دوستی و دشمنی با امام علی (ع) معیار شناخت مومن و منافق

مومن و منافق دو واژه ای هستند که در ادبیات دینی و اجتماعی اسلامی به طور مکرر مورد استفاده قرار می گیرند. مومن به فردی اطلاق می شود که با ایمان و اخلاص به اصول دین عمل می کند و رفتارهایش با ارزش های اسلامی همخوانی دارد. در مقابل، منافق به کسی گفته می شود که در ظاهر خود را به عنوان مومن نشان می دهد، اما در باطن، به اصول دین پایبند نیست و در پی منافع شخصی خود است.

مومن و منافق نه تنها در زمان های گذشته، بلکه در جوامع امروز نیز وجود دارند و شناخت تفاوت های میان مومن و منافق می تواند به ما در انتخاب مسیر درست کمک کند. در نهایت، فهم عمیق از این دو مفهوم می تواند نقش مهمی در تقویت ایمان و آگاهی جامعه ایفا کند.

معیار شناخت مومن و منافق از آن جهت با اهمیت است که در اسلام همیشه نسبت به حضور منافقان در جامعه هشدار داده شده و خطر آنان را از هر خطری حتی حضور کافران نگران کننده تر دانسته اند. در این مقاله به بررسی وجود حب و دوستی امام علی (ع) در دل های مومنان، از زبان خودشان و با تایید گرفتن از حدیثی از پیامبر (ص) پرداخته و آثار ولایت امام علی (ع) را تبیین می نماییم.

دوستی مومن و دشمنی منافق

امام علی (ع) به حقيقتى قابل توجه اشاره مى كند كه آثارش در طول تاريخ زندگى امام (ع) ديدنى است. مى فرمايد:

«لَوْ ضَرَبْتُ خَيْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَيْفِي هَذَا عَلَى أَنْ يُبْغِضَنِي؛ مَا أَبْغَضَنِي؛ وَلَوْ صَبَبْتُ الدُّنْيَا بِجَمَّاتِهَا عَلَى الْمُنَافِقِ عَلى أَنْ يُحِبَّنِي مَا أَحَبَّنِي وَ ذَلِكَ أَنَّهُ قُضِيَ، فَانْقَضَى عَلَى لِسَانِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ (صلی الله علیه وآله) أَنَّهُ قَالَ: يَا عَلِيُّ لَا يُبْغِضُكَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يُحِبُّكَ مُنَافِقٌ»؛[1]

امام (ع) فرمود: اگر با شمشيرم بر بُن بينى مؤمن بزنم كه مرا دشمن بدارد دشمن نخواهد داشت! و اگر تمام دنيا را بر منافق بريزم كه مرا دوست بدارد دوست نمى دارد! چرا كه مقدر شده و بر زبان پيامبر درس نخوانده جارى شده كه فرمود: اى على! هيچ مؤمنى تو را دشمن نمى دارد وهيچ منافقى تو را دوست نخواهد داشت![2]

امیرمومنان علی (ع) پس از ذکر این که مومن در هر شرایطی باشد، با من دشمنی نمی کند و به منافق هر قدر خوبی کنم، با من دشمنی خواهد کرد، می فرماید: این مطلب بخاطر آن است که تثبیت شده و بر زبان پیامبر (ص) آمده که فرمود:

«يا على لا يُبْغِضُكَ مُؤْمِنٌ وَلَا يُحِبُّكَ مُنَافِقٌ»؛[3] «ای علی هیچ مومنی با تو دشمنی نمی کند و هیچ منافقی تو را دوست نخواهد داشت».

این حدیث در مناقب ابن مغازلی شافعی[4] آمده و در پاورقی آن این حدیث به عنوان حدیث «متواتر» عنوان شده است.[5]

سند اين كلام نورانى و پر معنا، بخشى از خطبه اى است كه «رفيق بن فرقد» آن را از امام علی (ع) نقل كرده است و گروه زيادى از مورخان و راويان شيعه و اهل سنت قبل از سيّد رضى و بعد از او آن را در كتاب هاى خود آورده اند. از جمله: ابو جعفر طبرى در كتاب بشارة المصطفى و شيخ طوسى در امالى و زمخشرى در ربيع الابرار و مسلم در صحيح خود و امام احمد در مسند و نسايى در سنن و ابن عبدالبر در استيعاب و ابو نعيم اصفهانى در حلية و متّقى هندى در كنز العمال و حاكم در مستدرك، بخش اخير اين كلام حكمت آميز كه از پيغمبر اكرم (ص) نقل شده است را با تفاوت هايى آورده اند.[6]

دوستی و دشمنی با امام علی (ع)

اگر کسی از روی انصاف و عدالت زندگی امام علی (ع) را بررسی کند و در تمام ابعاد زندگی درخشان او تحقیق به عمل آورد، در هر دینی باشد، خواه و ناخواه خود را در برابر عظمت مقام و سیمای امام علی (علیه السلام) می بیند و او را تعظیم و احترام خواهد کرد و دوستی با او را افتخار می داند، چه رسد به افراد با ایمان که در پرتو ایمان بهتر می توان به عظمت مقام امام علی (ع) پی برد و دوستی او را در سر لوحه زندگی خود قرار داد.

چنان که انس بن مالک گوید: «سوگند به خدای یکتا از رسول خدا (ص ) شنیدم که فرمود: «عُنوان صحيفة المؤمن حُبُّ عَلى بن ابى طالب»؛[7] «سرلوحۀ صفحه زندگی مومن، دوستی با حضرت علی (ع) است».

ولی آن کس که منافق است، باطنی ناپاک و ظاهری دلفریب دارد و همچون مار خوش خط و خال، ظاهری زیبا و باطنی پر از زهر دارد. چنین فردی به حکم باطن ناپاکش امام علی (ع) را نه تنها دوست نمی دارد، بلکه دشمن می دارد. چرا که قلب او تیره و کور است و همچون شب پره، نمی تواند نور خورشید را بنگرد و به عبارت دیگر، نفاق فکر و درک و احساس او را مسخ کرده، حق را باطل و باطل را حق می بیند.

بهرحال گویی دوستی و دشمنی حضرت علی (ع) معیاری است که می توان بوسیله آن مومن و منافق را شناخت. بر همین اساس است که امام علی (ع) می فرماید: «اگر با این شمشیرم بر بینی مومن بزنم که مرا دشمن بدارد دشمن نخواهد داشت و اگر تمام دنیا را در گلوی منافق بریزم که مرا دوست بدارد، دوست نخواهد داشت».

در مورد دوستی و دشمنی با امام علی (ع) و عظمت مقام امام على (ع) سخن بسیار است از جمله:

پیامبر (ص) فرمود: «كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُبْغِضُكَ وَ يُحبني»؛[8] «دروغ گوید کسی که گمان می کند تو را دشمن دارد و مرا دوست دارد». یعنی دوستی با من و دشمنی با تو جمع نمی شود.

همچنین فرمود: ای علی (ع) آن کسی که در حال دشمنی با تو بمیرد، باکی نیست که نصرانی بمیرد یا یهودی».[9]

و در سخن دیگری فرمود: «حَقُ عَلِي عَلَى الْمُسْلِمِينَ كَحَقِ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ»؛[10] «حق على (ع) بر مسلمانان، مانند حق پدر بر فرزندش می باشد».

وجود امیر المؤمنین معیار سنجش مومن و منافق

جمله «قُضِيَ فَانْقَضَى عَلَى لِسَانِ النَّبِيِ …» اشاره به اين حقيقت است كه مومنان هرگز امام على (ع) را مبغوض نمى دارند و منافقان هرگز او را دوست نخواهند داشت، نخست در علم الهى گذشته و مقدر گشته، سپس بر لسان پيغمبر اكرم (ص) جارى شده است.

از اين حديث شريف استفاده مى شود كه وجود مبارك اميرمومنان على بن ابى طالب (ع) با آن معرفت بالا و آن صفات والا، معيار سنجش مومن و منافق بود.

مومنان كه صفات خود را پرتویی از صفات آن بزرگوار مى ديدند، به مناسبت تجانس روحى و اعتقادى و اخلاقى به آن حضرت (ع) عشق مى ورزيدند و منافقان كه صفات و اعتقاد خود را در تضاد با صفات و معارف اعتقادى حضرت على (ع) مشاهده مى كردند، بغض و كينه او را در دل مى پروراندند.

راستى شگفت انگيز است كه عالمان معروف اهل سنّت اين حديث را در اكثر منابع خود آورده اند و در عين حال، غير امام على (ع) را بر او ترجيح داده اند.

اين كه امام علی (ع) مى فرمايد: «اگر خيشوم مومن (خيشوم به معناى نقطه بالاى بينى است كه اگر قطع شود در واقع تمام بينى قطع شده) را با شمشير بزنم، مرا مبغوض نخواهد داشت» براى اين است كه مومن مى داند به يقين در آن مصلحتى بوده است.

نيز اين كه مى فرمايد: «لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْيا بِجَمَّاتِها عَلَى الْمُنافِقِ …» مفهومش اين است كه منافقان به قدرى تعصب و كينه و عداوت دارند كه تمام دنيا را هم اگر به آن ها بدهند، دست از راه و روش زشت و انحرافى خود بر نمى دارند.

امام علی (ع) به كلام پيغمبر (ص) استناد مى جويد و حديث معروف آن حضرت (ص) را بازگو مى كند، زيرا همه مدعى اند كه سخن پيغمبر (ص) براى آن ها قول فصل و آخرين سخن است.

اين سخن ادعا نيست، بلكه واقعيت است و در طول تاريخ زندگى امام علی (ع) نمونه هاى زنده اى دارد، از جمله مرحوم «كلينى» در كتاب كافى از «حارث بن حصيره» (يكى از ياران امام على علیه السلام) نقل مى كند كه در اطراف مدينه مرد سياه پوستى از اهل حبشه را ديدم كه مشغول آبيارى است و انگشتان يك دستش قطع شده است. به او گفتم: چه كسى انگشتان تو را قطع كرده؟ گفت: بهترين مرد دنيا.

سپس افزود: ما هشت نفر بوديم كه دست به سرقتى زديم. ما را دستگير كردند و خدمت حضرت على بن ابى طالب (ع) بردند و ما به گناه خود اقرار كرديم. امام (ع) فرمود: از حرام بودن سرقت با خبر نبوديد؟ گفتيم: مى دانستيم. دستور داد چهار انگشت ما را (به عنوان حد سرقت) قطع كردند. سپس دستور داد در خانه اى از ما پذيرايى كنند و روغن و عسل (و مواد غذايى مقوى) به ما بدهند تا جاى زخم ها خوب شود. سپس ما را از آن خانه بيرون آورند و لباسى نو بر ما پوشاند و فرمود: اگر توبه كنيد و راه صلاح را پيش گيريد به نفع شماست و انگشتان شما به شما در بهشت باز مى گردد و اگر چنين نكنيد، در دوزخ به شما باز مى گردد.[11]

در داستان ابن ملجم قاتل امام على بن ابى طالب (ع) نيز مى خوانيم: هنگامى كه ضربه اى بر سر مبارك آن حضرت (ع) وارد ساخت او را خدمت امام على(ع) آوردند. به او فرمود: اى دشمن خدا مگر من به تو نيكى نكردم؟ گفت: آرى به من نيكى كردى.

فرمود: پس چه چيزى باعث شد كه اين جنايت را انجام دهى؟ گفت: چهل روز شمشير خود را تيز كردم و از خدا خواستم كه به وسيله آن بدترين خلق خدا را به قتل برسانم (و چنين شد.). امام (ع) فرمود:

«فَلَا أَرَاكَ إِلَّا مَقْتُولًا بِهِ وَمَا أَرَاكَ إِلَّا مِنْ شَرِّ خَلْقِ اللَّهِ عَزَّوَجَل»؛[12] «(دعاى تو مستجاب شده است زيرا) تو را با همين شمشير خواهند كشت و تو بدترين خلق خدايى».

جالب توجه اين كه روايات فراوانى از پيغمبر اكرم (ص) و صحابه آن حضرت (ص) درباره شناختن مومنان با محبت حضرت على بن ابى طالب (ع) و منافقان با بغض و كينه او در كتب معروف اهل سنت و شيعه به طور گسترده نقل شده است. از جمله «بلاذرى» در انساب الاشراف و «ترمذى» در سنن در باب مناقب حضرت على بن ابى طالب (ع) از «ابوسعيد خدرى» نقل كرده اند كه مى گفت:

«كُنَّا لَنَعْرِفُ الْمُنافِقينَ نَحْنُ مَعاشِرُ الْأنْصارِ بِبُغْضِهِمْ عَلىَّ بْنَ أبى طالِبٍ»؛[13] «ما جمعيت انصار، منافقان را به سبب بغضشان به حضرت على بن ابى طالب (ع) مى شناختيم».

اين بيان را با سخنى از ابن ابى الحديد پايان مى دهيم. او مى گويد: استاد من «ابوالقاسم بلخى» مى گفت:

«قَدِ اتَّفَقَتِ الْأخْبارُ الصَّحيحَةِ الَّتِي لارَيْبَ فِيها عِنْدَ الْمُحَدِّثينَ عَلى أنَّ النَّبيَّ قالَ: لايَبْغِضُكَ إلّامُنافِقٌ وَلا يُحِبُّكَ إلّامُؤمِنٌ»؛[14] «اخبار صحيحى كه اتفاق بر اين در نزد راويان اخبار شكى در آن نيست، متفق است كه پيغمبر اكرم (ص) به حضرت على (ع) فرمود: دشمن نمى دارد تو را جز منافق و دوست نمى دارد تو را جز مومن».[15]

هدف امام علی (ع) دفاع از حق خود و شناسایی منافقان کوردل و شناساندن مقام با عظمت خود در پیشگاه رسول خدا (ص) است تا مردم گول منافقان را نخورند و به دنبال منافقین و ناکثین و قاسطين و مارقين (بيعت شکنان و هواخواهان معاويه و خوارج نهروان) نروند و حجت بر آن ها تمام شود و کورکورانه از هر سو باد آمد به آن سو حرکت نکنند، بلکه در راه حق ثابت قدم و استوار باشند و همیشه تا روز قیامت در مسیر رهبری صحیح حرکت نمایند، نه در خط رهبران باطل و دروغين و منافق.

نتیجه گیری

در اسلام همیشه نسبت به حضور منافقان در بین امت اسلامی هشدار داده شده است. حضرت علی (ع) در بیانی کاملاً آشکار و با تأیید گرفتن از سخنان پیامبر (ص)، حب و دوستی نسبت به خود را معیار شناخت مومن و منافق معرفی می کنند. در اینجا حجت بر مردم تمام می شود و مشخص می گردد که اگر امت اسلام می خواهد از مسیر مستقیم منحرف نگردد، باید به ولایت امام علی (ع) تمسک جوید.

به همین دلیل، شناخت مومن و منافق به عنوان یک اصل اساسی در جامعه اسلامی مطرح است. مومن واقعی کسی است که به ولایت و رهبری امام علی (ع) اعتقاد داشته باشد، در حالی که منافقین به دنبال انحراف از این مسیر هستند. بنابراین، توجه به این معیار می تواند به مسلمانان کمک کند تا در تشخیص مومن و منافق در جامعه خود هوشیار باشند و از خطرات ناشی از نفوذ منافقین در امان بمانند.

پی نوشت ها

[1] . شریف رضی، نهج البلاغه، کلمات قصار 45.

[2] . مکارم شیرازی، پيام امام اميرالمؤمنين (ع)، ج12، ص297.

[3] . شریف رضی، نهج البلاغه، کلمات قصار 45.

[4] . ابن مغازلی، مناقب، ص190.

[5] . ر.ک. محمدی اشتهاردی، گفتار پیامبر (ص) در نهج البلاغه.

[6] . حسینی، مصادر نهج البلاغه، ج4، ص42، با تلخيص.

[7] . ابن مغازلی، مناقب، ص۲۱۳.

[8] . ابن مغازلی، مناقب، ص51.

[9] . ابن مغازلی، مناقب، ص51.

[10] . ابن مغازلی، مناقب، ص48.

[11] . کلینی، الكافى، ج 7، ص 264، ح 25.

[12] . شوشترى، بهج الصباغة، ج 7، ص 435.

[13] . بلاذری، انساب الاشراف، ج2، ص96؛ ترمذی، سنن، ج5، ص635.

[14] . ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 83.

[15] . مکارم شیرازی، پيام امام اميرالمؤمنين (ع)، ج12، ص297-302.

منابع

  1. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1363.
  2. ابن مغازلی، علی بن محمد، مناقب الامام علی بن ابی طالب، بیروت، دار الأضواء، 1424ق.
  3. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت، المعهد الألماني للابحاث الشرقية،1430ق.
  4. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذي، مصر، دار الحدیث، 1419ق.
  5. حسینی، عبدالزهرا، مصادر نهج البلاغة و أسانيده، بیروت، دارالزهرا، 1409ق.
  6. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق: صبحی صالح، قم، دار الهجرة، 1414ق.
  7. شوشتری، محمد تقی، بهج الصباغة في شرح نهج البلاغة، تهران، امیرکبیر، 1376.
  8. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، قم، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث، 1430ق.

منبع مقاله | با اقتباس از:

  1. محمدی اشتهاردی، محمد، گفتار پیامبر (ص) در نهج البلاغه، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1364.
  2. مکارم شیرازی، ناصر، پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1375، ج12، ص297-302

دوستی و دشمنی با امام علی (ع) معیار شناخت مومن و منافق

فهرست مطالب

    برای شروع تولید فهرست مطالب ، یک هدر اضافه کنید

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    ما از کوکی ها برای بهبود کارکردن شما با سایت استفاده می کنیم. با استفاده از این سایت شما استفاده ما از کوکی ها را پذیرفته اید.
    برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.