جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

دین و نهج البلاغه

سنت های الهی از دیدگاه نهج البلاغه – بخش اول

سنت های الهی از دیدگاه نهج البلاغه - بخش اول

سنت های الهی گاهی به طریقه ی طاعت خداوند اطلاق می شوند، چنان که خداوند متعال فرموده است: «سُنَّت اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا؛[1] این سنت خداوندى است که در میان پیشینیان نیز بود و در سنت خدا تغییرى نخواهى یافت.

و این سخن خداوند تنبیهی است بر این که فروع موضوعات در شریعت اسلام هر چند دارای شکل های مختلف است، اما هدف قصد شده از آنها که عبارت از تطهیر و تربیت نفس برای رسیدن به ثواب و تقرب خداوند است، مختلف و متبدل نمی شود. اگرچه قرآن کریم لفظ سنت را در مورد نزول عذاب در اقوام و جوامع کافر و مشرک و ستمگر و فاسق و فاجر و باطل گرا هم به کار می گیرد، ولی از آنجا که هیچ یک از افعال الهی بیهوده و گزاف نیست، لیکن همه آنها بر اساس ضوابطی، از صفت «حکمت» خداوند سرچشمه می گیرد.

اهمیت و ضرورت بحث درباره سنت های الهی

اهمیت و ضرورت بحث از سنت های الهی به عنوان قوانین اجتماعی در تدبیر جوامع بشری که بیانگر راه و رسم مستمر حاکم بر انسان هاست، این است که موجب پیدایش نگاه و بینش توحیدی به جهان و تحولات شکل گیرنده آن خواهد بود و در ایجاد بصیرت دینی و اعتدال بخشی در انتظارات و توقعات انسان در برابر ابتلائات و مصائب پیش آمده و همچنین در اتخاذ مواضع متناسب با دیدگاه‌های الهی موثر است.

و از طرف دیگر بیانات قرآنی حضرت امیرمومنان علی (علیه السلام) در نهج البلاغه که الگویی مجسم و قابل تبعیت در اسلام است، می تواند بیانگر و بازگو کننده نمونه ها و مصادیق بارزی از سنت های الهی باشد که در هدایت انسان مسلمان نقش مهمی ایفا کند.

معنای عبارت سنت های الهی

یکی از معانی کلمه سنت، راه و رسم، روش و رفتار و شیوه ای است که استمرار داشته باشد. این واژه به همین معنا در زبان عربی و در قرآن کریم، هم در مورد انسان به کار رفته است و هم در مورد خدای متعال، به همین جهت است که در علم «اصول فقه»، قول و فعل و تقریر معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) را که احادیث و روایات حاکی از آن است، سنت می نامند.

اگرچه قرآن کریم لفظ سنت را در مورد نزول عذاب بر اقوام و جوامع باطل گرا و کافر و مشرک و ظالم و فاسق و فاجر به کار می گیرد، ولی از آنجا که هیچ یک از افعال الهی بی حساب نیست، و همه آنها بر اساس ضوابطی است که از صفت حکمت خداوند سرچشمه می گیرد، می توانیم اصطلاح سنت های الهی را به معنای عام تر بگیریم و آن را بر ضوابطی که در افعال الهی وجود دارد یا بر روش‌هایی که خدای متعال، امور عالم و آدم را بر پایه آنها تدبیر و اداره می کند اطلاق کنیم.[2]

قرآن کریم و نهج البلاغه سنت را، هم به خدای متعال نسبت می دهد و هم به انسان ها؛ به عبارت دیگر، در قرآن کریم به تعابیری مانند «سنت الله» و «سنتنا» (سنت ما) بر می خوریم و هم تعابیری مانند «سُنَّة الإوّلینَ» (سنت پیشینیان). «سنَّة مَن قَد أرسَلنا قَبلِکَ مِن رُسُلِنا» (سنت پیامبران الهی قبل از تو)، و «سُنَن الّذینَ مِن قَبلِکُم» (سنت های گذشتگان)، این امر نباید موجب این اشتباه و توهم شود که دو نوع سنت وجود دارد، در واقع یک سنت واحد می تواند از لحاظ نسبتش با فاعل به خدای متعال اضافه شود، و از لحاظ نسبتش با «قابل» به انسان ها اضافه گردد؛ و در اضافه، کمترین مناسبت کافی است.[3]

از این گذشته، وقتی که سخن از یک سنت الهی یا سنت های الهی می رانیم، مراد این نیست که فلان فعل خاص، مستقیما و بی واسطه از خدای متعال صادر می شود، بلکه ممکن است اسباب و وسایل بسیاری، اعم از طبیعی و عادی و فوق طبیعی و غیبی در کار آمده باشد و در عین حال، فعل به خدای متعال منسوب شود.

خدای متعال برای این که بینش و گرایش الهی و توحیدی ما را تقویت و تحکیم کند، در قرآن کریم افعال و انفعالات و کنش ها و واکنش های طبیعی و پدیده های مادی را نیز به خود نسبت می دهد.

به همین ترتیب، پدیده‌ های انسانی، اعم از فردی و اجتماعی را نیز به خود منسوب می کند و بدین سان ما را با توحید افعالی آشناتر می سازد؛ مثلا سرکوب و درهم شکستن یک قوم را، اگرچه به واسطه قوم دیگری صورت پذیرفته باشد، به خود منتسب می سازد، خواه قوم مهاجم و غالب، اهل حق و خواه اهل باطل باشند. این دیدگاه است که می توان قوانین اجتماعی را، سنت‌ های الهی برای تدبیر جوامع بشری نامید.

اقسام سنت های الهی

سنت های الهی ممکن است بی واسطه یا با واسطه از خداوند صادر شود؛ واسطه می تواند طبیعی و یا فوق طبیعی باشد؛ لذا قرآن کریم، افعال و انفعالات طبیعی و مادی و پدیده‌ های فردی و اجتماعی انسان را به خداوند منسوب می کند. قسمی که در بین انسان‌ ها جاری و حاکم است به پنج قسم است: سنت ابتلاء شدائد، سنت آزمایش، سنت ابتلا به کمبود نعمت ها، سنت ایجاد تفاوت های طبیعی.

اما سنت های الهی مقید نیز بر سه قسم سنت امداد به مومنان و غیرمومنان؛ سنت های مخصوص اهل حق و سنت های مخصوص اهل باطل تقسیم می شود که قسم دوم خود بر چهار قسم و قسم سوم نیز خود به هشت قسم تقسیم می شود.

سنت های الهی را در یک تقسیم دیگر، می توان به دو قسم دانست. یکی سنت های اخروی که راجع است به زندگی جهانی دیگر و دیگری سنت های دنیوی ای که مربوط به زندگی این جهانی آدمیان است.

این سنت های دنیوی نیز به نوبه خود به دو قسم تقسیم می‌شوند: یکی سنت های دنیوی مطلق و دیگری سنت های دنیوی مقید و مشروط به رفتار مردم. قسم اول، یعنی سنت های مطلق دنیوی، به لحاظ متعلق این سنت به سه قسم تقسیم می شود:

  1. سنت های مطلق که در سرتاسر هستی حاکم است.
  2. سنت های مطلق که در بین انسان ها حاکم است.
  3. سنت های مطلق که بر فرد حاکم است.

سنت های مطلق قسم دوم (که در بین انسان‌ها حاکم است) بر پنج قسم تقسیم می شود:

  1. سنت هدایت توسط انبیاء
  2. سنت ابتلا به شدائد به منظور فراهم آوردن زمینه پذیرش پیام و دعوت حق انبیاء
  3. سنت آزمایش به وسیله پیش آوردن خیر و شر.
  4. سنت ابتلا به کمبود نعمت های مادی و دنیوی و مواجه کردن با سختی ها و دشواری ها برای جلوگیری از بغی و پیدایش زمینه آزمایش شخص مبتلا و دیگران.
  5. سنت ایجاد تفاوت های طبیعی و ارادی برای آزموده شدن انسان ها توسط یکدیگر.

سنت های مقید و مشروط نیز به سه قسم تقسیم می شود:

  1. سنت های الهی امداد به مومنان و غیر مومنان.
  2. سنت های الهی که مخصوص اهل حق است.
  3. سنت های الهی که مخصوص اهل باطل است.

قسم دوم بر چهار قسم است:

  1. سنت زیادت نعمت های معنوی و اخروی.
  2. سنت تحبیب و تزیین ایمان.
  3. سنت زیادت نعمت‌ های مادی و دنیوی.
  4. سنت پیروزی بر دشمنان.

قسم سوم یعنی سنت هایی که مخصوص اهل باطل است بر هفت قسم است:

  1. سنت زیادت ضلالت.
  2. سنت تزیین اعمال.
  3. سنت املاء و استدراج.
  4. سنت امهال.
  5. سنت شکست از دشمنان.
  6. سنت ابتلا به مصائب.
  7. سنت تسلط مجرمان و مترفان.
  8. سنت استیصال.[4]

سنت های تکوینی و تشریعی

سنت های الهی را به سنت های تکوینی و سنت های تشریعی نیز می توان تقسیم کرد.[5] سنت های تکوینی، قوانینی هستند که بر عالم آفرینش و هستی، حاکم هستند و سنت های تشریعی، شرایع و قوانینی هستند که خداوند آنها را برای ارشاد و هدایت مردم، وضع کرده و توسط انبیاء الهی به جوامع انسانی ابلاغ می شود.

سنت های الهی در نهج البلاغه

1. سنت های اخروی

سنت های اخروی به زندگی آن جهانی و ابدی انسان‌ ها و پاداش و کیفر اخروی اعمالشان مربوط است. برخی عبارات نهج البلاغه در این باره چنین است:
«أیُّهَا الناسُ! اِنَّما الدُّنیا دارُ مَجازٍ و الاخرة دارُ قرارٍ؛[6] ای مردم! دنیا سرای گذر است و آخرت خانه‌ ی قرار و ابدی.
«عبادَ اللهِ! اِحذَروا یوماً تُفحَصُ فیه الاعمالُ و یکثُرُ فیهِ الزِلزالُ، و تَشیبُ فیه الاطفالُ؛[7] ای بندگان خدا! از روزی که در آن روز به اعمال رسیدگی می‌شود و نگرانی شدت می‌ گیرد و کودکان پیر می‌ شوند، بترسید».

2. سنت هدایت موجودات

یکی دیگر از سنت های الهی، سنت هدایت موجودات است. برخی عبارات نهج البلاغه در این باره چنین است:

«وَ ظَهَرت فی البدائِعِ الَّتی أحَدَثَها آثارُ صَنعَتِهِ و اَعلامُ حِکمَتِهِ فَصارَ کُلّ ما خَلَقَ حُجّة لَهُ و دلیلاً علیه و اِن خَلقاً صامتاً؛[8] و ظاهر گردید در بدایع و آنچه ابداع کرده آثار صنعت او و نشانی‌ های حکمت او. پس هر چه را خلق فرموده حجت از برای او و دلیل بر او گردید اگرچه خلق صامت و خاموش باشد».

«قَدَّرَ ما خَلَقَ تَقدیرَهُ، وَ دَبّرَهُ فالطَفَ تدبیرَهُ، وَ وَجَّهَهُ لِوِجهَتِهِ؛[9] خداوند آنچه را خلق فرمود به قدر و اندازه مقرّر کرد و تقدیر آن را محکم و استوار فرمود و در تدبیر آن لطف و لطافت بکار برد و آن را به سوی وجهه و هدفش توجیه کرد».
«جَعَلَ لِکُلِّ شیءٍ قَدراً وَ لِکُلِّ اَجَلٍ کتاباً؛[10] برای هر چیزی اندازه‌ ای قرار داد و برای هر اندازه‌ ای مدتی، و برای هر مدتی کتاب و نوشته ای».

3. سنت هدایت توسط انبیاء

سنت هدایت توسط انبیا نیز در زمره سنت های الهی قرار می گیرد. مقصود از این هدایت، هدایتی است که جنبه‌ ی اجتماعی، یعنی هدایت انسان‌ ها توسط انبیاء را داراست؛ زیرا بعث و ارسال انبیاء و رسول به سوی جامعه‌ ها بوده است نه به سوی افراد. به عبارت دیگر هر یک از پیامبران برای هدایت یک جامعه، خواه کوچک و خواه بزرگ، برانگیخته و فرستاده می‌ شده است، نه برای هدایت یکایک افراد آن جامعه.

مطلق، بی قید و شرط و ابتدائی دانستن این سنت هم بدین سبب است که فرستادن پیامبران، معلول افعال و رفتار انسان‌ ها نیست، تا آنجا که حتی نخستین انسانی که آفریده شد، یعنی حضرت آدم (علیه السلام)، پیامبر بود. از قرآن کریم استفاده می‌شود که هر امتی پیامبری داشته است.[11]

عبارات نهج البلاغه در این باره چنین است:

«اِصَطَفی سُبحانَهُ مِن وَلَدِهِ [ای آدم] انبیاءَ أخَذَ عَلَی الوحیِ میثاقَهُم وَ عَلَی تبلیغِ الرِسالَتِ اَمانَتَهُم؛[12] خدای سبحان از فرزندان آدم پیامبرانی برگزید و برای وحی و تبلیغ رسالت از آنان پیمان گرفت».

«بَعَثَ اِلَی الجِنِّ و الانسِ رُسُلَهُ لِیَکشِفُوا لَهُم عَن غِطائِها وَ لِیَحذِّروهُم مِن ضَرائِها وَ لِیَضرِبُوا لَهُم اَمثالَها وَ لِیُبَصِّرُوهُم عیُوبِهَا وَ لِیهجُمُوا عَلَیهم بِمُعتَبَرٍ مِن تَصَرُّفِ مَصاحِها وَ أسقامِها و حَلالِها. و ما اَعَدَّ الله للمُطیعین مِنهُم و العُصاهِ مِن جَنَّتٍ وَ نارٍ و کَرامتٍ و هَوانٍ؛[13]

رسول خود را به دو گروه جن و انس فرستاد تا پرده‌ های ظلمانی دنیا را از مقابل چشمان آنان بردارند. از آسیب‌ های دنیا بر حذرشان بدارند و از دنیا، مثل‌ ها برای آنان بیان کنند و بر عیوب آن بینایشان سازند و به آن مردم ملاک‌ ها و اصول معتبر را در موقع رویارویی و تصرف در تندرستی‌ ها و بیماری‌ های دنیا و حلال و حرام آن بفهمانند و به آنان بفهمانند که خداوند چه پاداشی برای مردم مطیع و چه مجازاتی برای مردم گنهکار از بهشت و دوزخ و کرامت و اهانت آماده فرموده است.

«بَعَثَ فیهِم رُسُلَهُ و واترَ اِلَیهِم اَنبیاءَهُ لِیَستَأدُوهُم میثاقَ فِطرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُم مَسِنَّی نِعمَتِهِ و یَحتجُّوا علیهم بِالتَّبلیغِ و یُثیرُوا لَهُم دَفائِنَ العُقُولِ وَ یُرُوهُمِ آیات المَقدِرِهِ؛[14] پس بفرستاد در میان ایشان پیغمبران خود را، و پیاپی داشت به سوی ایشان پیغمبران او را، تا ادا کنند ایشان را عهد آفریدن او را و به یاد آرند ایشان را فراموش کرده‌ ی نعمت او، و حجت گویند بر ایشان به رسانیدن رسالت، [و برانگیزانند] برای ایشان دفن کرده‌ ها [ی] عقل (را)».

4. سنت ابتلا به شدائد به منظور ایجاد زمینه‌ ی پذیرش دعوت انبیاء

یکی دیگر از سنت های الهی که هدفی مهم را دنبال می کند، سنت ابتلا به شدائد به منظور ایجاد زمینه ی پذیرش دعوت انبیا است. «وَ لَقَد اَرسَلنا اِلَی أمَم مِن قَبِکَ فَأخَذناهُم بِالبأساءِ و الضَّراءِ لَعَلَّهُم یَتَضَرَّعُونَ؛[15] در میان هر امتی پیامبری برانگیخیتم [تا بگوید] خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید».

برخی عبارات نهج البلاغه در این مورد چنین است:
«وَلَکنَّ اللهَ یَختَبِرُ عِبادَهُ بِاَنواعِ الشَّدائِدِ وَ یَتَعَبَّدُهُم بِأنواعِ المُجاهِدِ وَ یَبتَلیهِِ بِضُرُوبِ المَکارِهِ اِخراجاً لِلتَّکبُّرِ مِن قُلُّوبِهِم و اسکاناً لِلتَّذّلُّلِ فی نُفُوسِهِم و لِیَجعَلَ ذلِکَ ابواباً فُتُحاً اِلی فَضلِهِ و اسباباً ذُلُلاً لِعَفوِهِ؛[16]

خداوند بندگان خود را با انواع سختی‌ ها می‌ آزماید و از طریق سختگیری‌ های گوناگون آنان را به عبادت و پرستش وا می‌ دارد و به انواع ناملایمات، امور ناخوشایند گرفتارشان می‌ سازد تا غرور را از دل‌ های آنان بیرون ببرد، افتادگی را در جان‌ هایشان بنشاند و نیز تا آن آزمایش‌ ها و سختی‌ ها را درهایی گشاده به سوی فضل و احسان خویش و اسباب آسان برای (رسیدن بندگان به) گذشت و بخشایش خود قرار دهد».

«اَلا اِنَّ اللهَ تَعالی قَد کَشَفَ الخَلقَ کَشفَاً، لا أنَّهُ جَهل ما أخفَوهُ مِن مَصونِ اَسرارِهِم و مَکنونِ ضمائِرِهِم ولکن لِیَبلُوَکُم أیُّهُم أحسَنَ عَمَلاً فیکونَ الثوابُ جَزاءً وَ العِقابَ بواءً؛[17]

آگاه باشید! به درستی که خدای تعالی آشکار کرد خلق را آشکار کردنی، نه از جهت اینکه جاهل بود به آنچه از رازهای محفوظشان و مکنون ضمایرشان پنهان کرده بودند، بلکه از جهت اینکه آزمایش کند ایشان را تا کدام یک نیکوکارترند تا ثواب و پاداش و عقاب کیفر باشد».

«اِنَّ اللهَ یَبتَلی عِبادَهُ عِندَ الاعمالِ السَیّئهِ بِنَقصِ الثَمَراتِ وَ حَبسِ البَرَکاتِ و اغلاقِ خزائنِ الخیراتِ لِیَتُوب تائبٌ و یُقلِعَ مُقلِعٌ و یَتَذَکَّرٌ مَتَذَکِّرُ و یَز دَجِرَمُز دَجِرٌ؛[18] به درستی که خداوند متعال مبتلا می‌ کند [و امتحان می‌ فرماید] بندگان خود را به هنگام اقدام بر کارهای بد به نقصان میوه‌ ها و حبس برکت‌ ها و بستن خزینه‌ های خیرات تا توبه کننده توبه کند. و ترک کننده [گناه را] ترک کند و پند پذیرنده پند پذیرد، و منزجر شونده [از گناه] منزجر شود».

5. سنت آزمایش به وسیله پیش آوردن خوشی ها و ناخوشی ها

برای تحقق آزمایش همواره باید خوشی‌ ها و لذات و ناخوشی‌ ها و آلامی وجود داشته باشد تا وسیله‌ ی آزمایش انسان‌ ها گردد. انسان‌ ها موظفند که از بعضی از خوشی‌ ها صرف نظر کنند و بر پاره‌ ای از ناخوشی‌ ها صبر و شکیبایی ورزند؛ و بدین ترتیب آزموده می‌ شوند.

پس وجود خوشی‌ ها و لذات و نیز ناخوشی‌ ها و آلام، در زندگی دنیوی یک اصل است و در متن تدبیر الهی ملحوظ بوده است؛ و چنین نیست که اصل بر این بوده است که همه‌ ی انسان‌ ها در دنیا خوش و خرم باشند و یک سلسله علل عارضی موجب پدید آمدن ناخوشی‌ ها و ناکامی‌ ها شده است، یا اصل بر این بوده است که انسان‌ ها همه ناخوش و قرین درد و رنج باشند و یک رشته عوامل عرضی سبب پدیدار شدن خوشی‌ ها و کامیابی‌ ها شده است.[19]

قرآن می فرماید: «وَ لَنَبلُوَنَّکُم بِشَیءٍ مِنَ الخَوفِ وَ الجُوعِ و نَقصٍ مِنَ الأموالِ و الأنفُسِ وَ الثَّمَراتِ؛[20] و به یقین شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و کاهش دارایی‌ ها و جان‌ ها و میوه‌ ها می‌ آزماییم».

برخی از عبارات نهج البلاغه در این مورد چنین است:
«أَیُّهَا النَّاسُ لِیَرَکُمُ اللَّهُ مِنَ النِّعْمَة وَجِلِینَ، کَمَا یَرَاکُمْ مِنَ النِّقْمَة فَرِقِینَ! إِنَّهُ مَنْ وُسِّعَ عَلَیْهِ فِی ذَاتِ یَدِهِ فَلَمْ یَرَ ذَلِکَ اسْتِدْرَاجاً فَقَدْ أَمِنَ مَخُوفاً، وَ مَنْ ضُیِّقَ عَلَیْهِ فِی ذَاتِ یَدِهِ فَلَمْ یَرَ ذَلِکَ اخْتِبَاراً فَقَدْ ضَیَّعَ مَأْمُولًا؛[21]

مردم! باید خداوند شما را در نعمت ترسان ببیند همان گونه که از بروز نعمتش هراسانید؛ زیرا کسی که در مال و منالش گشایش پدید آید و آن را دامی برای گول خوردن نشناخت، از پیشامد ترسناکی، خود را آسوده داشته است و هر کس که به تنگدستی دچار شد و آن را وسیله ی آزمایش خود ندانست پاداش امیدبخشی را نادیده گرفته است».

«اَلا تَرونَ اَنَّ اللهَ سُبحانَهُ، اِختَبَرَ الأوَّلینَ مِن لَدُن آدَمَ صلوات اللهِ عَلَیهِ اِلَی الآخِرینَ مِن هذا العالَم بِأحجارٍ لا تَضُرُّ و لا تَنفَعُ … ولو کان الأساسُ المحمولُ علیها و الأحجارُ المرفوعُ بِها بَینَ زُمُرُّدَة خَضراءَ و یاقوتَهٍ حَمراءَ و نورٍ ضیاءٍ لَخَفَّفَ ذلک مَُصارَعَة الشَّکِ فِی الصُّدُورِ وَ لوَضَعَ مُجاهَدَة إبلیسَ عَن ا لقُلُوب و لَنَفی مَعتَلَجَ الرَّیبِ مِنَ النّاسِ ولکنَّ اللهَ یَختَبِرُ عِبَادَهُ بِأنواع الشَّدائِدِ؛[22]

آیا نمی‌بینید که خدای سبحانه همه‌ی انسان‌ ها را از آدم (علیه السلام) تا آخرین نفر این عالم با سنگ‌ هایی بیاموزد که نه زیانی می‌رسانند و نه سودی … اگر پایه‌ هایی که خانه ی (کعبه) بر آن بنا شد و سنگ‌ هایی که با آنها برافراشته گردیده است از زمرّد سبز و یاقوت سرخ و نور و درخشندگی بود، هر آینه از کشاکش شک در سینه‌ ها می‌ کاست و کوشش ابلیس را از دل‌ ها بر می‌ داشت و از انباشت تردید و به تلاطم درآمدن آن در (اذهان) مردم جلوگیری می‌ کرد، اما خداوند، بندگان خود را به سختی‌ های گوناگون می‌ آزماید».

«لَا یَقُولَنَّ أَحَدُکُمْ: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفِتْنَة» لِأَنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَة وَ لَکِنْ مَنِ‏ اسْتَعَاذَ فَلْیَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَهٌ؛[23] هیچ یک از شما نگویید: خدایا! از فتنه به تو پناه می‌ برم؛ زیرا هیچ کس نیست که از فتنه (و آزمایش) بر کنار باشد، بلکه کسی که از فتنه به خدا پناه می‌ برد، باید از گمراهی‌ های فتنه‌ ها به خدا پناه برد زیرا خدای سبحانه فرموده است که: «اموال و فرزندان شما فتنه اند».

6. سنت ابتلاء به کمبود نعمت‌های مادی و دنیوی

سنت ابتلاء به کمبود نعمت‌های مادی و دنیوی و مواجه کردن با سختی‌ ها برای جلوگیری از غفلت و غرور ستم و پیدایش زمینه آزمایش شخص مبتلا و دیگران، یکی دیگر از سنت های الهی است که در نهج البلاغه به آن اشاره شده است.

دلیل این سنت این است که انسان ها با مشکلات و دشواری‌ ها مواجه گردند، زیرا اگر همه‌ی آدمیان از تنعّم کامل برخوردار می‌ بودند و با آسودگی روزگار می‌ گذراندند دستخوش غفلت، غرور، طغیان، و بغی می‌ شدند. ابتلا به کمبودها و شدائد و مشکلات، هم شخص مبتلا را متنبّه می‌ سازد و هم موجب عبرت سایرین می شود و هم زمینه‌ ی آزمایش شخص مبتلا و دیگران را فراهم می‌ کند.[24]

در نهج البلاغه پیرامون این سنت الهی آمده است:

«فَلَو رَخَّصُ اللهُ فی الکِبرِ لِأحَدٍ مِن عِباده لَرَخَّصَ فیهِ لِخاصَّة انبیائهِ و اَولیائهِ ولکنَّهُ سُبحانَهُ کَرَّه الیهم التَّکابُرَ وَ رَضِیَ لَهُمُ التَّواضُعَ فَألصَقوا بالأرضِ خُدودَهُم وَ عَفَّروا فِی التُّرابِ وُجُوهَهُم وَ خَفَضُوا اَجنِحَتَهُم لِلمُمنین و کانوا اقواماً مُستضعَفین قد اِختَبَرَهُم الله بِالمَخمَصَهِ وابتلاهم بِالمَجهَدَة و اِمتَحَنَهُم بِالمَخاوِفِ وَ مَخَضَهُم بِامَکارِه … فَاِنَّ الله یَختبِرُ عِبادَهُ المستکبرین فی أنفُسِهِم بِاولیائِهِ المُستَضعَفینَ فی اَعیُنِهِم؛[25]

پس اگر رخصت می‌ داد خداوند متعال در کبر به احدی از بندگان خود، هر آینه رخصت می‌ داد از برای خواص پیامبران و اولیای خود. امّا خدا مکروه گردانید برای ایشان تکبّر را و پسندیده برای ایشان فروتنی را. پس چسبانیدند بر زمین رخسار خود را، و بر خاک مالیدند روی‌ های خود را، و به زیر افکندند بال های خود را برای مؤمنان.

و آنان گروهی مستضعف بودند که خدا به گرسنگی و به مشقت و سختی و به موجبات بیم و خوف و مکاره آزمودشان … پس به تحقیق که خداوند سبحان بندگانش را که در نزد خودشان مستکبر هستند به اولیایش که در چشم مستکبران مستضعف‌ اند می‌ آزماید».
«و تَدَبَّرا احوال الماضینَ مِن المؤمنینَ قَبلَکُم کَیفَ کانوا فی حال المتحیص و البلاء …؛[26] در احوال گذشتگان از مؤمنان پیش از خودتان بیندیشید که در حال ابتلا و آزمایش چگونه بودند؟ …».

«لَمّا قُتِلَ عُثمانُ: أَلاَ وَإِنَّ بَلِیَّتَکُمْ قَدْ عَادَتْ کَهَیْئَتِهَا یَوْمَ بَعَثَ اللهُ ننَبِیَّکُم (صلی الله علیه و آله) وَالَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلة وَلَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَة … حَتَّی یَعُودَ أَسْفَلُکُمْ أَعْلاَکُمْ وَأَعْلاَکُمْ أَسْفَلَکُمْ، وَلَیَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ کَانُوا قَصَّرُوا، وَلَیُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ کَانُوا سَبَقُوا؛[27]

بعد از کشته شدن عثمان فرمود:‌ هان! آزمایش و تیره روزی‌ ها، همچون روزی که خداوند پیامبر خود (صلی الله علیه و آله و سلم) را برانگیخت برگشته است. سوگند به آن که او را به حق مبعوث کرد، هر آینه چنان درهم آمیخته و چنان غربال شوید … که آن که پایین است رو آید و آن که زبر است به پایین در شود و پیشی جویندگانی که عقب مانده‌ اند پیشی گیرند و پیشی گیرندگانی که جلو افتاده‌ اند عقب مانند».

«مَنْ عَظَّمَ صِغَارَ الْمَصَائِبِ ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِکِبَارِهَا؛[28] هر که مصیبت‌ های کوچک را بزرگ شمارد، خداوند او را به مصیبت‌ های بزرگ گرفتار سازد».
در این سخن، حضرت قاعده‌ ای کلی را بیان کردند؛ یعنی انسان باید بر مصیبت‌ های کوچک صبر کند و این یک قاعده و یکی از سنت های الهی است وگرنه برای بالا بردن آستانه‌ی تحمل و آبدیده شدن خداوند او را به مصیبت بزرگ تر مبتلا خواهد کرد.

برای مطالعه بیشتر پیرامون سنت های الهی در نهج البلاغه، می توانید مقاله سنت های الهی از دیدگاه نهج البلاغه – بخش دوم را مطالعه فرمایید.

نتیجه گیری

سنت های الهی، عبارتند از راه ها، رسوم و روش هایی که استمرار داشته باشند. سنت های الهی گاهی به طریقه‌ ی حکمت خدا اطلاق می‌ شود، و گاهی به طریقه‌ ی طاعتش اطلاق می‌ شوند. سنت های الهی تغییر و تبدیل نمی‌ پذیرد زیرا منظور از آن تطهیر و تربیت نفس برای وصول به ثواب و جوار الهی است و این هدفی ثابت است. در این مقاله، به شش سنت از سنت های الهی اشاره شد و مصادیق آن ها از نهج البلاغه مورد بررسی قرار گرفت.

پی نوشت ها

[1] سوره احزاب/ 62.

[2] مصباح یزدی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص 425.

[3] همان، ص 425 – 426.

[4] همان، ص 425 – 454.

[5] صافی گلپایگانی، الهیات در نهج البلاغه، فصل چهاردهم و پانزدهم.

[6] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 3.

[7] همان، خطبه 157.

[8] همان، خطبه 90.

[9] همان.

[10] همان، خطبه 153.

[11] مصباح یزدی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص 427 – 428.

[12] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 1.

[13] همان، خطبه 183.

[14] همان، خطبه 1.

[15] انعام / 42.

[16] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 192.

[17] همان، خطبه 144.

[18] همان، خطبه 143.

[19] مصباح یزدی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص 430.

[20] بقره / 155.

[21] صبحی صالح، نهج البلاغه، حکمت 358.

[22] همان، خطبه 19.

[23] همان، حکمت 93.

[24] مصباح یزدی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص 433.

[25] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 234.

[26] همان.

[27] همان، خطبه 16.

[28] همان، حکمت 448.

منابع

  1. قرآن مجید، ترجمه استاد محمدمهدی فولادوند، تحقیق و نشر دارالقرآن الکریم، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، تهران، 1388.
  2. صافی، لطف الله، الهیات در نهج‌ البلاغه، ویرایش دوم، قم: بوستان کتاب، 1385.
  3. مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، قم 1372.
  4. شریف رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، تصحیح و تنظیم: صبحی صالح، نشر دارالهجره، قم، 1414 ق.

با اقتباس از: کوچنانی، قاسمعلی، سنت های الهی در نهج البلاغه، فصلنامه پژوهش‌ های نهج البلاغه، شماره 36، سال دهم، بهار 1392.

سنت های الهی از دیدگاه نهج البلاغه – بخش اول

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :