سنت های الهی با ویژگی الهی بودن، حتمی بودن، غیرقابل تبدیل بودن، ثبات و استمرار، عمومیت و اطلاق را می توان مجموعه ای مبسوط از رویکردها، برنامه ها و قوانینی دانست که بر اساس تدبیر الهی تاثیر مستقیم و نافذ بر همه ابعاد زندگی انسان، از جمله در فرآیند تربیتی او و به طور خاص در فرآیند تربیت دینی انسان دارد.
پدیده ها و فراز و نشیب زندگی انسان ها بنا بر تصریح آیات قرآن و معارف علوی نهج البلاغه، تابعی از قواعد عمومی یا خاص و به تعبیری تابعی از سنت های الهی است. در دو بخش قبلی از این مقاله، به بررسی 15 سنت از سنت های الهی در نهج البلاغه پرداختیم. در این مقاله نیز به بررسی تعداد دیگری از سنت های الهی خواهیم پرداخت.
همچنین می توانید برای آگاهی از دیگر سنت های الهی، مقاله سنت های الهی از دیدگاه نهج البلاغه – بخش دوم را مطالعه بفرمایید.
سنت های الهی در نهج البلاغه
16. سنت املاء و استدراج
خدای متعال بر نعمت های مادی و دنیوی اهل باطل می افزاید تا فریفته و مغرور گردند و در راه خود یا برجاتر و استوارتر شوند و بر کفر و کفران و ظلم و عصیان خود بیفزایند و استحقاق عذاب و عقاب بزرگتر و دردناکتری را بیابند. قرآن کریم میفرماید:
«وَ لاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَ لَهْمُ عَذَابٌ مُّهِینٌ؛[1] کسانی که کفر ورزیدند مپندارند که مهلتی که به آنان می دهیم برایشان خوب است؛ فقط مهلتشان می دهیم تا گناهشان بیشتر شود و عذابی خوارکننده دارند».
برخی از عبارات نهج البلاغه چنین است:
- «اَیُّهَا النَّاسُ لِیَرَكُمُ اللَّهُ مِنَ النِّعْمَهِ وَ جِلِینَ كَمَا یَرَاكُمْ مِنَ النِّقْمَهِ فَرِقِینَ!- إِنَّهُ مَنْ وُسِّعَ عَلَیْهِ فِی ذَاتِ یَدِهِ فَلَمْ یَرَ ذَلِكَ اسْتِدْرَاجاً فَقَدْ أَمِنَ مَخُوفاً، وَ مَنْ ضُیِّقَ عَلَیْهِ فِی ذَاتِ یَدِهِ فَلَمْ یَرَ ذَلِكَ اخْتِبَاراً فَقَدْ ضَیَّعَ مَأْمُولًا؛[2]
ای مردم! باید خداوند شما را در وفور نعمت ترسان ببیند همان گونه که از بروز نعمتش هراسانید، زیرا کسی که در مال و منالش گشایش پدید آید و آن را دامی برای گول خوردن نشناخت، از پیشامد ترسناکی خود را آسوده داشته است و هر کس که به تنگدستی دچار شد و آن را وسیله آزمایش خود ندانست، پاداش امیدبخشی را نادیده گرفته است».
2. «کَمَ مِن مُستَدرَجٍ بِالإحسانِ اِلَیهِ وَ مَغرُورٍ بِالسَّترِ عَلَیهِ وَ مَفتُونٍ بِحُسنِ القولِ فیهِ؛[3] بسا کسانی که با احسان خداوند اندک اندک به عذاب نزدیک شده اند و به خاطر پوشاندن گناهانشان، مغرور و فریفته شده اند و به سبب تعریف و تمجید (مردمان) از آنان به فتنه و تباهی افتاده اند».
3. «یَا ابْنَ آدَمَ إِذَا رَأَیْتَ رَبَّكَ سُبْحَانَهُ یُتَابِعُ عَلَیْكَ نِعَمَتَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِیهِ فَاحْذَرْهُ؛[4] پسر آدم! چون دیدی پروردگارت پی در پی نعمت های خود را به تو می رساند و تو او را نافرمانی می کنی از او بترس».
17. سنت امهال
سنت امهال به این معناست که خدای متعال، برای رعایت یک سلسله از مصالحی که ما به همه ی آنها وقوف نداریم، تعجیل در عقوبت اهل باطل نمی کند، بلکه آنان را فرصت و مهلت می دهد؛ شاید همه یا بعضیشان پشیمان و نادم شوند و باز گردند و توبه کنند یا از نسلشان انسان هایی حق طلب و مومن و صالح پدید آیند چنانکه در قرآن می فرماید:
«وَ لَوْ یُؤَاخِذُ اللّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَكَ عَلَیْهَا مِن دَآبَّة وَ لَكِن یُؤَخِّرُهُمْ إلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَ لاَ یَسْتَقْدِمُونَ؛[5] اگر خدای متعال مردم را به سمتشان مواخذه می کرد، بر روی زمین جنبده ای وا نمی گذاشت؛ ولی تا مدتی معین مهلتشان می دهد؛ و چون مدتشان سرآید نه لحظه ای دیرتر [از میان] می روند و نه لحظه ای زودتر.
برخی عبارات نهج البلاغه در این مورد چنین است:
- «فَإنَّ اللهَ لَم یَقصِمِ جَبّاری دَهرٍ قَطُّ اِلّا بَعدَ تَمهیلٍ وَ رَخاءٍ وَ لم یَجبُر عَظمَ أحَدٍ مِن الأمَمِ اِلّا بَعدَ أزلٍ وَ بَلاءٍ؛[6] خداوند، ستمکاران روزگار را شکست نداده جز آنکه نخست آنان را لختی مهلت داده و درِ آزمایش به روی شان گشاده، و شکست هیچ مردمی را نبسته جز از پس آنکه (گرد) سختی و بلا بر سرشان نشسته».
- «وَ هُوَ فی مَهلَة مِنَ اللهَ یَهوی مَعَ الغافِلینَ، وَ یَغدُو مَع المُذنِبینَ بِلا قاصِدٍ و لا اِمامٍ قائدٍ … حَتّی اِذا کَشَف لَهُم عَن جزَاءِ مَعصِیَتِهم واستخرَجَهُم مِن جَلابِیبِ غَفلَتِهِم … إنّی أحَذِّرُکُم وَ نَفسی هِذهِ المَنزلَة؛[7] (همان، خطبه 153)؛ و او (گمراهی است) که خدایش مهلت داده تا در پی هوای بی خبران افتاده، روز را با گناهکاران گزارد، و نه راهی راست در پیش و نه امامی راهبر دارد … تا چون کیفر نافرمانی شان را برایشان آشکار کرد و از پرده های غفلتشان بیرون آورد … من از این غفلت، نگرانم و شما و خود را از آن می ترسانم».
- «وَ لَئِن اَمهَلَ الظّالِمَ فَلَن یَفُوتَ أخذَهُ وَ هُوَ لَهُ بِالمرِصادِ عَلی مَجازِ طریقِهِ وَ بِمَوضِعِ الشّجی مِن مَساغِ ریقِهِ؛[8] اگر ستمکار را مهلت داد از او نرسته است، بلکه خدا بر گذرگاه او نشسته (تا دربندش آرد) و چون استخوان گلوگیر، نای او را بفشارد».
18. سنت شکست اهل باطل از دشمنان خود
یکی دیگر از سنت های الهی، سنت شکست اهل باطل از دشمنان خود است. قرآن کریم دراین باره می فرماید:
«وَ لَوْ قَاتَلَكُمُ الَّذِینَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَ لَا نَصِیرًا سُنَّة اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّة اللَّهِ تَبْدِیلًا؛[9] اگر کسانی که کفر می ورزند با شما کارزار کنند پشت می کنند [و می گریزند] و آنگاه دوست و یاوری نمی یابند. روش خدای متعال است که از پیش چنین بوده است و روش خدای متعال را دگرگونی ای نخواهی یافت».
برخی از عبارات نهج البلاغه در مورد این سنت چنین است:
- «هَلَکَ مَن الدَّعی و خابَ مَن اِفتَری مَن أبدی صَفحَتُهُ لِلحَقّ هَلَکَ؛[10] هر کس به غیر حق ادعا کرد، هلاک گردید و دروغگو زیان دید. هر کس با حق در افتاد هلاک شد».
2. «وَ لَقَد کُنّا مَعَ رَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله) نَقتُلُ آباءَنا وَ اِخوانَنا وَ اَعمامَنا ما یَزیدُ ذلِکَ اِلّا ایماناً و تسلیماً عَلَی اللّقَم و صَبَراً عَلَیِ مَضَبضَ الألَم وَ جِدّاً فی جِهاد العَدُوِّ … فَلَمّا رَأی الله صِدقَنا َأنزَلَ بَعَدُوِّنا الکَبتَ وَ إنزلَ عَلَینا النَّصرَ حَتّی اِستَقَرَ الاسلامُ …؛[11]
ما با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بودیم. پدران و فرزندنان و برادران و عمویان خود را می کشتیم این کار جز ایمان و گردن نهادن و پایداری در راه راست و شکیبایی بر سوزش درد، و کوشش در جهاد با دشمن، در ما نمی افزود … پس چون خداوند، راستی و وفاداری ما را مشاهده نمود، دشمن ما را خوار و پیروزی را از آن ما کرد تا اسلام استقرار یافت».
3. «واحذَرُوا ما نَزَلَ بِالأمَمِ مِن المِثُلاتِ بِسوء الأفعالِ وَ ذَمیم الأعمالِ فَتَذَکَّرُوا فِی الخَیر وَالشَّرِ احوالَهُم وَاحذَرُوا اَن تَکُونُوا اَمثالَهُم … فَانظُرُوا اِلی ما صارُوا اِلَیهَ فی آخِرِ اُمُورِهِم حینَ وَقَعَتِ الفُرقَة و تَشَتَّتِ الألفَة و اختَلَفَتِ الکَلَمَة وَالأفئِدَة وَ هُوَ وَ تَشَتَّبّوا مُختَلِفینَ وَ تَفَرَّقُوا مَتَحارِبینَ وَ قَد خَلَعَ اللهُ عَنهُم لِباسَ کَرامَتِهِ وَ سَلَبَهُم غَضَارَهَ نِعِمِتِهِ وَ بَقِیَ قَصَصُ أخبارِهِم فیکُم عِبَراً لِلمَعتَبِرینَ؛[12]
و از سختی ها و کیفرهایی که به علت بدکرداری و اعمال نکوهیده بر امت های پیش از شما فرود آمد، بترسید! پس بنگرید! آن گاه که میانشان پراکندگی افتاد و پیوستگی شان از هم پاشید. گفتار و دل ها مختلف شد و گروه ها مختلف شدند و با جنگ با یکدیگر از هم جدا گشتند. خداوند جامه ی کرامت خود را از برشان به درآورد و فراخی نعمت خود را از آنان بازداشت و داستان های سرگذشت آنان به عنوان عبرتی برای پند پذیران برجای ماند».
19. سنت ابتلاء اهل باطل به مصائب
خدای متعال اهل باطل را به مصائب، شدائد، و مشکلاتی دچار می سازد تا شاید آنان را تنبّه و توبه ای حاصل آید: چنانکه قرآن کریم می فرماید:
«وَلاَ یَزَالُ الَّذِینَ كَفَرُواْ تُصِیبُهُم بِمَا صَنَعُواْ قَارِعَة أَوْ تَحُلُّ قَرِیبًا مِّن دَارِهِمْ حَتَّى یَأْتِیَ وَعْدُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ؛[13] کسانی که کفر میورزند، به سزای آنچه می کنند، پیوسته مصیبتی بزرگ یا به آنان می رسد یا در نزدیکی خانه [و زیستگاه] شان رخ می دهد تا وعده ی خدای متعال در رسد؛ که خدای متعال خلاف وعده نمی کند».
برخی از عبارات حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) در نهج البلاغه در این مورد چنین است:
«اِعتَبِرُوا بِما اَصابَ الأمَمَ المُستَکبِرینَ مِن قَبلِکُم مِن بَأسِ اللهِ وَ صلواتِهِ و وقائعِهِ وَ مَثُلاتِهِ؛[14] عبرت گیرید و تجربه بیاندوزید از آنچه که پیش از شما متکبران امتها را گرفتار ساخت، از غضب خداوندی و حملات و عذابها و کیفرهای سخت او».
«مَن استهانَ بِالأمانَة وَرَتَعَ فِی الخِیانَة وَ لَم یُنَزّه نَفسَهُ و دینَهُ عَنها فَقَد اَحَلَّ بِنَفسِهِ فِی الدُّنیا وَالذَّلَّ الخِزیَ …؛[15] هر کس امانت را خوار شمارد و جان و دل خود را از خیانت پاک ننماید، دراین جهان درِ خواری و رسوایی را به روی خویش گشاید و …».
اگر هیچ یک از مصائب تنبیهی و جزئی کارگر نیفتاد و هیچ گونه تنبّه و ندامت و توبه ای حاصل نشد و امیدی به بازگشت نماند، اهل باطل مستحق ریشه کن شدن می گردند. مقدمه ی این هلاکت کلی، تسلط مجرمان و مترفان است که سبب رواج کامل فسق و فجور در جامعه می شود.[16]
20. سنت تسلط مجرمان و مترفان
و از دیگر سنت های الهی که در مورد اهل باطل مطرح است، سنت مسلط گردانیدن مجرمان و مترفان جامعه بر حاکمان جور و اهل باطل است: حضرت در این مورد فرمود:
- «لا تَترُکُوا الأمُورَ بِالمَعروفِ و النَّهیَ عَنِ المَنکَرِ فَیُوَلَّی عَلَیکُم شِرارُکُم ثُمَ تَدعُونَ فَلایُستَجابَ لَکُم؛[17] امر به معروف و نهی از منکر را ترک مکنید و گرنه بدکردارترین تان بر شما مسلط می شوند و سپس (از شر آنها) دعا می کنید و برآورده نمی شود».
2. «فَاعتَبِرُوا بِحالِ وَلَدِ اِسماعیلَ وَ بَنی اِسرائیلَ عَلَیهِمَ السَّلامُ فَما اَشَدِّ اعتِدالَ الاحوال و اقرَبَ اشتباه الأمثالِ! تَأمَّلُوا أمرَهُم فی حالِ تَشَتُّتِهِم وَ تَفَرُقِهِم لیالِیَ کانَت الأکاسِرَه و القیاصِرَة أرباباً لَهُم، یَحتازُونَهُم عن ریفِ الآفاقِ وَ بَحرِ العِراقِ وَ خَصرَتِ الدِّنیا اِلی مَنابِة الشَّیخِ وَ مَهافِی الرِّیحَ وَ نَکَدِ المَعاشِ فَتَرَکُوهُم عالَهً مَساکِینَ اِخوانَ دَبَرٍ وَ وَبَرٍ أذَلَّ الأمَمِ داراً و أجدَبَهُم قراراً …؛[18]
پس از حال فرزندان اسماعیل و اسحاق و اسرائیل – که درود بر آنان باد – پند گیرید، که حالت ها سخت متناسب است با هم و چه مثالها به هم، بیش و کم. در کار آنان بیندیشید، و روزگاری که پراکنده بودند واز هم جدا، و کسراها و قیصرها آنان را از مرغزارها پر نعمت و دریای عراق (بین النهرین) و سرزمین های سبز آفاق دور نمایند.»
3. «فِاِذا أدَّتِ الرَّعیَّة اِلَی الوالِیَ حَقَّهُ وَ أدَّی الوالِیَ حَقَّها، عَزَّ الحقُّ بَینَهُم و … و اِذا غَلَبَتِ الرَّعِیَة وَ اِلیها و اَجحَفَ الوالِیِ بِرَعیَّتِهِ هنالک الکَلِمَهُ. وَ ظَهَرَت مَعالِمُ الجَورِ وَ کَثُرَ الإدغالُ فِی الدّینِ و تُرِکَت مَحَاجُّ السُّنَنِ. فَعُمِلَ بِالهَوی و عُطِّلَت الأحکامُ. وَ کَثُرَتَ عِلَلُ النُّفُوسِ. فَلا یُستَوحَشُ لِعظیمِ حَقٍّ عُطِلَّ و لا لِعَظیمِ باطِلٍ فُعِلَ فَهُنالِکَ تَذِلُّ الأبرارُ وَ تَعِزُّ الأشرارُ وَ تَعظیمُ تَبَعاتِ اللهِ عِندَ العِباد؛[19]
پس چون رعیت حق والی را بگزارد و والی، حق رعیت را به جای آرد، حق میان آنان بزرگ مقدار شود … و اگر رعیت بر والی چیره شود و یا والی بر رعیت ستم کند، اختلاف کلمه پدیدار گردد. و نشانه های جور، آشکار و تبهکاری در دین بسیار. راه گشاده ی سنت را رها کنند و کار از روی هوا کنند و احکام، فروگذار شود و بیماری جانها بسیار، و بیمی نکنند که حقی بزرگ فرو نهاده شود و یا باطلی سترگ انجام داده. آن گاه نیکان خوار شوند، و بدکاران، بزرگ مقدار و تاوان فراوان بر گردن بندگان از پروردگار».
21- سنت استیصال
اگر اهل باطل چنان در کفر و انکار و فسق و فجور فرو رفتند که حکمت بالغه ی الهی بیش از این مقتضی امهال آنان و تاخیر عقوبت و عذابشان نباشد نوبت به سنت «استیصال» (=ریشه کنی، براندازی) می رسد که یکی از سنت های قطعی و لا یتخلف الهی و قرینه ی سنت پیروزی نهائی در مورد اهل حق است.
اگرچه مصائب تأدیبی و تنبیهی و موضعی و جزئی وقتی که بر جامعه ای نازل شود دامن گیر معدود افراد اهل حق نیز می گردد و برایشان جنبه ی آزمایش می یابد (مانند بیماری و ناامنی)، ولی عذاب استیصال هرگز حتی فردی از اهل حق را شامل نمی شود، بلکه مخصوص اهل باطل است. در قرآن کریم شواهد عدیده ای هست بر اینکه اهل حق از عذاب های استیصال جان به سلامت برده اند.[20]
قرآن کریم می فرماید: «وَ كَم مِّن قَرْیَة أَهْلَكْنَاهَا فَجَاءهَا بَأْسُنَا بَیَاتًا أَوْ هُمْ قَآئِلُونَ فَمَا كَانَ دَعْوَاهُمْ إِذْ جَاءهُمْ بَأْسُنَا إِلاَّ أَن قَالُواْ إِنَّا كُنَّا ظَالِمِینَ؛[21] چه بسیار شهرها که [مردم] آن را به هلاکت رسانیدیم، و در حالی که به خواب شبانگاهی رفته یا نیم روز غنوده بودند عذاب ما به آنها رسید و هنگامی که عذاب ما بر آنان آمد سخنشان جز این نبود که گفتند: «راستی که ما ستمکار بودیم».
در بسیاری از آیات دیگر، سخن از ریشه کنی و نابودی اقوام و جوامع گناهکار و ستمگر گذشته می رود؛ از جمله: انعام /6؛ انفال / 56؛ یونس / 13؛ اسراء / 17؛ کهف / 59؛ مریم/ 74 و 98 و … .
از سنن الهی نسبت به اهل باطل به هلاکت رساندن اهل باطل و استیصال آنهاست. چنانکه هنگامی که حضرت به خلافت رسید به امیران لشکر نوشت:
«أمّا بَعدُ فِأنَّما أهلَکَ مَن کانَ قَبلَکُم أنَّهُم مَنعُوا النّاسَ الحَقَّ فَاشتَرُوهُ، وَ أخذَرهُم بِالباطِل فَاقتَدَوهُ؛[22] اما بعد، آنان که پیش از شما بودند تباه گردیدند چون حق مردم را ندادند تا آن را به رشوه خریدند و راه باطلشان بردند و آنان پیرو آن گردیدند».
«أیُّهَا النّاسُ اِنَّمَا یَجمَعُ النّاسَ الرِّضاءُ وَ السُّخطُ، وَ إِنَّما عَقَرَ ناقَهَ ثَمُودَ رَجُلٌ واحدُ فَعمَّهُم الله بِالعَذابِ لَمّا عَمُّوهُ بِالرِّضا فَقال سُبحانَهُ: «فَعَقَرُوها فَأصبَحُوا نادمین، فما کانَ الّا ان خارت ارضهم بالخسفة خوار السکة المحماة فی الأرض الخوارة؛[23]
مردم! خشنودی و خشم از چیزی همگان را در پیامد آن شریک سازد و کیفر یا پاداش آنچه را بدان راضی شده اند به آنان بپردازد. – چنانکه ماده شتر ثمود را یک تن پی نمود و خدا همه ی آنان را عذاب فرمود، چرا – که گرد اعتراض نگردیدند – و همگی آن کار را پسندیدند، و خدای سبحان گفت: «ماده شتر را پی کردند و سرانجام پشیمان شدند (و پشیمانی آنان هنگامی بود که عذاب خدا را دیدند) و دیری نپایید که زمینشان بانگی گرد و فرو رفت چنانکه در زمین سست آهن تفت».
نتیجه گیری
سنت های الهی یعنی ضوابطی که در افعال الهی وجود دارد یا روش هایی که خدای متعال امور عالم و آدم را بر پایه ی آن ها تدبیر و اداره می کند. البته منظور از سنت های الهی آن نیست که فعل خاصی مستقیما و بی واسطه از خداوند صادر شود، بلکه خداوند امور را با اسباب و وسایل طبیعی و فوق طبیعی انجام می دهد. در این سلسله مقالات، 21 سنت از سنت های الهی را که در نهج البلاغه به آن ها اشاره شده است بررسی کرده و مثال هایی از کلام امیرالمومنین علی (علیه السلام) را نیز ذکر کردیم.
پی نوشت ها
[1] آل عمران/ 178.
[2] صبحی صالح، نهج البلاغه، حکمت 358.
[3] همان، خطبه 33.
[4] همان، حکمت 25.
[5] نحل /61.
[6] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 88.
[7] همان، خطبه 153.
[8] همان، خطبه 97.
[9] فتح/ 22-23.
[10] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 21.
[11] همان، خطبه 56.
[12] همان، خطبه 192.
[13] الرعد/31.
[14] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 193.
[15] همان، نامه 26.
[16] مصباح یزدی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص 454.
[17] صبحی صالح، نهج البلاغه، نامه 47.
[18] همان، خطبه 192.
[19] همان، خطبه 216.
[20] مصباح یزدی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص 454-455.
[21] اعراف / 4 و 5.
[22] صبحی صالح، نهج البلاغه، نامه 79.
[23] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 201.
منابع
- قرآن مجید، ترجمه استاد محمدمهدی فولادوند، تحقیق و نشر دارالقرآن الکریم، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، تهران، 1388.
- مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، قم 1372.
- شریف رضی، محمدبن حسین، نهج البلاغه، تصحیح و تنظیم: صبحی صالح، انتشارات دارالهجره، قم، 1414 ق.
با اقتباس از: کوچنانی، قاسمعلی، سنت های الهی در نهج البلاغه، فصلنامه پژوهش های نهج البلاغه، شماره 36، سال دهم، بهار 1392.