جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

سیاست و حکومت

مقدمه ای بر جهاد در اسلام با تکیه بر نهج البلاغه

مقدمه ای بر جهاد در اسلام با تکیه بر نهج البلاغه

جهاد در اسلام، با عناوین مختلفی از جمله کمال اسلام شناخته می شود که رسیدن به این کمال، موجب قرب به خدا و پیشبرد اهداف دین خواهد بود. اسلام مساله جهاد را به عنوان یک ضرورت و وظیفه در حالی مطرح می کند که برای خون و حیات انسان، ارزش فراوان قائل است؛ تا آنجا که قتل یک انسان را برابر با کشتار دسته جمعی همه انسان ها می شمارد.

خداوند متعال در سوره مائده می فرمایند: «إِنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسَاً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادِ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا فَتَلَ النّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جميعاً؛[1] حقیقت اینست که کسی که یک انسان را بیگناه، نه برای جنایتی که مرتکب شده و یا فسادی که در زمین برانگیخته به قتل برساند، گویی همه مردم را کشتار نموده است و کسی که یک انسان را زنده نگه دارد، آنچنان است که همه مردم را زنده کرده است».

جهاد در اسلام، یعنی کمال دین

ایمان راستین به خداوند و پیامبر او، جهاد، و اقرار به یگانگی خداوند با کلمه اخلاص و در مراتب بعدی نماز، روزه، زکات و … سبب کمال اسلام و اوج گرفتن دین الهی هستند.

در همین زمینه، امیرالمومنین علی (علیه السلام) در فرمایشی نورانی در نهج البلاغه می فرمایند: «إِنَ‏ أَفْضَلَ‏ مَا تَوَسَّلَ‏ بِهِ‏ الْمُتَوَسِّلُونَ‏ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى الْإِيمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الْإِسْلَامِ وَ كَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ وَ … ؛[2] برترین وسیله ای که پیروان حق برای نزدیکی به خداوند یکتا بدان دست می یازند: ایمان به خداوند و فرستاده اوست، جهاد در راه او که اوج اسلام است، و کلمه اخلاص، که همانا فطرت بشر است و …».

چرا جهاد در این مرتبه قرار گرفته است؟ زیرا جهاد در اسلام از نظر حضرت، اوج اسلام است و بدون آن آزادی از بند وحشت و طاغوت امکان پذیر نیست و جامعه ی سالم و عدالت محوری که وظایف دینی خود را به جای آورد، تحقق نمی یابد.

آشکار است که فرایض دینی، تنها زمانی نتیجه ی کاملی را در خواهند داشت که آدمی از بت های دنیایی و مادی رها شده باشد و توان گذشتن از آن ها را با جهاد در راه خدا بدست آورد.

دین اسلام؛ عقیده و جهاد

شریعت آسمانی اسلام چیست؟ اگر بخواهیم به این سوال پاسخی کوتاه و خلاصه بدهیم، در دو کلمه می گوییم؛ اسلام یعنی عقیده و جهاد. امیرالمومنین علی (علیه السلام) در کلامی نورانی، پایه ها و ستون های اسلام را اینگونه بیان می کنند و می فرمایند:

«نَدْعُوكُمْ‏ إِلَى‏ اللَّهِ‏ وَ رَسُولِهِ‏ وَ إِلَى‏ جِهَادِ عَدُوِّهِ‏ وَ الشِّدَّةِ فِي أَمْرِهِ وَ ابْتِغَاءِ رِضْوَانِهِ وَ إِلَى إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَاةِ وَ حِجِّ الْبَيْتِ وَ صِيَامِ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ تَوْفِيرِ الْفَيْ‏ءِ لِأَهْلِهِ؛[3] ما شما را دعوت می کنیم که به خدا و فرستاده اش روی آورید، با دشمن او جهاد کنید، در پیشبرد امر او سختکوش باشید، خوشنودی او را بجویید، فرایض او را به جای آورید و بیت المال را به اهل آن بسپارید».

