جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

شریف رضی

ساختار درونی نهج البلاغه با نگاهی به مقدمه سید رضی (ره)

ساختار درونی نهج البلاغه با نگاهی به مقدمه سید رضی (ره)

ساختار درونی نهج البلاغه که دربردارنده گزیده ای از سخنان امام علی (علیه السلام) می باشد، شامل سه بخش اصلی خطبه ها، نامه ها و حکمت هاست. سید رضی (ره) با توجه به عناوین انتخابی خود در سه بخش اصلی، محتوای متناسب با آن را آورده است. از آنجا که انگیزه و هدف سید رضی (ره) از تالیف نهج البلاغه، گردآوری فصیح ترین و بلیغ ترین سخنان امام علی (علیه السلام) بوده، طبعا به همه سخنان حضرت در این مجموعه اشاره نشده است.

در مقاله نگاهی بر ویژگی ها و اعتبار ساختار نهج البلاغه درباره اعتبار و کلیت ساختار نهج البلاغه سخن به میان آوردیم و حال در این مقاله قصد داریم تا درباره ساختار درونی نهج البلاغه مطالبی را ادامه دهیم.

ساختار درونی نهج البلاغه و فصل های آن

ساختار درونی نهج البلاغه توسط سید رضی در سه فصل سامان یافت: خطبه ها، نامه ها و حکمت ها، اما در نهایت نهج البلاغه در چهار بخش تدوین می شود. بخش چهارم که کمتر از آن به عنوان فصل مستقل یاد می شود، بخش کوتاه ولی پر اهمیت غریب الحدیث است که پس از حکمت ۲۶۰ نهج البلاغه با عنوان «فصلٌ نَذکُرُ فیه شیئاً عَن اختیارِ غَریبِ کلامِهِ المحتاجِ إلی التَّفسیر» می آورد.

الف) خطبه ها

خطبه، به معنای سخنرانی کردن است ولی تعاریف دیگری نیز دارد. در توصیف آن گفته اند: کلامی که در ستایش خدا، نعت نبی و موعظه خلق باشد و یا مراد، کلام خطیب است که در ستایش خدا و موعظت باشد[1]، و معمولا به گفتاری که همراه با «بسم الله الرحمن الرحیم»، سپاس خدا و پیامبر، و نصیحت باشد و بر فراز منبر ایراد گردد، اطلاق می شود.

اگر این تعاریف را ملاک قرار دهیم، تمامی فصل اول در ساختار درونی نهج البلاغه، خطبه نخواهد بود؛ زیرا در مواردی سخنان حضرت در غیر منبر ایراد شده و در برخی نیز عناوین دعاهای حضرت قرار دارد. حتی نمی توان گفت خطبه های حضرت از دیگر سخنان او در این بخش از ساختار درونی نهج البلاغه بیشتر است، مگر آنکه بگوییم خطابه های مولا اهمیت بیشتری دارد و برای همین سید رضی، عنوان خطبه را ترجیح داده است.

به هر روی، در بخش اول از ساختار درونی نهج البلاغه، ۲۳۹ و یا ۲۴۱ سخن از حضرت گرد هم آمده است. تفاوت این شمارش نیز با توجه به تقطیعات آن در نسخ مختلف قابل توجیه است. برای نمونه، برخی عالمان، خطبه ۵۲ و ۵۳ را یک خطبه دانسته اند. در این فصل خطبه ای کوتاه مانند خطبه ۹، ۵۹، ۶۱ نیز در یک سطر وجود دارد و خطبه بلند، مانند خطبه ۱۹۲ در ۱۷ صفحه وجود دارد.

یکی از کوتاه ترین خطبه های نهج البلاغه چنین است: «لا تَقْتُلُوا الخَوارجَ بعدی، فلَیس مَنْ طَلبَ الحَقَّ فأَخْطأهُ کمَنْ طَلبَ الباطلَ فأدرَکهُ؛[2] پس از من خوارج را نکشید، چه آن که حق را طلب کند و راهِ خطا پیماید، همانند آن نیست که باطل را طلبد و بیابد [معاویه و یارانش مقصود است.]».

ب) نامه ها

بخش کتاب یا نامه های حضرت، دومین فصل در ساختار درونی نهج البلاغه است که ۷۹ نامه، سفارش، پیمان نامه و دستورالعمل های مولا را در خود جای داده است. تعداد و ترتیب نامه های نهج البلاغه در تمامی تصحیحات یکسان است. کتاب، رساله، وصیت، عهد و… از واژه هایی است که در صدر نامه ها در ساختار نهج البلاغه آمده است.

در میان نامه ها، نامه ۵۳ ـ عهد نامه مالک اشتر ـ در ۱۹ صفحه، بلندترین نامه و نامه های کوتاه، مانند نامه ۲۰، نامه 2، و نیز نامه ۷۷، که خطاب به ابن عباس است، وجود دارد. در نامه ۷۷ وقتی عبدالله بن عباس را برای گفتگو با خوارج روانه می سازد، به وی درباره چگونگی گفتگو با خوارج توضیح می دهد و می نویسد:

«لا تُخاصِمْهُمْ بِالقرآنِ فإنَّ القرآنَ حمّالٌ ذو وُجوهٍ تَقولُ وَ یقُولُونَ، وَ لکِنْ خاصِمْهُم [حَاجِجْهُمْ] ۱ بِالسُّنَّةِ فَاِنَّهُم لَنْ یجِدُوا عَنها مَحیصاً؛[3] با آنان به قرآن مناظره مکن؛ زیرا قرآن تاب معانی گوناگون دارد؛ تو چیزی [از آیه ای] می گویی و آنان چیزی [از آیه دیگر] می گویند، بلکه با ایشان به سنت مناظره کن که راه گریز نیابند».

نامه ۲۰ نهج البلاغه نیز بسیار خواندنی است. سبب نگارش این نامه، گزارشی است که از احتمال خیانت زیاد بن ابیه، فرماندار منطقه فارس، حکایت می کند. امام در نامه ای کوتاه و کوبنده، آن چنان نسبت به خیانت در بیت المال موضع گیری می کند، که زیاد بن ابیه، به ناچار تمام مالیات دریافتی را به مدینه گسیل میدارد. امام در این نامه نوشت:

»و إنّی أُقسِمُ بالله قَسَماً صادِقاً لَئِن بَلَغَنی أَنَّک خُنتَ من فَئِ المسلمین شَیئاً صَغیراً أو کبیراً لأشُدَنَّ علیک شَدَّةً تَدَعُک قلیلَ الوَفرِ ثقیلَ الظَهر ضَئیلَ الأمر. والسلام؛[4]

به خدا سوگند می خورم، سوگندی راست، که اگر به من خبر رسد که در بیت المال مسلمین به اندک یا بسیار خیانت کرده ای، چنان بر تو سخت می گیرم که کم مایه مانی و سنگین بار و حقیر و خوار شوی. والسلام».

ج) حکمت ها

کلمات قصار یا حکمت ها در ساختار درونی نهج البلاغه، حاوی پیام های کوتاه و اندرزهای ماندگار امام علی (علیه السلام) است که در ۴۸۰ حکمت گرد هم آمده اند. درباره تعداد و ترتیب حکمت ها، در میان تصحیح های موجود، اختلاف شدیدی است؛ زیرا برخی از مصححان، چندین حکمت را در یک شماره ذکر کرده اند.

برای نمونه حکمت ۲ تا حکمت ۷ نهج البلاغه در برخی نسخه ها، یک حکمت شمرده شده است که با منابع دیگر هم سازگار است.[5] البته درباره تعداد حکمت ها در ساختار نهج البلاغه، نظریه های دیگری را نیز می توان یافت، از آن جمله، ابن ابی الحدید (شارح نهج البلاغه)، بر این باور بود که سید رضی (ره)، کتاب را با ۴۳۳ حکمت پایان داد، ولی در همان روزگار زندگانی سید رضی (ره)، مشتاقان نهج البلاغه، برخی کلمات قصار امام علی (علیه السلام) را به آن افزودند و نزد سید رضی (ره) خواندند، و وی هم آن سخنان را درست دانست و اجازه داد تا به دیگر کلمات قصار در ساختار نهج البلاغه ملحق شود.[6]

البته برخی از کلمات قصار در ساختار نهج البلاغه، حدود دو صفحه را در بر می گیرد که نمی توان آنها را جمله کوتاه دانست، مانند حکمت شماره ۱۴۷ که پند زیبای امام علی (علیه السلام) به کمیل بن زیاد است.

اما حکمت های کوتاهی نیز در نهج البلاغه وجود دارد که کوتاه ترین آنها در این بخش، در دو کلمه خلاصه می شود، مانند حکمت ۴۱۸ که می فرماید: «الحِلمُ عَشِیرَةٌ: بردباری همچون قبیله است»، و یا حکمت ۱۸۷ که می فرماید: «الرّحیلُ وَشِیکٌ: کوچ کردن [از دنیا] نزدیک است».

د) غریب الحدیث

در میان حکمت های نهج البلاغه، پس از حکمت ۲۶۰، 9 سخن دشوار امام علی (علیه السلام) قرار دارد که سید رضی به شرح آنها می پردازد. چنین سخنان دشواری را غریب نامند؛ زیرا معنای آن دور از ذهن است. غریب نگاری، سبکی است که از قدیم مورد توجه واژه نگاران بوده است و غریب نگاران، واژگان دشوار احادیث را توضیح می دادند. النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، نگاشته ابن اثیر (متوفی۶۰۶ ق)، که از قدیمی ترین نوشته ها در این موضوع است، همچنان مرجع حدیث پژوهان می باشد.

در میان شیعیان طُرَیحی (متوفی ۱۰۸۵ ق) به نوشتن کتابی با همان سبک پرداخت و نام «مجمع  البحرین» بر آن نهاد. سید رضی (ره)، در سرتاسر کتاب خود و در موارد گوناگون به شرح واژه های ناآشنا پرداخته است، اما در این فصل، تنها 9 سخن را شرح کرد و افسوس آنکه این فصل بسیار کوتاه بوده و کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

چگونگی گزارش نهج البلاغه توسط سید رضی

شریف رضی افزون بر آنکه کتاب خود را در فصلهای مناسب تقسیم کرده است، در نحوه گزارش آنها نیز دقتی ویژه داشته است. روش او در سرتاسر کتاب، همگون است و در تمامی قسمت ها رعایت شده است. نحوه گزارش او در ساختار درونی نهج البلاغه چنین است:

الف) عناوین رسا در نهج البلاغه

شریف رضی در آغاز خطبه ها و نامه ها، با عناوین کوتاهی، مخاطب، موضوع سخن، زمان و… را در موارد متعددی بیان می کند. عبارت های توضیحی از قبیل: «لمّا بُویعَ بالمدینه»، چون در مدینه با او بیعت کردند (خطبه ۱۶)، و یا «فی الخوارجِ لمّا سَمِع قولَهم لا حُکمَ إلا لله، چون سخن خوارج را شنید که می گفتند:«لا حُکمَ إلاَ للهِ» (خطبه ۴۰)، و یا «إلی الحارثِ الهَمْدانی» (نامه ۶۹) که در آغاز برخی نامه ها یا خطبه ها آمده است، به این موضوع اشاره دارد. شایان گفتن است که رعایت این نکته در بیشتر نامه ها به چشم می خورد.

ب) استفاده از تقطیعات در نهج البلاغه

تقطیع و یا جداسازی، روشی است که مؤلف برای گزینش سخنان مولا برگزیده است. وی در این روش، امانت را رعایت نموده است و به خواننده می گوید که آنچه در نزد تو است، بخشی از سخنان و یا نامه های حضرت است.

استفاده از جملاتی مانند: «و مِنْ کلامٍ له» ، «و مِنْ خُطبةٍ له» ، «و مِن کتابٍ له» در آغاز خطبه، یعنی اینکه از میان سخنان امام این قسمت را آورده ام. افزون بر آن، در موارد متعددی، در میان خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار، می نویسد: «و مِنْ هذه الخُطبَة» (خطبه ۱۶) ، «وَ مِنها» (خطبه ۲۳ و ۸۳، ۲۶، ۸۵ و…، نامه ۲۴)[7] (که اشاره به خطبه دارد)، «وَ مِنهُ» (خطبه های ۱۰۲، ۱۳۷ و…. و نامه های ۲۷، ۶۲ و… ) (که اشاره به کلام دارد و ضمیر را مذکر می آورد) و «ثمَّ قال» (حکمت۹۶). این موارد نشان می دهد که سید رضی، تنها بخشی از کلام مولا را در کتاب خویش آورده است.

در برخی خطبه ها و نامه ها در نهج البلاغه، چندین تقطیع وجود دارد؛ مانند خطبه ۹۱ که در پنج قسمت است، و یا در خطبه ۱۴۵، پس از آنکه ۸ سطر از خطبه را می آورد و ویژگی های دنیا را شمارش می کند، با عبارت «مِنها»، تنها دو سطر زیر را در پایان افزوده است:

«و ما اُحدِثَت بِدعَةٌ الّا تُرِک بِها سُنَّةٌ. فاتَّقُوا البِدَع و الزَموا المَهیع. انَّ عَوازِمَ الاُمورِ اَفضَلُها و انَّ مُحدَثَاتِها شِرارُها؛[8] هیچ بدعتی را پدید نیاوردند، جز که با آن سنتی را رها کردند. از بدعتها دور مانید و راه روشن و وسیع را بپیمایید. بی تردید، برترین کارها، سنتهای کهن و استوار است و بدترین کارها، سنتهای نوین و بی پیشینه است»

این گونه مراقبت ها در نقل سخن مولا، دقت و امانتداری شریف رضی در گزارش صحیح حدیث را می نمایاند، البته ناگفته نماند که در پاره ای موارد تقطیعات وی، ساختار سخن را در هم ریخته است.

برای نمونه، در خطبه ۱۲۲ که امام در رویارویی خوارج از آنان می خواهد که دو گروه شوند، و آنان که در صفین همراه امام بودند از آنان که حضور نداشتند جدا شوند تا برای هر کدام به فراخور ایشان سخن گوید، شریف رضی این مباحث را به تفصیل می آورد و پس از این گزارش می گوید: «ثمّ کَلَّمَهُم (بِکلامٍ طَویلٍ منه»، اما نمی گوید که امام برای هر گروه چه سخنی فرمود.

ج) بیان توضیحات در ساختار نهج البلاغه

توضیحات شریف رضی را در ابتدا، اثناء و انتهای خطبه ها و… می توان یافت. زیبا آنکه، چنین توضیحاتی در ساختار نهج البلاغه بسیار بجا و متنوع است که می توان به موارد زیر تقسیم نمود:

۱. صدر نویسی

در مواردی، سید رضی در آغاز خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار توضیحی ارائه می کند که بسیار ارزشمند است، همانند توضیحاتی که در آغاز خطبه ۲۵، به سببِ صدور آن می  پردازد و اگر چنین نمی کرد، امروز معنای کلام حضرت را نمی فهمیدیم. امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه می فرمایند:

«أو لم یبایعنی بعد قتل عثمان، لا حاجة لی فی بیعته إنّها کف یهودیة. لو بایعنی بکفه لغدر بسبته، أما إن له إمرة کلعقة الکلب أنفه، وهو أبو الأکبش الأربعة وستلقى الأمة منه ومن ولده یوما أحمر؛[9]

مگر پس از کشته شدن عثمان با من بیعت نکرد؟ مرا به بیعت او نیازی نیست که بیعت شکن است و غدّار با دستی چون دست جهود، مکار اگر آشکارا با دست خود بیعت کند، رو گرداند و در نهان با ریشخند آن را بشکند. همانا وی بر مردم حکومت کند، اما کوتاه، چندان که سگ بینی خود را لیسد. او پدر چهار فرمانروا است و زودا که امت، از او و فرزندان او روزی سرخ خونین را بیند».

این تمام آن چیزی بود که در خطبه ۷۳ نهج البلاغه است، اما به راستی این جملات درباره چه کسی و در کدام واقعه است؟ پاسخ به این سؤال در تبیین سبب صدور خطبه نهفته است. حال سبب صدور این روایت را که رضی در آغاز خطبه 73 آورده است می خوانیم:

قالوا أخذ مروان بن الحکم أسیرا یوم الجمل فاستشفع الحسن والحسین إلى أمیر المؤمنین، فکلماه فیه فخلى سبیله. فقالا له یبایعک یا أمیر المؤمنین فقال؛

گویند مروان را در جنگ جمل اسیر گرفتند: وی، در پیشگاه امام علی (علیه السلام)، امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) را میانجی خود ساخت و آنان درباره او با امام سخن گفتند، و حضرت علی (علیه السلام) او را رها کرد. حَسَنَین (علیهما السلام) گفتند: امیرمؤمنان! مروان با تو بیعت کند؟ فرمود… ».

در مواردی، چنانچه سبب صدور را نیز بیان نمی کرد معنای خطبه کاملا شفاف بود، مانند خطبه ۱۷۹.

اما در مواردی سبب صدور را نمی آورد و همچنان ابهام جمله باقی می ماند، البته ممکن است سبب صدور این جملات به سید رضی نرسیده باشد. برای نمونه، امام علی (علیه السلام) در حکمت ۲۸۹ می فرماید:

«کانَ لی فیما مَضی؟ أخٌ فی اللهِ و کانَ یعظِمُهُ فی عَینی صِغَرُ الدّنیا فی عَینِه؛ در گذشته مرا برادری خدایی بود که کوچکی دنیا در دیده اش وی را در چشم من بزرگ می داشت…».

حضرت، سپس به توصیف وی می پردازد، به گونه ای که انسان مشتاق می شود آن شخص را بشناسد. درباره او گمانه های متعددی را بیان کرده اند، اما نمی توان نظر قطعی را مطرح کرد.

در صدر خطبه ها، نامه ها و حکمت ها موارد دیگری نیز وجود دارد، مانند:

آوردن سند، مانند خطبه ۲۳۴: روی الیمانی عن احمد بن قتیبة عن عبدالله بن یزید عن مالک بن دِحیة.

آوردن نام راوی، مانند خطبه ۱۸۲: روی عن نَوف البِکالی.

بیان سوال، مانند حکمت ۲۳۵: قیل له صِف لنا العاقلَ؛ او را گفتند خردمند را برای ما توصیف کن، و یا در حکمت ۲۶۶: و سألَه رَجُلٌ أَن یعَرِّفَه الإِیمانَ: و مردی از او خواست تا ایمان را برایش بشناساند.

معرفی مخاطب، مانند حکمت ۳۱۵: و قال لکاتبه عبیدالله بن رافع؛ و به نویسنده خود عبیدالله بن رافع.

بیان مصدر، مانند نامه ۵۴: ذَکره أَبوجعفر الإسکافی فی کتاب المقامات فی مناقب أَمیرالمؤمنین؛ ابوجعفر اسکافی آن را در کتاب مقامات، در مناقب امیرالمؤمنین آورده است.

بیان زمان ایراد سخنرانی و یا نگارش نامه، مانند خطبه ۱۶۸: بعدَ ما بویعَ بالخَلافَةِ؛ پس از آن که با او به خلافت بیعت کردند، و یا مانند نامه ۷۵: فی اول ما بویعَ له؛ در آغاز بیعت با مردم است.

۲. توضیحات میانی

در اثنای خطبه ها، نامه ها و حکمت ها نیز توضیحاتی وجود دارد. این توضیحات بیشتر به بیان مقصود و یا کلام راوی محدود می شود، مانند خطبه ۲۰۷ که پس از جمله «فاننی أنفس بهذین علی الموت؛ بی تردید من نسبت به از دست دادن این دو بخل می ورزم» در عبارتی توضیحی می نویسد: یعنی الحسن و الحسین، و بدین سان، مراد از« این دو» که مبهم بود، تبیین می شود.

۳. توضیحات پایانی

در پایان هر گروه از سخنان، نامه ها و کلمات قصار، توضیحات مفیدی وجود دارد. در پاره ای از آنها، مرحوم رضی به شرح حدیث می پردازد، مانند خطبه ۳، حکمت ۲۳۲، ۳۰۷ و… برای نمونه در توضیح حکمت ۲۳۲ «من یعطِ بالید القصیرةِ یعطَ بالید الطَویلَةِ» می نویسد:

«معنی آن، این است که آنچه آدمی از مال خود در راه نیکی و نیکوکاری بخشد، هر چند اندک بود، خدا پاداش آن را بزرگ و بسیار دهد، و دو دست در اینجا دو نعمت است و امام میان نعمت بنده و نعمت پروردگار، فرق گذارد؛ نعمت بنده را دست کوتاه، و نعمت خدا را دست بلند نام نهاد، چرا که نعمت های خدا، همواره از نعمت های آفریدگان فراوانتر است و افزون، چون که نعمت های خدا، اصل نعمت هاست، و هر نعمتی را بازگشت به نعمت خداست و برون آمدن آن از آنجاست».[10]

در بخش هایی از نهج البلاغه نیز غریب الحدیث را گزارش می کند، مانند خطبه ۷۰، ۱۰۳، ۱۲۴، نامه ۴۴، حکمت ۴۴۳، ۴۶۴ و… برای نمونه، در پایان خطبه ۱۰۳ می نویسد:

«اقول: الدَعق: الدَّقُّ، أی تَدُقُّ الخیولُ بحوافِرِها أَرضَهم، ونواحر أرضِهم متقابلاتها. یقال: مَنازلُ بنی فُلان تتناحر، ای تتقابل؛ می گویم: دَعق، به معنای کوفتن است، یعنی اسبان به سمها زمین های آنان را کوبند؛ و نواحر، به معنای متقابل است، چنانکه گویند: منزل های بنی فلان، متناحر، یعنی متقابل است».

و در پایان برخی از خطبه ها در نهج البلاغه، تنها به اظهار شگفتی بسنده می کند، مانند خطبه ۵۹ که می نویسد: «یعنی بالنطفة ماء النهر و هو أفصح کنایة عن الماء و إن کان کثیرا جما؛ مراد از نطفه، آب نهر است، و آن، فصیحترین کنایت از آب است، هرچند آب بسیار باشد».

ساحتار نهج البلاغه به گونه ای است که در پاره ای موارد نیز ماجراهای پس از سخنان امام (علیه السلام) را بازگو می نماید، مانند خطبه ۱۸۲ که آخرین سخنرانی امام علی (علیه السلام) است و امام علی (علیه السلام) از دوستان شهیدش یاد می کند؛ سید رضی در پایان خطبه گزارشی از نوف بکالی می نویسد، که شرایط پدید آمده پس از این سخنرانی را نشان می دهد:

«برای حسین، ده هزار سپاه، و برای قیس بن سعد، ده هزار سپاه، و برای ابو ایوب، ده هزار سپاه قرار داد، و برای دیگران هم کم وبیش، و آماده بازگشت به صفین بود؛ و جمعه نیامده بود که ابن ملجم ملعون او را ضربت زد. لشکریان بازگشتند و ما، چون گوسفندانی بودیم شبان خود را از دست داده، گرگ ها از هر سو برای آنان دهان گشاده».

توضیحات پایانی در برخی قسمت های ساختار درونی نهج البلاغه، تنها به موارد پیش گفته محدود نمی شود و ما برای اختصار تنها به یک نکته بااهمیت اشاره می کنیم. سید رضی، در مواردی با بیان اختلاف روایت، احاطه خود بر احادیث و کتاب های حدیثی را نشان می دهد و این بیانگر آن است که کتاب های بسیاری در اختیار وی بوده است. در حکمت ۴۳۴ امام علی (علیه السلام) می فرماید: «أَخبرْ تَقْلِهِ» ؛ بیازمای تا دشمن آن گردی».

حکمت نقل شده همین مقدار است، اما مرحوم رضی چنین می نویسد:

«و بعضی این جمله را از رسول خدا روایت کرده اند، و روایت ثعلب از ابن اعرابی تأیید می کند که این بیان از سخنان امیر مومنان (علیه السلام) است. در آن روایت به نقل از مامون آمده است: اگر علی نگفته بود: «أَخْبُر تَقْلِهِ»، می گفتم: «أقْلِهِ تَخْبُر».

در مواردی از محتوای نهج البلاغه، سید رضی، برخی جملات حضرت را تکرار می کند و احتمال دارد تکرار قسمتی از خطبه در کلمات قصار و یا حتی نامه ها باشد که گاهی علت آن را نیز بیان می نماید (خطبه ۲۱۷، نامه ۲۳ و…).

در پایان، یادآوری این نکته ضروری است که دقت های سید رضی، در نقل کلام امام و پایبندی وی به جداسازی کلام مولا از توضیحات تبیینی خویش، با کلماتی مانند «اقول»، خود بهترین گواه در برابر کسانی است که نهج البلاغه را ساخته سید رضی می دانند. او، حتی برای بیان مراد امام از واژگانی مانند «یعنی» بهره می گیرد تا از هرگونه شائبه دست اندازی به سخنان معصوم برکنار باشد.

امیدواریم بیش از آنکه به بررسی ساختار درونی نهج البلاغه بپردازیم، مفاهیم ارزشمند این کتاب، که با وسواسی ستودنی به دست ما رسیده است، در نهاد ما جای گیرد.

نتیجه گیری

ساختار درونی نهج البلاغه شامل بخش خطبه ها، نامه ها، حکمت ها و بخش کوتاه کلمات غریب است که در نسخه های مختلف، تعداد محتوای ذیل این عناوین متفاوت می باشد. ساختار درونی نهج البلاغه به گونه ای است که مولف با استفاده از عناوین رسا و تقطیعات، در کنار صدر نویسی، میانه نویسی و توضیحات پایانی سعی کرده اند تا شبهات احتمالی را برای مخاطبین خود برطرف نمایند.

پی نوشت ها

[1] لغت نامه دهخدا، ج ۶، ص ۸۶۶۲.

[2] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه ۶۱.

[3] همان، نامه 77.

[4] همان، نامه 20.

[5] نهج البلاغه، ترجمه دکتر سید محمد مهدی جعفری؛ ایشان نهج البلاغه نسخه ابن شدقم را ملاک قرار داده اند.

[6] سید جعفر شهیدی، نهج البلاغه، ص ۵۷۱.

[7] به اعتبار «وصیة» از «منها» استفاده شده است.

[8] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 145.

[9] همان، خطبه 73.

[10] همان، حکمت ۲۳۲.

منابع

  1. نهج البلاغه گزيده سخنان و نامه ها و حکمت هاى امير المؤمنين امام على(، شريف رضى (م406ق)، ترجمه: سيد محمد مهدى جعفرى، تهران: ذکر، 1384.
  2. نهج البلاغة، محمّد بن الحسين الموسوى (م406ق)، تصحيح: صبحى الصالح، قم: دارالاُسوة، 1373.
  3.  لغت نامه، على اکبر دهخدا و ديگران، تهران: دانشگاه تهران، 1372.
  4.  نهج البلاغة، محمّد بن الحسين الموسوى (الشريف الرضى) (م406ق)، ترجمه: سيد جعفر شهيدى، تهران: علمى و فرهنگى، 1378.

با اقتباس از: غلامعلی، احمد، ساختار نهج البلاغه، مجله حدیث اندیشه، دوره جدید، سال سوم، پاییز و زمستان 1387 ش، شماره 6.

ساختار درونی نهج البلاغه با نگاهی به مقدمه سید رضی (ره)

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :