جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

نبوت

ماجرای معجزه حرکت درخت توسط پیامبر اسلام (ص) در نهج البلاغه

ماجرای معجزه حرکت درخت توسط پیامبر اسلام (ص) در نهج البلاغه

امام علی (ع) در بخش هفدهم از خطبه 192 نهج البلاغه، يکى از معجزات مهم پيامبر (ص) که در مکه رخ داد و امام علی (ع) نیز در آن جا حضور داشت را بازگو می نماید. با بیان این مطلب بر رابطه نزديک خویش با پیامبر(ص) و سبقت ايمان بر ایشان تاکید می کند. همچنین نکاتی در پس این معجزه حرکت درخت و نحوه تعامل پیامبر (ص) با مشرکان نهفته است که در این مقاله به ذکر آن می پردازیم.

معجزه حرکت درخت

حضرت علی (ع) در خطبه ۱۹۲ می فرماید: مشرکان از پیامبر (ص) معجزه ای خواستند و آن این که درختی که در کنارشان بود، از ریشه کنده شود و به حضور پیامبر (ص) برود. پیامبر (ص) به آن ها فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ فَإِنْ فَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ ذَلِكَ أَنُؤْمِنُونَ وَ تَشْهَدُونَ بِالْحَقِّ»؛ «خداوند بر هر چیزی توانا است، اگر خداوند برای شما این کار (انتقال درخت) را بکند، آیا ایمان می آورید و گواهی به حق می دهید؟»

آن ها در پاسخ گفتند: آری، فرمود: «فَإِنِّي سَارِيكُمْ ما تَطْلُبُونَ وَإِنّى لَا عَلَمُ أَنَّكُمْ لَا تَفْسِدُونَ إِلَى خَيْرٍ وَ إن فيكُمْ مَنْ يُطْرَحُ فِي الْقَلِيبِ وَمَنْ يُحَرِّبُ الْأَحْزَابَ»؛ «بزودی آنچه را می خواهید به شما نشان می دهم، ولی می دانم که شما به سوی خیر و سعادت باز نمی گردید و در میان شما کسی قرار دارد که در درون چاه (بدر) می افتد و نیز کسی هست که نبرد احزاب را به راه می اندازد».

سپس صدا زد:

«يا ابتُهَا الشَّجَرَةُ إِنْ كُنْتِ تُؤْمِنينَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَتَعْلَمينَ أَني رَسُولُ اللَّهِ فَانْقَلِعِي بِعُرُوقَكِ حَتَّى تَقِفِي بَيْنَ يَدَيَّ بِإِذْنِ اللَّهِ»؛ «ای درخت اگر به خدا و روز قیامت اعتقاد داری و می دانی که من پیغمبر خدا هستم، با ریشه از زمین بیرون آی و نزد من بیا و به فرمان خدا، پیش رویم بایست».

امام علی (ع) می فرماید: سوگند به خدا، درخت با ریشه هایش از زمین کنده شد و پیش آمد و با صدای شدید، همچون پرندگان که بال و پر می زنند و صدایی از بهم خوردن بالهایشان پدید می آید، شاخه های درخت بهم می خوردند و پیش پیامبر (ص) آمدند، بعضی از شاخه های بلندش روی پیامبر (ص) و بعضی بر دوش من افكنده شد و من در طرف راست پیامبر (ص) بودم.

وقتی که قریش این منظره را دیدند از روی کبر و غرور گفتند: به درخت فرمان بده نصفش نزد خودت بماند و نصفش به جای خود برگردد. پیامبر (ص) درخت را به این کار فرمان داد، درخت اطاعت کرد. باز از روی کبر و غرور گفتند: کاری کن که آن نصف به نصف دیگر بپیوندد. پیامبر (ص) چنین فرمان داد و دو نصف دیگر درخت بهم پیوستند.

من گفتم: «لا إله إلا الله» . من نخستین کسی هستم که به تو ای رسول خدا ایمان آوردم و اقرار دارم به آنچه درخت به فرمان خدا انجام داد و نبوت تو را تصدیق نمود و به مقامت احترام کرد، اما قوم مشرک همه گفتند، بلکه «پیامبر» ساحر و دروغگو است.[1]

امام علی (ع) در اینجا معجزه اى که کمتر کسى از مسلمانان شاهد و ناظر آن بوده را بیان کرده و مى فرمايد: «من با آن حضرت (ص) بودم». اين معجزه در مکّه واقع شده و در زمانى بوده که دعوت پيامبر (ص) آشکار شده بود و به گوش بسيارى رسيده بود، ولى هنوز مسلمانان قوت و قدرتى نداشتند و گرنه مخالفان، با چنين لحن شديد و جسورانه اى با آن حضرت (ص) سخن نمى گفتند.

به هر حال آن ها به گمان خود در مقام آزمون پيامبر اکرم (ص) برآمده اند و فرصت خوبى به دست رسول الله (ص) افتاد تا حقانيّت خود را از طريق معجزه اى که آنها مى خواهند (نه آنچه را خودش مى خواهد) به اثبات رساند.

شايان توجه است که حضرت (ص) مى فرمايد: «فَإِنْ فَعَلَ اللّهُ؛ اگر خدا اين کار را انجام دهد» و نمى گويد: «فَإِنْ فَعَلْتُ؛ اگر اين کار را من انجام دهم». اشاره به اين که معجزه در حقيقت کار خداست، هر چند بر دست پيامبر (ص) ظاهر مى شود.

تعبير «أَتُؤْمِنُونَ» و «تَشْهَدُونَ» اشاره به اين است که هم قلباً ايمان بياوريد و هم در ظاهر شهادت به حق بدهيد.

به هر حال آن ها هر دو را پذيرفتند و در اينجا بود که پيامبر اکرم (ص) فرمود: «من به زودى آنچه را مى خواهيد به شما نشان مى دهم ولى مى دانم که شما به خير و نيکى (و ايمان و تسليم در برابر حق) باز نمى گرديد و نيز مى دانم در ميان شما کسى است که درون چاه (در سرزمين بدر) افکنده مى شود و نيز کسى است که احزاب را (براى جنگ) بسيج مى کند».

بررسی نکات خطبه

1- بیان اخبار غیبی از سرانجام مشرکان: جمله «وَ إِنَّ فِيکُمْ…» اشاره به ابوجهل و عتبه و شيبه و امية بن خلف است که در ميدان جنگ بدر کشته شدند و بدن بى جان آنها را در چاهى که آنجا بود، افکندند و جمله «مَنْ يُحَزِّبُ الاْحْزَابَ» اشاره به ابوسفيان است. در واقع پيامبر اکرم (ص) معجزه مورد تقاضاى آن ها را با سه خبر غيبى که هر يک معجزه اى محسوب مى شود، تکميل فرمود: عدم ايمان آن ها و داستان افکندن جنازه بعضى از آن ها در چاه و مسئله جنگ احزاب که ساليان درازى بعد از آن واقع شد.

2- شعورمندی جمادات و نباتات: خطاب پيامبر اکرم (ص) به آن درخت نشان مى دهد که نباتات و جمادات نيز از نوعى شعور خداداد برخوردارند و جمله بعد از آن، نشان مى دهد که آن ها هم داراى ايمان به خدا و روز جزا هستند. اما اين ايمان و آن هوشيارى چگونه است و آيا جنبه اختيارى دارد يا اجبارى، مطالبى است که دقيقاً بر ما روشن نيست. آيات متعددى در قرآن مجيد نيز داريم که اشاره به نوعى هوشيارى و ايمان در همه چيز حتى جمادات مى کند و مى گويد: آن ها نيز تسبيح و حمد خدا مى گويند که مفسّران به طور مشروح درباره آن بحث کرده اند.

3- معجزه ای آشکار و روشن: از تعبيراتی که حضرت علی (ع) از کنده شدن درخت از زمین و حرکتش با صدای شدید و … بیان می دارند، به خوبى استفاده مى شود که درخت مزبور درخت تنومندى بوده است که حرکت شاخ و برگ هاى آن در آسمان توليد صدا و همهمه مى کرد و بعضى از شاخه هاى آن بالاى سر پيامبر (ص) و بعضى بر دوش امام على (ع) بوده و اين معجزه بزرگى است که درختى آن چنان، با يک اشاره پيامبر (ص) به اذن الله از ريشه کنده شود و در برابر او قرار گيرد.

برخورد مشرکان با معجزه الهی پیامبر

آيا اين معجزه آشکار سبب بيدارى و ايمان آن مشرکان متعصّب شد؟ نه! بلکه همان گونه که عادت متعصّبان لجوج است به بهانه جويى پرداختند.

از این بخش خطبه استفاده مى شود که پيامبر اکرم (ص) در اينجا دو معجزه ديگر به آنها نشان داد. نخست امر فرمود که درخت به جاى خود برگردد. سپس دستور داد تا نيمى از آن به اذن الله نزد او آيد.

آيا با اين همه آن قوم مشرک لجوج تسليم شدند؟ متأسفانه نه!

آيا بعد از مشاهده اين معجزات چهارگانه و خوارق عادات شگفت انگيز که همه به پيشنهاد آنها واقع شد؛ نه به خواست پيغمبر (ص) و انتخاب او، آن گروه ايمان آوردند؟ متأسفانه نه تنها ايمان نياوردند، بلکه سخنى کفرآميز و جسورانه و دور از منطق گفتند و اشاره کردند به اينکه ما که در عمر خود ساحران بسيار ديده ايم و مى دانيم که کار تو همانند کار آن ها بلکه از نوع برتر آن است و تنها امثال اين کودکِ خوش باور تو را تصديق مى کنند!

عجب اينکه صدر و ذيل سخنانشان کاملا متناقض است! خودشان پيشنهاد معجزه مى دهند و اظهار مى دارند، در همان اوّلين مرحله معجزه قانع مى شويم و ايمان مى آوريم ولى هنگامى که اين معجزه چهار بار تکرار مى شود، تازه مى گويند تو ساحرى! هر کس در اينجا مى پرسد اگر آنها سحر و معجزه را از هم نمى شناختند و احتمال ساحر بودن را درباره پيامبر مى دادند، چرا از آغاز پيشنهاد معجزه کردند؟ مى توانستند اين نسبت دروغين را در آغاز بگويند. آرى افراد لجوج و متعصّب نه منطق صحيح دارند و نه وجدان و انصاف.

معجزه حرکت درخت در روايات اسلامى

پيامبر اسلام (ص) معجزات بسيارى داشت که معجزه بالا يکى از بارزترين آن هاست و تنها در اين خطبه نيست که اشاره به اين مطلب شده است، بلکه اين معجزه در تواريخ و روايات اسلامى بازتاب گسترده اى دارد. در اينجا کافى است به سخنى که ابن ابى الحديد در شرح اين خطبه دارد، توجه شود. او چنين مى گويد:

«اما درختى که رسول خدا (ص) آن را فراخواند (و به صورت اعجاز نزد آن حضرت (ص) آمد) احاديث وارده درباره آن بسيار است و به حدّ استفاضه رسيده و محدّثان در کتب حديث و متکلّمان در باب معجزات رسول خدا (ص) آن را نقل کرده اند و غالباً روايات آن ها به همان صورتى است که در خطبه قاصعه (خطبه مورد بحث) آمده است، هر چند بعضى آن را به صورت مختصر ذکر کرده اند و چنين گفته اند:

«إنَّهُ دَعا شَجَرَةً فَأَقْبَلَتْ تَخِدُّ إلَيْهِ الاْرْضَ خَدّاً؛ آن حضرت درخت را فراخواند و درخت زمين را شکافت و نزد او آمد».

سپس مى افزايد: «بيهقى در کتاب دلائل النبوة داستان درخت را آورده و همچنين محمد بن اسحاق بن يسار در کتاب السيرة و المغازى به گونه ديگرى آن را ذکر نموده است.[2]

مرحوم علاّمه تسترى نيز در شرح نهج البلاغه خود مى گويد: ابن اثير در کتاب کامل و در اسد الغابة و بلاذرى در انساب الاشراف و کراجکى در کنز الفوائد نيز حديث درخت را به گونه مختصرى آورده اند.[3]

البتّه کسانى که آشنايى با معجزات انبيا عموماً و معجزه رسول خدا (ص) خصوصاً دارند، مى دانند که اين گونه معجزات و برتر از آن براى اثبات حق بودن دعوت نبوّت چيز عجيبى نيست، همان گونه که لجاجت افراد نادان و متعصب و لجوج نيز در برابر آنها مطلب تازه اى نيست.

فرق ميان سحر و معجزه

همان گونه که در بالا اشاره شد، بى شک انبيا و پيامبران و همچنين امامان معصوم (ع) خارق عاداتى که از انسان عادى امکان پذير نيست داشته اند؛ يعنى امورى که برخلاف قوانين معمول طبيعت بوده و انجام آن جز با استمداد از يک نيروى مافوق طبيعى ممکن نبوده است. مانند زنده کردن مردگان، شفا دادن بيماران غير قابل علاج، اخبار از امور پنهانى که در قرآن مجيد درباره حضرت مسيح (ع) آمده يا معجزه عصا و يد بيضاى حضرت موسى (ع) و ناقه صالح و خاموش و سرد شدن آتش نمرود در مورد ابراهيم (ع) و معجزه شقّ القمر و از همه بالاتر اعجاز قرآن از جهات مختلف در مورد پيامبر (ص).

واضح است که هرگز معجزه به معناى تحقّق معلول بى علت نيست تا افرادى آن را انکار کنند، بلکه به معناى استمداد از علل ناشناخته فوق طبيعى است و اين ادعا که ما تمام علل طبيعى و مافوق طبيعى را شناخته ايم، ادعايى است که هيچ کس آن را نمى پذيرد.

از سوى ديگر سحر يک واقعيت است، هر چند با خرافات زيادى آميخته شده است. ساحران معمولا از علل طبيعى استفاده مى کنند. ولى علل و اسبابى که مردم عادى از آن اطلاعى ندارند، مثلا درباره سحر ساحران عصر موسى(ع) گفته اند: آن ها چيزى شبيه مار ساختند و درون آن را «جيوه» ريختند. هنگامى که آفتاب بر آن تابيد به علت «فرّار بودن» جيوه آن مارهاى ساختگى به حرکت درآمد، بنابراين کار آن ها خارق عادت بود، اما با استفاده از اسباب ناشناخته براى توده مردم.

اکنون اين سؤال پيش مى آيد که مردم از کجا تفاوت سحر را از معجزه بفهمند تا بتوانند پيامبران را از ساحران دروغگو بشناسند؟

فرق ميان اين دو واضح است، زيرا اوّلا سحر ساحران چون متّکى به علوم محدود بشرى است، طبعاً محدود است و لذا ساحران خارق عادتى را که خود مى خواهند انجام مى دهند نه خارق عادتى را که مردم پيشنهاد مى کنند، زيرا کار آنها متّکى به تجربيات و تمرينات و رياضت هاى قبلى است.

اما در مورد اعجاز، انبيا به سراغ امورى مى رفتند که مردم پيشنهاد مى کردند، مانند معجزه حرکت درخت و معجزه شق القمر و معجزات مختلفى که از موسى بن عمران درخواست کرده اند، هر چند بعضى از انبيا در آغاز معجزاتى نيز با خود داشتند، مانند معجزه قرآن و معجزه عصا و يد بيضا.

ثانياً معجزات انبيا توأم با ادّعاى نبوّت بود، در حالى که خارق عادات ساحران هرگز با چنين ادعايى همراه نبوده و نيست، زيرا حکمت الهى اجازه نمى دهد که کار خارق عادتى بر دست کذّاب و دروغگويى حاصل شود و ادعاى نبوت کند و مردم نا آگاه را به گمراهى بکشاند. حکمت الهيه ايجاب مى کند که اين قبيل افراد رسوا شوند، لذا هر وقت ساحرى به فکر چنين ادعايى افتاده، رسوا شده است.

ثالثاً از آنجا که سحر امرى انحرافى است، افراد منحرف و نادرست به دنبال آن مى روند، افرادى که رفتار و کردارشان گواه بر نادرستى آنان است. به اين ترتيب هنگامى که خارق عادتى از کسى ديده شود بايد زندگى او را بررسى کرد، اگر زندگى او سراسر پاکى و تقوا بوده، اين نشان معجزه بودن آن خارق عادت است و اگر آثار نادرستى در او نمايان بود و پرونده تاريک يا مبهمى از نظر زندگى داشت، روشن مى شود که آن خارق عادت سحر است، چرا که ساحران از مصداق هاى بارز افراد متقلّب و دروغگو هستند.

نکاتی پیرامون معجزه حرکت درخت پیامبر (ص)

در این فراز از نهج البلاغه که ماجرای معجزه ای عجیب یعنی معجزه حرکت درخت پیامبر (ص) رخ داد چند مطلب استفاده می شود:

۱ – پیامبر مهربان (ص) كمال انعطاف را در جذب مشرکان داشت و حتی چندین بار خواسته های آن ها را اجرا کرد تا بلکه ایمان بیاورند و این یک درس بزرگ اخلاقی است که باید افراد گمراه را تا آنجا که ممکن است با مهر و محبت به سوی حق جذب نمود.

۲- با اینکه پیامبر (ص) می دانست آن ها ایمان نمی آورند، برای اتمام حجت، خواستۀ آن ها را در مورد معجزه حرکت درخت پذیرفت تا دیگر هیچ راه عذری برای آن ها باقی نماند.

۳ – پیامبر (ص) از امور پنهانی آینده خبر می داد و فرمود: «در میان شما قطعاً بعضی به درون چاه بدر می افتد و بعضی جنگ احزاب (خندق) را به راه می اندازد».

همانگونه که فرموده بود همانطور شد، در جنگ بدر لاشه مرده عتبه و شیبه پسران ربیعه و همچنین ابوجهل و امية بن عبدالشمس و وليد بن مغیره را به چاه بدر انداختند و افرادی مانند ابوسفیان، عمرو بن عبدود، صفوان بن امیه و عكرمة بن ابى جهل و سهل بن عمرو، جنگ احزاب را براه انداختند.[4]

٤ – پیامبر (ص) معجزات بسیاری برای تصدیق نبوتش داشت که یکی از نمونه های آن، همین معجزه حرکت درخت بود که فرمان به آن داد و آن به خواست خدا از ریشه بیرون آمد و به حضور پیامبر (ص) رسید و فرمان های دیگر پیامبر (ص) را اطاعت کرد.

۵ – قوم مشرک زمان پیامبر (ص) سخت لجوج و یک دنده و مغرور بودند، به گونه ای که آن همه معجزه را کرارا دیدند و قول دادند، ایمان می آورند، در عین حال بر مرام باطل خود ماندند و ایمان نیاوردند و این مطلب در ضمن حاکی از زحمات طاقت فرسای پیامبر (ص) در برابر این قوم سنگدل و لجوج و خود خواه و متکبر است و بیانگر اثر شوم تکبر و غرور، در دوری از حق است.

6- از همه مهم تر، اوج مقام امام علی (ع) در این حادثه عجیب که معجزه حرکت درخت باشد دیده می شود که در آن شرایط سخت، همیار مخلص و ایثارگر صادق پیامبر (ص)، چون سایه ای کنار پیامبر (ص) بود و لحظه ای از او جدا نشد، گویی با پیامبر (ص) یک جان بودند در دو بدن.

7- وقتی معجزه حرکت درخت را امام على (ع) دید، در میان آن قوم مشرک فریاد زد: «نیست خدایی جز خدای یکتا»، سپس به پیامبر (ص) عرض کرد: «من نخستین کسی هستم که به تو ایمان آوردم و اقرار کردم که آن درخت به فرمان خدا، نبوت تو را تصدیق نمود و به مقام تو احترام کرد، ولی همۀ قوم گفتند: محمد (ص) ساحر و دروغگو است، اما کیست مثل من که تو را تصدیق نماید و من از قومی هستم که ملامت ملامت کننده در آن ها بی اثر است».

نتیجه گیری

هدف امام على (ع) از ذكر معجزه حرکت درخت و گفتار پیامبر (ص) با مشرکان قریش، ابتدا اشاره به درس گرفتن از نحوه دعوت مشرکان توسط پیامبر (ص) به سوی خدا، با کمال انعطاف و مهر و محبت و سپس تاکید بر حضور و همیاری حضرت علی (ع) با پیامبر (ص) بوده است . بنابراین ایشان نخستین کسی است که به نبوت پیامبر (ص) ایمان آوردند.

پی نوشت ها

[1] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 192.

[2] . ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج13، ص214.

[3] . شوشتری، بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغة، ج2، ص469.

[4] . خویی، منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة، ج12، ص96.

منابع

  1. قرآن کریم.
  2. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، بیروت، دارالحکمه العلمیه، ۱۳۷۸ق.
  3. خویی، میرزا حبیب الله، منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة، تهران، مکتبة الاسلامىة، 1400ق.
  4. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق: صبحی صالح، قم، دار الهجرة، 1414ق.
  5. شوشتری، محمد تقی، بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغة، تهران، امیر کبیر، 1376.

منبع مقاله | با اقتباس از:

  1. محمدی اشتهاردی، محمد، گفتار پیامبر (ص) در نهج البلاغه، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1364.
  2. مکارم شیرازی، ناصر، پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1375، ج7، ص: 520-512.

ماجرای معجزه حرکت درخت توسط پیامبر اسلام (ص) در نهج البلاغه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :