سیره امام علی (علیه السلام) همواره اینگونه بود که ایشان مصلحت جمیع مسلمین را بر منافع و مقاصد خویش ترجیح می دادند و با سکوت خود، ضامن بقای اسلام می شدند. این سکوت اما سکوتی منفعلانه و در حاشیه جامعه نبوده است؛ ایشان در متن جامعه تاثیرگذار بوده و در مواقع حساس به یاری دین اسلام می شتافتند اما به دلیل آنکه دیگران به ناحق حق ایشان را غصب نموده بودند، از اثرگذاری در امور حاکمیتی منع شده و سال ها دور از حق خویش عمر مبارکشان را سپری نمودند.
در در مقاله سیره امام علی (علیه السلام) در امور مرتبط با خلافت، دانستیم که حضرت به دلایل گوناگونی که شرح داده شد، مظلوم واقع شده و از حق خویش منع شدند اما برای اسلام هزینه ای مضاعف ایجاد نکردند. با این حال اما، فساد خلفا و حاکمان عصر آنقدر عیان شد تا مردم، خود به حق و حقیقت و آفتاب علوی هدایت روی آورده و دست بیعت به سوی ایشان دراز کردند.
سیره امام علی (علیه السلام) با بیعت کنندگان
امام علی (علیه السلام) در رابطه با جریان بیعت مردم چنین می فرماید:
«حَتَّى انْقَطَعَتِ النَّعْلُ وَ سَقَطَ الرِّدَاءُ وَ وُطِئَ الضَّعِیفُ وَ بَلَغَ مِنْ سُرُورِ النَّاسِ بِبَیْعَتِهِمْ إِیَّایَ أَنِ ابْتَهَجَ بِهَا الصَّغِیرُ وَ هَدَجَ إِلَیْهَا الْکَبِیرُ وَ تَحَامَلَ نَحْوَهَا الْعَلِیلُ وَ حَسَرَتْ إِلَیْهَا الْکِعَابُ؛[1]
در اثر ازدحام جمعیت جهت بیعت با من، بند کفش ها بگسست و عبا از دوش افتاد و درمانده ها زیر پا ماندند و شادی مردم به حدی رسید که حتی کودکان هم خشنود شدند. در آن روز، پیر و ناتوان برای بیعت آمدند و دختران برای مشاهده منظر باشکوه بیعت، نقاب از چهره برداشتند».
و در خطبه دیگری می فرمایند:
و هنگام پیمان شکنی طلحه و زبیر، به بیعت همگانی مردم در آغاز خلافت خویش اشاره می فرماید که: «وَ اللَّهِ مَا کانَتْ لِی فِی الْخِلَافَةِ رَغْبَةٌ وَ لَا فِی الْوِلَایةِ إِرْبَةٌ، وَ لَکنَّکمْ دَعَوْتُمُونِی إِلَیهَا وَ حَمَلْتُمُونِی عَلَیهَا؛[2] به خدا سوگند! من نه به خلافت تمایل داشتم و نه از پذیرفتن آن هدف بدی در سر می پروراندم؛ این شما بودید که با بیعت خود مرا به آن دعوت و بر گرفتن زمام آن وادارم نمودید».
سیره امام علی (علیه السلام) با پیمان شکنان
با اینکه مردم با اکثریت قاطع دست بیعت به امام علی (علیه السلام) دادند، ولی هنوز چند صباحی نگذشته بود که عده ای پیمان شکنی را آغاز نموده، با کارشکنی ها و شورش های پی در پی خود، مانع استقرار حکومت نوپای امام علی (علیه السلام) و گسترش عدل و داد و تحقق اهداف عالی آن شدند.
امام علی (علیه السلام) از این پیمان شکنان زمان خود و مارقین و قاسطین که به خاطر ریاست طلبی و فقدان بصیرت دینی در برابرش طغیان نمودند چنین یاد می کند:
«فَلَمّا نَهَضتُ بِالأَمرِ نَکثَت طائِفَةٌ و مَرَقَت اُخرى و قَسَطَ آخَرونَ ، کأَنَّهُم لَم یسمَعوا کلامَ اللّهَ سُبحانَهُ یقولُ :«تِلْک الدَّارُ الْأَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یرِیدُونَ عُلُوًّا فِى الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ؛[3]
وقتى زمام امور را به دست گرفتم، گروهى پیمان شکستند و گروهى دیگر از جمع دینداران بیرون رفتند و گروهى دیگر ستمکارى ورزیدند ، گویى کلام خداوند سبحان را نشنیده اند که مى گوید:«سراى آن جهان را براى کسانى قرار داده ایم که تصمیم به برترى جویى در زمین و فسادگرى ندارند و پایان کار از آنِ پرهیزگاران است».
انگیزه طغیانگران
حال جای سوال است که انگیزه این طغیان ها و پیمان شکنی های بی سابقه چه بود؟ چرا با شخصیتی همچون امام علی (علیه السلام) مخالفت ورزیدند؟ خلیفه ای که خود انتخاب نموده بودند و با آرمان های والای او آشنایی داشتند.
با اندکی فراست، اوضاع آشفته ای را در آغاز خلافت امام علی بن ابیطالب (علیه السلام) در جامعه اسلامی می یابیم؛ دوره ای که خویشان خلیفه پیشین و فرومایگان متملق با مقدم داشتن خواسته سردمداران حکومت، بر همه چیز تسلط یافته و بیت المال مسلمین را جزیی از ثروت های کلان خویش می شمردند؛ ثروت های افسانه ای که نوعی تقلید از امپراطوری های بزرگ عصر و پادشاهی زمان جاهلیت بود.
امیرالمومنین (علیه السلام) وارث اجتماعی بود که معاویه در آن، قدرتی همانند قدرت پادشاهان روم برای خویش فراهم ساخته بود؛ بدیهی است در چنان شرایطی هر اقدامی برای اصلاح وضع نابسامان موجود، با کارشکنی های کوبنده روبرو می شد.
کسانی که تا دیروز اموال عمومی را در اختیار داشتند، چگونه می توانند حکومت عدلی را بپذیرند که در آن پایین ترین طبقات اجتماع با مرفه ترین آنها در یک ردیف قرار داده می شد؛ و همه امتیازات غیر منطقی لغو شده و تنها قانون الهی بر آنان حکومت می کرد.
سیره امام علی (علیه السلام) در برخورد با طلحه و زبیر
«طلحه و زبیر» که گمان می کردند با به حکومت رسیدن امام علی (علیه السلام) هم می توانند موقعیت سیاسی خود را حفظ نموده و به زراندوزی پردازد، هنگامی که سخت گیری بجا و مراقبت شدید در حفظ بیت المال را مشاهده کردند و از رسیدن به آرزوهای خویش مایوس گشتند؛ در صدد شورش برآمدند. جنگ جمل ساخته این گروه زراندوز بود. سیره امام علی (علیه السلام) با این دو، سخت گیری و برخورد محکم در حفظ بیت المال بود.
امام علی (علیه السلام) درباره آنان چنین دعا فرمود: «اللَّهُمَّ إِنَّهُمَا قَطَعَانِی وَ ظَلَمَانِی وَ نَکثَا بَیعَتِی وَ أَلَّبَا النَّاسَ عَلَی، فَاحْلُلْ مَا عَقَدَا وَ لَا تُحْکمْ لَهُمَا مَا أَبْرَمَا وَ أَرِهِمَا الْمَسَاءَةَ فِیمَا أَمَّلَا وَ عَمِلَا؛[4] پروردگارا! این دو نفر (طلحه و زبیر) رشته خویشاوندی را با من بریدند، و بی پروا به من ستم کردند؛ بیعت خود را با من شکسته و مردم را علیه من برانگیختند. خدای! تو خود گره هایی را که اینها بسته اند، بگشا؛ و رشته ها و (اهداف شوم) آنها را استوار مکن».
معاویه که واپسین روزهای خلافت عثمان زمینه سلطه و حکومت بلا منازع خود را بر سرزمین پهناور اسلامی فراهم نموده بود؛ وقتی با سیره امام علی (علیه السلام) و مواضع ایشان روبرو می شود که حتی برای یک روز هم معاویه و حکومتش را تحمل نمی کند، علم مخالفت و شورش برمی دارد و با حکومت الهی امام علی (علیه السلام) وارد جنگ می شود و عمده توان جنگی و اقتصادی مسلمین را فدای جاه طلبی خود نموده و جنگ صفین را تدارک می بیند.
سیره امام علی (علیه السلام) در برخورد با او نیز سیاستی صادقانه، محکم و باصلابت بود. معاویه، آنگاه که خود را در آستانه نابودی و شکست می بیند و دیگر توان مقابله با سربازان امام علی (علیه السلام) را ندارد، از راه نیرنگ و تزویر وارد شده و خود را از شکست نهایی نجات می دهد.
فریب و تزویری که سرانجام گروهی متعصب و مقدس ماب، فاقد بینش و بصیرت صحیح دینی (خوارج) را به عنوان سومین مانع موفقیت حکومت عدل، پدید می آورد و فتنه ای به مراتب خطرناک تر از فتنه های نخستین در جامعه به پا می شود و این مولی الموحدین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بود که توانست آن را در نطفه خفه کند و سرطانی مهلک را از جامعه اسلامی ریشه کن نماید.
سیره امام علی (علیه السلام) ایجاب می کرد که حضرت برای اجرای عدالت و برپایی قانون در جامعه اسلامی با هر یک از موانع برخوردی مناسب نموده و عزم راسخ خویش را در اجرای عدل و مساوات اسلامی بر همگان آشکار سازد؛ و به راستی پنج سال حکومت و خلافت اسلامی آن هم با سیره امام علی (علیه السلام) نمودی از اسلام حقیقی و الگوی راستی و درستی بود.
سیره امام علی (علیه السلام) در برخورد با معاویه
امام علی (علیه السلام) در رد پیشنهاد سازش با معاویه فرمود: «و الله لا اداهن فی دینی و لا اعطی الدنی فی امری؛[5] به خدا سوگند من در دینم (با ستمگران) سازش نمی کنم و امور مملکت را به دست افراد پستی (چون معاویه) نمی سپارم».
همچنین حضرت در کلام دیگری می فرمایند: «سَأَجْهَدُ فِی أَنْ أُطَهِّرَ الْأَرْضَ مِنْ هَذَا الشَّخْصِ الْمَعْکوسِ وَ الْجِسْمِ الْمَرْکوسِ، حَتَّى تَخْرُجَ الْمَدَرَةُ مِنْ بَینِ حَبِّ الْحَصِیدِ؛[6] به زودی می کوشم تا زمین را از این شخص وارونه و کالبد واژگون (معاویه) پاک سازم، باشد که سنگ و خاشاک (افراد ناشایست) از میان دانه های درو شده بیرون آید».
امام علی (علیه السلام) در جواب نامه معاویه چنین نوشت: «وَ أَمَّا طَلَبُک إِلَی الشَّامَ، فَإِنِّی لَمْ أَکنْ لِأُعْطِیک الْیوْمَ مَا مَنَعْتُک أَمْسِ؛[7] اما اینکه خواسته ای (حکومت) شام را به تو واگذارم! آگاه باش، من چیزی را که دیروز از تو منع کردم؛ امروز به تو نخواهم بخشید».
حضرت همچنین در نامه ای به عمروعاص، پیرو موضع خود نسبت به او و معاویه می نویسد: «فَإِنْ [یمَکنِ] یمَکنِّی اللَّهُ مِنْک وَ مِنِ ابْنِ أَبِی سُفْیانَ أَجْزِکمَا بِمَا قَدَّمْتُمَا؛[8] اگر خداوند به من امکان دسترسی به تو و پسر ابوسفیان (معاویه) را بدهد؛ شما را به خاطر اعمال گذشته (و ظلم و تجاوزهایتان) کیفر خواهم نمود».
سیره امام علی (علیه السلام) در برخورد با ناکثین
ناکثین، پیمان شکنانی بودند که به رهبری طلحه و زبیر بر حکومت عدل علی (علیه السلام) شوریده بودند، هنگامی که عده ای به ظاهر خیراندیش از امام علی (علیه السلام) خواستند تا از تعقیب طلحه و زبیر صرف نظر نماید، در جواب آنها فرمود:
«وَ اللَّهِ لَا أَکونُ کالضَّبُعِ تَنَامُ عَلَى طُولِ اللَّدْمِ حَتَّى یصِلَ إِلَیهَا طَالِبُهَا وَ یخْتِلَهَا رَاصِدُهَا، وَ لَکنِّی أَضْرِبُ بِالْمُقْبِلِ إِلَى الْحَقِّ الْمُدْبِرَ عَنْهُ وَ بِالسَّامِعِ الْمُطِیعِ الْعَاصِی الْمُرِیبَ أَبَداً حَتَّى یأْتِی عَلَی یوْمِی؛[9]
به خدا سوگند! من همچون «کفتار» نیستم که با ضربات آرام و ملایم بر در لانه اش به خواب رود و ناگهان دستگیرش سازند؛ نه «من کاملا مراقب مخالفان هستم» و با شمشیر برنده پیروان حق، کسانی را که به حق پشت کرده اند، ریشه کن خواهم کرد و به کمک پیروان راستین، افراد نافرمان و طغیانگر، و تردیدکنندگان در حق را برای همیشه برکنار خواهم نمود. من تا واپسین روزهای زندگیم این راه را ادامه خواهم داد».
حضرت علی (علیه السلام) خطاب به اصحاب جمل فرمودند: «کنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْأَةِ وَ أَتْبَاعَ الْبَهِیمَةِ، رَغَا فَأَجَبْتُمْ وَ عُقِرَ فَهَرَبْتُمْ. أَخْلَاقُکمْ دِقَاقٌ وَ عَهْدُکمْ شِقَاقٌ وَ دِینُکمْ نِفَاقٌ؛[10] شما (پیمان شکنان جنگ جمل) سپاه «زن» بودید و پیروان حیران (شتر)؛ به «صدای او» برخاستید و با «پی شدندش» فرار کردید. اخلاق شما پست، پیمانتان سست و آیین شما دورویی و نفاق است».
سیره امام علی (علیه السلام) در برخورد با خوارج
امام علی (علیه السلام) خطاب به خوارج فرمودند: «ثُمَّ أَنْتُمْ شِرَارُ النَّاسِ وَ مَنْ رَمَى بِهِ الشَّیطَانُ مَرَامِیهُ وَ ضَرَبَ بِهِ تِیهَهُ؛[11] شما بدترین مردم هستید. شما تیرهایی هستید در دست شیطان که از وجود پلید شما برای زدن نشانه خود استفاده می کند و به وسیله شما مردم را در حیرت و تردید و گمراهی می افکند».
همچنین امام علی (علیه السلام) در خطاب دیگری به خوارج می فرمایند: «أُفٍّ لَکمْ، لَقَدْ لَقِیتُ مِنْکمْ بَرْحاً یوْماً أُنَادِیکمْ وَ یوْماً أُنَاجِیکمْ، فَلَا أَحْرَارُ صِدْقٍ عِنْدَ النِّدَاءِ وَ لَا إِخْوَانُ ثِقَةٍ عِنْدَ النَّجَاءِ؛[12] وای بر شما! (از گفتار و کردار زشت شما به تنگ آمدم)، چقدر ناراحتی از شما دیدم؟! روزی شما را «برای یاری دین» می خوانم و روزی، راز جنگ به شما می گویم، و شما، نه مردان آزاده راستگو هستید و نه برادران مطمئن و رازدار».
امام علی (علیه السلام) پس از مقابله با فتنه خوارج، درباره این گروه شورشی می فرمایند: «فَإِنِّی فَقَأْتُ عَیْنَ الْفِتْنَةِ وَ لَمْ یَکُنْ لِیَجْتَرِئَ عَلَیْهَا أَحَدٌ غَیْرِی بَعْدَ أَنْ مَاجَ غَیْهَبُهَا وَ اشْتَدَّ کَلَبُهَا؛[13] این من بودم که چشم فتنه را درآوردم (و کمر به نابودی انسان هایی به ظاهر مقدس ماب بستم) «و حال آنکه غیر من کسی جرات چنین کاری را نداشت» پس از آنکه موج دریای تاریکی و شبهه ناکی آن بالا گرفته بود (و انسان هایی را فریفته) و هاری آن فزونی یافته بود».
جلوه ای از سیره امام علی (ع) در وصیت به حسنین (ع)
پیشوای تقواپیشگان حضرت علی (علیه السلام) در حکومت پنج ساله خویش با وجود تمامی مشکلات در جهت اجرای عدالت و مساوات اسلامی و احیای ارزش های دینی تمام توان خویش را به کار برد و دست چپاولگران را از بیت المال کوتاه و افراد نالایق را از حکومت برکنار نمود و با کمال دقت مراقب اجرای احکام و فرامین حیات بخش اسلام شد و از کوچکترین تخلف و بی اعتنایی مسئولین و آحاد ملت به قوانین الهی چشم پوشی نکرد.
حضرت با صدور فرامین حکومتی و ایراد سخنرانی های روشنگر خویش، راه های رشد و کمال بشری را بیان فرمود و تا آخرین روزهای عمر پربرکت خویش، در بستر شهادت هم بر ایراد سخنان ماندگار و توصیه های سرنوشت ساز اهتمام ورزید.
با نقل فرازهایی از وصیت نامه حضرت در واپسین روزهای حیات با برکتشان، سیره امام علی (علیه السلام) را مرور می کنیم:
«أُوصِیکمَا بِتَقْوَى اللَّهِ، وَ أَلَّا تَبْغِیا الدُّنْیا وَ إِنْ بَغَتْکمَا، وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَیءٍ مِنْهَا زُوِی عَنْکمَا، وَ قُولَا بِالْحَقِّ، وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ، وَ کونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً. أُوصِیکمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کتَابِی بِتَقْوَى اللَّهِ، وَ نَظْمِ أَمْرِکمْ، وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَینِکمْ، فَإِنِّی سَمِعْتُ جَدَّکمَا (صلی الله علیه وآله) یقُولُ: صَلَاحُ ذَاتِ الْبَینِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّیامِ؛[14]
شما را به ترس از خدا وصیت مى کنم و وصیت مى کنم که در طلب دنیا مباشید، هر چند، دنیا شما را طلب کند، بر هر چه دنیایى است و آن را به دست نمى آورید یا از دست مى دهید، اندوه مخورید. سخن حق بگویید و براى پاداش آخرت کار کنید. ظالم را دشمن و مظلوم را یاور باشید.
شما دو تن و همه فرزندان و خاندانم را و هر کس را که این نوشته به او مى رسد، به ترس از خدا و انتظام کارها و آشتى با یکدیگر سفارش مى کنم. که از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) شنیدم که مى گفت: آشتى با یکدیگر برتر است از یک سال نماز و روزه».
«اللَّهَ اللَّهَ فِی الْأَیتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا یضِیعُوا بِحَضْرَتِکمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی جِیرَانِکمْ فَإِنَّهُمْ وَصِیةُ نَبِیکمْ مَا زَالَ یوصِی بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیوَرِّثُهُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ لَا یسْبِقُکمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیرُکمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِینِکمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی بَیتِ رَبِّکمْ لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِک لَمْ تُنَاظَرُوا وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی الْجِهَادِ بِأَمْوَالِکمْ وَ أَنْفُسِکمْ وَ أَلْسِنَتِکمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَلَیکمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ وَ إِیاکمْ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّقَاطُعَ لَا تَتْرُکوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْی عَنِ الْمُنْکرِ فَیوَلَّى عَلَیکمْ شِرَارُکمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا یسْتَجَابُ لَکمْ؛[15]
خدا را خدا را درباره یتیمان، نکند آنان گاهى سیر و گاه گرسنه بمانند، و حقوقشان ضایع گردد خدا را خدا را درباره همسایگان، حقوقشان را رعایت کنید که وصیت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) به شماست، همواره به خوش رفتارى با همسایگان سفارش مى کرد تا آنجا که گمان بردیم براى آنان ارثى معین خواهد کرد.
خدا را خدا را در باره قرآن، مبادا دیگران در عمل کردن به دستوراتش از شما پیشى گیرند. خدا را خدا را در باره نماز، چرا که ستون دین شماست. خدا را خدا را در باره خانه خدا، تا هستید آن را خالى مگذارید، زیرا اگر کعبه خلوت شود، مهلت داده نمى شوید.
خدا را خدا را در باره جهاد با اموال و جانها و زبان هاى خویش در راه خدا. بر شما باد به پیوستن با یکدیگر، و بخشش همدیگر، مبادا از هم روى گردانید، و پیوند دوستى را از بین ببرید. امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید که بدهاى شما بر شما مسلط مى گردند، آنگاه هر چه خدا را بخوانید جواب ندهد».
به راستی این سخنان، می تواند تا ابد، چراغ راه همه مشتاقان هدایت باشد و بندگان را به سمت خداوند متعال سوق دهد. این سخنان، آیینه تمام نمای سیره امام علی (علیه السلام) است.
نتیجه گیری
سیره امام علی (علیه السلام) در برخورد با گروه های مختلف، ابتدا دعوت به مبانی اسلامی و حفظ وحدت بوده است، اما در مرحله بعد و با ادامه رفتارهای ناصحیح، حضرت ذره ای از مصالح مسلمین کوتاه نیامده اند و این در برخورد حضرت با ناکثین، خوارج، طلحه و زبیر و … مشهود است.
سیره امام علی (علیه السلام) اینگونه بود که هیچگاه برای جذب افراد به سمت خود یا به سمت اسلام، حاضر نبودند ذره ای از حق الله و حق الناس کوتاه بیایند. حضرت در برخورد با معاندین، محکم و طوفنده برخورد کرده و با مستضعفین همواره صلح و مدارا در پیش گرفته اند.
پی نوشت ها
[1] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 224.
[2] همان، خطبه 205.
[3] همان، خطبه 3.
[4] همان، خطبه 137.
[5] پاینده، ترجمه تاریخ طبری، ج 5، ص 160.
[6] صبحی صالح، نهج البلاغه، نامه 45.
[7] همان، نامه 17.
[8] همان، نامه 39.
[9] همان، خطبه 6.
[10] همان، خطبه 13.
[11] همان، خطبه 127.
[12] همان، خطبه 125.
[13] ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 815.
[14] نهج البلاغه، ترجمه نامه 47.
[15] همان.
منبع
اقتباس از: محمد بیگی، الیاس، امام علی (علیه السلام) در آیینه نهج البلاغه، فرهنگ كوثر ؛ آذر ۱۳۷۷، شماره ۲۱؛ ص ۶۲.