگردانم، و مردمان نجران را به منزل هایشان بازگردانم و رفتار با اسیران فارس و سایر ملیت ها را بر پایه کتاب خدا و سنت پیامبر خدا بازگردانم، آنگاه مردم از اطرافم پراکنده شوند».[12]
مردم، قوام یک حکومت اند و زمانی که مردم در فضایی ناسالم و فسادآور رشد کنند و خوی شیطانی و دنیاطلبی را سرلوحه قرار دهند، پرواضح است که حتی اگر حاکم علی (علیه السلام) و دین هم اسلام باشد، باز هم هر دوی آن ها تنها خواهند ماند و مردم به راه ناحق قدم می گذارند.
6. وجود بدعت ها
در شکواییه ای دیگر، علی بن ابی طالب (علیه السلام) ابعاد دیگر موانع تغییر کارگزاران را بر می شمارند و به طرق مختلف، به خواص و عوام تذکر می دهند که اگر مردم همراهی نکنند، امکان تغییر در روند غیراسلامی جامعه نخواهد بود. وقتی مردم دچار رخوت و سستی در مبانی اصیل دینی شوند و پای آن ها، در جولانگاه بدعت ها و سنت های پوشالی به حرکت درآید، حاکم چاره ای جز انزوا ندارد.
«سوگند به خداوند که به مردم دستور دادم در ماه رمضان، جز نمازهای واجب را به جماعت نخوانند. آنان را آگاه کردم که جماعت در نمازهای مستحبی، بدعت است. ناگهان، گروهی از لشکر که به همراه من در نبرد بودند فریاد برآوردند که: «ای اهل اسلام! سنت عمر دگرگون شد. ما را از خواندن نماز مستحبی در ماه رمضان باز می دارد.
با مشاهده تفرقه و جدایی و پیروی از پیشوایان گمراهی و تبعیت از داعیان به آتش در این امت، بیمناک شدم اگر این دستور را لغو نکنم بخشی از سپاهم شورش کنند».[13]
علل روی گردانی از سنت های اسلامی
شاید این سوال پیش بیاید که چرا مردم با سنت های اسلامی که هنوز مدت زیادی هم از ابلاغ آن ها توسط رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نگذشته مخالفت می کردند؟ ابن ابی الحدید در این باره می نویسد:
- «اگر بگویی که ابوبکر نیز مانند امیر مومنان به مساوات تقسیم کرد و کسی بر او خرده نگرفت، چنانکه در ایام امیر مومنان خرده گرفتند، چه تفاوتی میان دو زمان است؟ گویم ابوبکر به پیروی از تقسیم های پیامبر خدا اموال را به مساوات قسمت کرد. آنگاه که عمر به خلافت رسید و گروهی را به گروهی ترجیح داد، مردم بدین امر خو گرفته، رفتار گذشته را از یاد بردند.
- دوران حکومت عمر به درازا کشید؛ مال دوستی و بخشش های بسیار، دل های آنان را سیراب کرد و طبقه ستمدیدگان، قناعت پیشه کردند و بر آن خو گرفتند و برای هیچ یک از دو طبقه گمان نمی رفت که این وضعیت شکسته شود یا به گونه ای تغییر کند.
- هنگامی که عثمان به حکومت رسید، کارها را طبق شیوه عمر سامان داد؛ از این رو عادت مردم به این شیوه حکومتی، بیشتر شد و آن کس که با امری مانوس شود، ترک آن و تغییر عادت برایش دشوار است. پس هنگامی که امیرمومنان به حکومت رسید، خواست تا رفتار حکومتی را به سان زمان پیامبر خدا بازگرداند؛ رفتاری که مدت ها بر کنار افتاده بود و به فراموشی سپرده شده بود و ۲۲ سال از آن می گذشت. از این رو این امر بر مردم گران آمد، آن را انکار کرده، بزرگ شمردند تا این که حادثه های بیعت شکستن و سرپیچی پیش آمد؛ و خداوند را مقدراتی است که آن ها را به انجام رساند».[14]
نتیجه گیری
موانع تغییر کارگزاران، عموما به مردم و رفتارهای اجتماعی آن ها باز می گردد. امام علی (علیه السلام) یکی از مهم ترین موانع تغییر کارگزاران را، تنها شدن پس از اعمال تغییرات و همراهی نکردن مردم می داند. اصلاح نظام کارگزاران در آغاز حکومت علی (علیه السلام)، به دلیل پیروی مردم از هوی و هوس، عادت به دست درازی به بیت المال توسط کارگزاران عثمان و وجود فساد گسترده در نظام اقتصادی حاکم، بسیار سخت بود، اما ایشان با قدرت و همتی بی نظیر اصلاحات سیاسی و اقتصادی را آغاز کرده و سعی در کنار زدن موانع تغییر کارگزاران نمودند.
پی نوشت ها
[1] صبحی صالح، نهج البلاغه، نامه 5، ص 366.
[2] همان، نامه 42، ص 414.
[3] همان، نامه 40، ص 412.
[4] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج1، ص 231.
[5] صبحی صالح، نهج البلاغه، حکمت 272.
[6] شیخ کلینی، الکافی، ج 8، ص 58، ح 21.
[7] همان.
[8] علامه طبرسی، الاحتجاج، ج 1، ص 624، ح 146.
[9] همان.
[10] همان.
[11] سلیم بن قیس، اسرار آل محمد (ص)، ج 2، ص 718، ح 18.
[12] همان.
[13] همان.
[14] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 171 و ج 7، ص 36 (به نقل از: سیاستنامه امام علی (علیه السلام).
منبع
با اقتباس از: ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمومنین (علیه السلام)، ج 1، فصل اول و دوم، ص 44 – 80.