از این کلام امیرالمومنین علی (علیه السلام) در می یابیم که آن دین اسلامی که مدنظر الله تبارک و تعالی است و نبی مکرم اسلام نیز مردم را به آن دعوت می کنند، بر پایه عقیده به اوامر الهی و جهاد در راه آن ها بنا گردیده است.

آیا اسلام دین خون و پیکارهاست؟

در پاسخ به این سوال باید بگوییم ابدا، اسلام هرگز راضی به پیکار و خونریزی های گسترده و در راه اهداف غیر الهی نیست. اگر کسی به حکم حق استحقاق مرگ را نداشته باشد، اسلام کشتن آن را نهی کرده و حتی برای قاتل نیز مجازاتی تعیین کرده است. برای مثالف خداوند متعال در قرآن کریم می فرمایند:

«وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتى حَرَّمَ اللهُ إِلا بِالْحَقِّ؛[4] و هرگز نفس محترمی که خدا قتلش را حرام کرده مکشید، مگر اینکه به حکم حق مستحق قتل شود».

امیرمومنان علی (علیه السلام) در توصیه های خود به مالک اشتر، او را از ریختن خون به ناحق انذار می دهند و می فرمایند:

«إِيَّاکَ وَ الدِّمَاءَ وَ سَفْکَهَا بِغَيْرِ حِلِّهَا، فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْنَى لِنِقْمَة، وَ لاَ أَعْظَمَ لِتَبِعَة، وَ لاَ أَحْرَى بِزَوَالِ نِعْمَة، وَ انْقِطَاعِ مُدَّة، مِنْ سَفْکِ الدِّمَاءِ بِغَيْرِ حَقِّهَا. وَ اللهُ سُبْحَانَهُ مُبْتَدِئٌ بِالْحُکْمِ بَيْنَ الْعِبَادِ فِيمَا تَسَافَکُوا مِنَ الدِّمَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ فَلاَ تُقَوِّيَنَّ سُلْطَانَکَ بِسَفْکِ دَم حَرَام؛[5]

از خونريزى ناحق بپرهيز، و از خون ناحق پروا كن، كه هيچ چيز همانند خون ناحق كيفر الهى را نزديک و مجازات را بزرگ نمى كند، و نابودى نعمت ها را سرعت نمى بخشد و زوال حكومت را نزديک نمى گرداند. روز قيامت خداى سبحان قبل از رسيدگى به اعمال بندگان، نسبت به خون هاى ناحق ريخته شده داورى خواهد كرد، پس با ريختن خونى حرام، حكومت خود را تقويت مكن».

از این کلام مشخص می شود که اگر خونی در جهاد ریخته می شود، مقتول حتما مستحق آن است و ستیز او با دین حق سبب ریختن خون او شده، و الا اسلام با ریختن خون های به ناحق شدیدا مخالف است و امرای خود را از این کار انذار می دهد.

به صلح روی بیاور!

جهاد در اسلام، زمانی فعلیت پیدا می کند که باب صلح و دوستی و مودت توسط طرف مقابل بسته باشد، و الا دستور ابتدایی اسلام به صلح و دوری از خشونت و خونریزی است زیرا خون ها در دین اسلام محترمند. در همین باره قرآن کریم می فرماید:

«وَ انْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى الله؛[6] اگر دشمنان به صلح روی آوردند تو نیز روی آور و بر خداوند توکل کن و کار را به خدا واگذار نما».

امیرالمومنین علی (علیه السلام) در ضمن نامه مفصل خود به مالک اشتر، عقاید حقه اسلام در باب صلح با دشمنان را آشکار می سازد و پرده از چهره صلح جو و لطیف حکومت اسلام بر می دارد. جهاد در اسلام، حقیقتا منحصر در دفاع و رهایی انسان هاست و اگر دشمنان تدبیر جنگ و خونریزی نداشته باشند، اسلام نیز سلاح صلح و دوستی را از نیام برمی کشد و با ظرایف رفتاری به جای ریختن خون ها بر زمین، خون ها را در رگ های جامعه و انسانیت جاری می سازد.

امیرالمومنین علی (علیه السلام) در این نامه نورانی و مفصل، در باب صلح می فرمایند:

«وَ لاَ تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاکَ إِلَيْهِ عَدُوُّکَ وَ لِلَّهِ فِيهِ رِضًى، فَإِنَّ فِي الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِکَ وَ رَاحَةً مِنْ هُمُومِکَ وَ أَمْناً لِبِلاَدِکَ؛[7] از آشتی با دشمن وقتی او تو را بدان می خواند و خشنودی خداوند در آن است، روی مگردان که آشتی مایه آسایش سپاهیان تو ، و آرامبخش اندوه تو و موجب امنیت شهرهای توست».

حضرت امیر (علیه السلام)، صلح را مایه آرامش جامعه معرفی می کنند و مالک اشتر، کارگزار خود را به آن دعوت می کنند. چنین نگاه دقیقی به جهاد و صلح، نشان می دهد که این حاکم پرافتخار اسلام، از جهاد و صلح یک هدف دارد، آن هم آرامش مردم است و اگر طرف مقابل آتش جنگ را نیفروزد، علی (علیه السلام) آغازگر هیچ جنگی نخواهد بود.

پایبندی به صلح

صلح در نظر اسلام، بسیار محترم و پایبندی به آن از امور اخلاقی بسیار ارزشمند و مهم است. امیرالمومنین علی (علیه السلام) پیرامون پایبندی به صلح می فرمایند:

«وَ إِنْ عَقَدْتَ بَيْنَکَ وَ بَيْنَ عَدُوِّکَ عُقْدَةً، أَوْ أَلْبَسْتَهُ مِنْکَ ذِمَّةً، فَحُطْ عَهْدَکَ بِالْوَفَاءِ، وَ ارْعَ ذِمَّتَکَ بِالاَْمَانَةِ، وَ اجْعَلْ نَفْسَکَ جُنَّةً دُونَ مَا أَعْطَيْتَ، فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ فَرَائِضِ اللهِ شَيْءٌ النَّاسُ أَشَدُّ عَلَيْهِ اجْتِمَاعاً، مَعَ تَفَرُّقِ أَهْوَائِهِمْ وَ تَشَتُّتِ آرَائِهِمْ، مِنْ تَعْظِيمِ الْوَفَاءِ بِالْعُهُودِ. وَ قَدْ لَزِمَ ذَلِکَ الْمُشْرِکُونَ فِيمَا بَيْنَهُمْ دُونَ الْمُسْلِمِينَ لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَوَاقِبِ الْغَدْرِ؛ فَلاَ تَغْدِرَنَّ بِذِمَّتِکَ، وَ لاَ تَخِيسَنَّ بِعَهْدِکَ، وَ لاَ تَخْتِلَنَّ عَدُوَّکَ.

فَإِنَّهُ لاَ يَجْتَرِئُ عَلَى اللهِ إِلاَّ جَاهِلٌ شَقِيٌّ. وَ قَدْ جَعَلَ اللهُ عَهْدَهُ وَ ذِمَّتَهُ أَمْناً أَفْضَاهُ بَيْنَ الْعِبَادِ بِرَحْمَتِهِ، وَ حَرِيماً يَسْکُنُونَ إِلَى مَنَعَتِهِ، وَ يَسْتَفِيضُونَ إِلَى جِوَارِهِ، فَلاَ إِدْغَالَ وَ لاَ مُدَالَسَةَ وَ لاَ خِدَاعَ فِيهِ. وَ لاَ تَعْقِدْ عَقْداً تُجَوِّزُ فِيهِ الْعِلَلَ، وَ لاَ تُعَوِّلَنَّ عَلَى لَحْنِ قَوْل بَعْدَ التَّأْکِيدِ وَ التَّوْثِقَةِ، وَ لاَ يَدْعُوَنَّکَ ضِيقُ أَمْر لَزِمَکَ فِيهِ عَهْدُ اللهِ، إِلَى طَلَبِ انْفِسَاخِهِ بِغَيْرِ الْحَقِّ.

فَإِنَّ صَبْرَکَ عَلَى ضِيقِ أَمْر تَرْجُو انْفِرَاجَهُ وَ فَضْلَ عَاقِبَتِهِ، خَيْرٌ مِنْ غَدْر تَخَافُ تَبِعَتَهُ، وَ أَنْ تُحِيطَ بِکَ مِنَ اللهِ فِيهِ طِلْبَةٌ، لاَ تَسْتَقْبِلُ فِيهَا دُنْيَاکَ وَ لاَ آخِرَتَکَ؛[8]
حال اگر پيمانى بين تو و دشمن منعقد گرديد، يا در پناه خود او را امان دادى، به عهد خويش وفا دار باش، و بر آنچه بر عهده گرفتى امانت دار باش، و جان خود را سپر پيمان خود گردان، زيرا هيچ يك از واجبات الهى همانند وفاى به عهد نيست كه همه مردم جهان با تمام اختلافاتى كه در افكار و تمايلات دارند، در آن اتفاق نظر داشته باشند.

تا آنجا كه مشركين زمان جاهليت به عهد و پيمانى كه با مسلمانان داشتند وفادار بودند، زيرا كه آينده ناگوار پيمان شكنى را آزمودند. پس هرگز پيمان شكن مباش، و در عهد خود خيانت مكن، و دشمن را فريب مده، زيرا كسى جز نادان بدكار، بر خدا گستاخى روا نمى دارد. خداوند عهد و پيمانى كه با نام او شكل مى گيرد با رحمت خود مايه آسايش بندگان، و پناهگاه امنى براى پناه آورندگان قرار داده است، تا همگان به حريم امن آن روى بياورند.

پس فساد، خيانت، فريب، در عهد و پيمان راه ندارد. مبادا قراردادى را امضا كنى كه در آن، براى دغلكارى و فريب راه هايى وجود دارد، و پس از محكم كارى و دقت در قرار داد نامه، دست از بهانه جويى بردار.

مبادا مشكلات پيمانى كه بر عهده ات قرار گرفته، و خدا آن را بر گردنت نهاده، تو را به پيمان شكنى وا دارد، زيرا شكيبايى تو در مشكلات پيمان ها كه اميد پيروزى در آينده را به همراه دارد، بهتر از پيمان شكنى است كه از كيفر آن مى ترسى، و در دنيا و آخرت نمى توانى پاسخ گوى پيمان شكنى باشى».

این جملات به خوبی نمایانگر دیدگاه اسلام درباره جهاد و صلح است و به قدری شفاف و گویاست، که هیچکس نمی تواند خللی در آن وارد کند. می توانید برای آشنایی بیشتر با سیره علوی در جنگ، مقاله نگاهی بر برخی عوامل، علل و چگونگی وقوع جنگ جمل را مطالعه فرمایید.

انواع جهاد در اسلام

نگاه دقیق امیرالمومنین علی (علیه السلام) به صلح، نشان می دهد که جهاد در اسلام، فقط در زمانی به کار برده می شود که دشمن با دین خدا خصومت داشته و بر سر خصومت خود نیز پافشاری کند. در اینصورت شمشیر است که حقانیت دین خدا را اثبات می کند.

حضرت می فرمایند: «فَإِنْ أَبَوْا أَعْطَيْتُهُمْ حَدَّ السَّيْفِ وَ كَفَى بِهِ شَافِياً مِنَ الْبَاطِلِ وَ نَاصِراً لِلْحَقِّ؛[9] من درباره این کسان به داوری خداوند و آگاهی او از احوال ایشان خشنودم، و اگر سرپیچی کنند آنان را از دم تیغ خواهم گذراند، که این بهترین درمان باطل بهترین یاور حق است».

این اثبات حقانیت، به دو شکل بروز و ظهور خواهد داشت:

  1. جهاد تدافعی
  2. جهاد تهاجمی و رهایی بخش

اسلام به جز در این 2 مورد، جهاد و جنگ را تایید نمی کند و ریختن خون ها را جایز نمی داند. در این 2 مورد هم البته با قیود مختلفی سعی می کند تا شرایط خاصی را برای جهاد معین کند و از ریختن خون های ناحق جلوگیری کند.

  1. جهاد تدافعی

جهاد در اسلام، حق مشروع در برابر ظلم و تجاوز است و به عنوان یک وسیله دفاعی تلقی می شود. با وجود توصیه های بسیار به استفاده از حق مشروع دفاع، اسلام از زیاده روی در آن نیز منع کرده و به صلح و آرامش نیز دعوت می کند. خداوند متعال می فرمایند:

«أذِنَ لِلَّذينَ يُقاتِلُونَ باَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَديرٌ الذين أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَق الا يَقُولُوا رَبُّنَّا الله؛[10] رخصت به جنگجویان اسلام داده شد؛ زیرا آن ها از دشمن ستم کشیدند و خدا بر یاری آن ها قادر است. آن مومنانی که به ناحق از خانه هایشان آواره شده جز آنکه می گفتند پروردگار ما خدای یکتاست».

قرآن کریم همچنین در آیاتی نورانی، گروه های معاند و متخاصم، مفسدین، پیمان شکنان، متجاوزین به حریم آزادی تفکر انسانی و پیشوایان کفر و استکبار را متجاوز معرفی می کند، و مومنان را به دفاع از کیان اسلام در برابر آن ها موظف می کند.[11]

امیرالمومنین علی (علیه السلام) نیز پیرامون جهاد در اسلام و به خصوص قسم اول آن یعنی جهاد تدافعی، می فرمایند: «برای جنگ آماده شوید و برای آن تدارک ببینید، که آتش آن شعله ور و دندان هایش تیز شده است. ستمگران در برابر شما لشکر آراسته اند تا نور خدا را خاموش کنند و برندگان خدا مسلط شوند».[12]

پس زمانی که دشمن در برابر عظمت اسلام و مسلمین لشکرآرایی می کند و در برابر کیان اسلام می ایستد و به هیچ وجه از در صلح و سازش نیز وارد نمی شود، چاره ای نیست جز آنکه در برابر او به جهاد برخیزیم و با او مقابله کنیم.

پایداری در برابر سلطه جویان

پیکار با کسانی که به هوای سلطه جویی و شهوت پرستی قصد جنگ دارند ضروری است، هر چند که به مرگ و شهادت بینجامد. پایداری در برابر نیروهای شر و بدی، به خودی خود اقدام ارزنده ای است، صرف نظر از آنکه این نیروها پیروزمند یا شکست خورده باشند.

امام علی (علیه السلام) در پاسخ به نامه ی برادرش عقیل چنین می نویسد:

«و أما ما سَأَلْتَ عَنْهُ مِن رَّابِي فِي الْقِتَالِ، فَإِنَّ رَأْيِي قِتَالُ الْمُحلّينَ حَتَّى أَلْقَى اللَّهَ لا يَزيدُنِي كَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِي عِزَّةً، وَ لا تَفَرُّقهُمُ عَنِّي وَحْشَة وَ لا تَحْسَبَنَّ ابْنَ أَبِيكَ وَ لَوْ أَسْلَمَهُ النَّاسُ – مُتَضَرّعاً مُتَخشِعاً، وَ لا مُقِرًّا لِلضَّيْمِ واهِناً، وَ لا سَلِيسَ الزّمام…؛[13]

«اما در باب این که نظر مرا درباره جنگ پرسیده ای. من تا دم دیدار با خداوند با کسانی که جنگ را روا می دانند خواهم رزمید، نه فزونی لشکریانم بر ارجم می افزاید، و نه از پراکندگیشان بیمی به دلم راه می یابد. هرگز مپندار که پسر پدرت، هر چند مردمان رهایش کنند به زبونی و خواری تن در دهد یا در برابر سستی و بیداد سر فرود آرد، یا زمام اراده ی خود به دیگری بسپارد و یا پشت خود را چاپلوسانه برای بار دیگران خم کند».

  1. جهاد تهاجمی و رهایی بخش

به جز مواردی که در زمینه جهاد تدافعی بیان کردیم، اسلام انگیزه های دیگری را نیز به عنوان مجوز منطقی برای اعلان جهاد می شناسد که ما در اینجا به نام جهاد تهاجمی و رهایی بخش مطرح کردیم.

جهاد در اسلام، تنها به دفاع کردن محدود نمی شود و در مواردی اندک و با شرایطی بسیار بسیار خاص، اسلام جهاد تهاجمی را نیز تایید می کند. این موارد عبارت اند از:

  1. آزاد کردن ملت ها و جوامع مردمی که از شرایط آزاد اندیشیدن و آزاد قضاوت کردن و انتخابات آزاد محروم اند و موانعی توسط ظالمان، بر سر راه فهم حقایق توسط آنان قرار گرفته است.
  2. برای رهایی بخشیدن به ملت ها و گروه های تحت ستم که خود یارای بازپس گیری حقوق ضایع شده خود را ندارند و به گونه ای به استعمار و استثمار کشانده شده و مستضعف شده اند.
  3. کمک، همراهی و همیاری با نهضت های آزادی بخش و مستضعفانی که در سرتاسر جهان برای نجات خود در برابر استکبار و ستم ظالمان می جنگند.

قرآن پیرامون جهاد تهاجمی می گوید: «وَ مَا لَكُمْ لا تُقَاتِلُونَ في سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرَّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا؛[14] شما را چه می شود که در راه خدا نمی جنگید؟ و آن مستضعفانی که از مردان و زنان و فرزندان جوانان که می گویند خدایا ما را از این سرزمین که مردمش جنایتکارند نجات بده».

در حقیقت، دشمن تنها کسی نیست که بر تو می تازد و خواهان قتل توست، بلکه کسانی که خواهان از بین بردن اسلام و آیین آن نیز هستند، دشمنند. امیرمومنان علی (علیه السلام) خطاب به پسرعمویش عبیدالله، از بیت المال و رعایت حقوق مردمان می نویسد و او را در صورت تضییع آیین اسلام، به جهاد تهدید می کند.

حضرت می فرمایند: «چگونه با این آسوده دلی از حرام می خوری و می نوشی؟ از خدا بترس و مال مردمان بازپس ده، که اگر چنین نکنی و خدای مرا بر تو دست دهد تو را به کیفر برسانم و خداوند مرا معذور دارد و تو را به شمشیر گردن زنم».[15]

نتیجه گیری

جهاد در اسلام یکی از موضوعاتی است که سبب قرب به خدای متعال می شود؛ اما نه از جهت اینکه خونریزی در اسلام اهمیت داشته باشد، بلکه از جهت یاری دین خدا و دفاع از کیان مسلمین و حمایت از مظلومان. اسلام، خون و جان انسان ها را محترم می شمارد و به همین دلیل نیز گاه برای جلوگیری از ریخته شدن خون مظلومان، اذن جهاد با ظالمان را صادر کرده است. البته باید توجه داشت که هر چند جهاد در اسلام دارای اهمیت است، اما صلح نیز در جای خود مهم و حیاتی شمرده شده و پایبندی و تعهد به آن، مورد تاکید قرار گرفته است.

پی نوشت ها

[1] مائده/32.

[2] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 110.

[3] کاشف الغطا، مستدرک نهج البلاغه، ص 28.

[4] انعام/151.

[5] صبحی صالح، نهج البلاغه، نامه53.

[6] انفال/61.

[7] صبحی صالح، نهج البلاغه، نامه 53.

[8] همان.

[9] همان، خطبه 22.

[10] حج/ 37/38.

[11] بقره/ 190؛ توبه/ 5، 11، 12، 29؛ مائده/ 32.

[12] کاشف الغطا، مستدرک نهج البلاغه، ص 123.

[13] صبحی صالح، نهج البلاغه، نامه 36.

[14] نسا/75.

[15] صبحی صالح، نهج البلاغه، نامه 41.

منبع

بنیاد نهج البلاغه، هیات تحریریه، آیین جهاد از دیدگاه نهج البلاغه و امام علی (علیه السلام)، نشر روشنگر، چاپ دوم، 1367.

مقدمه ای بر جهاد در اسلام با تکیه بر نهج البلاغه

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :