معاد یکی از اصول دین اسلام و اعتقاد به آن، از واجبات دین است. اعتقاد به معاد، سبب می شود تا انسان در مسیر توحید و بندگی خدا گام بردارد. اعتقاد به معاد، باعث می شود تا تمامی ابعاد زندگی بشری، رنگ و بوی الهی پیدا کند. بالعکس، بی توجهی به آن نیز سبب می شود تا انسان زندگی حیوانی و بدون توجه به معنویت را در پی بگیرد.
مبدا در معنویت های کاذب
مدعیان معنویت در مورد خداوند متعال تصاویر مختلفی ارائه می کنند. آنچه در غالب عرفان های نوظهور دیده می شود، در نهایت انکار خداست. البته این امر یا به صورت انکار وجود خدا و یا به صورت نادیده گرفتن اعتقاد به خدا و یا در برخی موارد، به شکل تفاسیر نادرست از خدا دیده می شود.
خدا در عرفان های نوظهور معانی مختلفی دارد. برای نمونه، خدا در عرفان اوشو وجود خارجی ندارد، بلکه خدا همان به فعلیت رسیدن توانایی ها و استعدادهای خود شخص است؛
«کلمه خدا فقط یک بهانه است… هر گاه انسان به نقطه ای برسد که خودش را کاملا خارج از ذهن ببیند، آن وقت انسان خدا شده است».[1]
«مردم به نزد من می آیند و می گویند ما آرزوی جستجوی خداوند را داریم. من به آن ها می گویم در این باره با من صحبت نکنید. این مقوله را به بحث نکشید، هر گونه صحبتی درباره جستجوی خدا بی فایده است. هیچ معنا و مفهومی در آنچه می گویند نیست».[2]
عرفان اکَنکار نیز هدف اصلی تمرینات معنوی خود را خداشناسی می داند اما خدای مورد نظر اکنکار با خدای ادیان الهی متفاوت است.[3] آن ها بعضا تاکید می کنند که خدایی که ادیان الهی و حتی برخی از ادیان هندی مبلغ آن هستند، اساسا وجود ندارد. پال توئیچل از زبان ربازار تارز[4]، رهبر معنوی خود می گوید: خدایی که ادیان مطرح می کنند وجود خارجی ندارد بلکه ساخته خود آنان است.[5]
در میان روشنفکران نیز، معنویت نسبت به خدای ادیان توحیدی و یا غیر آن لا اقتضاست.[6] گاهی اعتقاد به خدا را برای انسان مدرن امری کودکانه تلقی می کنند:
«از حدود سیصد سال پیش یعنی تقریبا اوایل قرن هجدهم، شمار فزاینده ای از فیلسوفان اخلاق و دانشمندن علوم انسانی و اجتماعی مدام بشر را به پشت سر گذاشتن دوران طفولیت و کودک منشی و پا نهادن به آستانه دوران رشد و بلوغ دعوت کرده اند و می کنند و جالب توجه اینکه از جمله مهمترین امور کودکانه ای که از بشر کنار نهادن آن ها را می خواهند، سه مدعاست: وجود خدا، حجیت معرفت شناختی تجارب عرفانی و اینکه جهان هستی، نظامی نیکو و اخلاقی دارد؛ این هر سه توهمی عظیمند که … روی در صدق و صحت ندارند».[7]
مبدا و معاد در نگاه امام علی (علیه السلام)
در مقابل، امیرالمومنین علی (علیه السلام) یکی از شاخصه های مهم معنویت را اعتقاد به خدا می دانند و معرفت و شناخت خدا را اصل و اساس دین معرفی می کنند؛ «اوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَ کَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَ کَمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُه؛[8] سرآغاز دین، خداشناسی است و کمال شناخت خدا، باور داشتن او و کمال باور داشتن خدا، شهادت به یگانگی اوست».
نگاه توحیدی امیرالمومنین علی (علیه السلام) بر کسی پوشیده نیست و در سراسر زندگی و سخنان حضرت به چشم می خورد؛ اما در یک بیان به صورت روشن و گویا بیان می دارند که هدایت فقط از جانب خداوند میسر است و راهی که غیر از طریق خدا صورت پذیرد، به گمراهی ختم خواهد شد؛
«و مَنِ اتَّخَذَ قَوْلَهُ دَلِیلًا هُدِیَ لِلَّتِی هِیَ اقْوَمُ فَانَّ جَارَ اللَّهِ امِنٌ وَ عَدُوَّهُ خَائِف؛[9] و آن کس که سخنان خدا را رهنمای خود قرار دهد به راست ترین راه هدایت خواهد شد. پس همانا همسایه خدا، در امان و دشمن خدا، ترسان است».
آنچه از این فراز استفاده می شود، این است که هر کس خداوند را دلیل و راهنمای خود در زندگی قرار دهد، به هدایت و نجات خواهد رسید. از این رو، اگر مفهوم این عبارت را در نظر بگیریم، به این نتیجه رهنمون خواهیم شد که اگر کسی خدا را در نظر نگیرد و هدایت را از غیر خداوند اخذ نماید، نتیجه ای جز گمراهی و ضلالت نخواهد داشت.
توحید، خمیرمایه عرفان و معنویت
بر این اساس می توان گفت توجه به خدا و مبدا، لازمه عرفان و معنویت است و نمی توان به حقیقت رسید مگر از راه خدا. به دیگر بیان؛ باید سمت و سو و جهت انسان، خداوند باشد. این بیان حضرت را می توان در قالب استدلال چنین تقریر کرد:
- راه های متعددی در معنویت وجود دارد.
- تنها راهی که از جانب خدا و با راهنمایی او باشد، موجب هدایت واقعی است.
- دیگر راه ها هر چند زیبا ترسیم شود و حالاتی را برای انسان ایجاد کند، چیزی جز گمراهی نیست؛
نتیجه آنکه: توجه به خدا، محور اساسی معنویت است.
امیرالمومنین علی (علیه السلام) در نامه ای که در مسیر بازگشت از صفین به فرزندش امام حسن (علیه السلام) نوشتند، هدایت واقعی را زمانی می دانند که انسان در مسیر خدا باشد و دلش با یاد او زنده گردد و به ریسمان او چنگ زند؛
«فَانِّی اوصِیکَ بِتَقْوَى اللَّهِ ایْ بُنَیَّ وَ لُزُومِ امْرِهِ وَ عِمَارَةِ قَلْبِکَ بِذِکْرِهِ وَ الِاعْتِصَامِ بِحَبْلِهِ وَ ایُّ سَبَبٍ اوْثَقُ مِنْ سَبَبٍ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ انْ انْتَ اخَذْتَ بِه؛[10] پسرم! همانا تو را بهترس از خدا سفارش می کنم که پیوسته در فرمان او باشی و دلت را با یاد خدا زنده کنی و به ریسمان او چنگ زنی، چه وسیله ای مطمئن تر از رابطه تو با خداست اگر سر رشته آن را در دست گیری؟».
توجه به معاد و جهان پس از مرگ
بعد از توجه به مبدا و خدا، یکی از شاخصه های مهم در معنویت را می توان توجه به معاد و جهان پس از مرگ دانست. هرگاه نگاه انسان، منحصر به دنیا باشد و زندگی را فقط در این دنیا ببیند، معنویت برخاسته از این دنیا نیز رنگ و بوی دنیایی خواهد داشت و هدفی جز لذت و آرامش در این دنیا را دنبال نخواهد کرد.
بر این اساس، انسان معنوى درصدد است که با معنوى شدن، امورى همچون آرامش درون و امید را در همین دنیا تحصیل کند.[11] از دیدگاه روشنفکران، برای انسان سنتی، احساس شادی و آرامش از عبادات مطرح نیست، برای او آنچه اهمیت دارد، معاد است.
اما انسان مدرن می گوید دین باید همین جا آرامش، شادی، امید، رضایت باطنی و معنایی به زندگی من بدهد… بنابراین معنویت، یک نوع تجربه گرایی دینی است؛ یعنی می گوید من باید در همین دنیا تجربه کنم.[12]
تعبیر دیگر این است که: «انسان معنوی یک انسان سکولار است، بدین معنا که برای پذیرش هر نسخه و راهکار عملی برای زیست بهتر، از روش آزمون پذیری این دنیایی بهره می گیرد».[13]
دیدیم که معنویت مدرن، به نتایج و آثار و وعده و وعیدهای پس از مرگ و در جهان عقبی کاری ندارد. وجه مشترک تمام عرفان های نوپدید نیز، انکار معاد و خلاصه کردن حیات در زندگی دنیوی است. اینان از سویی با اعتقاد به تناسخ، جهان آخرت را انکار می کنند و از دیگر سوی، رسیدن به شادی و لذت دنیایی را جایگزین آن می سازند.
