جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

سیاست و حکومت

زیاد بن ابیه کارگزار امام علی (علیه السلام) در فارس

زیاد بن ابیه کارگزار امام علی (علیه السلام) در فارس

زیاد بن ابیه، از خطیبان و سیاستمدارانی است که به هوش سرشار و نیرنگ در میدان سیاست شهره است.[1] او را به همراه سه تن دیگر؛ یعنی «معاویه بن ابی سفیان»، «عمرو بن عاص» و «مغیره بن شعبه» از چهار مرد زیرک عرب شمرده اند.

نسب و تبار نامشخص زیاد بن ابیه

زیاد بن ابیه که کنیه ی او «ابوالمغیره»[2] است، گاهی به نام «زیاد بن عبید ثقفی» و گاهی به علت نامعلوم بودن پدرش، «زیاد بن ابیه» یا به اسم مادرش «زیاد بن سمیه» نامیده می‏ شود. مادرش سمیه، کنیز «حارث بن کلده، طبیب ثقفی» بود. سمیه پس از آن که دو فرزند به نام های «ابوبکره نفیع» و «نافع» آورد، حارث بدون آن که اقرار به هم خوابی خود با سمیه کرده باشد، او را به غلام رومی خود «عبید» تزویج کرد و زیاد به دنیا آمد.[3]

سمیه از زنان بدکاره صاحب پرچم در طائف بود که بخشی از مزد خود را به اربابش می داد و در جایی می نشست که زنان بدکاره طائف می نشستند.[4]

بعضی می گویند که ابوسفیان در زمان جاهلیت، روزی از «ابومریم السلولی» شراب فروش، زنی خواست و او سمیه را برای او آورد و زیاد از این هم خوابی به دنیا آمد[5]، به همین دلیل او را به ابوسفیان منتسب می کنند. البته در زمان معاویه، او با ترتیت دادن مجلسی، زیاد را به ابوسفیان الحاق کرد که شرح آن در بخش های آتی خواهد آمد.

گفته می شود که زیاد و مختار بن ابی عبیده هر دو در سال اول هجرت به دنیا آمدند.[6] به نظر می رسد نسب او به عبید ثقفی صحیح تر باشد، زیرا مهدی عباسی همانند پدرش منصور، نسب آل زیاد بن ابیه را به عبید ثقفی بر می گرداند.[7] از طرفی امام حسین (علیه السلام) ضمن اعتراض به سیاست های ضد دینی معاویه، از این که زیاد را به ابوسفیان نسبت می داد، در حالی که او در خانه ی عبید به دنیا آمده بود، از وی انتقاد نمود.[8]

زیاد بن ابیه در دوران خلفا

وی در زمان عمر، نویسنده مغیره بن شعبه در کوفه بود،[9] سپس در دوره ی عثمان، نویسنده ابو موسی اشعری در بصره شد[10] و بار دیگر در همان زمان، نویسنده ابن عامر در بصره شد[11] و در دوره ای نیز نویسنده ابن عباس و علی بن ابی طالب (علیه السلام) بود و در نهایت پس از صلح امام حسن (علیه السلام)، به معاویه پیوست و سرانجام در سال 53 هجری درگذشت.[12]

عمر، او را به هنگام خلافتش برای ساماندهی برخی از ناهنجاری ها به یمن گسیل داشت[13] و زمانی نیز برای اخذ زکات بصره و برخی نواحی ان، وی را به آنجا اعزام کرد.[14]

از ابن عباس روایت شده است که عمر بن خطاب، زیاد بن ابیه را برای اصلاح امور به یمن فرستاد؛ زیاد به طرف یمن رفت و اوضاع و احوال آنجا را سامان داد؛ بعد از این که مراجعت کرد، خطبه ‏ای خواند و جریان کار را شرح داد. خطبه‏ اش بسیار بلیغ بود، به طوری که همگان را تحت تاثیر قرار داد.

عمرو بن عاص که در مجلس حاضر بود گفت: «به خداوند سوگند اگر این جوان قریشی بود، عرب را هدایت می‏ کرد. ابوسفیان بن حرب گفت: به خداوند سوگند من می ‏دانم چه کسی او را در رحم مادرش گذاشته است. امیرالمومنین علی (علیه السلام) گفت: آن شخص کیست؟ ابوسفیان گفت: من او را در رحم مادرش نهاده ‏ام.

علی (علیه السلام) فرمود: آرام بگیر ای ابوسفیان! این چه سخنی است می‏ گویی؟ اگر عمر این سخن را بشنود، او را به تو می بندد».[15]

هنگامی که مغیره بن شعبه از سوی عمر بن خطاب فرماندار بصره شد، زیاد را با خود به بصره برد و دبیر خویش کرد. زیاد در آنجا نیز متصدی امور صدقات بود.[16] در مدت زمانی که زیاد به عنوان نویسنده ی مغیره فعالیت می کرد، اتفاقی افتاد که باعث عزل مغیره از حکومت بصره شد.

روزی زیاد بن ابیه و برادرش ابوبکره به همراه چند تن دیگر، مغیره را در حال زنا با ام جمیل یافتند. وقتی آن ها می خواستند در این باره به عمر خلیفه ی دوم شهادت دهند، زیاد حاضر نشد شهادت بدهد و در نتیجه همراهان وی به جرم تهمت زدن شلاق خوردند. به همین خاطر عمر، مغیره را عزل و به جای وی ابوموسی اشعری را حاکم آن منطقه نمود.[17]

زیاد بن ابیه در دوران حکومت امام علی (علیه السلام)

زمانی که امیرالمومنین علی (علیه السلام)، در سال 38 هجری ابن عباس را امیر بصره کرد، زیاد بن ابیه را نیز بر خراج و بیت المال بصره گماشت و به ابن عباس فرمود: به مشورت وی کار کند.[18]

همچنین، کتاب تاریخ دمشق به نقل از شعبی می نویسد: «علی (علیه السلام) پس از واقعه جمل، پنجاه شب در بصره ماند، سپس به کوفه روی آورد و عبدالله بن عباس را به جای خود در بصره نهاد و ابن عباس در بصره بود تا آن که به صفین رفت. ابن عباس، ابواسود دوئلی را بر نماز بصره، و زیاد را بر امور اداری، مالیات و بیت المال بصره گمارد. زیاد پیش تر هم کاتب ابن عباس بود و تا زمان بازگشت ابن عباس، هنوز آن دو بر مسئولیت خود باقی بودند».[19]

انتصاب زیاد بن ابیه به عنوان کارگزار فارس

در سال 39 هجری، ابن الحضرمی در بصره کشته شد و مردم در مورد امیرالمومنین علی (علیه السلام) با یکدیگر به اختلاف و کشمکش افتادند.[20] مردم بعضی از مناطق ایران، با دیدن این اختلافات و سوءاستفاده از اوضاع آشفته، در کاستن از مقدار خراج خود طمع کردند. از جمله مردم فارس که عامل امیرالمومنین علی (علیه السلام)، سهل بن حنیف را بیرون کردند.

امیرالمومنین علی (علیه السلام) در این که چه کسی را به فارس بفرستد با اصحاب و برخی صاحب نظران مشورت کرد. ابن عباس، زیاد بن ابیه را پیشنهاد داد و جاریه بن قدامه نیز او را تایید کرد؛ پس حضرت به ابن عباس فرمان داد تا او را با سپاهی عظیم به فارس روانه کند و حکومت فارس را به او دهد.

زیاد بن ابیه نزد یک یک روسا و دهقان های فارس رفت و آن ها را به اطاعت و تسلیم دعوت کرده و از عواقب عصیانشان بر حذر می داشت و با حیله، یکی را بر دیگری می گماشت و آن ها را درگیر جنگ داخلی می کرد تا آنکه کرمان و فارس را با همین حیله یکپارچه و آرام کرد.[21]

زمانی که زیاد بن ابیه به فارس وارد شد، گروهی را از میان برداشت. برخی گریختند و برخی ماندند و سراسر فارس بدون جنگ به تصرف او درآمد. سپس از فارس به کرمان تاخت و سراسر کرمان را فتح کرد و به اصطخر بازگشت و در قلعه ‏ای که به قلعه زیاد موسوم بود، سکونت گزید.[22]

نقل دیگری از حکم عمارت فارس

تاریخ طبری به نقل از شعبی می نویسد: چون مردم کوهستان (فارس) شوریدند و مالیات دهندگان از پرداخت مالیات سر برتافتند و سهل بن حنیف، کارگزار علی (علیه السلام) بر فارس را بیرون کردند، ابن عباس به علی (علیه السلام) گفت: من فارس را برایت آرام می کنم. پس ابن عباس به بصره آمد و  زیاد را با گروهی انبوه به سوی فارس فرستاد. آنان فارسیان را شکست دادند و مالیات را گرفتند.[23]

در مدت زمانی که زیاد حاکم فارس بود، یک بار معاویه نامه ای تهدیدآمیز به او نوشت و به کنایه گفت که: «او فرزند ابوسفیان است». زیاد هم به مردم گفت: «شگفتا از معاویه که مرا تهدید می ‏کند و حال آن که پسر عموی رسول خدا و مهاجرین و انصار میان من و او حایل می باشند».

چون امام علی (علیه السلام) این خبر شنید، برای او نوشت که: «من تو را حکومت داده ام و می بینم که شایسته ی آن هستی. از زبان ابوسفیان سخنی بیرون آمد که جز آرزوی باطل و دروغ بستن بر خود هیچ نبود و این سخن نه موجب میراث می ‏شود نه نسب؛ معاویه را رسم بر این است که انسان را از هر سو مورد حمله قرار می ‏دهد. پس حذر کن و حذر کن و السلام».[24]

برای مطالعه بیشتر پیرامون دوران کارگزاری زیاد بن ابیه، مقاله نامه های امام علی (علیه السلام) به زیاد بن ابیه را مطالعه بفرمایید.

نتیجه گیری

زیاد بن ابیه که یکی از افراد زیرک و کارگزاران تاثیرگذار در دوران خلفا به شمار می رفت، به دلیل نامعلوم بودن حسب و نسب خود درگیری های مختلفی با معاویه و ابوسفیان داشت. او مدت ها نویسنده مغیره بن شعبه و ابن عباس و دیگر کارگزاران کوفه و بصره بود و سپس به دلیل ویژگی های مدیریتی و زیرکی و سیاستی که داشت، امیرالمومنین علی (علیه السلام) او را به کارگزاری فارس منصوب کرد.

او در زمان حکومت بر فارس، نامه های مختلفی از حضرت علی (علیه السلام) در باب آداب حکومتداری و کارگزاری دریافت کرده است. همچنین او در زمان زمامداری فارس با معاویه برخوردهایی داشت که در نهایت به ملحق شدن او به معاویه پس از شهادت امام علی (علیه السلام) منجر شد.

پی نوشت ها

[1] ابن اثیر، الکامل، ج3، ص443.

[2] ابن حجر عسقلانى، الاصابه، ج 2، ص 527.

[3] الدينورى، الاخبار الطوال، ص219.

[4] مسعودی، مروج الذهب، ج 3، ص 7.

[5] ابن اثیر، الکامل، بیروت، ج 3، ص 443.

[6] همان، ج 2، ص 1117.

[7] ابن طقطقی، تاریخ الفخری، ص 178.

[8] بلاذری، الانساب، ص 121.

[9] ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج 2، ص 571.

[10] همان، ج 3، ص 9.

[11] مقدسی، البدء و التاریخ، ج 6، ص 2.

[12] مقدسی، همان.

[13] ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج 2، ص 101.

[14] همان، ص 100.

[15] ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج 9، ص 3.

[16] ثقفی کوفی، الغارات، ص 419.

[17] ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج 2، ص 549.

[18] همان، ص 620.

[19] ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج 19، ص 170.

[20] طبری، تاریخ طبری، ج5، ص 110 تا 112.

[21] ابن اثیر، الکامل، ج 4، ص 207.

[22] ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج 2، ص 644.

[23] تاریخ طبری، ج 5، ص 137.

[24] ثقفی کوفی، الغارات ج 2، ص 925.

منبع

با اقتباس از: تاج الدین، علی محمد، زیاد بن ابیه تا حکومت معاویه، دانشنامه پژوهه.

زیاد بن ابیه کارگزار امام علی (علیه السلام) در فارس

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :