ساختار نهج البلاغه، طوری طراحی شده است که شناخت دقیق آن در فهم کلام امام علی (علیه السلام) تاثیری شگرف دارد. اگرچه تاکنون در معرفی این اثر جاودانه، تلاش های ستودنی زیادی به ثمر رسیده است، اما شناخت نحوه طراحی، ساختار نهج البلاغه، و چگونگی گزارش سید رضی، بر بهره مندی ما می افزاید.
شناخت شیوه گزارشی سید رضی، مانند استفاده از تقطیعات، عناوین رسا و توضیحات او، افزون بر آن که زیبایی ها و کاستی های روش وی را نشان می دهد، در پاسخ گویی به شبهاتی که پیرامون این کتاب مطرح شده است، نیز موثر خواهد بود.
درآمد
کتاب پر ارج نهج البلاغه، از آثار گران بها و شناخته شده مسلمانان است که نزد شیعیان جایگاهی ویژه دارد، و در میان روشنفکران اهل سنت نیز با مقبولیتی شایسته روبروست، اما با این همه، هنوز جایگاه بایسته خود را نیافته است.
یکی از عوامل موثر در شناخت نهج البلاغه، آشنایی دقیق با طرح و ساختار نهج البلاغه به گونه ای روشمند است. بیشترین تاکید ما در این نوشتار، بررسی طرح و ساختار نهج البلاغه بر پایه گزارش سید رضی در مقدمه نهج البلاغه است، هر چند از نگاه بیرونی به کتاب نیز غفلت نورزیده ایم.
الف) طراحی ساختار نهج البلاغه
برای شناسایی طرح یک اثر، نخستین بار از طراح آن باید مدد جست. خوشبختانه سید رضی در مقدمه کتاب نهج البلاغه، انگیزه خود را بیان می کند و از نوشته او می توان طرح اولیه و چگونگی ساختار نهج البلاغه را دریافت کرد.
وی در دوران جوانی، با هدف گردآوری فضیلت های پیشوایان دین و ارائه گلچینی از گوهرهای گفتار معصومین، کتاب خصایص الأئمة را تدوین کرد، اما گرفتاری های او مانع از اتمام این اثر شد، و تنها بخش مربوط به امام علی (علیه السلام) به همراه سخنان کوتاه و حکمت ها و مثل های شگفت آن حضرت، سامان یافت. دوستانش با دیدن این مجموعه نفیس، وی را در به سامان رساندن آن تشویق کردند، تا آنجا که شریف رضی بر این کار همت گمارد. سید رضی در این باره می نویسد:
«استحسن جماعة من الأصدقاء والإخوان ما اشتمل علیه الفصل المقدم ذکره معجبین ببدائعه و متعجبین من نواصعه و سألونی عند ذلک أن أبدأ بتألیف کتاب یحتوی على مختار کلام مولانا أمیر المؤمنین فی جمیع فنونه، ومتشعبات غصونه، من خطب و کتب ومواعظ و آداب علما أن ذلک یتضمن عجائب البلاغة و غرائب الفصاحة و جواهر العربیة و ثواقب الکلم الدینیة والدنیویة ما لا یوجد مجتمعا فی کلام ولا مجموع الأطراف فی کتاب. إذ کان أمیر المؤمنین مشرع الفصاحة و موردها و منشأ البلاغة و مولدها؛[1]
تنی چند از دوستان و برادران، آنچه را در آن فصل بود، نیکو شمردند و از دیدن معانی زیبا و اسلوب بدیع و دلربا، لذت بردند و به شگفت ماندند و خواستند تا کتابی بپردازم و گزیده سخنان مولا امیرالمومنین (علیه السلام) را در آن فراهم سازم.
گفتارهایی از همه فنون، و مجموعه ای از همه گون: از آداب و پند، یا نامه، یا خطبه های کوتاه و بلند، که می دانستند چنین کتابی طراز فصاحت خواهد بود و پیرایه بلاغت. عربیت را بها فزاید، و دین و دنیا را به کار آید؛ که بلاغتی چنان نه در گفتاری فراهم آمده است و نه یک جا در کتابی؛ چرا که امیرمومنان (علیه السلام) سرچشمه فصاحت است و آبشخور بلاغت».
با توجه به گفتار سید رضی در مقدمه، طرح اولیه ساختار نهج البلاغه را می توان در محورهای زیر خلاصه کرد. او در پرتو این محورها، به گزینش سخنان آن حضرت پرداخت.
۱. تنوع موضوع در ساختار نهج البلاغه
جمله «فی جمیع فنونه؛ گفتارهایی از همه فنون» بیانگر تنوع در موضوع و محتوای ساختار نهج البلاغه است، و از این رو، در دریای مواج نهج البلاغه هرگونه دُرّی صید می شود. اخلاق، سیاست، دنیا، فقه، حقوق، مبارزه و جهاد، عرفان، توحید و… همگی از موضوعاتی است که در این کتاب با ارزش یافت می شود.
البته بررسی این موضوعات نیازمند احاطه گسترده بر ساختار نهج البلاغه و آشنایی با علوم روز است، تا در یک فرآیند علمی، سؤالات و مسائل جدید بر نهج البلاغه عرضه شود و آنگاه مبانی، ساختارها و راهکارهای آن تدوین شود.
۲. گوناگونی در ساختار نهج البلاغه
مرحوم سید رضی در جمله «مُتَشَعِّباتِ غُصونِه مِنْ خُطَبٍ و کُتبٍ و مَواعِظَ و آدابٍ؛ از همه انواع سخن او اعم از خطبه ها و نامه ها و مواعظ و آداب»، به بیان روش خود می پردازد و ما می توانیم سخنان بلند و نامه ها و همچنین پندهای کوتاه امام علی (علیه السلام) را در جایگاه مناسب خود بیابیم. وی، پس از تقسیم بندی پیش گفته، شیوه خود را به تفصیل بیان می کند و می نویسد:
«دیدم که سخنان امام علی (علیه السلام) بر محور سه مضمون است: خطبه ها و فرامین، نامه ها و پیام ها، و حکمت و اندرز. به توفیق خدا، به کار پرداختم و نخست خطبه های اعجاب انگیز، سپس نامه های دل آویز، سپس سخنان کوتاه حکمت آمیز را فراهم ساختم. برای هر یک، بابی گشودم و در هر باب، برگ هایی افزودم تا آنچه تا کنون در نظرم نیاید و در آینده به دست آید، در آن جای دهم».[2]
پای بندی او به این شیوه، چنان است که در مقدمه کار خویش توضیح می دهد که آن بخش از سخنان امام را که خارج از ساختار ترسیمی او است، در بابی مناسب آورده است.
از این رو دعاهای امام علی (علیه السلام) را در باب خطبه ها قرار داده، و پیمان نامه های حضرت را در بخش نامه ها گنجانده است. چنین توضیحی بسیار محققانه است، چرا که مجال اعتراض را از خواننده می گیرد و اگر خواننده سخنی را به لحاظ موضوعی یا مفهومی، مناسب یک باب نداند، باید دگر باره مقدمه او را بخواند. مؤلف خود در این باره می گوید:
«و بسا که در این گزینش فصل ها باشد که هماهنگ نیست، یا نیکو سخنانی که یک رنگ نیست، چه خواست من از گردآوری، معانی بلند و نکته های ارجمند بوده است، نه رعایت نظم و پیوند».[3]
از همین جمله فهمیده می شود که هرچند مرحوم رضی بسیار استادانه گفتارهای حضرت را در فصل های مختلف منظم کرده است، اما گاهی در تعارض محتوا و ساختار، محتوا را مقدم داشته است.
به دیگر سخن اگرچه برای سید رضی آرایه های ادبی کلام امام علی (علیه السلام)، بسیار ارزشمند است اما چنانچه دو عبارت از امام علی (علیه السلام) نقل شده باشد که یکی مفهومی والاتر و دیگری فصاحتی زیباتر داشته باشد، سید رضی مفهوم والاتر را برگزیده و در ساختار نهج البلاغه گزارش کرده است.
۳. فصاحت و بلاغت در ساختار نهج البلاغه
نکته دیگری که مؤلف در ساختار نهج البلاغه بدان نظر داشته، فصاحت و بلاغت سخن بوده است. فصاحت، یعنی شیوا سخن گفتن، و بلیغ کسی است که در گفتن سخن شیوا، رعایت حال شنونده را بنماید و به شرایط زمانی و مکانی توجه داشته است، و بر اساس میزان دریافت شنونده، سخن را مختصر و یا مفصل عرضه نماید و به دیگر سخن، کلام بلیغ، کلام تاثیر گذار است به گونه ای که بر جان مخاطب می نشیند.
این ادیبان هستند که از شنیدن سخن بلیغ به وجد می آیند و آن را چنان که باید می ستایند، و از همین رو است که سید رضی در موارد بسیاری، تنها به اظهار شگفتی می پردازد، و هیچ توضیحی را بیان نمی کند.
برای نمونه، سخن سید رضی که پس از حکمت ۸۸ نهج البلاغه بیان می کند «و هذا مِنْ مَحاسِنِ الاِستخراجِ وَ لَطائِفِ الاِستِنباطِ»، یعنی «و این از نیکوترین لطایف، معنی را بیرون آوردن است، و ظرایف سخن را آشکار کردن». و یا آنجا که پس از بیان شیوای حضرت علی در حکمت ۸۱ (قِیمَةُ کُلِّ امْرئٍ ما یحْسِنُهُ) می نویسد:
و این کلمه ای است که آن را بها نتوان گذارد، و حکمتی همسنگ آن نتوان یافت، و هیچ کلمه ای را همتای آن نتوان نهاد. در موارد بسیاری، افزون بر اظهار شگفتی، به شرح و یا توضیح واژه های نا آشنا می پردازد که در ادامه به مواردی از آن خواهیم پرداخت».
از مقدمه شریف رضی و نیز از مطالعه چندباره ساختار نهج البلاغه، بر می آید که محور اصلی گردآوری گفتار مولا، فصاحت و بلاغت بوده است و نیز می توان فهمید که نگرشی این گونه، در پاره ای موارد کاستی هایی را در پی داشته است.
شریف رضی که با نظر به فصاحت و بلاغت در ساختار نهج البلاغه، به گزینش چنین مجموعه ای دست زده است در پاره ای موارد، قسمتی از کلام را می آورد و قسمتی دیگر را وا می گذارد، در نتیجه، محتوای کلام از هم گسسته می شود و مفهوم صحیح سخن به خواننده منتقل نمی شود.
او در ستایش کلام مولا می گوید: «امیرالمومنین (علیه السلام)، سرچشمه و آبشخور فصاحت و منشأ و مولد بلاغت است و راز این دو، در کلام او آشکار گردیده و قواعدش را از کلام او اقتباس کرده اند. هر گوینده و سخنوری بدو اقتدا کند، و هر واعظ بلیغی در سخن خود از او یاری جوید. حضرت علی (علیه السلام) گوی سبقت از همگان در ربوده و آنان، هرچند کوشیده اند، به او نرسیده اند.
امام علی (علیه السلام)، پیش افتاده بود، و آنان واپس مانده بودند؛ زیرا در کلام امام علی (علیه السلام) جلوه ای است از کلام الهی و بویی از سخن رسول الله».[4]
ب) اعتبار و ساختار نهج البلاغه
یکی از فواید بررسی طرح و ساختار هر کتابی، شناخت میزان اعتبار آن است؛ زیرا اثر نویسنده را باید بر اساس مبنایی که برگزیده است، سنجید. از سوی دیگر در دانش سبک شناسی، اعتقاد بر این است که از مقایسه دو متن، باید بتوان ویژگی های آن دو را به صورت مستقل اعلام کرد، بنابراین، سبک رایج نگارشی در هر زمان، شیوه نویسنده در بهره گیری از منابع و نیز روش گزارش وی در ارزشیابی کتاب مؤثر خواهد بود.
اگر این روش ساماندهی شود و با تلاشی درخور، نامه ها و سخنان امام علی (علیه السلام) سبک شناسی شود و آن گاه سبک آثار سید رضی شناخته شود، بسیاری از شبهات پیرامون اعتبار نهج البلاغه، پاسخ داده خواهد شد.
برای نمونه، در اعتبار ساختار نهج البلاغه تردیدهایی وجود دارد که در کتاب های مفصل، به آن پرداخته اند و اینک مجال طرح آن نیست، اما یکی از موارد شبهه، در اعتبار مطالب نهج البلاغه به چگونگی گزارش سید رضی از سخنان امام علی (علیه السلام)، باز میگردد.
او در این اثر، روایات امام را به صورت مرسل گزاش کرده است. مرسل، یعنی رها شده، و در اصطلاح علم حدیث، به حدیثی گفته می شود که راوی آن، معصوم را درک نکرده باشد؛ خواه واسطه تا معصوم یک نفر و یا بیشتر باشد.[5]
از آنجا که سید رضی، در قرن چهارم می زیسته است، بایسته بود که نام راویان را تا امام علی (علیه السلام) ذکر کند و به یک باره نگوید: «و مِنْ کلامِه» و یا «مِنْ خُطَبِهِ)».
هرچند نمی توان کتمان کرد که ذکر سلسله راویان در احادیث این کتاب بر استحکام مطالب آن می افزود، ولی باید دانست که سید رضی در پی تدوین کتابی حدیثی و فقهی نبوده است.
او کتابی را برمی نهد که خود سخن می گوید، و هرکه در آن بدون غرض تأمل کند، بر اعتبار آن گواهی می دهد. کتاب او، راهنمای بلاغت است و در آثار ادبی، نیاوردن نام راویان، خللی به مقصود وارد نمی کند؛ زیرا سید رضی در مقام محدث رجالی، کتاب نهج البلاغه را تألیف نکرده است تا نیاوردن سند، موجب کاستی کتاب وی شود، و از دگر سو، برخی از صاحبان آثار حدیثی، به خاطر شهرت حدیث و یا اتفاق نظر عالمان بر حدیث خاصی و… احادیث را به صورت مرسل می آوردند و آوردن نام راویان را ضروری نمی دانستند.
چنین روشی، پیش از زمان تالیف نهج البلاغه، هم زمان با آن، و نیز پس از آن، مرسوم بوده است. تحف العقول حرانی، نزهة الناظر حلوانی و الاحتجاج مرحوم طبرسی، نمونه هایی از این دست هستند.
علامه طبرسی با تاکید بر این روش، در مقدمه احتجاج می گوید: «ما اسناد بیشتر اخباری را که در این کتاب نقل می کنیم، نمی آوریم؛ زیرا یا بر آنها اجماع وجود دارد و یا مضمون آنها با عقل موافق است، و یا در سیره و کتاب ها، میان مخالف و موافق، مشهور است».[6]
هرچند سید رضی دلیلی بر این کار ارائه ننموده است، اما قراین بسیاری وجود دارد که او نیز، مهم ترین متن را برگزیده است و نشان می دهد حدیثی را که آورده، ظاهرا در نزد وی معتبر بوده است.
رویکرد عمومی، توجه عالمان به کتاب نهج البلاغه، فراوانی نسخه های آن و نیز شرح های متعدد آن، همگی دلیل استوار دیگری، بر اعتبار نهج البلاغه است. کوتاه سخن آنکه، ما که به خاطر دیدن مس و مفرغ بر جای مانده از تمدن کهن خود، ذوق زده می شویم و با نگاه به یک کوزه عتیقه، دنیایی از اسرار را کشف می کنیم، آیا شایسته نیست که کمی به محتوای این کتاب بیندیشیم و آن گاه درباره اعتبار این کتاب، منصفانه داوری کنیم؟ البته برخی پژوهشگران به منبع شناسی نهج البلاغه پرداخته و سخنان امام را در کتاب های قدیمی، به صورت مسند برای ما گزارش کرده اند.[7]
در مقاله ساختار درونی نهج البلاغه با نگاهی به مقدمه سید رضی (ره) نیز به بررسی ساختار نهج البلاغه از بعد درونی آن پرداخته ایم که مطالعه آن می تواند مفید فایده باشد.
نتیجه گیری
ساختار نهج البلاغه و نحوه طراحی آن بطور دقیق در مقدمه نهج البلاغه توسط سید رضی تبیین شده است. برای درک ارزشمندی نهج البلاغه و تعیین تراز یرای قضاوت پیرامون آن لازم است به ساختار نهج البلاغه پرداخته شود؛ از این رو در این مقاله، به بررسی طراحی ساختار نهج البلاغه، تنوع موضوع، فصاحت و بلاغت و میزان اثر آن در ساختار نهج البلاغه و نیز اعتبار آن پرداختیم. این بررسی ها به ما کمک می کند تا بهتر بتوانیم به شبهات پیرامون نهج البلاغه و استناد آن به امام علی (علیه السلام) پاسخ دهیم.
پی نوشت ها
[1] صبحی صالح، نهج البلاغه، مقدمه سید رضی، ص 30.
[2] همان.
[3] همان.
[4] همان.
[5] احمد عاملی، الرعایه، ص 136.
[6] طبرسی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۴.
[7] حسینی الخطیب، مصادر نهج البلاغه و أسانیدُه، ص 120.
منابع
- طبرسى، أحمد بن على (م۶۲۰ق)، الاحتجاج على أهل اللجاج، تحقیق: إبراهیم البهادرى ومحمّد هادى به، تهران: دارالاُسوة، ۱۴۱۳ق.
- عاملى، زین الدین على بن أحمد (الشهید الثانى) (م۹۶۵ق)، الرعایة فى علم الدرایة، تحقیق: عبد الحسین بقّال، قم: منشورات مکتبة آیة اللَّه المرعشى النجفى، ۱۴۱۳ق.
- الحسینى الخطیب، عبد الزهراء، مصادر نهج البلاغة و أسانیده، بیروت: دارالأضواء.
- محمّد بن الحسین الموسوى (الشریف الرضى) (م۴۰۶ق)، نهج البلاغة، تصحیح: صبحى الصالح، قم: دارالاُسوة، ۱۳۷۳.
با اقتباس از: غلامعلی، احمد، ساختار نهج البلاغه، مجله حدیث اندیشه، دوره جدید، سال سوم، پاییز و زمستان 1387 ش، شماره 6.