مالکیت انسان از دیدگاه امام علی (ع) در نهج البلاغه

مالکیت انسان از دیدگاه امام علی (ع) یکی از موضوعات مهم در فهم نظام اقتصادی اسلام است. ایشان بر اهمیت عدالت در توزیع ثروت و مسئولیت ‌پذیری در قبال فقرا تاکید دارند. امام علی (ع) تاکید دارند که مالکیت انسان باید به گونه ‌ای باشد که منجر به بهره‌ وری و جلوگیری از اسراف شود. ایشان همچنین بر احیای زمین‌های بایر و استفاده بهینه از منابع تأکید دارند. این دیدگاه‌ ها نشان ‌دهنده تعادل بین حقوق فردی و عدالت اجتماعی در آموزه‌ های امام علی (ع) است.

جهان بینی و بینش اقتصادی

«اتَّقُوا اللَّهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ، فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ. [وَ] أَطِيعُوا اللَّهَ وَ لَا تَعْصُوهُ، وَ إِذَا رَأَيْتُمُ الْخَيْرَ فَخُذُوا بِهِ، وَ إِذَا رَأَيْتُمُ الشَّرَّ فَأَعْرِضُوا عَنْهُ»[1]

خدا را در نظر بگیرید در حق بندگانش و بلادش، زیرا که شما حتی در حق سرزمین و چهار پایان نیز مسئولید، اگر خیری دیدید آن را بر گیرید و اگر شری دیدید آن را واگذارید.

بر اساس جهان بینی و بینش اقتصادی امام علی (ع) مسئولیت بلاد (سرزمین ها) و عباد (بندگان) را بر عهده انسان می باشد و از چشم انداز این مسئولیت است که امام (ع) «عمارة البلاد» (آبادانی سرزمین ها) و اسعاد العباد (سعادتمند کردن انسان ها) را پیش می کشد. نظریه ای که بر دو اصل استوار است و دو رکن اساسی اقتصاد به شمار می آید:

اول: طبیعت با نعمت ها و ذخایری که در درون خود دارد.

دوم: مسئولیت با عمل خیری که همراه است.

اکنون پیش از آنکه از این دو رکن اساسی به تفصیل سخن بگوییم، جا دارد که ویژگی ها و خصائص این مسئولیت را از دیدگاه امام علی (ع) بررسی کنیم و تفاوت های آن را با «اصل مالکیت» که گروهی از اندیشمندان به اسلامی به عنوان بستر نظام اقتصادی طرح می کنند بیان کنیم.

رکن اول: مسئولیت و مالکیت انسان

امام علی (ع)، اندیشه اقتصادی خود را بر پایه مسئولیت پذیری استوار می کند چه انسان در برابر عباد (مردمان) و بلاد (سرزمین ها) مسئول است.

قلمرو مسئولیت او سرزمین های دور و چهار پایان را هم در بر می گیرد. او در برابر فقر او مستمندان مسئول است تا غبار تنگدستی را از چهره آنان بزداید.

او در برابر هر قطعه زمین بایری مسئول است و باید آن را احیا کند تا گرسنه ای در جهان باقی نماند. اصل تلاش و جدیت بر پایه مسئولیت استوار است؛ جدیت یعنی کار مثمر و نتیجه بخش، چون مسئولیت با کار همراه است و بدون کار هیچکس مسئولیت نمی پذیرد؛ به همین جهت کار یکی از ارکان اقتصاد اسلامی است. ثمره کار، تولید است و ثمره مالکیت، بهره وری هر دو از ارکان اساسی توزیع ثروت محسوب می شود. این نمای کلی مکتب اقتصادی اسلام از دیدگاه نهج البلاغه است. و ما پس از یادآوری چند نکته مهم به تفصیل از آن سخن گفت.

برخی از نویسندگانی که در وادی اقتصاد اسلامی قلم زده اند چنین پنداشته اند که مالکیت بستر اصلی و خاستگاه اقتصاد اسلامی است. اینان معتقدند که اسلام به گرایش های فطری انسان ارج می نهد و در رأس این گرایش ها علاقه به مالکیت قرار دارد. و انسان برای بر آوردن این نیاز فطری اشیا را به تملک خود در می آورد. و بالاخره اینان با این اعتقاد نتیجه می گیرند: مالکیت انسان رکن اصلی نظام اقتصاد اسلامی است.[2]

پیش از آنکه درباره ارکان و پایه های اقتصاد اسلامی سخن بگوییم ناگزیریم که این دیدگاه را با الهام از سخنان امیرالمؤمنین (ع) مورد نقد و بررسی قرار دهیم.

اول: نظریه مالکیت انسان، با این اصل – که مالکیت حقیقی از آن خداوند است و انسان وامدار و حافظ امانتی است که خداوند به او سپرده است – همخوانی ندارد. خداوند می فرماید: «أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[3] آیا نمیدانی که مالکیت آسمان ها و زمین از آن خداست «وَ آتُوهُم مِن مال اللّه الَّذِی آتاکُم»[4] به آنان از مال خداوند که در اختیار شما قرار داده بپردازید.

پس مالکیت الهی همان مالکیت حقیقی است و مالکیت انسان اعتباری است. وقتی مالکیت انسان اعتباری باشد نمی تواند مبنای مکتب اقتصادی اسلام قرار گیرد زیرا این اشتباه است که اقتصاد را بر پایه ای اعتباری و غیر واقعی استوار سازیم.

دوم: نظریه مالکیت انسان، نظریه ای سرمایه داری است و معتقدین به این نظریه متاثر از اندیشه و تفکر سرمایه داری هستند که مشترکات بسیاری کمی با نظام اقتصادی اسلام دارد. طرفداران این دیدگاه آن را در واکنش نسبت به اندیشه سوسیالیستی که در کشورهای اسلامی حاکم بود و هر نوع مالکیتی را رد می کرد، مطرح کردند اگر چه اسلام مالکیت انسان را به صورت محدود و اعتباری به رسمیت می شناسد. ولی ما نمی توانیم آن را مبنایی برای اقتصاد قرار دهیم.

سوم: اگر مالکیت را بپذیریم، باید آزادی اقتصادی را هم قبول کنیم، بنابراین هر کس مالک باشد آزاد خواهد بود تا در مالش هر طور که بخواهد تصرف کند و این آغاز فرو افتادن در دام تفکر سرمایه داری است؛ تفکری که مالکیت انسان را اساس توزیع و آزادی را اساس مالکیت می داند.

با اینکه اسلام آزادی می بخشد و آن را محترم می شمارد ولی برای آزادی حد و مرزی قائل است لذا راه اسلام از سرمایه داری اساسا جدا می شود. زیرا آزادی در سایه تفکر سرمایه داری حد و مرزی نمی شناسد و حال آنکه اسلام آن را در محدوده احکام شرعی منحصر می سازد. در اینجا باید گفت که اسلام به انسان حق تصرف در اموالش را داده است اما در چهار چوب یک سیستم فراگیر.

چهارم: اگر مالکیت را شروع حرکت انسان در جهان اقتصاد بدانیم با اصل خلیفة اللهی که اسلام برای انسان در نظر گرفته است، سازگار نیست. چه انسان جانشین و خلیفه خداوند در زمین است و به عنوان امین و مسئول امانتی که خداوند بر عهده اش گذاشته حرکت می کند؛ یعنی امانت بلاد و عباد در حالیکه مالکیت انگیزه تملک را در انسان بیشتر می کند و در نتیجه – بر اساس منطق قرآن -بیشتر به انحراف کشیده می شود: «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى»[5] انسان وقتی خود را بی نیاز ببیند سرکشی می کند؛ جز مومنان واقعی که اندکند.

پنجم: نظریه مالکیت انسان با کیفیتی که ذکر کردیم با مجموعه ارزش ها و اندیشه ها و مفاهیم اسلامی سازگار نیست و با جنبه های دیگر زندگی نیز هماهنگی ندارد. زندگی انسان صرفا وابسته به اقتصاد نیست، زیرا دارای زندگی اجتماعی است مسئولیت های سیاسی نیز در انتظار اوست. وقتی که اسلام یک مجموعه واحدی است و اعضای این مجموعه به هم وابسته اند بسیار سخت است که قبول کنیم اندیشه بیگانه ای محور قسمت اعظمی از حیات اسلامی – که حیات اقتصادی است – قرار می گیرد.

ششم: این نظریه از منطقی و تاریخی نیز درست نیست. زیرا وقتی که قائل به مالکیت شویم، این سوال مطرح می شود که چگونه مال در مالکیت انسان قرار گرفت؟ آیا انسان به زور به آن دست یافت؟ یا از نیاکانش به ارث برد؟ او چگونه بدان دست یافتند؟ پس از نظر تاریخی نمی توانیم چیز روشنی از علل و انگیزه های مالکیت بگوییم؟

اما از نظر منطقی می توان گفت که مالکیت در نتیجه کار بدست آمده است. اگر طرفداران نظریه مالکیت به این نتیجه برسند در حقیقت اصل کار را به عنوان اساس مالکیت به رسمیت شناخته اند. آیا داستان ما شبیه داستان تخم مرغ نیست که کدامیک پیش از دیگری بوجود آمده است، آیا داستان مالکیت نیز، در این نظریه آغازش نامعلوم است.

هفتم: این دیدگاه با پیشرفت مطلوب اقتصادی هماهنگ نیست، زیرا مالکیت نمی تواند یک انگیزه قوی برای کار باشد، بلکه به عکس باعث می شود که انسان به تنبلی و بی تحرکی روی آورد، چه بسیاری از صاحبان سرمایه تن به کار نمی دهند، بلکه زندگی هایش را از راه سود سرمایه و اجاره اموال می گذارند، در حالی که مسئولیت جهانی انسان، انگیزه ای بسیار قوی است که روح نشاط و فعالیت را در او زنده می کند تا از همه توانای هایش برای تحقق مسئولیت های بزرگی که بر دوش دارد، استفاده کند مسئولیت های که حد و مرزی نمی شناسد، زیرا که مسئولیت در برابر همه جهان است.

هدف ما از نقد و بررسی نظریه مالکیت ارائه نظریه مسئولیت پذیری از دیدگاه امام (ع) بود تا از طرفداران این نظریه بخواهیم بر راه هدایتی که امام (ع) ترسیم می کنند قدم بگذارند امامی که اهل زمانه اش او را درک نکردند ما نیز تا به امروز از درک کامل او عاجز ماندیم.

رکن دوم: کار

پیش از این گفتیم که جریان اقتصاد بر دو محور می چرخد: طبیعت با ذخایری که در خود دارد و مسئولیت که بار کار سازنده و هدفدار همراه است، لذا می بایست این دو محور را به خوبی بشناسیم.

در زندگی چیزی مقدس تر از کار نیست اگر سعی و تلاش نبود زندگی به همراه شکلی که در زمان آدم (ع) بود انسان با کار و تلاش توانسته است سرزمین ها را به آبادی و آبادانی تبدیل کند، از بذرهای کوچک درختان، جنگل ها و باغ های انبوه پدید آورد.

انسان تنها با کار توانسته است که پایه های تمدن را بر کره خاکی استحکام بخشد اسلام آمد تا انسان را به کار وا دارد عرقی که از جبین کارگر در اثر کار می ریزد مبارک و میمون بداند چه تنها با کار و تلاش است که کاخ تمدن ها برافراشته می گردد خداوند می فرماید:

«مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يُجْزَىٰ إِلَّا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَٰئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ»[6]

هر کس از مرد و زن که مؤمن باشد و عمل صالحی به جای آورد به بهشت داخل می شود و بی حساب روزی اش دهند

«فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»[7]

هر کس به دیدار پروردگار خویش امید دارد باید کار نیکو کند و هیچکس را در پرستش پروردگارش شریک نگرداند.

هر عملی که انسان در دنیا و آخرت از آن سود ببرد عمل صالح (کار نیک) است و عمل و کار اقتصادی کاری است که کسب روزی را به دنبال دارد. قرآن کریم انسان را فرا می خواند تا بر روی زمین در جستجوی روزی سیر کند.

«فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَإِلَيْهِ النُّشُورُ»[8]

پس بر روی آن سیر کنید و از روزیش بخورید. دستیابی به روزی جز با کار و تلاش میسر نمی گردد خداوند انسان را آفرید و زندگی راحت را به شرط کار تلاش فراهم کرد.

«وَآيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ وَجَعَلْنَا فِيهَا جَنَّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ وَفَجَّرْنَا فِيهَا مِنَ الْعُيُونِ لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَمَا عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَفَلَا يَشْكُرُونَ»[9]

و زمین مرده برایشان نشانه عبرتی است که آن را زنده کردیم واز آن دانه هایی را که می خورند بیرون آوردیم و در آن باغ هایی از نخل ها و تاک ها پدید آوردیم و چشمه ها روان ساختیم تا ثمرات آن و دسترنج خویش بخورند آیا باز هم ناسپاسی می کنند؟ کار تنها راه رسیدن به این نعمت ها و دست یابی به خیراتی است که خداوند سبحان در زمین وصف کرده است. و رسول خدا (ص) از قرآن الهام می گیرد و می فرماید:

«أَنْ يَأْخُذَ أَحَدُكُمْ حَبْلَهُ، ثُمَّ يَغْدُوَ إِلَى الْجَبَلِ فَيَحْتَطِبَ، فَيَبِيعَ، فَيَأْكُلَ، وَيَتَصَدَّقَ، خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَسْأَلَ النَّاسَ»[10]

این که یکی از شما ریسمان خویش بر گیرد و به کوه رود و هیزم فراهم آرد و بفروشد و بخورد و صدقه کند برای وی بهتر است که از مردم بخواهد.

امام علی (ع) با الهام از قرآن و سنت نبوی امت اسلامی را به کار و تلاش فرا می خواند:

عبرت آموزی از زندگی حیوانات

هنگامی که امام علی (ع) مورچه را توصیف می کند با این کار نمی خواهد قدرت خیال پردازی یارانش را زیاد کند یا برای پر کردن اوقات فراغتشان داستان هایی را برای آنان بگوید، بلکه هر سخنی که بر زبان مبارک حضرت جاری می شود حامل درس و عبرت است. نگاه کنید که چگونه مورچه را توصیف می کند:

«انْظُرُوا إِلَى النَّمْلَةِ فِي صِغَرِ جُثَّتِهَا وَ لَطَافَةِ هَيْئَتِهَا، لَا تَكَادُ تُنَالُ بِلَحْظِ الْبَصَرِ وَ لَا بِمُسْتَدْرَكِ الْفِكَرِ. كَيْفَ دَبَّتْ عَلَى أَرْضِهَا وَ صُبَّتْ عَلَى رِزْقِهَا، تَنْقُلُ الْحَبَّةَ إِلَى جُحْرِهَا وَ تُعِدُّهَا فِي مُسْتَقَرِّهَا؛ تَجْمَعُ فِي حَرِّهَا لِبَرْدِهَا وَ فِي وِرْدِهَا لِصَدَرِهَا »[11]

به مورچه بنگرید که با خردی جثه اش و لطافت اندامش نه به چشم دیده می شود و نه با اندیشه درک می گردد چگونه بر روی زمین می جنبد و روزیش را می جوید و دانه را به لانه خود می برد و در انبارش آماده می کند، در گرما برای سرما و در ورودش بر خروجش فراهم آورد.

و این مورچه با جثه کوچکش و وزن کمش برای روزی خود کار می کند می کوشد و تلاش به خرج می دهد و روزیش را در تابستان جمع می کند و برای زمستان ذخیره می کند و به ما تلاش و پس انداز را می آموزد و وقتی مورچه چنین باشد پس چرا انسان که قدرت و توانایی انجام کار را دارد چنین نباشد

درس هایی از زندگی امام علی (ع)

امیرالمؤمنین علی (ع) قول را با عمل همراه کرد و از علاقه مند ترین افراد به کار بود او از کار خسته و دل زده نمی شد حتی در ایام خلافتش شیوه اش را تغییر نداد و همچنان کار می کرد زمین شخم می زد و چاه حفر می کرد و به زراعت می پرداخت مردی امیرالمؤمنین را با بار شتری از هسته خرما دید از او پرسید: چه حمل می کنی؟ امام فرمود: صد هزار نهال خرماست.[12]

امام علی (ع) با کوله باری از هسته خرما می رفت به او گفتند: ای ابوالحسن! چه با خود داری؟ امام فرمودند: اگر خدا بخواهد نخل های خرماست و حضرت همه آن هسته های خرما را می کارد و دانه ای را باقی نمی گذارند و به خاطر تلاش و پشتکارش بی نیازترین شخص زمان خود بود و گفته اند: وی هزار بنده را با دسترنجش آزاد کرد.[13]

با وجود کارهای فراوان و تلاش توان فرسایی که در مزرعه جامعه و دولت داشت هیچگاه وظیفه تربیتی خود در داخل خانواده فراموش نمی کرد او به خانواده اش در کارهای خانه کمک می کرد گفته اند: که امیرالمؤمنین (ع) هیزم جمع می کرد و آب می آورد و جارو می زد.[14]

امیرالمؤمنین (ع) در کنار کارهای زیاد خود در اداره امور کشور وظیفه تأمین معاش خانواده اش را فراموش نمی کرد در حالی که می توانست نیازهای خود را از بیت مال تأمین کند.

امام همیشه راه سخت و دشوار را انتخاب می کرد تا به نسل های آینده درسی را بیاموزد که در طول زندگیشان آن را به خاطر داشته باشند امام (ع) کار را دوست می داشت و می فرمود: «اِنَّ اللهَ یُحِبُّ المحترفَ الامینَ»[15]؛ خداوند کارگر امین را دوست می دارد و هموست که می فرماید: «الدَّاعِي بِلَا عَمَلٍ، كَالرَّامِي بِلَا وَتَرٍ»[16]

آنکه که دیگران به کاری فرا خواند و خود بدان عمل نکند مانند تیراندازی است که از کمان بی زه افکند اگر در خوبی خود را خسته کنی خستگی از بین می رود و خوبی باقی می ماند.

با وجود تلاش زیاد و خستگی ناشی از کار چنان می نماید که گویی کاری نکرده است و شعار حضرت این بود: «اذا فَعَلتَ کُلُ شَیء فَکُن کَمَن لم یَفعَل شیئا»[17] هر کاری را که انجام می دهی مانند کسی باش که کاری انجام نداده است.

آری امام (ع) پایان راه را آغاز مراحل دیگر قرار می دهد و این نهایت اشتیاق و علاقه ای است که انسان می تواند نسبت به کار در خود داشته باشد. و چرا نه؟ وقتی کار در بسیاری از اوقات در ردیف حسب و نسب بلکه مرتبه ای بالاتر از آن قرار می گیرد؛

هموست که می فرماید: «مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ يُسْرِعْ بِهِ حَسَبُهُ»[18] آنکس که عملش او را به جایی نرساند حسب و نسبش او را به جایی نخواهد رساند.

نتیجه

دیدگاه امام علی (ع) درباره مالکیت انسان نشان ‌دهنده تأکید بر مسئولیت ‌پذیری و بهره ‌وری است. ایشان می فرمایند که انسان‌ ها در برابر مردم و سرزمین‌ ها مسئولیت دارند و باید زمین ‌های بایر را احیا کنند، تا فقر و گرسنگی ریشه ‌کن شود. اصل تلاش و جدیت بر پایه مسئولیت استوار است؛ جدیت به معنای کار مثمر و نتیجه ‌بخش می باشد، زیرا مسئولیت بدون کار بی معنا می باشد. کار به عنوان یکی از ارکان اقتصاد اسلامی، تولید را به همراه دارد و مالکیت که بر بهره‌ وری تأکید دارد، هر دو از اصول اساسی توزیع عادلانه ثروت محسوب می ‌شوند. در نتیجه مالکیت انسان در نتیجه کار بدست می آید.

پی نوشت ها

[1]. شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 167.

[2]. نبهانی، اقتصاد اسلامی، ص 58؛ صدر، اقتصادنا، ص295 – 298.

[3]. بقره، 107.

[4]. نور، 33.

[5]. نور، 33.

[6] .غافر، 40.

[7]. کهف، 110.

[8] .ملک، 14.

[9]. یس، 33-35.

[10]. پاینده، نهج الفصاحة، ص622.

[11]. شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 185.

[12]. کلینی، کافی، ج5، ص75، ح9.

[13]. کلینی، کافی، ج5، ص74، ح4.

[14]. صدوق، الفقیه، ج3، ص169، ح3640.

[15]. صدوق، الفقیه، ج3، ص158، ح3581.

[16]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج19، ص252.

[17]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج20، ص258.

[18]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 23.

منابع

  1. قرآن کریم
  2. ابن ‌بابویه، محمد بن علی، من لايحضره الفقيه، قم، جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة، 1363ش
  3. ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، قم، مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي، 1363ق
  4. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحة، تهران، دنیای دانش، 1382ش
  5. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، قم، دارالهجرة، ۱۴۱۴ق
  6. کلینی، محمد بن ‌یعقوب، اصول کافی، تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1363ش

منبع مقاله | با اقتباس از:

حائری، محسن، اندیشه های اقتصادی در نهج‌ البلاغه، تهران، بنياد نهج البلاغه، 1386ش.

مالکیت انسان از دیدگاه امام علی (ع) در نهج البلاغه

فهرست مطالب

    برای شروع تولید فهرست مطالب ، یک هدر اضافه کنید

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    ما از کوکی ها برای بهبود کارکردن شما با سایت استفاده می کنیم. با استفاده از این سایت شما استفاده ما از کوکی ها را پذیرفته اید.
    برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.