کتب و منابع مختلف تاریخی معمولاً به این دلیل که حاوی روایات و گزارش هایی از دوره های زمانی گذشته هستند، مورد نقد و بررسی قرار می گیرند و عموماً از اولین شبهاتی که به آنها وارد می شود، صحت یا کذب انتساب آن ها به مؤلفان یا منابع خود می باشد.
نهج البلاغه که دربردارنده کلام امام علی (ع) می باشد نیز از این قاعده مستثنی نبوده و از ابتدای گردآوری آن توسط سید رضی، عده ای با شبهه در صحت انتساب آن به امام علی (ع) و صدور نهج البلاغه از زبان حضرت، عامدانه یا جاهلانه به دنبال زیر سؤال بردن آن بوده اند.
البته باید دانست که پس از گردآوری نهج البلاغه، عده ای از علما مانند علامه کاشف الغطا، علامه حسن زاده، میرزا حبیب الله خویی و… اقدام به جمع آوری اسناد نهج البلاغه نموده اند و از این طریق به شبهه عدم صدور نهج البلاغه از امام علی (ع) پاسخ داده اند. در این نوشتار سعی خواهد شد تا با استفاده از دلایل و شواهد درون متنی از خود کتاب نهج البلاغه، صدور نهج البلاغه از امام علی (ع) اثبات گردد.
شواهد صدور نهج البلاغه از امام علی (ع)
-
جامعیت و برتری محتوایی
از امتیازات فنی و منحصر به فرد متن نهج البلاغه که هر طبع لطیف و آگاهی را در همان لحظات نخست متوجه خود می سازد، محتوای ژرف و جامعیت و تنوع حالات و جلوه علوم مختلف در آن است، به طوری که همه را به اعجاب و تحسین درباره گوینده آن وا می دارد؛ زیرا محتوای جملات آن یکپارچه حقایق و واقعیات نظام خلقت است.[1] همین موضوع خود دلیلی محکم بر صدور نهج البلاغه از حکیمی الهی چون علی (ع) است.
نویسنده معروف اهل سنّت، شیخ محمد عبده، یکی از افرادی است که این بعد از نهج البلاغه را به خوبی ترسیم کرده و نوشته است:
«هر زمان از بخشی از نهج البلاغه به بخش دیگر منتقل می شدم، احساس می کردم منظره ها کاملاً عوض می شود. گاه خود را در عالمی می دیدم که ارواح بلند معانی در لباس های زیبایی از بهترین عبارات در گرداگرد نفوس پاک در گردشند و به قلوب صاف نزدیک می شوند… زمانی دیگر، چهره هایی می دیدم درهم کشیده شده با چنگ و دندان های آشکار، که آماده حمله کردن به دشمنند و در پایان دل های آماده را با میل خودشان تسخیر می کنند…».[2]
این همان رازی است که برخی از دانشمندان و شارحان نهج البلاغه به آن پی برده و از اعماق وجود فریاد برآورده و بیان داشته اند:
«چگونه می شود یکی از فرزندان عرب مکه که تنها در آن محیط زیسته و با هیچ یک از فلاسفه همنشین نبوده است، در ظرایف علوم الهیه و حکمت متعالیه، از افلاطون و ارسطو آگاه تر باشد؛ و کسی که با بزرگان عرفان و اخلاق هرگز معاشر نبوده است، در این باب برتر از سقراط باشد؟!».[3]
از این رو است که وقتی علی (ع) در خطبه های نهج البلاغه وارد بحثی می شود، جایی برای سخن دیگری باقی نمی گذارد تا آنجا که افرادی که از تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (ع) آگاهی کافی ندارند، گمان می کنند که آن حضرت (ع) همه عمرش را فقط درباره همان موضوع صرف کرده است.[4]
بنابراین باید گفت این ویژگی از سخن، تنها در بیان کسی چون امام علی (ع) می تواند مصداق داشته باشد و صدور نهج البلاغه تنها از او انتظار می رود.
2. بدیع و نو بودن کلام
بررسی الفاظ و محتوای نهج البلاغه نشان می دهد که این متن گرانبها با عبارات و تشبیهات بی سابقه بیان شده است که عقول از شنیدن آنها متحیر می شوند. این موضوع را از دو جا می توان برداشت کرد: یکی شهادت مباحث و مفاهیم نو نهج البلاغه در عصر صدور که تا آن زمان از کسی شنیده نشده است، دیگری شهادت مخاطبان کلام و عالمان علم بلاغت بر بداعت کلمات و عبارات نهج البلاغه. بدیع و نو بودن کلام نهج البلاغه، یکی دیگر از دلایل صدور نهج البلاغه از مولا علی (ع) است.
الف) شهادت مباحث و مفاهیم نو نهج البلاغه در عصر صدور
برای مثال این سخن امام (ع) آنگاه که به بصره آمد، و به امید آنکه کار بدون خونریزی فیصله پیدا کند، به عبداللّه بن عباس فرمود:
«وَ لَکِنِ الْقَ الزُّبَیْرَ فَإِنَّهُ أَلْیَنُ عَرِیکَةً، فَقُلْ لَهُ یَقُولُ لَکَ ابْنُ خَالِکَ عَرَفْتَنِی بِالْحِجَازِ وَ أَنْکَرْتَنِی بِالْعِرَاقِ، فَمَا عَدَا مِمَّا بَدَا؟!؛[5]
بلکه با زبیر دیدار کن که نرم تر است. به او بگو پسردایی تو می گوید در حجاز مرا شناختی و در عراق مرا نمی شناسی؟! چه شد که از پیمان خود بازگشتی؟!
به عقیده تدوینگر نهج البلاغه، یعنی سید رضی عبارت «فَمَا عَدَا مِمَّا بَدَا» برای اولین بار از امام علی (ع) شنیده شده و قبل از آن حضرت (ع) از کسی شنیده نشده است. لفظ «فَمَا عَدَا مِمَّا بَدَا» مثلی است برای کسی که کاری از روی اختیار انجام دهد و سپس منکر آن شود.[6]
و یا خطبه زیر از نهج البلاغه:
«لِيَتَأَسَّ صَغِيرُكُمْ بِكَبِيرِكُمْ، وَ لْيَرْأَفْ كَبِيرُكُمْ بِصَغِيرِكُمْ؛ وَ لَا تَكُونُوا كَجُفَاةِ الْجَاهِلِيَّةِ، لَا فِي الدِّينِ يَتَفَقَّهُونَ وَ لَا عَنِ اللَّهِ يَعْقِلُونَ، كَقَيْضِ بَيْضٍ فِي أَدَاحٍ يَكُونُ كَسْرُهَا وِزْراً، وَ يُخْرِجُ حِضَانُهَا شَرّاً؛[7]
خردسالان شما به بزرگسالان اقتدا و از آنان پیروی کنند و بزرگسالان با خردسالان مهربان باشند. مانند جاهلان تندخوی جاهلیت نباشید که نه در دین علمی دارند نه از خدا می شنوند. رفتار با آن ها مانند شکستن تخمی است در لانه و گودال شترمرغ که شکستن آن گناه است و نگاه داشتنش شرّ به بار می آورد که شاید تخم افعی و اژدها باشد».
تشبیه عجیبی است و شاید کسی قبل از حضرت علی (ع) چنین سخنی نگفته است؛ و هرچه بیشتر در آن دقت شود، بر اعجابش افزوده میشود:
«َقَيْضِ بَيْضٍ» یعنی شکستن تخم مرغ، «أَدَاحٍ»:لانه شترمرغ، «حِضَان»: نگاه داشتن ( اگر انسان تخمی را در لانه شترمرغ ببیند، شکستن آن را گناه می داند؛ ولی ممکن است تخم افعی و اژدها باشد که نتیجه نگاه داشتن آن، به وجودآمدن افعی است).[8]
ب) شهادت مخاطبان کلام و عالمان علم بلاغت بر بداعت کلمات و عبارات نهج البلاغه
مفاهیم، عبارات و تشبیهات به کاربرده شده در نهج البلاغه نه تنها بدیع و نو است، بلکه این عبارات فی البداهه و بدون تفکر و رونوشت بیان می شده است.
مسعودی در مروج الذهب، ذیل بحثی با عنوان «ذکر لمع من کلامه و اخبار و زهده» درباره امیرالمومنین (ع) می نویسد:
«والذی حفظ الناس عنه من خطبه فی سایر مقاماته اربعمائه خطبه و نیف و ثمانون خطبه یوردها علی البدیهه؛ و تداول الناس ذلک عنه قولا و عملاً؛[9] مردم چهارصدوهشتاد و اندی خطبه از آن حضرت (ع) حفظ کرده بودند که بالبداهه ایراد می فرمود و مردم آنها را از حافظه و از روی نوشته به یکدیگر می دادند».
3. تأثیرگذاری و جاذبه عجیب
یکی از ویژگی های نهج البلاغه که صدور نهج البلاغه را از علی (ع) اثبات می کند، این است که تمامی کسانی که با این کتاب سروکار داشته اند و دارند اعم از شیعیان علی (ع) و سایر دانشمندان اسلامی و علما و دانشمندان مسیحی، بدون استثنا از جاذبه نیرومند نهج البلاغه سخن گفته و خود را تحت تأثیر و نفوذ آن دیده اند.[10]
ابن ابی الحدید شارح معروف نهج البلاغه، ذیل خطبه 212 (ألهاکم التّکاثر)، بعد از شگفتی بسیار از تأثیر کلام و محتوای ژرف آن می گوید:
«من سوگند می خورم به همان کسی که همه امت ها به او سوگند یاد می کنند، من این خطبه را از پنجاه سال قبل تاکنون بیش از هزار بار خوانده ام و هر زمان، ترس و وحشت و بیداری عمیقی تمامی وجودم را فراگرفت و اثر عمیقی در قلبم گذاشت و لرزشی در اعضای پیکرم ایجاد کرد».[11]
به راستی صدور نهج البلاغه را با این میزان از نقوذ در دل ها، به چه کسی جز امام علی (ع) می توان نسبت داد؟
4. فصاحت و بلاغت
هر کس که تنها یکبار نهج البلاغه را خوانده باشد، به فصاحت و بلاغت آن و شگفتی و اعجاب خود در برابر شنیدن این کلام اقرار می کند؛ چنان که اربابان فصاحت و بلاغت بر این حقیقت صحه می گذارند.
ابن ابی الحدید از علما و نویسندگان معتزلی قرن هفتم که ادیبی ماهر و شاعری چیره دست است، در خلال شرح خود بر نهج البلاغه در موارد مختلف، مات و مبهوت این ویژگی کلام مولا علی (ع) می شود؛ از جمله آنجا که در شرح نامه 35 نهج البلاغه که حضرت علی (ع)، پس از فتح مصر به دست سپاه معاویه و شهادت محمد بن ابی بکر به عبدالله بن عباس می نویسد، اظهار می دارد:
«فصاحت را ببین که چگونه افسار خود را به دست این مرد داده و مهار خود را به او سپرده است! نظم عجیب الفاظ را تماشا کن: یکی پس از دیگری می آیند و در اختیار او قرار می گیرند، مانند چشمه ای که خود به خود و بدون زحمت از زمین می جوشد!».[12]
و یا جاحظ ادیب و سخنور قرن سوم هجری که یکه تاز میدان فصاحت و بلاغت بود در سخنی چنین گفته است:
«هرگز کلامی بعد از کلام خدا و پیامبرش به گوش من نخورده است مگر اینکه با آن مقابله به مثل کرده ام، جز کلمات علی (ع) که من توان مبارزه با آن را هرگز در خود نیافتم».[13]
5. بیان نشانه های آفاقی و انفسی
از دیگر شواهد درون متنی که ثابت می کند این متن از کسی جز امیرالمومنین علی (ع) قابل صدور نیست، وجود گزاره هایی است که بیانگر شنیدن و دیدن نشانه های آفاقی و انفسی از صاحب متن و درک گوینده کلام از واقعیات جهان هستی و ملک و ملکوت و جایگاه و حالات هر یک از موجودات هستی است؛ چنان که در کلامی از ستایش موجودات زنده خدای یگانه را سخن به میان می آورند، انگار که این حرکت را با چشم خویش می بینند:
«فَتَبَارَكَ اللَّهُ الَّذِي يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ يُعَفِّرُ لَهُ خَدّاً وَ وَجْهاً وَ يُلْقِي إِلَيْهِ بِالطَّاعَةِ سِلْماً وَ ضَعْفاً وَ يُعْطِي لَهُ الْقِيَادَ رَهْبَةً وَ خَوْفاً؛ فَالطَّيْرُ مُسَخَّرَةٌ لِأَمْرِهِ أَحْصَى عَدَدَ الرِّيشِ مِنْهَا وَ النَّفَسِ وَ أَرْسَى قَوَائِمَهَا عَلَى النَّدَى وَ الْيَبَسِ وَ قَدَّرَ أَقْوَاتَهَا وَ أَحْصَى أَجْنَاسَهَا؛ فَهَذَا غُرَابٌ وَ هَذَا عُقَابٌ وَ هَذَا حَمَامٌ وَ هَذَا نَعَامٌ، دَعَا كُلَّ طَائِرٍ بِاسْمِهِ وَ كَفَلَ لَهُ بِرِزْقِهِ؛ وَ أَنْشَأَ السَّحَابَ الثِّقَالَ فَأَهْطَلَ دِيَمَهَا وَ عَدَّدَ قِسَمَهَا فَبَلَّ الْأَرْضَ بَعْدَ جُفُوفِهَا وَ أَخْرَجَ نَبْتَهَا بَعْدَ جُدُوبِهَا؛[14]
پس بزرگ است خداوندی که تمامی موجودات آسمان و زمین خواه ناخواه او را سجده می کنند و در برابر او با خضوع چهره بر خاک می نهند و رشته اطاعت او را در تندرستی و ناتوانی به گردن می نهند و از روی ترس و بیم، زمام اختیار خود را به او می سپارند.
پرندگان رام فرمان اویند، هر پرنده ای را با نام خاصی فرا خواند و روزی اش را فراهم کرد. خدایی که ابرهای سنگین ایجاد کرد و باران های پی در پی فرستاد و سهم باران هر جایی را معین فرمود، زمین های خشک را آبیاری کرد و گیاهان را پس از خشک سالی رویاند».
همچنین در شگفتی آفرینش حشرات از جمله ملخ می فرماید:
«وَ إِنْ شِئْتَ قُلْتَ فِي الْجَرَادَةِ إِذْ خَلَقَ لَهَا عَيْنَيْنِ حَمْرَاوَيْنِ وَ أَسْرَجَ لَهَا حَدَقَتَيْنِ قَمْرَاوَيْنِ وَ جَعَلَ لَهَا السَّمْعَ الْخَفِيَّ وَ فَتَحَ لَهَا الْفَمَ السَّوِيَّ وَ جَعَلَ لَهَا الْحِسَّ الْقَوِيَّ وَ نَابَيْنِ بِهِمَا تَقْرِضُ وَ مِنْجَلَيْنِ بِهِمَا تَقْبِضُ؛[15]
و اگر خواهی، در شگفتی ملخ سخنگو، که خدا برای او دو چشم سرخ، دو حدقه چونان ماه تابان آفرید، و به او گوش پنهان، و دهانی متناسب اندامش بخشیده است، دارای حواس نیرومند و دو دندان پیشین است که گیاهان را می چیند، و دو پای داس مانند که اشیا را برمی دارد…».
هیچ سخن شناس آگاه و با انصافی نمی تواند این سخنان را جز سخن علی (ع) بداند؛ چرا که با کمی تأمل در خطبه ها، نامه ها و کلمات حکمت آمیز نهج البلاغه معلوم می شود که این سخنان تراوش یک زبان و ساخته یک فکر و سروده یک انسان است. به راستی چه کسی جز آن حضرت (ع) می توانست این سخنان را بگوید، و از چه کسی جز آن حضرت (ع) این ادعاها را قبول می کردند؟!
6. سخن از رؤیت ملائکه
از آنچه در وصف حالات ملائکه در نهج البلاغه سخن به میان آمده است، از احدی ساخته نیست و کسی نمی تواند حالات ملائکه را آنطور بیان کند جز امام معصوم (ع) و کسی که به منبع وحی اتصال داشته باشد؛ چنان که در سوگ رسول خدا (ص) می فرماید:
«وَ لَقَدْ وُلِّيتُ غُسْلَهُ وَ الْمَلَائِكَةُ أَعْوَانِي، ضَجَّتِ الدَّارُ وَ الْأَفْنِيَةُ، مَلَأٌ يَهْبِطُ وَ مَلَأٌ يَعْرُجُ وَ مَا فَارَقَتْ سَمْعِي هَيْنَمَةٌ، مِنْهُمْ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتَّى وَارَيْنَاهُ فِي ضَرِيحِهِ؛[16]
متصدی غسل پیامبر (ص) من بودم، و فرشتگان مرا یاری می کردند؛ گویا در و دیوار خانه فریاد می زد. گروهی از فرشتگان فرود می آمدند و گروهی دیگر به آسمان پرواز می کردند. گوش من از صدای آهسته آنان که بر آن حضرت (ص) نماز می خواندند، پر بود، تا آنگاه که او را در حجره اش دفن کردیم».
و یا در خطبه اشباح، آنگاه که از صفات و پاکی ملائکه خبر می دهد، می فرماید: «قَدِ اسْتَفْرَغَتْهُمْ أَشْغَالُ عِبَادَتِهِ وَ وَصَلَتْ حَقَائِقُ الْإِيمَانِ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَعْرِفَتِهِ وَ قَطَعَهُمُ الْإِيقَانُ بِهِ إِلَى الْوَلَهِ إِلَيْهِ وَ لَمْ تُجَاوِزْ رَغَبَاتُهُمْ مَا عِنْدَهُ إِلَى مَا عِنْدَ غَيْرِهِ… لَا أَطْلَقَ عَنْهُمْ عَظِيمُ الزُّلْفَةِ رِبَقَ خُشُوعِهِمْ وَ لَمْ يَتَوَلَّهُمُ الْإِعْجَابُ فَيَسْتَكْثِرُوا مَا سَلَفَ مِنْهُمْ وَ لَا تَرَكَتْ لَهُمُ اسْتِكَانَةُ الْإِجْلَالِ نَصِيباً فِي تَعْظِيمِ حَسَنَاتِهِمْ؛[17]
اشتغال به عبادت پروردگار، فرشتگان را از دیگر کارها بازداشت و حقیقت ایمان میان آن ها و معرفت حق، پیوند لازم ایجاد کرد، نعمت یقین آن ها را شیدای حق گردانید که به غیر خدا هیچ علاقه ای ندارند… مقام والای فرشتگان، از خشوع و فروتنی آنان کم نکرد، و غرور و خودبینی دامنگیرشان نشد، تا اعمال نیکوی گذشته را شماره کنند، و سهمی از بزرگی و بزرگواری برای خود تصور کنند».
7. اخبار از غیب و آینده
یکی از ظریف ترین مسائلی که صدور نهج البلاغه را از مولا علی (ع) اثبات می کند، وجود اخبار غیبی در نهج البلاغه است؛ چنان که مرور تاریخ، گواه آن است. از نمونه این وقایع، ماجرای خوارج است: آنجا که به مولا علی (ع) گفتند خوارج از پل نهروان گذشته اند، فرمود:
«مَصَارِعُهُمْ دُونَ النُّطْفَةِ، وَ اللَّهِ لَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ وَ لَا يَهْلِكُ مِنْكُمْ عَشَرَةٌ؛[18] قتلگاه آنها این طرف نهر است. به خدا قسم ده نفر از آنها نجات نمی یابد و ده نفر از شما کشته نمی شود».
در این سخن، دو خبر از غیب است: یکی اینکه فرمود قتلگاه آنها این طرف نهر است، دیگر آنکه، نه ده نفر از خوارج سالم می ماند و نه ده نفر از یاران من کشته می شود.
بعد از جنگ هم معلوم شد فقط نه نفر از خوارج نجات یافته و فرار کرده اند، و از یاران آن حضرت (ع) فقط هشت نفر شهید شده اند.[19]
ابن ابی الحدید در این باره می گوید:
«این سخن از کثرت نقل و اشتهار به متواتر نزدیک است و همه مردم نقل کرده اند و آن از معجزات و اخبار غیبی آن حضرت (ع) است… و آن یک امر الهی است که از رسول خدا (ص) آموخته و او نیز از خداوند متعال یاد گرفته است، [در صورتی که] قدرت بشری از چنین علمی قاصر است».[20]
8. تحدی طلبی در علم و آگاهی
یکی دیگر از شواهد درون متنی صدور نهج البلاغه از حضرت علی (ع) در خطبه 93 آمده است:
«فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي، فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا [تَسْأَلُونَنِي] تَسْأَلُونِي عَنْ شَيْءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتاً؛[21]
از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست بدهید! به خدایی که جانم در دست اوست، از من نمی پرسید از آنچه از امروز تا قیامت خواهد بود مگر آنکه به شما خبر می دهم و از من نمی پرسید از گروهی که صد نفر را هدایت و صد نفر را گمراه می کند مگر آنکه به شما خبر می دهم از آنکه مردم را بهسوی آن گروه می خواند و از آنکه رهبری میکند و از کسی که آن ها را می راند و آنجا که فرود می آیند و آنجا که بار گشایند و آنکه کشته شود از آنان و آنکه بمیرد از آنان…».
و در کلامی دیگر:
«أَيُّهَا النَّاسُ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي، فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْضِ؛[22] مردم! پیش از آنکه مرا از دست بدهید، از من بپرسید! من به راه های آسمان از راه های زمین داناترم…».
به راستی چه کسی جز امیرالمؤمنین (ع) می تواند گوینده این جملات باشد؟ آیا جز آن حضرت (ع) که پرورش یافته مکتب وحی و باب شهر علم پیامبر (ص) است، کسی می توانست چنین سخنی به زبان آورد؟
نتیجه گیری
اینکه برخی از نابخردان گمان برده اند که صدور نهج البلاغه از زبان کسی غیر از مولا علی (ع) است، اگر نگوییم غرضی در دل آن وجود دارد، می تواند به سبب بی دقتی به محتوای نهج البلاغه باشد؛ زیرا با تدبر و تعقل در محتوای نهج البلاغه و آگاهی از مواردی چون جامعیت و برتری محتوای آن، بدیع و نو بودن کلام حضرت، تاثیرگذاری عجیب و سخن گفتن از ملائکه و … می توان به این نتیجه رسید که صدور نهج البلاغه جز از زبان امام علی (ع) ممکن نیست و هیچ حکیم و عالم و فقیهی نمی توانند مانند ایشان ارباب سخن باشد و کلامی چنین روشن و دلجو از خود به یادگار بگذارد.
پی نوشت ها
[1] مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین (ع)، ج1، ص39.
[2] عبده، نهج البلاغه، ص10-11.
[3] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج16، ص146.
[4] خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، ص77.
[5] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 31.
[6] طریحی، مجمع البحرین، ج1، ص287.
[7] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 165.
[8] قرشی، مفردات نهج البلاغه، ج1، ص13.
[9] مسعودی، مروج الذهب، ج1، ص343.
[10] مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین (ع)، ج 1، ص 47.
[11] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج11، ص153.
[11] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج16، ص145.
[12] جاحظ، البیان و التبیین، ج1، ص23.
[13] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 185.
[14] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 185.
[15] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 197.
[16] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 91.
[17] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 59.
[18] قندوزی، ینابیع الموده لذوی القربی، ج1، ص206.
[19] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج5، ص3-4.
[20] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 93.
[21] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 189.
منابع پایانی
- ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، دار احیا الکتب العربیه، مطبوعاتی اسماعیلیان، 1962م.
- جاحظ، عمروبن بحر، البیان و التبیین، بیروت: مکتبه هلال، 1423ق.
- خویی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دارالزهرا، چاپ چهارم، 1975م.
- سید رضی، ابوالحسن محمدبن حسین، نهج البلاغه، تصحیح: الدکتور الصبحی الصالح، بیروت: دارالهجره، 1414ق.
- طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، تهران: مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
- عبده، شیخ محمد، نهج البلاغه، قم: دارالذخائر، 1370ش.
- قرشی، سیدعلی اکبر، مفردات نهج البلاغه، تهران: نشر قبله، 1377ش.
- قندوزی، ینابیع الموده لذوی القربی، تحقیق: سیدعلی جمال اشرف الحسینی، بی جا، دارالاسوه، 1416ق.
- مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ پنجم، 1374ش.
- مکارم شیرازی، ناصر و جمعی از دانشمندان، پیام امام امیرالمومنین (ع)، شرح تازه و جامعی بر نهج البلاغه، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1375ش.
منبع مقاله | با اقتباس از:
محمدی، روح الله؛ شواهد درون متنی سندیت نهج البلاغه، پژوهش نامه علوی، سال چهارم، شماره دوم، پاییز و زمستان 1392، صص113-114.