علما و بزرگان دین هر چه بدست آورده اند، بیش از همه چیز مدیون مراقبه و مواظبت از نفس خویش هستند. مراقبه نفس، عبارت است از مراقبت از نفس خویش و عدم تمایل به سمت غیر خدا در تمام طول شبانهروز. در این مقاله، با توجه به خطبه 176 نهج البلاغه، نکات اخلاقی مهمی را از زبان امام علی (ع) بیان نموده و در پرتو آن ها، به تبیین راه اصلی و مستقیم سعادت و هدف عالی انسانی که اساس و معیار کارهای نیک هست می پردازیم.
میانه روی، همان راه مستقیم است
امیر مؤمنان على (ع) در خطبه ١٧٦ پس از توصیف قرآن می فرماید: «هر کجا کار نیکی بود، به آن کمک کنید و هر جا کار بدی دیدید، از آن دوری گزینید». آنگاه به ذکر سخنی از پیامبر (ص) می پردازد که فرمود: «يَابْنَ آدَمَ اعْمَلِ الْخَيْرَ وَدَعِ الشَّرَّ فَإِذَا أَنْتَ جَوَادٌ قَاصِدٌ»؛ ای فرزند آدم، کارهای نیک را انجام ده و کار بد را کنار بگذار، در این صورت فردی میانه رو (یعنی در جاده مستقیم الهی که در آن افراط و تفریط نیست) خواهی بود.
حضرت علی (ع) در همین خطبه، سخن را به اینجا کشانده که پیامبر فرمود: «طوبی لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النَّاسِ»؛ خوشا به حال کسی که اشتغال به عیب خود، او را از ذکر عیب دیگران باز دارد.
امام على (ع) در ادامه سخن خود در همین خطبه، باز یکی از سخنان پیامبر (ص) را ذکر کرده که خوشا به سعادت کسی که: «بَكَى عَلى خَطِيئهِ»؛ «برخطاهایش بگرید».[1]
معیار کارهای نیک
در جهان کارهای نیک و کارهای زشت فراوان است و از دیدگاه اسلام، معیار در کارهای نیک آن است که انسان را به تکامل معنوی و خداپسندانه برساند و به عکس، کارهای بد انسان را به چاه مذلت و هلاکت و گمراهی می کشاند و از تکامل و خدا دور می سازد.
به عنوان مثال: شخص بیماری، در برابر دو رقم دوا قرار گرفته است، یکی بر بیماریش می افزاید تا او را می کشد و دیگری به او بهبود می بخشد و سلامتی او را به او باز می گرداند. به اولی، داروی بد و به دومی، داروی نیک گفته می شود. انسان در برابر کارهای نیک و بد نیز همین گونه است. از یک سو کارهای نیک به او چشمک می زند و از سوی دیگر، کارهای بد، تا او کدام را بپسندد و بکار برد.
اگر زمانى جامعه اسلامى را از جهات مختلف بيمار ببينيم، نه به دليل کوتاهى طبيب است و نه به علت بى اثر بودن نسخه اوست، بلکه علت واقعى، به کار نبستن اين نسخه شفابخش الهى، همان قرآن، است.
امام علی (ع) در ادامه این بخش از خطبه 176، گويا در پاسخ ايراد کسى که مى گويد: اگر گروهى راه حق را فراموش کردند يا خود را به فراموشى زدند، به جهت اين بوده است که راه حق شناخته نيست و چنان با طرق باطل آميخته شده که تشخص آن، آسان به نظر نمى رسد، مى فرمايد:
«راه روشن است هرگاه کار نيکى را مشاهده کرديد به آن کمک کنيد و هر زمان کار شرّى را ديديد، از آن بگذريد. زيرا رسول خدا (ص) مى فرمود: اى فرزند آدم، کار نيک انجام ده و بدى را رها کن که اگر چنين کنى در جاده مستقيم و ميانه (دور از افراط و تفريط) گام بر خواهى داشت».
اين سخن اشاره اى به حسن و قبح عقلى نيز دارد که انسان خير و شر را تا حد زيادى با عقل و فکر خود درک مى کند و اگر به آن عمل کند بخش مهمى از راه راست و جاده مستقيم را پيموده است.
اگر به راستی می خواهد راه وسط، راه اصلی و مستقیم را بپیماید و همچون سواره ای باشد که سوار بر اسب چابک و تیزهوش است و راه را می شناسد و همان را گرفته و به مقصد می رسد، باید کارهای نیک را برگزیند، وگرنه راه او جز به گرفتاری و عذاب و گمراهی منتهی نخواهد شد.
وای بر هر عیب جوی!
عیب جویی از مسلمین از گناهان کبیره است که در اسلام مؤكداً از آن نهی شده است و در قرآن در سوره همزه می خوانیم: «وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ»؛[2] وای بر هر عیبجوی مسخرهکنندهای!
خواه در حضور، عیب جویی کند یا در غیاب، با زبان عیب جویی کند یا با اشاره. تفاوت همزه ولمزه همان حضور و غیاب یا زبانی و اشاره است. [3]
عیب جویی موجب رواج گناه، بی اعتمادی، نزاع، کینه و دشمنی، فتنه و فسادهای دیگر خواهد شد. از این رو پیامبر (ص) می فرماید: «خوشا به سعادت کسی که توجه به عیب خود، او را از عیب دیگران منصرف نماید» و این از دستورات عالی اخلاقی اسلام است که اگر رعایت نشود، ضربه شدیدی به اخلاق فرد و اجتماع وارد می گردد که جبران آسیب آن مشکل است و گاه آن چنان زیاد است که جبران پذیر نیست و برای آن جز عذاب سخت دوزخ، جبرانی نمی توان یافت.
هر انسانى، جز اولياء الله و معصومين (ع)، عيب يا عيوبى دارد. هر گاه به عيب جويى ديگران پردازد، از خود و اصلاح خويشتن غافل مى شود و هرگز از نظر تهذيب اخلاق و سير الى الله به جايى نمى رسد. اما اگر گاهى در گوشه خانه بنشيند و در خويشتن فرو رود و عيوب خود را يک به يک بررسى کند و با آب زلال اطاعت پروردگار و قطره هاى اشکى که بر اثر ندامت نسبت به خطاهايش جارى مى کند، قلبش را شستشو دهد، هم در اصلاح خويشتن توفيق مى يابد و هم مردم از دست او در امان مى مانند.
چشم گریان، چشمه فیض خدا
گریه از خوف خدا، در حالی که انسان از گناهانش یاد کند و بگرید، که در حقیقت نشانۀ پشیمانی عمیق او از گناه و علامت توبه است، از بهترین اعمال بندگان الهی است و حکایت از نهایت تواضع و فروتنی بنده در برابر عظمت خداوند می کند. طبق بعضی از روایات آنقدر گریه برای گناهان از خوف خدا ارزش دارد که هیچ چیز به ارزش آن نمی رسد و پیامبر (ص) فرمود: «از نشانه های بدبختی، خشک چشمی است» و مطابق بعضی از روایات، یک قطره از اشک چشم، دریایی از آتش جهنم را خاموش می نماید.[4]
پیامبران و امامان (ع) همواره گریۀ خوف داشتند، تا آنجا که گاهی امام علی (ع) نیمه های شب در نخلستان ها آنقدر گریه می کرد تا بی حال به زمین می افتاد و همچنین پیامبرانی مثل آدم و ابراهيم و نوح و يحيى و … که همواره از خوف خدا می گریستند.
گریه امام سجاد (ع) توام با دعاهایش معروف است و ابوذر غفاری آنقدر از خوف خدا گریه کرد که چشمش آسیب دید.[5]
به هر حال «چشم گریان، چشمه فیض خدا است»، باید بنده مؤمن گاه و بیگاه، با نهایت تواضع و توجه خالص گریه کند و با آب گریه، گناهان خود را بشوید.
خوشا به حال آنان که مشغول اصلاح خویشند
هدف حضرت علی (ع)، توجه دادن انسان ها به عمل صالح و کارهای نیک و دوری از کارهای زشت است، تا آن ها در پرتو این روش، به سعادت برسند و راه اصلی و مستقیم را بجویند و بپیمایند و به هدف عالی انسانی نائل شوند و هدف قرآن نیز همین است.
یادآوری و توجه به یکی از اصول اخلاق اسلامی، یعنی پوشاندن عیب دیگران است، تا در پرتو آن، صفا و صمیمیت و اتحاد بین انسان ها، حکومت کند و تا انسان خودش عیب دارد، متوجه عیب خود باشد و به اصلاح آن بپردازد و به راستی اگر هر فرد مسلمانی چنین بیندیشد، فرد فرد جامعه اصلاح شده و همگان از عیوب و زشتی ها نجات می یابند.
البته معنی این سخن آن نیست که اگر کسی عیب نداشت، عیب جویی از دیگران برای او روا باشد، چرا که اولاً همه در پیشگاه خدا، گنهکاریم و تازه اگر پاک صد درصد باشیم، به اصلاح دیگران می پردازیم و با عیب جویی، نه تنها کمک به اصلاح نمی شود، بلکه بر فساد جامعه افزوده می گردد.
ضمناً ناگفته نماند که در بعضی از موارد عیب جویی جایز، بلکه واجب است. مانند عیب جویی و افشاگری از ستمگران و طاغوت ها، به خاطر این که این نوع عیب جویی در راه اصلاح جامعه و نجات مظلومان و ستمديدگان بکار می رود.
توجه دادن انسان ها به گناه خود، توجهی عمیق است که آن چنان انسان را متأثر نماید که سرشک از دیده جاری کند و ناله و فریاد گریه سردهد و از خدا عذرخواهی نماید، تا هم گناهان سابقش بخشیده گردد و هم در آینده دیگر گناه نکند. یکی از نمونه های آن در تاریخ اسلام، گریه و ناله یک گنهکار بسیار دور از خدا بنام «بهلول نباش» (کفن دزد) است که با گریه ها و ناله های پشیمانیش، خداوند او را بخشید و پس از چهل شبانه روز گریه و اشک، آیه ای نازل شد و اعلام قبولی توبه اش نمود.[6]
نتیجه گیری
خوشا به حال آن کس که به حساب خود برسد، پيش از آن كه به حسابش برسند و تا فرصت دارد با استغفار و اصلاح عملش را پاک می نماید. بدیهی است که پیگیری و استقامت در این راه شرط موفقیت است. کارهای نیک و عمل صالح و دوری از کار زشت، از جمله رذایل اخلاقی مانند عیب جویی و … راه مستقیم به سوی کمال انسانی است.
پی نوشت ها
[1] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 176.
[2] . سوره همزه، آیه 1.
[3] . طباطبایی، المیزان، ج20، ص504.
[4] . قمی، سفینه البحار، ج1، ص94.
[5] . قمی، سفینه البحار، ج1، ص94.
[6] . قمی، سفینه البحار، ج1، ص98.
منابع
- قرآن کریم.
- شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق: صبحی صالح، قم، دار الهجرة، 1414ق.
- طباطبایی، محمد حسین، الميزان في تفسير القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1393ق.
- قمی، شیخ عباس، سفينة البحار و مدينة الحکم و الآثار، مشهد، آستان قدس رضوی. بنياد پژوهشهای اسلامى، 1430ق.
منبع مقاله | با اقتباس از:
- محمدی اشتهاردی، محمد، گفتار پیامبر (ص) در نهج البلاغه، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1364.
- مکارم شیرازی، ناصر، پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1375، ج6، ص: 595-592، 601-605.