نقصان عقل زنان در خطبه 80 نهج البلاغه به گونه ای بیان شده است که درک مفهوم آن نیازمند آن است که مقدمات اعتقادی مناسبی را گذرانده و با دید علمی به آن بنگریم. در مقاله تحلیلی بر محورهای اصلی خطبه 80 نهج البلاغه عباراتی از خطبه 80 نهج البلاغه را بررسی نموده و دانستیم که معانی ذکر شده، می تواند آن معنای بطنی و اصلی عبارات حضرت نباشد و ممکن است در پس کلمات حضرت، معانی بسیار عمیقی باشد که با نگاه اول به ذهن خواننده خطور نمی کند.
در این مقاله، به بررسی دقیقتر عبارات خطبه 80 نهج البلاغه پیرامون نقصان عقل زنان خواهیم پرداخت.
معانی مختلف در نقصان عقل زنان
در بخش دوم از خطبه 80 نهج البلاغه حضرت می فرمایند: «وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ اَلاِمْرَأَتَيْنِ كَشَهَادَةِ اَلرَّجُلِ اَلْوَاحِدِ؛ و ناقص بودن عقل هایشان، بدان دلیل است که شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است». علاوه بر روایت مذکور، روایت دیگری نیز در نهج البلاغه وجود دارد که در آن به «کاستی عقل زنان» اشاره شده است و آن اینکه:
«وَ لَا تَهِيجُوا النِّسَاءَ بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَكُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَكُمْ، فَإِنَّهُنَّ ضَعِيفَاتُ الْقُوَى وَ الْأَنْفُسِ وَ الْعُقُولِ؛[1] زنان را با آزار رساندن (به آن ها) بر می انگیزانید هر چند دشنام به شرافت و بزرگواری شما داده، به سراداران و بزرگانتان ناسزا گویند، زیرا نیروها و جان ها و خردهای ایشان ضعیف و سست است». روایت مذکور با اندک اختلافی در متن، در کتاب کافی، جلد 5، بخش کتاب الجهاد، صفحه 39، حدیث 4، نیز ذکر شده است.
همچنین در کتاب بحار الانوار علامه مجلسی، جلد 104، صفحه 306، باب یکم از ابواب شهادت، حدیث 10، حدیثی از امیرالمومنین علی (علیه السلام) نقل شده که در متن آن این جمله، به چشم می خورد: «یا ایتها المراة لانکن ناقصات الدین و العقل، قالت یا …رسول الله و ما نقصان دیننا؟ قال… ».
در باب نقصان عقل، این نکته را باید متذکر شویم که:
عقل جوهر مجردی است که تقسیم و قسمت کمی در آن فرضی ندارد ولی دارای مراتب تشکیکی است. به عبارت دیگر، عقل موجودی از سنخ موجودات کمی نیست که به یکی بیشتر اعطا شود و به یکی کمتر، بلکه باید استعدادی در وجود این انسان خاکی فراهم گردد و احتیاج خود را به آن فیض ربانی احساس کند. احساس احتیاج است که استعدادها را به حرکت می آورد و انسان را آماده می کند که به درک فیوضات عقلایی نائل شود و از برکات عقل بهره مند گردد، نه ذکوریت و انوثیت که نسبت به معنای انسانیت امر عرضی است.
همچنانکه کمالات انسانی در افراد انسان هیچ ربطی به مذکر و مؤنث بودن افراد انسان ندارد، همچنین تکامل عقلی در افراد انسان به جنسیت مربوط نمی شود، بلکه مربوط به رشد فکری و هدف ها و آمال و آرزوهایی است که در سر می پرورانند و در جهت آنها روزگار می گذرانند؛ بنابراین به جز انبیا و اولیای خدا که مورد تایید خداوند هستند، هیچکس دارای عقل کامل نیست و همه افراد انسان نسبت به کاملات عقلی ناقصند، اگر چه بین افراد و اشخاص آن ها نیز کمال و نقص وجود دارد.
برخی از علماء با اعتقاد به صحت روایات، برتری مردان بر زنان را از حیث عقلی قطعی می دانند، اما عده ای دیگر به توجیه مسأله پرداخته و برتری عقلی مردان را در قیاس با احساسات قوی زنان سنجیده اند و نقصان عقل زنان را به گونه ای دیگر تاویل نموده اند.
آنان معتقدند: مردان در تعقل، قوی تر و جلوتر هستند، آنگونه که زنان، از نظر عواطف پیشتاز و پیشگام ترند؛ البته این امر، نقصی برای زنان محسوب نشده، بلکه نوعی تفاوت طبیعی است که لازمه تشکیل نظام هستی است. این تفاوت هرگز مایه امتیاز معنوی و ریشه کرامت الهی نیست، زیرا که برتری، تنها به تقوای الهی است و بس، در هرکس و هر کجا که باشد.[2]
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می نویسد:
«از نظر اسلام، زن دارای شخصیتی مساوی شخصیت مرد در آزادی اراده و عمل از همه جهات می باشد و با مرد تفاوتی ندارد. مگر آنچه مقتضای وضع روحی مختص به زن باشد… زن، دارای حیات احساسی است و زندگی مرد، یک زندگی عقلانی است».[3]
شهید مطهری، ضمن پذیرفتن توجیه علامه طباطبایی، از دستاوردهای روان شناسان کمک گرفته و از خانم کلیودالسون نقل می کند که به عنوان یک زن روان شناس گفته است:
«خانم ها تابع احساسات و آقایان تابع عقل هستند. بسیار دیده شده که خانم ها از لحاظ هوش نه تنها با مردان برابری می کنند بلکه گاهی در این زمینه از آن ها برتر هستند».[4]
ارتباط شدت احساسات با نقصان عقل زنان
نقصه ضعف خانم ها فقط احساسات شدید آن ها است. مردان همیشه عملی تر فکر می کنند، بهتر قضاوت می کنند، سازمان دهنده بهتری هستند و بهتر هدایت می کنند، پس برتری روحی مردان بر زنان چیزی است که طراح آن طبیعت می باشد. هر قدر خانم ها بخواهند با این واقعیت مبارزه کنند بی فایده خواهد بود. خانم ها به علت اینکه حساس تر از آقایان هستند، باید این حقیقت را قبول کنند که به نظارت آقایان در زندگیشان احتیاج دارند.
بزرگ ترین هدف خانم ها در زندگی «تامین» است، وقتی به هدف خود نائل شدند دست از فعالیت می کشند، زن برای رسیدن به این هدف از روبرو شدن با خطرات بیم دارد. ترس تنها احساسی است که زن در برطرف کردن آن به کمک احتیاج دارد. کارهایی که به تفکر مداوم احتیاج دارد زن را کسل و خسته می کند.[5]
ارتباط خودآرایی و زینت با نقصان عقل زنان
برخی نیز معتقدند: زنان تمایل ذاتی به زینت و خودنمایی دارند و این به عنوان یک نقیصه برای زنان مطرح و بر عقل نیز موثر می باشد. از امیرالمومنین علی (علیه السلام) روایت شده است:
«إِنَّ الْبَهَائِمَ هَمُّهَا بُطُونُهَا، وَ إِنَّ السِّبَاعَ هَمُّهَا الْعُدْوَانُ عَلَى غَیْرِهَا، وَ إِنَّ النِّسَاءَ هَمُّهُنَّ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ الْفَسَادُ فِیهَا؛ إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ مُسْتَکِینُونَ، إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ مُشْفِقُونَ، إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ خَائِفُون؛[6] همّت چهارپایان شکمشان، و اندیشه درندگان آزار و تجاوز به دیگران، و همّ و غم زنان زینت حیات دنیا و فساد در آن است. مومنان فروتنند، مومنان مهربانند، مومنان اهل بیم از خدایند».
در روایت دیگری که امام صادق (علیه السلام) از پدر بزرگوارشان و ایشان از امیرالمومنین علی (علیه السلام) نقل کرده اند آمده است: «عقل زنان در جمال آن ها و جمال مردان در عقل آن ها است».[7]
برخی آیات قرآن نیز از تمایل ذاتی زنان به زینت و زیور، خبر می دهد از جمله: «أَ وَ مَنْ یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ؛[8] آیا کسی که به زیب و زیور پرورده می شود (یعنی دختران) و در خصومت (از حفظ حقوق خود) عاجز است (چنین کس لایق فرزندی خداست)».
آثار زندگی در خودآرایی، جلوه گری و تمایل به زینت و زیور در این است که زندگی، بیشتر جنبه احساسی پیدا می کند تا تعقلی. کسی که پیوسته می کوشد تا خود را با زیورآلات بیاراید، اهل احساسات است و احساسات بر او غلبه دارد، لذا در گرداب حوادث و پیش آمدهای ناگوار، به جای آنکه عقل و تدبیر شایسته به کار گیرد، مغلوب احساسات شده، متانت و بردباری را از دست می دهد و خود را عاجز و ناتوان می بیند.
لازمه مقابله با پیش آمدها، صبر و شکیبایی است که فرد درباره آن بیندیشد. کسی که بر اثر غلبه احساسات صبر و بردباری را از دست می دهد، نخواهد توانست آنچه را در دل دارد به خوبی و با آرامش روشن سازد و مطلب حساب شده خود را مدلل و مبرهن، بیان نماید.[9]
امیرالمومنین علی (علیه السلام) در وصیت نامه به فرزندش فرموده: «وَ لَا تُمَلِّکِ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا، فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَیْحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ؛[10] زن را به آن کاری که به او مربوط نیست مسلط مکن، زیرا زن گل است نه قهرمان».
به جز این معانی و معنای مشهور از ویژگی های زنان در لطافت و آرامش که بر تعقل و به نوعی بر مفهوم نقصان عقل زنان اثر دارد، آرای دیگری نیز در معنای این حدیث عرضه شده که به آن ها اشاره می شود:
1. مقصود از نقصان عقل زنان، محرومیت زن از «عقل نظری» است نه «عقل عملی» و این محدودیت عقل نظری محض که وسیله ای برای تجرید و تعمیم و غیرذلک است، نقل ارزشی نمی باشد، اما در عقل عملی زن و مرد، مساویند.[11]
2. دکتر لبیب بیضون معتقد است: قدرت تمیز خوب و بد در امور اساسی به تمامی انسان ها تعمیم دارد، ولی در تشخیص خیر و شر در امور فرعی، عنصر مردانه اندکی بر عنصر زنانه ترجیح دارد.[12]
3. ظرف هویت ذاتی زن با مرد برابر است ولی خصوصیات طبیعی زن، مانع از ظهور و بروز کامل آثار این قوه خدادادی است.[13]
4. در عقل انسانی زن و مرد یکسانند ولی در عقل اجتماعی مردان بر زنان برتری دارند.[14] در اینباره روایتی شریف وجود دارد که حضرت امام صادق (علیه السلام) به تعریف عقل پرداخته اند:
«قُلْتُ لَهُ مَا اَلْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ اَلرَّحْمَنُ وَ اُكْتُسِبَ بِهِ اَلْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ فَقَالَ تِلْكَ اَلنَّكْرَاءُ تِلْكَ اَلشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ؛[15] شخصى از امام صادق (عليه السلام) پرسيد عقل چيست؟ فرمود چيزيست كه بوسيله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آيد. آن شخص گويد: گفتم پس آنچه معاويه داشت چه بود؟ فرمود: آن نيرنگست، آن شيطنت است، آن نمايش عقل را دارد ولى عقل نيست».
5. کلمه «نواقص» در اینجا به معنای تفاوت است و تفاوت در آیه 3 سوره ملک: «مَا تَرَىٰ فِي خَلْقِ الرَّحْمَٰنِ مِنْ تَفَاوُتٍ»[16] یعنی نقص و کاستی. بدین معنا که زن و مرد، هر کدام روحیات و صفات مخصوص به خود را دارند و جایگاه هر کدام باید حفظ گردد.
دیدگاه کلی صاحب نظران پیرامون خطبه 80 نهج البلاغه
صاحب نظران در مورد این خطبه و عبارت نقصان عقل زنان نظرات متفاوتی داده اند که تعدادی از آن ها را در این مقاله مورد بررسی قرار خواهیم داد.
1. این خطبه، گرچه خطابش عام است ولی اشاره به مورد خاص و شخص معین است، چنانکه در زمان خاص که همان بعد از به پایان رسیدن جنگ جمل بوده است، امیرالمرمنین علی (علیه السلام) این خطبه را ایراد فرموده اند و حتی سخن مزبور را با این ترتیب ترجمه کرده اند که: ای مردم، جمعی از زنان هم از نظر ایمان، هم از جهت بهره، هم از موهبت عقل در رتبه ای کمتر از مردان قرار دارند…».[17]
و توضیح داده اند که سخن امام ناظر به برخی از زنان بد و فتنه انگیز است و یک قانون کلی همگانی برای زنان نیست. به عبارت دیگر، این ستایش ها و نکوهش ها، موضعی و مقطعی است و از باب قضیه خارجیه است نه حقیقیه و به عبارت دیگر ناظر به شخص عایشه است نه کلیت آن.[18]
ابن ابی الحدید که یکی از شارحان سنی مذهب نهج البلاغه است، خطاب این خطبه را منحصراً به عایشه، اعلام می دارد، چنانکه شرح آن را با این جمله شروع نموده: «هذا الفصل کله، رمز الی عایشه»، و سپس به افشاگری و اثبات مخالفت عایشه با علی (علیه السلام) پرداخته است.
2. استاد محمد تقی جعفری، درباره این خطبه فرموده است:
ما در این مباحث، شواهد و دلایل کافی داریم که مقصود امیرالمومنین نقص واقعی ایمان و عقل به طور عموم و نقص سهم الارث به طور کلی نمی باشد زیرا نسبت چنین نقص هایی به زنان، مخالف قرآن است. لذا می توان گفت که علی (علیه السلام) برای توضیح و تفسر موقعیت زنان و آگاه ساختن آنان از یکی از زن های پیامبر که با دستیاری طلحه و زبیر، غایله جنگ جمل را برپا نمود و به جنگ های صفین که موجب اغتشاشات جوامع اسلامی شد، متصل کرد، اشاره نموده است.
ولی این توجیهات نمی تواند درست باشد؛ زیرا حیض شدن زن و محروم شدن او از نماز و روزه در ایام حیض و نصف بودن سهم الارث و نصف بودن شهادت او که در این سخن دلیل نقصان عقل و دین و بهره قرار گرفته، اختصاص به زنان شرور و فاسد ندارد.
3. برخی گفته اند: این خطبه، اشاره به مختصات روبنایی زن است و در قرآن حتی یک آیه هم وجود ندارد که در دو موضوع عقل و ایمان، مردها را بر زنا یا بالعکس، زنان را بر مردان، ترجیح دهد.
4. برخی، این قضیه را چنان جدی گرفته اند که تلاش می کنند هر جمله ای را با شاهد و بینه و قول سقراط و علم روانشناسی و غیره ثابت نمایند که مردان در عقل و ایمان، بر آنان ترجیح دارند در صورتی که علی (علیه السلام) در نامه خود به حضرت مجتبی (علیه السلام) فرموده اند: مبادا بی جا غیرت نشان دهی و زن بی گناهی را جابرانه زیر شلاق ملامت و توبیخ کنی که این خود، زنان پاکول را به فاسد می کشد…».[19]
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه اله و سلم) و امام علی (علیه السلام) زنان را از دست مردان شر و قصی القلب نجات داده و از ذلت جاهلیت رهانیدند.
لذا کسی که این سخنان را وسیله سرزنش نمودن به مردم قرار دهد نه تنها به مردم ظلم نموده بلکه با شخص علی (علیه السلام) مخالفت کرده است؛ زیرا بدیهی است که سرزنش های ناروا، مانع رشد روحی و فکر انسان می شود و یک زن مأیوس از دین و خدا، چگونه می تواند برای خود و جامعه و خانه و شوهر و فرزند خود، فرد مفیدی باشد؟ چگونه می تواند از حیثیت خانه و مملکت خود دفاع کند؟
5. برخی این قضایا را از نوع قضایای عام دانسته اند که قابل تخصیص می باشد. آنان می گویند: آیا عبارات مذکور همه جا به قسمتی که در هیچ موردی تخصیص نخورده اند بر ظهور و عموم خودشان باقی هستند؟ یعنی اگر زنانی امر و معروف و نهی از منکر نمودند چون آمر و ناهی زن است، نباید از او اطاعت کرد و باید همچنان به راه منکر و ترک معروف ادامه دهد؟
پس در پاسخ می گویند: منظور، بعضی از زنان هستند که تربیت اسلامی نیافته و خود را با موازین آن تطبیق نداده اند. به عبارت دیگر؛ منظور، زنان تربیت نیافته ای است که مطابق روش های اسلام ساخته نشده اند نه اینکه منظور کل زنان باشد. دلیل این مدعا، عمومات حاکم و اصول کلیه مسلمه در اسلام است و گرنه همان زمان که حضرت علی (علیه السلام) این سخنان را ایراد می فرمود (بر فرض صدور از حضرت) خود امیرالمومنین (علیه السلام) زنی مانند حضرت زهرا (علیها السلام) در خانه داشت و به فضائل و مکارم اخلاقی او واقف بود و هم زنان دیگری بودند که دارای فضایل اخلاقی و کمالات انسانی بودند.
انسان های صالح و شایسته همه مورد عنایت رسول اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) و ائمه عنایت رسول اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) و ائمه معصومین (علیه السلام) بوده اند به ویژه زنان صالحه که رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) در مقام تمجید و تکریم آنها فرمود از دنیای شما سه چیز مورد عنایت و علاقه من قرار دارد که یکی از آنها زنانند.
زنانی را که شخص پیغمبر این گونه می ستاید که مورد علاقه و لطف او هستند چگونه علی (علیه السلام) بر خلاف پیغمبر (صلی الله علیه و اله و سلم) به نکوهش و سرزنش آنها می پردازد؟ از اینجا معلوم می شود که نه فرمایش حضرت رسول (صلی الله علیه و اله و سلم) عمومیت دارد و نه فرمایش حضرت امیر (علیه السلام).
زیرا منظور حضرت رسول (صلی الله علیه و اله و سلم) قطعا زنان صالحه و متدینه بوده است و منظور حضرت امیر (علیه السلام) هم زنان غیرصالحه و غیر متدینه. مگر نه این است که ائمه (علیهم السلام) فرموده اند: «أكثَرُ الخَيرِ فِي النِّساءِ؛[20] سرچشمه و منشأ اکثر خیرات زنانند». و نیز خودشان فرموده اند: «المَرأَةُ الصّالِحَةُ خَيرٌ مِن ألفِ رَجُلٍ غَيرِ صالِحٍ؛[21] یک زن شایسته از هزار مرد ناصالح برتر است».
آیا منظور از عبارتی در خطبه 80 که می گوید: «وَ لَا تُطِيعُوهُنَّ فِي الْمَعْرُوفِ»، نهی از پیروی در کار نیک است؟ و این امری خردمندانه است؟ یا اینکه ادله امر به معروف و نظایر آن بر این گونه روایات و ظواهر حاکم اند؟ اگر ادله خاصه بر این گونه روایت حاکم باشند و موجب تخصیص آنها بشوند، در این صورت آیا غیر از موارد نادره ای که احیاناً مربوط به بعضی از امور شخصی و مسائل خانوادگی که بین زن و شوهر پیش می آید، موردی باقی خواهد ماند؟
اگر عمومات قرآن مانند: «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ؛[22] مگر آنان که ایمان آورده و نیکوکار شدند»،که فراگیر و تمام مشمولند و فرقی بین زن و مرد نمی گذارند به عمومات این روایت حاکم باشند، آیا غیر از افراد فاقد شرایط، مورد دیگری برای آن در عینیت جامعه پیدا خواهد شد؟و اگر عمومات مذکور در قرآن، حاکم نباشند و یا موجب تخصیص این گونه روایات نشوند، در این صورت عموم اینها مغایر با قرآن و مغایر با اصول کلیه مسلمه نخواهد بود که فرقی بین زن و مرد نمی گذارد؟
بنابراین اگر روایت از معصوم صادر شده باشد، آیا می توان به طور عموم گفت: در هیچ یک از امور نباید از آنها حرف شنوایی داشت و همه آنها مایه فساد و تباهی اند؟ و همه نافرمان و بی تقوا و ناپایدار و بی وفایند؟ اگر این سخن فراگیر و عام باشد پس وضع آن همه زنان صالحه که در اسلام و در زمان شخص رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) و سایر معصومین (علیه السلام) بوده، چه خواهد شد؟
آیا آنها هم مشمول همین مفاهیم خواهند بود؟ اگر آنها مستثنی هستند پس ظاهر این حدیث مراد نیست، زیرا که، چگونه ممکن است امام (علیه السلام) به طور عام همه زنان صالحه و غیر صالحه را یکسان مورد نکوهش قرار دهد؟[23]
با توجه به آنچه اشاره شد یا روایت از مقام عصمت صادر نشده است، همچنانکه سند آن خالی از اشکال نبوده و دارای شفافیت لازم نبود (که در بحث از سند خطبه مزبور بدان اشاره کردیم) یا اگر صدور آن درست باشد تسرع در پذیرش دلالت آن وجهی ندارد. چرا که :
- پاره ای از فرازهای آن مانند نقصان عقل زنان مخالف قرآن است، چون در قرآن، سبب نابرابری زن و مرد، در شهادت «نسیان» معرفی شده و نه «نقص عقل».
- در قرآن حتی یک آیه هم وجود ندارد که در دو موضوع عقل و ایمان، مردان را بر زنان یا بالعکس زنان را بر مردان، ترجیح دهد.
- مضمون آن، خلاف بداهت عقل است.
- موضوع و محمول این حدیث، ظاهراً سازگاری چندانی با هم ندارد. (به عنوان مثال: آیا قصر نماز و افطار روزه در هنگام مسافرت، نشان دهنده جنبه های دینداری ماست یا نقص دین ما؟ و آیا مسائلی این چنین عدم سازگاری موضوع و محمول را نمی رساند؟
- وجود زنان عاقل و اندیشمند و پذیرش چنین امکانی در احادیث، نوعی معارضه را با این گونه روایات نشان می دهد.
لذا در صورت پذیرش این گونه احادیث (علیرغم خدشه در سند و دلالت آنها) بایستی گفت: منظور امام (علیه السلام)، زنان به طور عام نمی باشد و زنان شایسته و تربیت شده اسلامی خارج از این عموم خواهند بود.
تا اینجا با نظرات مختلف پیرامون خطبه 80 نهج البلاغه و عبارت نقصان عقل زنان آشنا شدیم. در مقاله نقد نظریه نقصان عقل زنان در خطبه 80 نهج البلاغه به صورت خاص به نقد این نظریه خواهیم پرداخت.
نتیجه گیری
از عبارت نقصان عقل زنان در خطبه 80، برداشت های متفاوتی صورت گرفته است که در این مقاله مورد بررسی و دقت قرار گرفت. عده ای این عبارت را به تفاوت های ذاتی تاویل نموده و برتری مردان بر زنان را در عقل، و زنان بر مردان را در احساسات می دانند. برخی دیگر نیز علت نقصان عقل زنان را غلبه احساسات بر دیگر امور ذاتی آن ها و یا تاثیر جمال و خودآرایی آن ها بر قوه عاقله عنوان کرده اند. البته باید دانست که غالب شارحان نهج البلاغه، این خطبه را منحصرا خطاب خاص به شخص خاصی می دانند و درباره همه زنان آن را صادق نمی دانند.
پی نوشت ها
[1] صبحی صالح، نهج البلاغه، نامه 14.
[2] علامه طهرانی، رساله بدیعه، ج 4، ص 215 – 205.
[3] همان، ص 244.
[4] مطهری، حقوق زن در اسلام، ص 171 – 172.
[5] همان، ص 184 – 183.
[6] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 153.
[7] علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 1، ص 82.
[8] زخرف / 18.
[9] مؤمنی، تأملی در لزوم مرد بودن قاضی و نقد ادله آن، ص 109.
[10] صبحی صالح، نهج البلاغه، نامه 31.
[11] جعفری، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج 11، ص 292 – 299.
[12] علائی رحمانی، زن از دیدگاه نهج البلاغه، ص 125.
[13] همان، ص 129.
[14] همان، ص 128.
[15] شیخ کلینی، کافی، ج 1، ص 11.
[16] ملک / 3.
[17] مکارم شیرازی، ترجمه و شرح نهج البلاغه ج1، ص 179 و 389.
[18] جوادی آملی، زن در آیینه جمال و جلال، ص 367.
[19] مشکینی، الزواج فی الاسلام، ص 137.
[20] حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 14، ص 11.
[21] دیلمی، ارشاد القلوب، ج 1، ص 175.
[22] عصر / 3.
[23] فهیم کرمانی، زن و پیام آوری، ص 82 – 80.
منابع
- شریف رضی، محمدبن حسین، نهج البلاغه، تصحیح: صبحی صالح، نشر دارالهجره، قم، 1414 ق.
- امامی، محمد جعفر و آشتیانی محمد رضا، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، ترجمه و شرح نهج البلاغه چاپ ششم، قم، انتشارات مطبوعاتی هدف، بی تا.
- جعفری، محمد تقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، چاپ دوم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی،1371ش.
- جوادی آملی، عبدالله زن در آیینه جمال و جلال، چاپ اول، مرکز نشر فرهنگی رجاء،1369ش.
- حسینی طهرانی، سید محمد حسین، رساله بدیعه، چاپ اول، انتشارات حکمت، 1404ه.ق.
- علائی رحمانی، فاطمه، زن از دیدگاه نهج البلاغه، چاپ اول، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1369ش.
- فهیم کرمانی، مرتضی، زن و پیام آوری، چاپ اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1371ش.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی به تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1363ه ش.
- مجلسی ، مولی محمد باقر ، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار ائمه الاطهار، چاپ سوم، بیروت، دار احیاء القداث العربی، 1403ه.ق.
- مطهری، مرتضی ، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1353ش.
- مؤمنی، عابدین، «تأملی در لزوم مرد بودن قاضی و نقد ادله آن»،مجله مقالات و بررسی ها، 1377ه ش.
- دیلمی، حسن بن ابی الحسن، ارشاد القلوب، نشر فرهنگی دارالحدیث، چاپ دوم، 1395 ش.
- حرعاملی، محمد بن حسن، تفصيل وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه، نشر موسسه ال البیت (علیهم السلام)، 1412 ق.
با اقتباس از: علائی رحمانی، فاطمه، تحیلیل بر خطبه 80 نهج البلاغه، سالنامه النهج، بهار 1383، شماره 9 و 10، ص 112 – 131.