برای نمونه اوشو بر تناسخ تاکید می ورزد و دلیل بر تناسخ را تجربه شخصی خود می داند. وی می گوید: «من مراقبه کرده ام. من به نقطه ای رسیده ام که از آنجا می توانم زندگی های قبلی خود را ببینم و همین برهان بسنده است. این شناخت من است. این تجربه من است. این به میراث هندوان، باورها یا هیچ چیز دیگرشان ربطی ندارد. من بر اساس اختیار خود سخن می گویم».[14]
معاد گرایی در دیدگاه امام علی (علیه السلام)
معاد گرایی از دیدگاه امام علی (علیه السلام)، یکی از شاخصه های اساسی معنویت و از صفات اصلی مومن به شمار می رود تا جایی که حضرت، دشمن خود را به این ویژگی توجه می دهد. امیرالمومنین (علیه السلام) در یکی از نامه های خود به معاویه پیش از جنگ صفین این گونه می نویسند؛
«امَّا بَعْدُ فَانَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ الدُّنْیَا لِمَا بَعْدَهَا وَ ابْتَلَى فِیهَا اهْلَهَا لِیَعْلَمَ ایُّهُمْ احْسَنُ عَمَلًا وَ لَسْنَا لِلدُّنْیَا خُلِقْنَا وَ لَا بِالسَّعْیِ فِیهَا امِرْنَا وَ انَّمَا وُضِعْنَا فِیهَا لِنُبْتَلَی بِهَا؛[15]
یعنی خداوند سبحان دنیا را برای آخرت قرار داده و مردم را در دنیا به آزمایش گذاشت تا روشن شود کدام یک نیکوکارتر است. ما را برای دنیا نیافریده اند و تنها برای دنیا به تلاش فرمان داده نشدیم، به دنیا امدیم تا در آن آزمایش گردیم».
حضرت در این عبارت به صراحت هدف از خلقت دنیا را، رسیدن به معاد بیان می دارند که باید تمام تلاش و همت انسان در این جهان، رسیدن به آخرت باشد. اعمال و کردار ما در دنیا، وسیله آزمایش ما است که نتیجه آن در سرای دیگر آشکار می شود.
هر کس در آن سرا اعمال بهتری را آورده باشد، نیکوکارتر است. نه تنها ما برای این دنیا خلق نشده ایم و مامور به تلاش برای دنیا، منهای آخرت نیستیم بلکه هدف از خلقت خود دنیا نیز، معاد می باشد.
«الدُّنْیَا خُلِقَتْ لِغَیْرِهَا وَ لَمْ تُخْلَقْ لِنَفْسِهَا؛[16] دنیا برای رسیدن به آخرت افریده شد، نه برای رسیدن به خود».
پس ملاک و مبنای برتری یک شخص و یا گروه، سربلندی او در آزمایش های دنیایی است که نتیجه اش در آخرت دیده خواهد شد. بنابراین اگر معنویت و عرفان صرفا لذت، آرامش، امید و رفاه و حتی مقامات و کرامات این دنیایی را تبلیغ نماید مورد تایید امیرالمومنین علی (علیه السلام) نبوده و کاذب خواهد بود.
معاد، مسیر ضروری برای همه
حضرت در ادامه نامه، بر معاد گرایی تاکید می کنند و آخرت را مسیر ضروری همه انسان معرفی می کنند:
«فَاتَّقِ اللَّهَ فِی نَفْسِکَ وَ نَازِعِ الشَّیْطَانَ قِیَادَکَ وَ اصْرِفْ الَى الْاخِرَةِ وَجْهَکَ فَهِیَ طَرِیقُنَا وَ طَرِیقُکَ؛[17] (ای معاویه!) از خدا بترس و با شیطانی که مهار تو را می کشد، مبارزه کن و به سوی آخرت که راه من و تو است بازگرد.
تعبیر «وَ اصْرِفْ الَى الْاخِرَةِ وَجْهَکَ» به معنای این است که جهت و پیشانی تمام امورت را، آخرت قرار بده نه اینکه در ظاهر معتقد به معاد باش ولی در عمل برای دنیا عمل کن. همانند آیه شریفه که می فرماید «فَاقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفا؛[18] پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن».
در بیان معنای این آیه، علامه طباطبایی می فرمایند: مراد از اقامه وجه برای دین، اقبال با توجه کامل بدون غفلت است مانند کسی که به چیزی روی می آورد، در حالی که به آن چشم دوخته و به هیچ سویی توجه نمی کند.[19]
از این بیان نتیجه گرفته می شود که معنویت نیز اگر فقط برای لذت و آرامش دنیایی طلب شود همان طور که روشنفکران معنویت گرا مدعی هستند و یا همانند عرفان های نوظهور، معاد را نادیده بگیرد، نتیجه ای جز گمراهی نخواهد داشت بلکه معنویت حقیقی آن است که با توجه به آخرت بوده و انسان را در آن سرا، سربلند سازد.
پیامدهای عدم توجه به معاد
امام العارفین حضرت علی (علیه السلام) در بیانی دیگر، پیامد عدم توجه به معاد و حسابرسی نفس را مورد اشاره قرار می دهند و سرگردانی و هلاکت و نیز طغیان و سرکشی و در نهایت آتش قهر الهی را نتیجه عدم توجه به معاد می دانند:
«فَکَانَّکُمْ بِالسَّاعَةِ تَحْدُوکُمْ حَدْوَ الزَّاجِرِ بِشَوْلِهِ فَمَنْ شَغَلَ نَفْسَهُ بِغَیْرِ نَفْسِهِ تَحَیَّرَ فِی الظُّلُمَاتِ وَ ارْتَبَکَ فِی الْهَلَکَاتِ وَ مَدَّتْ بِهِ شَیَاطِینُهُ فِی طُغْیَانِهِ وَ زَیَّنَتْ لَهُ سَیِّئَ اعْمَالِهِ فَالْجَنَّةُ غَایَةُ السَّابِقِینَ وَ النَّارُ غَایَةُ الْمُفَرِّطِین؛[20]
گویا پایان زندگی و قیامت شما را فرا می خواند چونان خواندن ساربان شتر بچه را، پس آن کس که به حساب نفس خویش نپردازد خود را درتاریکی ها سرگردان، و در هلاکت افکنده است. شیطان ها مهارش را گرفته و به سرکشی و طغیان می کشانند، و رفتار زشت او را در نظرش زیبا می نمایانند، پس بدانید که بهشت پایان راه پیشتازان و اتش جهنم سرانجام کسانی است که سستی می ورزند».
حضرت در این فراز، به چه زیبا پیامدی اشاره می کنند؛ شیطان، معنویتی را که از آخرت بریده و در گذرگاه دنیا منحصر گشته، برای مدعی آن به زیبایی جلوه می دهد و او به گمان خویش بر معنویتی متکی است که او را به حقیقت می رساند؛ در حالی که او را با سرعت به سوی جهنم می دواند.
همت برای رسیدن به معاد
در جایی دیگر حضرت علی (علیه السلام) در نامه ای به ابن عباس به آخرت گرایی سفارش کرده و بیان می دارند که تمام همت خود را در مسیر آخرت بکار ببند:
«فَانَّ الْمَرْءَ قَدْ یَسُرُّهُ دَرْکُ مَا لَمْ یَکُنْ لِیَفُوتَهُ وَ یَسُوؤُهُ فَوْتُ مَا لَمْ یَکُنْ لِیُدْرِکَهُ فَلْیَکُنْ سُرُورُکَ بِمَا نِلْتَ مِنْ اخِرَتِکَ وَ لْیَکُنْ اسَفُکَ عَلَى مَا فَاتَکَ مِنْهَا وَ مَا نِلْتَ مِنْ دُنْیَاکَ فَلَا تُکْثِرْ بِهِ فَرَحا وَ مَا فَاتَکَ مِنْهَا فَلَا تَاسَ عَلَیْهِ جَزَعا وَ لْیَکُنْ هَمُّکَ فِیمَا بَعْدَ الْمَوْت؛[21]
همانا انسان گاهی خشنود می شود به چیزی که هرگز از دستش نمی رود و ناراحت می شود برای از دست دادن چیزی که هرگز به آن نخواهد رسید. ابن عباس! خوشحالی تو از چیزی باشد که در آخرت برای تو مفید است و اندوه تو برای از دست دادن چیزی از آخرت باشد، آن چه از دنیا به دست می آوری تو را خشنود نسازد و آن چه در دنیا از دست می دهی زاری کنان تاسف مخور و همت خویش را به دنیای پس از مرگ واگذار».
در اینجا نیز حضرت به صراحت تاکید می کنند که باید همت خویش را برای معاد به کار گرفت و هر کاری را با هدف آخرت انجام داد. لذت و شادی نیز باید برای مقاماتی باشد که در آخرت برای انسان حاصل می شود و غم و اندوه را برای نعمت هایی قرار دهد که در معاد از دست می دهد.
از مجموع این روایات استفاده می شود که آنچه برای امیرالمومنین علی (علیه السلام) اهمیت دارد، معاد گرایی است. از این رو می توان یکی از شاخصه های معنویت را این ویژگی قرار داد. مفاد روایات ذکر شده در قالب استدلال این گونه است:
الف: معاد و جهان پس از مرگ، حقیقی و واقعی است؛
ب: دنیا زودگذر و موقتی است و به مثابه پلی است که انسان را به جهان جاویدان می رساند؛
ج: تمام اعمال و کردار انسان، باید سمت و سوی معاد داشته باشد؛
د: آنچه در مرتبه اول ارزشمند است، لذت و آرامش و مقامات اخروی است که باید برای آن تلاش نمود؛
ه: هر کاری زمانی ارزشمند خواهد بود که انسان در آخرت بتواند از آن استفاده کند.
نتیجه گیری
معاد گرایی همواره از موضوعات چالشی بین ادیان و مذاهب گوناگون بوده است. با تطبیق نظرات امیرالمومنین علی (علیه السلام) بر استدلالات نادرست معنویت ها و فرق کاذب، نتیجه می گیریم که معنویتی که انسان را به معاد نزدیک کند و مقامات عالی اخروی به دنبال داشته باشد، حقیقی و در غیر این صورت، کاذب خواهد بود.
پی نوشت ها
[1] اوشو، راز بزرگ، ترجمه روان کهریز، ص 251،253.
[2] همان، ص 135.
[3] تاد کرامر، اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر، ص 6، (ذیل عنوان راه اک ویدیا).
[4]ربازار تارز شخصیتی افسانه ای است که توئیچل از او نام می برد و مدعی است 500 و اندی سال عمر دارد و هنوز نیز زنده است. وی او را رهبری معنوی اک می داند و بسیاری از تعالیم خود را از وی نقی می کند.
[5] پال توئیچل، سرزمین های دور، ترجمه هوشنگ اهرپور، ص27.
[6] ملکیان، پرسش هایی پیرامون معنویت در سنت و سکولاریسم، ص 338.
[7] همان، مهر ماندگار، ص 31.
[8] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 1.
[9] همان، خطبه 147.
[10] همان، نامه 31.
[11] ملکیان، مقاله پرسش هایی پیرامون معنویت در سنت و سکولاریسم، ص 316.
[12] همان، ص279-280.
[13] ملکیان، مقاله پرسش هایی پیرامون معنویت در سنت و سکولاریسم، ص 278 و نیز ص 316.
[14] اوشو، اینک برکه ای کهن، ترجمه سیروس سعدوندیان، ص 46.
[15] صبحی صالح، نهج البلاغه، نامه 55.
[16] همان، حکمت 463.
[17] همان، نامه 55.
[18] روم/ 30.
[19] علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 178.
[20] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 157.
[21] همان، نامه 22.
منابع
- قران کریم
- الموسوی (الشریف الرضی)، ابوالحسن محمدبن الحسین، نهج البلاغه، نسخه صبحی صالح، مصر، 1432.
- اوشو، اینک برکه ای کهن، ترجمه سیروس سعدوندیان، تهران، زرین نگارستان کتاب 1380.
- اوشو، راز بزرگ، ترجمه روان کهریز، باغ نو، تهران، 1380ش.
- توئیچل، پال، سرزمین های دور، ترجمه هوشنگ اهرپور، تهران، زرین نگارستان کتاب، تهران، 1379ش.
- طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القران، موسسه اسماعیلیان، قم، 1352.
- ملکیان، مصطفی، مهر ماندگار، تهران، نگاه معاصر، 1385.
- تاد کرامر، اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر، ترجمه مهیار جلالیانی، نشر دنیای کتاب، 1377.
- گروهی از مولفان، سنت و سکولاریسم، نشر صراط، 1381.