تقوا به عنوان یکی از مهم ترین فضایل دینی و انسانی در قرآن و نهج البلاغه، مورد بحث و تحلیل قرار گرفته و ابعاد مختلف آن بررسی و تبیین شده است. آنچه در کنار شناخت این فضیلت انسانی و دینی مهم است، ایجاد آن و بهره گیری از آثار و پیامدهای مثبت دنیوی و اخروی آن است. این مهم نیز جز با تحمل مشقات و سختی ها، امکان پذیر نیست.

در این نوشتار، تلاش بر این است که با تاکید بر آنچه پیشینیان از این فضیلت فهمیده و ارائه نموده اند، تلخیصی صورت پذیرد و با یادآوری فواید و آثار آن، خود و دیگران را به ایجاد آن و عمل به آن برانگیزیم. باشد تا با پیروی از دستورها و آموزه های انسان ساز قرآن، نهج البلاغه و نمونه های عینی تاریخی، به این فضیلت در افراد و جامعه دست یابیم.

مفهوم تقوا

تقوا از «وقایه»، و وقایه به معنی حفظ شی است، از آنچه به او زیان برساند.[1] شهید مطهری در معنی واژه تقوا نوشته اند: «این کلمه از ماده «وقی» است که به معنای حفظ و صیانت و نگهداری است. به عبارتی دیگر، شاید به معنای اتقای احتفاظ است، ولی تا کنون دیده نشده که در ترجمه های فارسی این کلمه را به صورت حفظ و نگهداری ترجمه کنند.

همچنین اضافه کرده اند که کسی مدعی نشده است که معنای تقوا، ترس یا پرهیز و اجتناب است، بلکه چون دیده شده لازمه صیانت خود از چیزی ترک و پرهیز است، در بعضی موارد نیز به معنای خوف و ترس استعمال شده است.[2]

معنای تقوا در اندیشه امیرالمومنین علی (علیه السلام) گسیخته و جدای از معنای قرآنی تقوا نیست. این واژه در نهج البلاغه نیز نیرویی روحانی است که بر اثر تمرین های زیاد پدید می آید و پرهیزهای معقول و منطقی از یک سو، سبب و مقدمه پدید آمدن این حالت روحانی است و از طرف دیگر، معلول و نتیجه آن است و یکی از لوازم تقوا به شمار می آید، نه این که مترادف با لفظ تقوا باشد.

حضرت در اینباره در خطبه ای نورانی می فرمایند: «أوصيكم عباد الله بتقوى الله فانها خير ما تواصى العباد به، و خير عواقب الامور عندالله؛[3]
اى بندگان خدا! شما را به تقواى خدا سفارش مى كنم؛ زيرا اين بهترين سفارشى است كه بندگان به يكديگر مى كنند و در پيشگاه خداوند بهترين پايان امور است.

تقوا در اندیشه حضرت، بهترین چیزی است که می توان آن را به دیگران سفارش کرد.

تقوا در آیات قرآن

به نظر می رسد معنای مناسب برای واژه تقوا «خودنگهداری» است. در تایید این نکته که «وقایه» به معنای حفاظت و نگهداری از شرور و آفات است، به چند آیه می توان استناد کرد؛ مانند: «فَوَقهُمُ اللّه شَرَّ ذلِک الیَومِ وَ لَقَّهم نَضرَةً وَ سُرُورا؛[4] خدا هم از شر و فتنه آن روز آنان را محفوظ داشت و به آن ها روی خندان و دل شادمان عطا نمود». و نیز: «قُوآ أنفُسَکُم وَ أهلِیکُم نارا؛[5] خود را با خانواده خویش از آتش دوزخ نگاهدارید.[6]

در آیات قرآن کریم، 2436 واژه تقوا به صورت اسمی، فعلی و به عنوان صفت به کار رفته، و بیشتر به صورت «اتقوا اللّه» آمده است. معدودی از این تعداد، به صورت «إتقوا رَبّکم» یا «إتقوا اللّه الّذی خَلقکم» به کار رفته است. این تعداد فعل امر به صراحت نشان می دهد که تا چه حد رعایت تقوا اهمیت دارد، و تا چه حد انسان از تقوا غفلت می کند. از جمله این اوامر این است که خداوند متعال می فرماید: «فَاتَّقُوا اللّه َ یأُولی الأَلبَاب لَعَلَّکم تُفلِحُون؛[7] پس ای خردمندان عالم! از خدا بترسید، باشد که رستگار شوید». و نیز می فرماید: «اتَّقوا اللّه حَقَّ تُقاتِه؛[8] از خدا بترسید، چنانچه شایسته خدا ترس بودن است».

در فرهنگ قرآن کریم، متقی کسی است که با ایمان و عمل صالح برای خود ملکه ای نفسانی فراهم می سازد تا او را از آسیب های درونی (هوای نفس) و بیرونی (شیطان) مصون دارد.[9] و متقین و پرهیزکاران، همان مومنانند و پرهیزکاری، از اوصاف مخصوص طبقه معینی نیست تا مانند احسان و خشوع و خلوص، یکی از مقامات خاصه محسوب شود، بلکه صفتی است که در تمام مراحل ایمان پس از تحقق ایمان پیدا می شود. دلیل آن هم این است که خداوند آن را به عنوان یک صفت خاص برای طبقه مخصوص از مومنان (با آن همه اختلاف درجاتی که دارند)، بیان نکرده است.[10]

خواجه نصیر الدین طوسی می گوید: تقوا و ورع عبارت است از انجام همیشگی اعمال شایسته بدون کوتاهی و سستی.[11] این معنا، در واقع ناظر به لوازم تقواست، نه اصل ماهیت تقوا. شهید مطهری می گوید: تقوای دینی و الهی یعنی این که انسان خود را از آنچه دین در زندگی معین کرده و خطا و گناه و پلیدی و زشتی شناخته شده، حفظ و صیانت کند و مرتکب آن ها نشود.[12]

از این بیان، و بیانات امامان معصوم (علیهم السلام)[13] می فهمیم که تقوا به معنای خود نگهداری، مراقبت، کنترل نفس و حاکمیت و تسلط بر نفس است، نه به معنای پرهیزکاری که عده ای از راحت طلبان منزوی، شعار خود قرار داده و تقوای اسلامی را که با ستیز و نبرد همراه است، به کناره گیری و پرهیز از جامعه و امت اسلامی توجیه و تاویل می کنند.

برخی از محققین، مفهوم تقوا را در اصطلاح شرع به معنای خوف و ترس استعمال کرده اند، که این نظر درباره مفهوم تقوا صحیح به نظر نمی رسد؛ زیرا با توجه به مجموع آیات و روایات وارده، تقوا به این معنا صحیح نیست، جز آن که معنای لازم آن را در نظر داشته باشیم؛ زیرا در قرآن می خوانیم: «کُتِبَ عَلَیکمُ الصّیامُ کما کُتِبَ علی الذّینَ من قبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقون؛[14] بر شما هم روزه داشتن فرض گردید، چنان که اُمَم گذشته را فرض شد و این دستور برای آن است که پاک از شهوات پست حیوانی شده و پرهیزکار شوید».

در آیه: «اتَّقوا اللّه حقَّ تُقاتِه؛[15] آنچنان كه شايسته ترس از خداست از او بترسيد». روشن است که اگر تقوا را به معنای خوف بگیریم، آیه معنا و مفهومی پیدا نخواهد کرد، ولی اگر تقوا را به معنای تحفظ و خودنگهداری بگیریم، آیه منظوری روشن و هدفی مشخص خواهد داشت.[16]

بنابراین اگر ترسی در دل بندگان هست، مربوط به اعمال خود آن هاست؛ پس انسان باتقوا همواره از این که تحت تاثیر نفس اماره خود قرار گیرد، باید خائف و بیمناک باشد.

تقوا معیار ارزش ها

هر مکتبی نظام ارزشی دارد که همه چیز را بر معیار آن می سنجد. در زمان های گذشته نیز معیارهای گوناگونی وجود داشته که طاغوت های معاصر، انبیای گذشته را به آن معیارها سنجیده و مورد ارزیابی قرارداده اند. مثلا فرعون برای ارزیابی شخصیت حضرت موسی می گوید: «فَلَولآ أُلقی عَلَیهِ أَسورَةٌ مِّن ذَهَب؛[17] (اگر راست می‌گوید) چرا دستبندهای طلا به او داده نشده، یا اینکه چرا فرشتگان دوشادوش او نیامده‌ اند (تا گفتارش را تایید کنند)؟».

و یا کفار زمان نوح، او را به باد انتقاد گرفته و می گویند: «وَ مَا نَرَک اتَّبَعکَ الّا الَّذین هُم أراذلُنا بادِیَ الرَّأیِ؛[18] کسانی را که از تو پیروی کرده اند، جز افرادی فرومایه و فقیر مشاهده نمی کنیم».

مکتب الهی اسلام همه معیارهای نادرست را درهم ریخته و تقوا را یگانه معیار تام و تمام برای ارزیابی انسان ها قرار داده است؛ چنانکه می فرماید: «انَّ أَکرَمَکم عندَ اللّه ِ أَتقکم؛[19] شریف و کریم ترین شما نزد خدا باتقواترین شماست».

از همین رو، در «چهل و نه» موضع، متقین را ستوده و در «هشتاد و سه» موضع، از پاداش ها و اثرات نیکوی تقوا یاد نموده است. آیاتی از قرآن، تقوا را وسیله فوز و نایل شدن به خداوند سبحان[20] و مایه قبولی اعمال[21] و محور کرامت انسان[22] و زمینه حصول میزان تشخیص حق از باطل[23] و راه خروج از بن بست های فکری، عملی و اخلاقی[24] معرفی می کند.

مراتب تقوا

گرچه تقوا رئیس اخلاق شناخته شده است «التُّقی رَئیس الأخلاق؛[25] تقوا رئیس اخلاق است»، لیکن همانگونه که غالب فضائل اخلاقی سه درجه دارد: عام و خاص و اخص، تقوا نیز همین سه مرتبه را دارد:

1 ـ عام: پرهیز از محرمات

2 ـ خاص: اجتناب از مشتبهات

3 ـ اخص: دوری از مباحات، در پرتو اشتغال به واجبات و مستحبات.[26]

علامه مجلسی در ذکر اقسام تقوا، علاوه بر سه مورد فوق، یک قسم دیگر نیز به نام «ورع سالکین» ذکر کرده است و مراد از آن، روی گردانی از غیر خدا، از ترس ضایع شدن عمر عزیز در کارهای بیهوده می باشد، هر چند منجر به حرام هم نشود.[27] پس تقوا نیز مانند فضایل اخلاقی دیگر دارای درجاتی است که نازل ترین آن، در آیه 131 سوره آل عمران، بیان شده است: «وَ اتّقوا النّارَ الّتی أُعِدَّت لِلکفرینَ؛[28] و بپرهیزید از آتش عذابی که برای کیفر کافران افروخته اند». و درجات آن به حدی بالا می رود که همه کس تاب تحمل آن را ندارد و جز اولیا اللّه نمی توانند به آن دست یابند.

آثار تقوا

با آن که در لا به لای خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار امیرالمومنین علی (علیه السلام)، اوصاف روحی و رفتاری متقیان مطرح شده، ولی در خطبه متقین، به صورت یک جا و شاید همه جانبه این صفات اشاره شده است. همام از اصحاب حضرت بود. در فرصتی خدمت آن حضرت شرفیاب شد و از ایشان در خواست کرد که: «صِف لیَ المُتَّقین کأنَّی أَنظُرُ إلیهم؛ اهل تقوا را برای من چنان توصیف کن که گویا آنان را با چشم می نگرم.

امیرالمومنین علی (علیه السلام) پاسخی به اجمال بدین صورت بیان فرمودند: «یا همّام اتَّقِ اللّه و أحسِن، فانّ اللّه مَع الَّذین إتَّقُوا و الّذین هُم مُحسنُون؛[29] ای همام! تقوای خدا پیش گیر و نیکوکار باش که خداوند با پرهیزکاران و محسنان است».

اما همام قانع نشد و امام را قسم داد و اصرار ورزید تا این که امام (علیه السلام) تصمیم گرفت صفات متقین را بیان فرماید. سپس با بیان شیوا و در حد اعلای بلاغت و رسایی، اوصاف و ویژگی های متقین را برشمرد تا به جایی رسید که همام دیگر طاقت نیاورد و ناگهان از هوش رفت و در همان بیهوشی درگذشت.

در خطبه معروف امام در وصف متقین، حدود صد صفت ذکر شده است. با نظر اجمالی به این خطبه، می توان صفات برشمرده در این بیان را به چهار بخش تقسیم کرد:

  1. بخشی از توصیفات مربوط به انگیزه ها و افکار و ذهنیات فرد با خودش می باشد، به این معنا که در درون خود فردِ با تقوا چه می گذرد، مانند: «أنفسهم عفیفة؛[30] نفس های (جان های) آنان پاک است».
  2. قسمتی از بیانات امام مربوط به چهره ظاهری آنان می باشد، مثل «قد بَرَاهُم الخوفَ بَریَ القداح؛[31] ترس و خوف (در برابر مسئوليت هاى الهى) بدن هاى آنها را همچون چوبه هاى تير، تراشيده و لاغر ساخته است
  3. یک فصل از توصیفات حضرت، در بیان چگونگی عبودیت پروردگار و ارتباط آنان با خدای سبحان است، مانند: «عَظُم الخالِقُ فی أَنفُسِهم، فَصَغُر ما دُونَه فی أعیُنِهِم؛[32]
  4. قسمت آخر نیز در توصیف چگونگی روابط انسانی متقین با سایر مردمان است، مانند: «دُنُوّه ممّن دَنا مِنه لِینٌ و رَحمةٌ؛[33] نزدیک شدنش با بعضی دیگران از روی مهربانی و نرمی است».

امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «انّ تقوی اللّه حَمَت اولیاء اللّه مَحارِمَه و أَلزَمَت قُلُوبَهم مَخافَتَه حَتّی أسهَرَت لَیالِیَهم وَ أَظمَأَت هَوَاجِرَهم؛[34] تقوای الهی، اولیای خدا را در حمایت خود قرار داده، آنان را از تجاوز به حریم منهیات الهی بازداشته است و ترس از خدا را ملازم دل های آنان قرار داده است تا آن جا که شب هایشان را بی خواب (به سبب عبادت)، روزهایشان را بی آب (به سبب روزه) گردانیده است».

در اینجا امیرالمومنین علی (علیه السلام) تصریح می کنند که پرهیز از محرمات الهی و هم چنین ترس از خدا، از لوازم و آثار تقواست و تقوا نه عین پرهیز است و نه عین ترس از خدا؛ بلکه نیرویی روحی و مقدس است که این امور را به دنبال دارد. تقوا خود را پاییدن و صیانت نفس از نافرمانی خداست. به عبارت دیگر، احساس مسئولیت و تعهد در مقابل خدا و جهت گیری به سوی او، از درون است که به دنبال آن، حرکات و سکنات انسان در خط شرع قرار می گیرد.

البته باید دانست که دوری از تقوا نیز نتایج و آثاری را در برخواهد داشت. حضرت می فرمایند: «من قلّ ورعُه مات قلبه، و من مات قلبُه دخل النار؛[35] هر كسى كه پارسايى اش كاستى گيرد، دلش بميرد و آن كس كه دلش بميرد، داخل دوزخ شود».

آثار تقوا یکی از مهم ترین مباحثی است که باید مورد بررسی قرار بگیرد و چه منبعی پربار تر و غنی تر از قرآن و نهج البلاغه وجود دارد که آثار آن را برای همگان تبیین نماید. در مقاله آثار تقوا در سیره کارگزاران از منظر امام علی (علیه السلام)، به بررسی بیشتر این موضوع خواهیم پرداخت.

نتیجه گیری

تقوا نیرویی قدسی و روحانی است که از آثار و لوازم آن می توان به تحفظ از منهیات الهی و ترس از خدای متعال اشاره کرد. تقوا دارای مراتب خاص و عام و اخص است و به دلیل اهمیت بالایی که دارد، ملاک ارزش های انسانی قرار می گیرد. همچنین تقوا، آثاری را در 4 بخش به دنبال دارد: درونی، ظاهری، عبودیت و روابط انسانی.

پی نوشت ها

[1] راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ج 3، ص 479.

[2] شهید مطهری، ده گفتار، ص 3.

[3] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 173.

[4] دهر/ 11.

[5] تحریم/ 6.

[6] و آیات دیگری نظیر: طور / 22، غافر / 45، دخان / 56، طور / 18، انسان / 11، تغابن / 16.

[7] مائده/ 100.

[8] آل عمران/ 102.

[9] جوادی آملی، تسنیم، ج 2، ص 132.

[10] علامه طباطبایی، المیزان، ج 1، ص 82.

[11] غیاثی کرمانی، اقتباس از اخلاق ناصری، ص 81.

[12] شهید مطهری، ده گفتار، ص 7.

[13] ر.ک محمدی ری شهری، میزان الحکمه، واژه تقوا.

[14] بقره/ 183.

[15] سوره آل عمران/ 102.

[16] لنکرانی، آیین کشورداری، ص 62.

[17] زخرف/ 53.

[18] هود/ 27.

[19] حجرات/ 13.

[20] حج/ 37.

[21] مائده/ 29.

[22] حجرات/ 13.

[23] انفال/ 29.

[24] طلاق/ 2.

[25] صبحی صالح، نهج البلاغه، حکمت 410.

[26] جوادی آملی، تسنیم، ج 2، ص 155.

[27] دستغیب، تقوا، ص 106.

[28] سوره آل عمران، آیه 103.

[29] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 193.

[30] همان.

[31] همان.

[32] همان.

[33] همان.

[34] همان، خطبه 114.

[35] همان، حکمت 349.

 

منبع مقاله | با اقتباس از:

با اقتباس از: دنبلی، مهرناز، درآمدی بر تقوا در قرآن و نهج البلاغه، شمیم یاس؛ تیر 1383، شماره 16، ص 18.

بازگشت به لیست

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *