رحم و مهربانی ما انسان ها از یک سو و خشم و غضبمان از سوی دیگر حقیقتی کاملاً قابل درک است. به این شکل که گاهی انسان در اثر چیزی از حالت عادی به حالتی دیگر تغییر وضع می دهد که آن حالت یا دل رحمی و رقت قلب نسبت به کسی یا چیزی است و یا برافروختگی همراه با احساس فشار و سنگینی از درون. هر دو صفت رحمت خداوندی و غضب الهی به طور فراوان در قرآن کریم نیز آمده است، مانند:
«إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِين»؛[1] یقیناً رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.
«وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا»؛[2] و خدا بر ايشان خشم نموده و لعنتشان کرده و جهنم را براى آنان آماده گردانيده و [چه] بد سرانجامى است.
اما آیا رحمت و خشم خداوند همانند انسان است؟ و خداوند از حالتی به حالت دیگر تغییر می کند؟ و یا این که تفاوت هایی وجود دارد؟ همچنین علل شکل گیری این دو ویژگی در خصوص خداوند چیست؟ در ادامه این موضوع را بررسی می نماییم.
معنی رحمت و غضب الهی
از نظر فلسفی در زمینه خشم الهی بحث های گسترده ای وجود دارد، اما قدر مسلم این است که نمی توان گفت خداوند همچون آدمیان خشم می گیرد؛ یعنی خشمی عاطفی و ناشی از تغییر حالت. البته وقتی خداوند نسبت به کسی یا قومی خشم گرفت آثاری در آن شخص یا آن قوم ظاهر می شود که شبیه به آثاری است که از خشم انسانی نتیجه می شود و به این دلیل است که آن حالت را نیز خشم می نامند.
رحمت الهی نیز معنایش همانند خشم است. یعنی صرفاً در آثار شبیه انسان است.
رحمت و غضب الهی عامل بقا و نابودی فرد و جامعه
گاهی رحمت و لطف خداوندی شامل حال فرد یا جامعه ای می شود و آن فرد یا جامعه را بلند مرتبه می کند و از بدبختی ها و محرومیت ها به سوی سعادت و برخورداری از نعمت می برد.
در مقابل گاهی هم غضب و نقمت الهی سراغ فرد یا جامعه ای می رود و باعث شکست و خذلان آنان می گردد.
رحمت و غضب الهی دو نیروی مهم عمل کننده در تاریخ بشر است که باید به آن توجه کرد و به عنوان یک حقیقت با آنها روبه رو شد.
وقتی رحمت الهی جامعه ای را زیر چتر خود قرار داد، آن جامعه قابلیت بقا پیدا می کند و هر لحظه به سوی ترقی و تکامل گام بر می دارد و در مقابله با دشمنان خود پیروز می شود.
در صورت لزوم، خداوند نیروی غیبی به کمک آنها می فرستد به طوری که در جنگ بدر، فرشتگان به کمک مسلمانان شتافتند و آنها را یاری کردند.
در مقابل اگر غضب خداوند جامعه ای را در بر گرفت آن جامعه محکوم به نابودی است؛ اگر چه به ظاهر نیرومند باشد و همه مظاهر قدرت مانند ثروت، نیرو، علم و جمعیت را هم داشته باشد، مانند فرعون و فرعونیان که در اوج قدرت به نابودی کشیده شدند.
تذکر رحمت خدا به همراه عذاب او
امام علی (ع) مسئله تعادل خوف و رجا را به صورت جديدى مطرح مى کند و مى فرمايد: « الْفَقِيهُ کلُّ الْفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ، وَلَمْ يُؤْيِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ، وَلَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَکرِ اللَّهِ»[3] فقيه و بصير در دين در حدّ کمال کسى است که مردم را از رحمت الهى نوميد نکند و از لطف او مأيوس نسازد و از مجازات هاى او ايمن ننمايد.
هميشه براى رسيدن به مقصد بايد از دو نيرو استفاده کرد: نيروى محرک و نيروى باز دارنده؛ به کمک نيروى محرک، حرکت آغاز مى شود و هرچه قوى تر باشد سرعت بيشترى به خود مى گيرد؛ اما نيروى باز دارنده براى حفظ تعادل و پيشگيرى از خطرات مخصوصاً در مسيرهاى پرخطر ضرورت دارد.
انسان براى کمال و قرب الى اللَّه آفريده شده و انگيزه هاى لازم در درون و بيرون وجودش به وسيله انبيا و اوليا و تعليمان آسمانى آماده شده است. از سوى ديگر هواى نفس و وسوسه هاى شيطانى او را پيوسته به خود مشغول مى دارد تا از مسير منحرف گردد يا در پرتگاه سقوط کند. نيروى بازدارنده براى يپشگيرى از اين خطرات است. همه پيامبران بشير و نذير بودند و همه کسانى که خط آنها را ادامه مى دهند نيز از اين دو امر برخوردارند.[4]
اين همان مسئله خوف و رجا است که به عنوان دو بال براى پرواز در آسمان سعادت و قرب الى اللَّه معرفى شده و حتى در روايات تصريح شده است که هيچ يک از اين دو نبايد بر ديگرى فزونى يابد، زيرا اگر خوف، فزونى يابد انسان به سوى يأس کشيده مى شود و آدم مأيوس گرفتار انواع گناهان خواهد شد، زيرا فکر مى کند کار از کار گذشته و پرهيز از گناه و انجام طاعات نتيجه اى ندارد. به عکس، اگر اميد او فزونى يابد نسبت به ارتکاب گناهان بى تفاوت مى گردد.
در روايتى از پيغمبر اکرم (ص) مى خوانيم: «لَوْ تَعْلَمُونَ قَدْرَ رَحْمَةَ اللَّهِ لاتَکلْتُمْ عَلَيْها وَما عَمِلْتُمْ إلّا قَليلًا وَلَوْ تَعْلَمُونَ قَدْرَ غَضَبِ اللَّهِ لِظَنَنْتُمْ بِأنْ لا تَنْجُوا»؛[5]
اگر اندازه رحمت الهى را مى دانستيد چنان بر آن تکيه مى کرديد که هيچ عمل خوبى جز به مقدار کم انجام نمى داديد و اگر اندازه غضب الهى را مى دانستيد گمان مى کرديد که هرگز راه نجاتى براى شما نيست.
در حديث ديگرى از امام صادق (ع) مى خوانيم که مى فرمود: پدرم مى گفت: «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَفِي قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِيفَةٍ وَنُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا وَلَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا»؛[6]
هيچ بنده مؤمنى نيست مگر اين که در قلب او دو نور است: نور خوف و نور رجا؛ اگر اين را وزن کنند چيزى فزون بر آن ندارد و اگر آن را وزن کنند چيزى فزون بر اين ندارد.
در حديث ديگرى که در غرر الحکم از امام اميرالمؤمنين (ع) نقل شده است مى خوانيم: «خَفْ رَبَّک خَوْفاً يَشْغَلُک عَنْ رَجَائِهِ وَارْجُهْ رَجَاءَ مَنْ لَايَأْمَنُ خَوْفَهُ»؛[7] چنان از پروردگارت خائف باش که تو را از رجا باز دارد و چنان به او اميدوار باش که تو را از خوف باز ندارد.
علل خشم الهی
در اینجا این سؤال پیش می آید که رحمت و غضب الهی چگونه به سراغ جمعیتی می رود؟ آیا این امر به طور تصادفی انجام می گیرد و هیچ گونه ضابطه ای ندارد یا شمول رحمت و غضب الهی برای خود قوانین و ضوابطی دارد؟
بدون شک مورد دوم درست است و رحمت و غضب الهی، بی دلیل شامل حال کسی نمی شود. این معیارها چیست و چگونه حاصل می شود؟ این معیارها همان سنت الهی است که حاکم بر تاریخ است. در اینجا همین قدر می گوییم که رحمت و غضب خداوند برای خود قوانینی دارد و جامعه ها با عملکرد خود زمینه آنها را فراهم می کنند.[8]
در ذیل جملاتی از نهج البلاغه خواهد آمد که در ضمن آن امام (ع) درباره شمول رحمت و غضب الهی سخن گفته است:
«هو الذی اشتدت نقمته علی اعدائه فی سعه رحمته واستعت رحمته لاولیائه فی شده نقمته قاهر من عازه و مدمر من شاقه و مذل من ناواه غالب من عاداه»؛[9]
خداوند کسی است که با وجود وسعت رحمتش، کیفر او بر دشمنانش سخت و سنگین است و با وجود شدت غضبش، رحمت او دوستانش را فراگرفته است هر کس که در کارهای او دخالت کند مغلوب می شود هر کس با او نزاع کند نابود می شود و کسی که با او مخالفت کند ذلیل می گردد و هر کس با او دشمنی کند شکست می خورد.
«و ان ینصر الله سبحان بقلبه و یده و لسانه فانه جل اسمه قد تکفل بنصر من نصره و اعزاز من اعزه»؛[10] و اگر کسی خدا را با قلب و دست و زبانش کمک کند خداوند به عهده می گیرد یاری کسی را که به او کمک کند و عزیز می دارد، کسی را که او را اعزاز و تکریم کند.
در جایی دیگر از اراده استوار خود و یارانش در کنار پیامبر در مقابل دشمنان اسلام یاد می کند و می فرماید:
«و لقد کنا مع رسول الله نقتل آبائنا و ابنائنا و اخواننا و اعمامنا و ما یزیدنا ذلک الا ایمانا وتسلیما … فلما رای الله صدقنا انزل بعدونا اکبت و انزل علینا النصر حتی استقر الاسلام»؛[11]
در رکاب پیامبر آن چنان مخلصانه وی جنگیدیم که حاضر بودیم پدران و فرزندان و برادران و عموهای خویش را بکشیم و این کار بر ایمان و تسلیم ما می افزود … هنگامی که خداوند راستی و اخلاص ما را دید، خواری و ذلت را بر دشمنان ما و پیروزی و نصر را بر ما نازل کرد تا اینکه اسلام در جامعه استقرار یافت.
همان طور که ملاحظه کردید از دیدگاه امیر المومنین علی (ع) شکست و پیروزی از جانب خداست اما کار خدا بی دلیل و به طور صدقه ای انجام نمی گیرد بلکه مردم راه خود را آزادانه انتخاب می کنند و گاهی خود را در معرض غضب و نقمت الهی و گاهی در مسیر رحمت و نصر خدا قرار می دهند. همه باید بدانند که پیروزی دست خداست و اگر کسی شایستگی آن را در خود به وجود آورد، کمک های الهی شامل حال او خواهد شد.[12]
نتیجه گیری
رحمت و غضب الهی برخلاف انسان به معنای تغییر و تحولی در حالت و ذات خداوند متعال نیست. بلکه صرفاً آثار رحمت و خشم از جانب خداوند ظهور و بروز می کند. خشم و رحمت الهی، هر دو برای هدایت بشر لازمند. علت تعلق رحمت خداوند به گروهی و خشم خداوند به گروهی دیگر، عقاید و اعمال و رفتار خود بندگان است.
پی نوشت ها
[1] . سوره اعراف، آیه 56.
[2] . سوره فتح، آیه 6.
[3] . شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 90.
[4] . مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمؤمنین (ع)، ج12، ص533
[5] . متقی هندی، کنز العمال، ح5894.
[6] . كافى، ج 3، ص 67، ح 1.
[7] . غررالحكم، ص 191، ح 3713.
[8] . جعفری، بینش تاریخی نهج البلاغه، ص98.
[9] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 90.
[10] . سید رضی، نهج البلاغه، نامه 53.
[11] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 56.
[12] . جعفری، بینش تاریخی نهج البلاغه، ص99.
منابع
- قرآن کریم
- جعفری، یعقوب، بینش تاریخی نهج البلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1372 ش.
- سید رضی، نهج البلاغة، ترتیب: صبحی صالح، قم، دارالهجرة، 1414 ق.
- متقی، علی بن حسام الدین، کنز العمال في سنن الأقوال و الأفعال، بیروت، الرسالة، 1409ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین (ع)، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1386.
منبع مقاله | با اقتباس از:
1. سیاحت اسفندیاری، عابدین، اخلاق کاربردی با تاکید بر نهج البلاغه، قم، انتشارات قسیم.
2. مکارم شیرازی، ناصر، پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1375.