جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

دین و نهج البلاغه

شروط توحید از منظر امام علی (علیه السلام)

شروط توحید از منظر امام علی (علیه السلام)

شروط توحید اموری هستند که در صورت وجود آن ها، توحید معنا و مفهوم دارد و در غیر اینصورت، توحید معنای خود را از دست می دهد. با تامل در سخنان امام علی (علیه السلام) درباره شروط توحید، درمی یابیم که توحید راستینی که در کتاب و سنت مطرح است و در گفتار امام علی (علیه السلام) نیز نمود یافته است دارای شرط هایی است. برای باز شناختن و راه یافتن به توحید راستین، وجود همه شروط توحید ضروری است و نبود هر یک از آن ها به معنای نفی توحید است. شروط توحید بدین گونه اند:

۱. تشبیه ناپذیری

تشبیه ناپذیری یکی از مهمترین شروط توحید به شمار می رود. شرط تحقق معنا و حقیقت توحید، نفی هر گونه مثل، نظیر و شبیه برای ذات اقدس الهی است. این را می توان در گفتاری از امام علی (علیه السلام) که پیرامون شروط توحید است، بازیافت که همواره بر آن پای می فشارد.

مثلا در جایی درباره تشبیه ناپذیری به عنوان یکی از شروط توحید می فرمایند: «آنکه از آفریدگان جدا است و هیچ چیز مانند او نیست.»[1] در کلامی دیگر پیرامون همین شرط از شروط توحید می فرمایند: «نظیر و شبیهی برای خدا نیست تا همسانش باشد»[2] و یا می فرمایند: «یگانه ای است که همچون دیگر چیزها نیست».[3]

همچنین می فرمایند: «بر وجود خویش به نیروی خلقتش گواه است و بر ازلیت خویش به حدوث آفریدگانش گواه است و بر همسان ناپذیری اش به همسانی آفریدگان».[4]

این گفتار گوهرین حضرت امیر (علیه السلام) بدین معنا است که خداوند از هرگونه همسانی و شباهتی با آفریدگان به دور است و همه اشیا از آن رو که حادثند، ناگزیر پدید آورنده ای می خواهند. پس همه آن ها در نیازمندی به پدیدآورنده، همسانند، ولی چون حقیقت باری تعالی ازلی و غنی است، نیازی به پدیدآورنده ندارد.

«فَلَيْسَ لَهُ مِثْلٌ فَيَكُونَ مَا يَخْلُقُ مُشْبِها بِهِ وَ مَا زَالَ عِنْدَ أَهْلِ الْمَعْرِفَةِ بِهِ عَنِ الْأَشْبَاهِ وَ الْأَضْدَادِ مُنَزَّهاً كَذَبَ الْعَادِلُونَ بِاللَّهِ إِذْ شَبَّهُوهُ بِمِثْلِ أَصْنَافِهِمْ وَ حَلَّوْهُ حِلْيَةَ الْمَخْلُوقِينَ بِأَوْهَامِهِمْ‏؛ پس خدا را مانندی نیست تا آنکه آفریدگانش به او شبیه باشند. او در نزد صاحبان معرفت پیوسته از شبیه و ضد، منزه بوده است. دروغ می‌گویند آنهایی که عدول کردند از خدای متعال، آنهایی که تشبیهش کردند به اصناف خودشان، به نوع خودشان، خودشان مخلوقند».[5]

۲. توصیف ناپذیری

توصیف ناپذیری یکی دیگر از شروط توحید است که در کلام امیرالمومنین علی (علیه السلام) نیز قابل مشاهده است. باید بدین نکته عنایت ورزید که آن گاه می توان حقیقتی را به تعریف و وصف آورد که نخست آن را به ادراک آوریم و بشناسیم، ولی ذات باری تعالی به دلیل ظهور و نورانیت نامتناهی، از تیررس خردهای نافذ و تعقل و تفکر به دور است.[6]

حضرت امیر (علیه السلام) وصف کردن خدای تعالی را همسان محدود ساختن او دانسته و درباره وصف ناپذیری که یکی از شروط توحید است می فرماید: «هر کس خدا را وصف کند، او را محدود کرده است و کسی که خدای را محدود کند، او را به شمارش آورده است و هر کس که او را به شمارش درآورد ازلیت او را باطل ساخته است و کسی که از چگونگی اش بپرسد، در پی وصفش رفته است».[7]

پس لازمه وصف کردن خدای متعال، محدود ساختن اوست و توحید عددی برای خدای تعالی به کار نمی رود. برای روشن شدن نادرستی این کار، می کوشیم ادله خویش را به بیان آوریم و سپس گفتار امام علی (علیه السلام) در این باره را نقل می کنیم.

  1. این که ذات حق تعالی را نمی توان به تعقل درآورد، با توجه به شرط بعدی (عدم سنخیت میان خالق و مخلوق) حقیقتی بدیهی است. ذات حق تعالی وجودی است که حقیقتش با دیگر حقایق ناهمگون است و با تمامی موجودات دیگر مباین است. روشن است که مباین را راهی به مباین نیست. انسان چگونه می تواند او را درک کند، در حالی که هیچ راهی بدو ندارد؛ زیرا حقیقت انسان، مباین حقیقت خداوند است.
  2. انسان محدود است و موجود محدود را به حقیقت لایتناهی و نامحدود راهی نیست. بنابراین، احاطه به حضرت حق یا به تعبیری وصول به کنه ذات مقدس او امکان پذیر نیست.
  3. ذهن و اندیشه انسان به وسیله صور و مفاهیم به حقایق راه می یابد. از سوی دیگر، هر مفهومی حد خاصی را برمی تاباند و از آن جا که خداوند هیچ حد و قیدی ندارد، نمی توان از او مفهومی درست در اندیشه داشت.

موضوع وصف ناپذیری حق تعالی به عنوان یکی از شروط توحید در آیات و روایاتی بسیار مورد تاکید قرار گرفته است:

«لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَ هُوَ یُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ؛[8] چشم ها او را نمی‌ بینند؛ ولی او همه چشم ها را می‌ بیند؛ و او بخشنده (انواع نعمت ها، و با خبر از دقایق موجودات،) و آگاه (از همه) چیز است».

«سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ؛[9] منزه است پروردگار تو، پروردگار شكوهمند از آنچه وصف مى كنند».

«وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ؛[10] آن ها خدا را آن گونه که شایسته است نشناختند».

«وَ أَنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ الْمُنْتَهَىٰ؛[11] و پایان راه همه، پروردگار توست».

امام علی (علیه السلام) درباره وصف ناپذیری به عنوان یکی از شروط توحید در خطبه نخست نهج البلاغه می فرماید: «أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ.

كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَیْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ وَ مَنْ‏ جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَیْهِ وَ مَنْ أَشَارَ إِلَیْهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ؛[12]

سرلوحه دین معرفت خدا است و کمال معرفت خدا، تصدیق او است و کمال تصدیق، توحید اوست و کمال توحید، اخلاص برای اوست و کمال اخلاص، نفی وصف از اوست؛ زیرا هر وصفی گواه است که غیر از موصوف است و هر موصوفی گواهی می دهد که غیر از وصف است.

پس هر که خدای سبحان را وصف کند او را به چیزی نزدیک کرده است و هر کس او را به چیزی نزدیک کند، او را دو گانه کرده است و هر کس او را دوگانه کند، تجزیه اش کرده است. و هر که تجزیه اش کند، او را نشناخته است و هر کس او را نشناسد، به او اشاره می کند و هرکس به او اشاره کند، محدودش کرده است و هر که او را محدود کند، معدود ساخته است».

در جایی دیگر امیرالمومنین علی (علیه السلام) درباره وصف ناپذیری به عنوان یکی از شروط توحید می فرمایند: «أَوَّلُ عِبَادَةِ اَللَّهِ مَعْرِفَتُهُ وَ أَصْلُ مَعْرِفَتِهِ تَوْحِیدُهُ وَ نِظَامُ تَوْحِیدِهِ نَفْیُ التَّشْبِیهِ عَنْهُ جَلَّ عَنْ أَنْ تَحُلَّهُ الصِّفَاتُ لِشَهَادَةِ الْعُقُولِ أَنَّ كُلَّ مَنْ حَلَّتْهُ الصِّفَاتُ مَصْنُوعٌ؛[13]

سرلوحه عبادت خدا معرفت او است و اصل معرفت خدا توحید او است و نظام توحید نفی صفات از او است. بزرگ است از این که صفات بدو راه یابند؛ زیرا عقل ها گواهند بر این که صفات هر کس راه یابند، او مصنوع و مخلوق است و خردها گواهی می دهند که خدای جل جلاله صانع است نه مصنوع».

وصف ناپذیری باری تعالی به عنوان یکی از شروط توحید در روایت زیر به گونه ای آشکارتر مطرح شده است: «او را صفتی نیست که نیل و ادراک شود و حدی نیست که برایش مثل ها زده شود، واژگان در برابر صفات او وامی مانند و وصف های گوناگون در ساحت او بازمی مانند. در ملکوت الهی ژرف ترین اندیشه ها حیرانند و تفاسیر جامع پیش از رسوخ در شناخت خدا از هم گسلند. منزه است او. خدا همان گونه است که خود وصف کرده است و دست وصف کنندگان از دامان وصفش به دور است».[14]

از امام صادق (علیه السلام) نقل است که حضرت امیر (علیه السلام) در مسجد کوفه سخن می گفت که مردی به پاخاست و گفت: «یا امیرمومنان خدا را برای ما وصف کن تا محبت و معرفت ما بدو افزون گردد.

حضرت خشمناک شدند و فرمودند: الصلاة جامعة. مردم گرد آمدند و مسجد آکنده از جمعیت شد. حضرت خشمگین و برافروخته بر منبر شد. حمد خدای سبحان به جای آورد و بر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) درود فرستاد.

سپس فرمود: «ذات حق هیچگاه در ظرف اندیشه اندیشمندان جای نمی گیرد. اندیشه های نافذ و افکار ژرف از رسیدن به کنه حضرت حق ناتوانند و حتی نمایه ای از جلال و عظمت او به فکر و ذهن و قلب انسان راه نمی یابد؛ زیرا او به فراچنگ قوای ادراکی آفریدگان محدود در نمی آید که او چیزی دیگر است و آفریدگان، چیزی دیگر. بی گمان هر چیز به سان چیزی است که همسان آن است، ولی آنچه همسانی ندارد، چگونه به چیزی شباهت می یابد؟!».[15]

بحث وصف ناپذیری خدای متعال را که یکی از شروط توحید است با کلامی از امام علی (علیه السلام) درباره نفی هر گونه تصور و توهم (که گونه ای وصف کردن است) به پایان می بریم: «التَّوْحِیدُ أَلَّا تَتَوَهَّمَهُ؛[16] توحید آن است که خدا را در وهم نیاوری».

۳. بینونت و عدم سنخیت

سومین شرط از شروط توحید عبارت است از وجود تمایز و تباین ذاتی و صفتی میان خالق و مخلوق. منظور از تباین ذاتی و وصفی خدا و خلق آن است که باری تعالی در ذات و تمامی صفات و شئون، حقیقتا از آفریدگان خود متمایز بوده است و هیچ گونه سنخیت و مشارکتی میان خالق و مخلوق نیست.

این موضوع از مسلمات و قطعیات کتاب و سنت در باب خداشناسی است. در این جا برخی از سخنان مولای متقیان علی (علیه السلام) را نقل می کنیم که از این حقیقت پرده برمی دارد: «دلیل خدا، نشانه های آشکار اوست و وجودش، بودن اوست و معرفتش یگانه دانستن اوست و توحید، متمایز ساختنش از آفریدگان اوست و حکم تمایز، جدایی وصفی است نه دوری مکانی. خدا پروردگار آفریننده است نه پرورش یافته و آفریده. هر آنچه به تصور در آید، به خلاف او است».[17]

نیز درباره بینونت و عدم سنخیت به عنوان یکی از شروط توحید می فرماید: «ستایش خدای راست که به آفریدگانش بر خویش دلالت می کند… از آفریدگان جدا است، ولی نه آن که از آن ها به مسافتی دور باشد… جدایی اش از چیزها با غلبه و قدرت است و جدایی چیزها از او با خضوع و بازگشت به سوی او است».[18]

در جایی دیگر در اشاره به این که بینونت و عدم سنخیت از شروط توحید است می فرماید: «ستایش خدای راست که وهم ها را از این که بر وجود او دست یابند، ناتوان ساخته است و خردها را از تصور ذاتش – که بی شبیه است – باز داشته است. در ذات او تفاوتی نیست و با عدد، هر چند کامل باشد، به شمارش و تجزیه درنمی آید. از چیزها جدا است ولی نه آن که دور باشد».[19]

نیز درباره بینونت و عدم سنخیت به عنوان یکی از شروط توحید می فرماید: «ستایش خدای واحد احد صمد یگانه را است که از چیزی وجود نیافته است و آفریدگانش را از چیزی نیافریده است. به وسیله قدرتش از چیزها جدا است و چیزها از او جدایند چیزها را هنگام آفرینش محدود ساخت تا ناهمسانی شان با خویش و ناهمسانی خویش را با آن ها آشکار کند».[20]

در جایی دیگر می فرماید: ستایش خدای را است که از چیزی وجود نیافته است و موجودات را از چیزی نیافریده است… در صفات، از آنچه آفریده است جدا است».[21]

مفهوم حدیث بالا آن است که خداوند متعال با تمامی مخلوقات جدایی و بینونت دارد و روشن است که بینونت میان خالق و مخلوق، ملازم با نفی سنخیت است. مراد از جدایی در صفات، این نیست که میان خالق و مخلوق تنها در صفات مباینت برقرار است و در ذات مباینت موجود نیست؛ زیرا صفت در این حدیث به معنای توصیف شدن است؛ یعنی خداوند در وصف شدن با آنچه آفریده است، مباین است و از آن جا که صفات خداوند عین ذات اویند در حقیقت حدیث شریف بر مباینت ذاتی نیز پا می فشارد.

افزون بر این، تعبیر یاد شده به خوبی از بینونت ذاتی خالق و مخلوق پرده برمی دارد؛ زیرا فرض سنخیت در ذات، به معنای وصف کردن باری تعالی به همانندی و همسانی با مخلوقات است، در حالی که روایت تمامی وصف ها را از ساحت ربوبی نفی می کند. نتیجه آن که، حدیث بر نفی سنخیت دلالت دارد.

در حدیثی دیگر می خوانیم که از امیرمومنان (علیه السلام) پرسیدند: پروردگارت را با چه شناختی؟ فرمود: «با آن چه خود فرموده است». پرسیدند: «خداوند چگونه خود را معرفی کرده است؟» فرمود:

«لَا تُشْبِهُهُ صُورَةٌ وَ لَا يُحَسُّ بِالْحَوَاسِّ وَ لَا يُقَاسُ بِالنَّاسِ قَرِيبٌ فِي بُعْدِهِ بَعِيدٌ فِي قُرْبِهِ فَوْقَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ لَا يُقَالُ شَيْ‏ءٌ فَوْقَهُ أَمَامَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ لَا يُقَالُ لَهُ أَمَامٌ دَاخِلٌ فِي الْأَشْيَاءِ لَا كَشَيْ‏ءٍ فِي شَيْ‏ءٍ دَاخِلٍ وَ خَارِجٌ مِنَ الْأَشْيَاءِ لَا كَشَيْ‏ءٍ مِنْ شَيْ‏ءٍ خَارِجٍ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ هَكَذَا وَ لَا هَكَذَا غَيْرُهُ وَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ مُبْتَدَأ؛[22]

پیام امام (علیه السلام) در این روایت آن است که خداوند سبحان شبیه ندارد و به هیچ صورتی – حتی وهمی – همسان نیست و هیچ گونه شباهتی میان او و موجودات و مخلوقات نیست و میان او و آفریدگان بینونت کامل برقرار است. گویایی این تعبیرها در بینونت میان خالق و مخلوق، آن ها را از توضیح بی نیاز ساخته است. آنچه در این جمله ها مورد تاکید امام علی (علیه السلام) است، آن است که ساحت قدس ربوبی از هرگونه شباهت و سنخیت قابل تصور و توهم، به دور است.

جمله های بعدی امام علی (علیه السلام) از لطافت بیش تری برخوردارند؛ به گونه ای که اگر سنخیت را پذیرفته باشیم، هرگز نمی توانیم آن ها را معنا کنیم. این که امام می فرماید: «قَرِيبٌ فِي بُعْدِهِ بَعِيدٌ فِي قُرْبِهِ»، آشکار می کند که سنخیت در میان نیست؛ زیرا معنا ندارد چیزی که دور است نزدیک هم باشد و چیزی که نزدیک است دور هم باشد.

امام علی (علیه السلام) در جایی دیگر می فرماید: «قَرِیبٌ مِنَ الاَْشْیَاءِ غَیْرَ مُلاَبِسِ، بَعِیدٌ مِنْهَا غَیْرَ مُبَایِن. مُتَکَلِّمٌ لاَ بِرَوِیَّة، مُرِیدٌ لاَ بِهِمَّة، صَانِعٌ لاَ بِجَارِحَة؛[23] او به همه چیز نزدیک است؛ اما نه آن گونه که به آن ها چسبیده باشد و از همه چیز دور است; اما نه آن گونه که از آن ها بیگانه گردد. او سخن مى گوید; بى آن که نیاز به تفکّر داشته باشد و اراده مى کند; بى آن که محتاج به تصمیم گرفتن باشد. او خالق و سازنده است; اما نه با (دست و) اعضا پیکر».

از عبارت «قَرِیبٌ مِنَ الاَْشْیَاءِ غَیْرَ مُلاَبِسِ، بَعِیدٌ مِنْهَا غَیْرَ مُبَایِن» دست کم به دو حقیقت می توان رسید: نخست آن که در خارج دو حقیقت هست و عینیتی در کار نیست. این تعبیرها و تمامی روایاتی که بدین مضمون نقل شده اند، بر وجود دو حقیقت – که یکی قائم به خود و دیگری نیازمند و قائم به غیر است – دلالت می کنند.

دوم آن که سنخیتی میان خالق و مخلوق نیست و هر گونه تشابهی که به ذهن آید، منتفی است. از این روست که امام می فرماید: «قَرِیبٌ مِنَ الاَْشْیَاءِ غَیْرَ مُلاَبِسِ، بَعِیدٌ مِنْهَا غَیْرَ مُبَایِن» دو چیز که به یکدیگر نزدیکند، میانشان ملاصقتی است، ولی ذات پروردگار، با این که به اشیا نزدیک است و از رگ گردن به انسان نزدیک تر است، هیچ گونه ملاصقتی با مخلوقات ندارد.

اما از آن رو که قیام اشیا به او است، در حقیقت، او به اشیا از خود آن ها نیز نزدیک تر است: قَرِیبٌ مِنَ الاَْشْیَاءِ. ولی در همان حال، غیر از آن ها است: غَیْرَ مُلاَبِسِ. از اشیا دور است، اما نه به گونه بعد مکانی که خداوند در جایی و اشیا در جایی دیگر باشند. مباینت به معنای جدایی مکانی نیست، بلکه بینونت حقیقی و ذاتی است.

امام علی (علیه السلام) در ادامه حدیث شریف به دفع توهم شباهت میان خالق و خلق در صفات می پردازد. پروردگار، متکلم است، نه چونان که مخلوق، متکلم است و می اندیشد و سپس سخن می گوید.

خداوند دارای اراده است، ولی نه همچون آدمی که نیازمند به فراهم آمدن مقدماتی مانند تصور، تصدیق، شوق و عزم باشد. خداوند خالق است، ولی نه آن سان که مخلوقات، به وسیله ابزار و ادات، چیزی می آفرینند.[24]

برای مطالعه بیشتر پیرامون توحید در کلام امام علی (علیه السلام)، می توانید به مقاله توحید و خداگرایی انسان در آموزه های نهج البلاغه – بخش اول مراجعه فرمایید.

جمع بندی

شروط توحید اموری هستند که برای معرفت به توحید، وجود آن ها لازم است. اگر کسی به شروط توحید معتقد نباشد در واقع به اصل توحید معتقد نبوده و به کنه معنای آن دست نیافته است. از آنجایی که حضرت وظیفه هدایت و آگاهی مردم را بر عهده دارند، حضرت در بخش های مختلفی از نهج البلاغه و نیز روایات دیگر، به موضوع شروط توحید اشاره کرده اند. شروط توحید که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفتند عبارت اند از  1. نفی تشبیه ناپذیری؛ 2. وصف ناپذیری؛ 3. بینونت و عدم سنخیت.

 

پی نوشت ها

[1] شیخ صدوق، التوحید، ص32، ح1.

[2] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 181.

[3] شیخ صدوق، التوحید، ص83.

[4] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 152.

[5] شیخ صدوق، التوحید، ص51.

[6] ر.ک: ملکی میانجی، محمدباقر، توحید الامامیه، فصل ششم و هفتم.

[7] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 145.

[8] انعام/ 103.

[9] صافات/ 180.

[10] انعام/ 91.

[11] نجم/ 42.

[12] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 1. قریب به این مضمون در کلام امام رضا (علیه السلام) نیز آمده است بنگرید به: شیخ صدوق، التوحید، ص34، ح2.

[13] طبرسی، الاحتجاج، ج1، ص298.

[14] شیخ صدوق، التوحید، ص42، ح3.

[15] شیخ صدوق، التوحید، ص52، ح13؛ ر.ک: صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 87.

[16] صبحی صالح، نهج البلاغه، حکمت 470.

[17] طبرسی، الاحتجاج، ج1، ص299.

[18] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 152.

[29] شیخ صدوق، التوحید، ص73، ح27.

[20] شیخ صدوق، التوحید، ص41، ح3.

[21] شیخ صدوق، التوحید، ص69، ح26.

[22] شیخ صدوق، التوحید، ص285، ح2.

[23] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 179.

[24] ر.ک: مروارید، تنبیهات حول المبدء و المعاد، ص53- 95.

فهرست منابع

  1. القرآن الكریم
  2. ابن بابویه، محمد بن علی، التوحید، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة بقم، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، 1416 ق.
  3. رضی الشریف، محمد بن حسین، تصحیح و تنظیم؛ صبحی صالح، موسسه دارالهجره، قم، 1414 ق.
  4. ملکی، محمدباقر، توحید الامامیه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی موسسه چاپ و انتشارات، تهران، 1373.
  5. موسوی خرسان، محمد باقر طبرسی، نشر المرتضی، مشهد، 1403ق.
  6. مروارید، حسنعلی، تنبیهات حول المبدء و المعاد، نشر آستانة الرضوية المقدسة مجمع البحوث الإسلامية، مشهد، 1418 ق.

منبع مقاله | با اقتباس از:

سیدان، سید جعفر، توحید، مجله قبسات، شماره 19، 1380 ش.

شروط توحید از منظر امام علی (علیه السلام)

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :