حاملان علم در حکمت 147 نهج البلاغه، پس از آن معرفی می شوند که حضرت پیرامون علم و محاسن آن سخنانی گرانبهایی ایراد می فرمایند. حضرت پس از شناساندن علم و اهمیت و برتری آن بر دیگر امور، ابتدا عالمان بی عمل را معرفی کرده و سپس حاملان علم را معرفی می کنند. در مقاله برتری علم بر ثروت در حکمت 147 نهج البلاغه بخش هایی از این حکمت نورانی پیرامون علم پرداخته ایم که مطالعه آن می تواند در جهت فهم بهتر سخن حضرت پیرامون علم مفید باشد.
حاملان علم؛ پاکان و اولیای الهی
امام علی (علیه السلام) در این بخش از کلام نورانى و پربار و حکمت آمیزش در حکمت 147، بعد از ذکر اهمیت علم و علما و برترى علم بر مال و ثروت مى فرماید: «هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً ـ وَأَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ ـ؛[1] (بدان اى کمیل) در اینجا علم فراوانى است ـ و با دست اشاره به سینه مبارکش کرد ـ». سپس فرمود: «لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً؛ اى کاش افراد لایقى براى آن مى یافتم (تا به آنها تعلیم دهم)».
منظور از این علم چه علمى است؟ به نظر مى رسد علوم مربوط به صفات جمال و جلال خداوند و عرفان ذات مقدسش و اسرار جهان آفرینش و مقامات انبیا و اولیا و حوادث مربوط به آینده باشد که تحمل این علوم را همه کس ندارد بلکه جمعى از پاکان و خاصان و اولیاء الله و اتقیا مى توانند حامل این علوم باشند و از آن به طور صحیح استفاده کنند.
در حدیثى پرمعنا از امام باقر (علیه السلام) در تفسیر واژه «صمد» در آیه (اللهُ الصَّمَدُ) مى خوانیم که: «لَوْ وَجَدْتُ لِعِلْمِیَ الَّذِی آتَانِیَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ حَمَلَةً لَنَشَرْتُ التَّوْحِیدَ وَ الاِْسْلاَمَ وَ الاِْیمَانَ وَ الدِّینَ وَ الشَّرَائِعَ مِنَ الصَّمَدِ وَ کَیْفَ لِی بِذَلِکَ وَ لَمْ یَجِدْ جَدِّی أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ حَمَلَةً لِعِلْمِهِ حَتَّى کَانَ یَتَنَفَّسُ الصُّعَدَاءَ وَ یَقُولُ عَلَى الْمِنْبَرِ: سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَإِنَّ بَیْنَ الْجَوَانِحِ مِنِّی عِلْماً جَمّاً هَاهْ هَاهْ أَلاَ لاَ أَجِدُ مَنْ یَحْمِلُه؛[2]
هرگاه براى علم و دانشى که خدا به من داده حاملانى پیدا مى کردم، توحید، اسلام، ایمان، دین و شرایع را از واژه «الصمد» بیرون مى آوردم و آن را نشر مى دادم. چگونه ممکن است من چنین افرادى را بیابم در حالى که جدم امیرمومنان (علیه السلام) نیافت تا آنجا که آه سوزان و پر درد از دل بر مى کشید و بر منبر مى فرمود:
از من سوال کنید پیش از آنکه از دست شما بروم، چرا که در وجود من علم و دانش فراوانى است. آه آه بدانید افرادى نمى یابم که بتوانند آن را حمل و نگهدارى کنند».
4 گروه از عالمان ناشایست
امام علی (علیه السلام) در ادامه این سخن از چهار گروه نام مى برد که هیچ کدامشان شایسته حمل این علوم الهى و اسرارآمیز نیستند.
گروه اول: حاملان علم بی تقوا
در مورد گروه اول مى فرماید: «بَلَى أَصَبْتُ لَقِناً غَیْرَ مَأْمُون عَلَیْهِ، مُسْتَعْمِلاً آلَةَ الدِّینِ لِلدُّنْیَا، وَ مُسْتَظْهِراً بِنِعَمِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ، وَ بِحُجَجِهِ عَلَى أَوْلِیَائِهِ؛[3] آرى کسى را مى یابم که زود درک مى کند ولى (از نظر تقوا) قابل اطمینان و اعتماد نیست و دین را وسیله دنیا قرار مى دهد و از نعمت خدا بر ضد بندگانش استفاده مى کند و از دلائل الهى بر ضد اولیائش کمک مى گیرد». «لَقِن» به معناى زیرک و باهوش است.
این گروه، همان عالمان بى تقوا و بی عمل هستند که از نظر علمى ممکن است مراحلى را طى کرده باشند؛ ولى از نظر تعهد و احساس مسئولیت الهى پایشان لنگ است. اینها همان عالمانى هستند که در دستگاه خلفاى جور و سلاطین ظالم توجیه گر اعمالشان بوده و دین خود را براى آبادى دنیایشان مى فروختند و تاریخ، افرادى از این قبیل را به خاطر دارد که حتى گاه براى حفظ موقعیتشان فتوا به ریختن خون بى گناهان مى دادند و اینها خطرناک ترین دشمنان اسلامند.
در حدیثى از امیرالمومنین علی (علیه السلام) از حضرت عیسی (علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «الدِّینَارُ دَاءُ الدِّینِ وَالْعَالِمُ طَبِیبُ الدِّینِ فَإِذَا رَأَیْتُمُ الطَّبِیبَ یَجُرُّ الدَّاءَ إِلَى نَفْسِهِ فَاتَّهِمُوهُ وَاعْلَمُوا أَنَّهُ غَیْرُ نَاصِح لِغَیْرِهِ؛[4] دینار موجب بیمارى دین است و عالم طبیب دین است. هرگاه دیدید طبیب عوامل بیمارى را به سوى خود مى کشد او را در طبش متهم سازید و بدانید (کسى که به خودش رحم نمى کند) خیرخواه دیگران نیست».
گروه دوم: حاملان علم سست و ناپیدار
سپس درباره گروه دوم مى فرماید: «أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَةِ الْحَقِّ، لاَ بَصِیرَةَ لَهُ فِی أَحْنَائِهِ، یَنْقَدِحُ الشَّکُّ فِی قَلْبِهِ لاَِوَّلِ عَارِض مِنْ شُبْهَة. أَلاَ لاَ ذَا وَلاَ ذَاکَ؛[5] یا کسى که مطیع حاملان حق (حاملان علم) است؛ اما چون بصیرتى به پیچ و خم هاى علم و شبهات ندارد با نخستین شبهه و ایراد، شک در دل او پیدا مى شود. آگاه باش (اى کمیل!) نه این به درد مى خورد و نه آن».
«اَحْناء» جمع «حِنْو» در اصل به هرچیزى گفته مى شود که پیچ و خمى داشته باشد سپس به معناى جوانب نیز آمده است (چرا که جوانب و اطراف اشیا غالبا انحنایى دارد). این گروه از یک نظر نقطه مقابل گروه اول اند؛ افرادى ضعیف الفکر و نادان و مغرور که در برابر شبهه افکنان کاملا آسیب پذیر اند، میدان را خالى کرده و گاه به آن ها مى پیوندند. خطر این گروه براى جهان اسلام و جامعه بشرى نیز کم نیست.
نمونه این گروه جمعیت خوارج بودند؛ هنگامى که به توطئه و نیرنگ عمرو عاص قرآن بالاى نیزه ها رفت فورا میدان را رها کردند و هنگامى که شبهه افکنى شعار «لا حُکْمَ إلاّ لِلّه» را سر داد، در برابر على (علیه السلام) قیام کردند که چرا مسئله حکمیت را پذیرفته اى و العیاذ بالله نسبت کفر به آن حضرت دادند و امثال آنها در جامعه امروز ما نیز کم نیست.
گروه سوم: حاملان علم عیاش و لذت جو
حضرت درباره گروه سوم مى فرماید: «أَوْ مَنْهُوماً بِاللَّذَّةِ سَلِسَ الْقِیَادِ لِلشَّهْوَةِ؛[6]یا کسى که اسیر لذت است و در چنگال شهوات گرفتار آمده (و به همین دلیل دین و ایمانش را در پاى لذات و شهواتش قربانى مى کند)». «منهوم» به معناى شکم پرست و حریص است. «سَلِسَ الْقِیاد» به کسى گفته مى شود که به آسانى در برابر چیزى تسلیم مى شود.
گروه چهارم: حاملان علم ثروت اندوز
آن گاه به چهارمین گروه اشاره کرده مى فرماید: «أَوْ مُغْرَماً بِالْجَمْعِ وَ الاِدِّخَارِ، لَیْسَا مِنْ رُعَاةِ الدِّینِ فِی شَیْء، أَقْرَبُ شَیْء شَبَهاً بِهِمَا الاَْنْعَامُ السَّائِمَةُ؛[7] یا کسى که حریص به جمع مال و اندوختن آن است این دو (این گروه و گروه قبل) به هیچ وجه از دین داران نیستند و شبیه ترین موجودات به چهارپایانى هستند که براى چَرا رها شده اند».
«مُغْرِم» کسى است که عاشق و دلباخته چیزى باشد. «سائِمَة» حیوانى است که در چراگاه رها شود. مى دانیم چهارپایان جز خور و خواب و شهوت چیزى را درک نمى کنند و بیچاره انسان، اشرف مخلوقات، آن قدر تنزل کند که همسوى با آن ها باشد یا دنبال عیش و نوش و شهوت است و یا مشغول جمع مال و ثروت.
امام علی (علیه السلام) در پایان خطبه 147 مى فرماید: «کَذَلِکَ یَمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِیهِ؛[8] این گونه علم با مرگ حاملانش مى میرد»، زیرا هیچ یک از این گروه چهارگانه شایسته آن نیستند که حاملان علم الهى باشند. به همین دلیل عالمان واقعى از قرار دادن علوم در اختیارشان خوددارى مى کنند و ناچار علمشان را با خودشان به گور مى برند و با مرگ آن ها علم هم مى میرد.
عالمان واقعی؛ حجت خدا بر زمین
امام علی (علیه السلام) در این بخش از کلام خود که در واقع جنبه استثنا از گفتار سابق را دارد مى فرماید: «اللَّهُمَّ بَلَى! لاَ تَخْلُو الاَْرْضُ مِنْ قَائِم لِلَّهِ بِحُجَّة. إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً، وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً؛[9] (درست است که عالمان با عمل اندک اند و علم و دانش با مرگ حاملان علم مى میرد) ولى بار خدایا! آرى هرگز روى زمین از کسى که به حجت الهى قیام کند خالى نمى شود؛ خواه ظاهر و آشکار باشد و یا ترسان و پنهان».
درست همان چیزى که علماى امامیه و شیعیان به آن ایمان دارند که زمین هرگز خالى از حجت نمى شود؛ خواه آشکار باشد یا پنهان و جالب این که ابن ابى الحدید تصریح مى کند که این جمله امام علی (علیه السلام) مانند تصریح به عقاید شیعیان است؛ ولى اصحاب ما آن را حمل بر «ابدال» مى کنند که در روایات نبوى به آنها اشاره شده و آنان مردانى هستند که پیوسته در سطح زمین در گردشند؛ برخى شناخته مى شوند و بعضى ناشناخته مى مانند.
فواید وجود حجت ها و حاملان علم الهی
سپس امام (علیه السلام) به نکته مهمى درباره فواید وجود حجت هاى الهى اعم از غائب و ظاهر پرداخته مى فرماید: «لِئَلاَّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ؛[10] وجود آنها به این سبب است که دلائل الهى و نشانه هاى روشن او هرگز باطل نگردد و از دست نرود».
این سخن در واقع یکى از پاسخ ها براى سوال معروفى است که درباره فلسفه وجود امام غائب (علیه السلام) مى شود و آن این که امام غائب (علیه السلام) افزون بر این که وجودش سبب آرامش زمین و برکات الهى و تربیت و پرورش دل هاى آماده است، از طریق ولایت تکوینى همچون پرورش گل ها و میوه ها به وسیله آفتاب پشت ابر، فایده دیگرى نیز دارد و آن این است که معارف اسلامى و حجج و بینات الهى و احکام شریعت را دست نخورده نگه مى دارد تا با گذشت زمان گرد و غبار نسیان و بطلان بر آنها ننشیند و آیین حق تحریف نگردد تا زمانى که ظاهر شود و همه را از این آب زلال حیات بخش سیراب کند.
صفات و ویژگی های حاملان علم الهی
حضرت در ادامه این سخن به بیان کمیت و صفات حاملان علم و حجت های الهی مى پردازد و مى فرماید: «وَ کَمْ ذَا وَ أَیْنَ أُولَئِکَ؟ أُولَئِکَ وَ اللَّهِ الاَْقَلُّونَ عَدَداً وَ الاَْعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً؛[11] آنها چند نفرند و کجا هستند؟ به خدا سوگند تعدادشان اندک و قدر و مقامشان نزد خدا بسیار والاست».
قرآن مجید نیز درباره مومنان صالح العمل که در درجات والاى ایمان قرار دارند مى گوید: «وَ قَلِیلٌ مَّا هُمْ؛[12] آنها (که ایمان دارند و عمل صالح و ظلم و ستمى بر یکدگر نمى کنند) تعدادشان کم است».
آن گاه امام علی (علیه السلام) به ذکر اوصاف این اقلیت عظیم الشان و این بندگان والاى پروردگار، یعنی حجت های خدا و حاملان علم الهی پرداخته و شش صفت برایشان ذکر مى کند.
صفت اول
حضرت در بیان اولین صفت از اوصاف حاملان علم مى فرمایند: «یَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَبَیِّنَاتِهِ، حَتَّى یُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ، وَیَزْرَعُوهَا فِی قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ؛[13] خداوند به واسطه آنها حجت ها و دلایلش را حفظ مى کند تا به افرادى که نظیر آنها هستند بسپارند و بذر آن را در قلوب افرادى شبیه خود بیفشانند».
آرى اینان گنجینه هاى اسرار الهى و حافظان معارف وحى و نبوت و دلایل حقانیت دین مبین اسلام اند و هر کدام از آنها بخواهد از دنیا چشم بپوشد این علوم و اسرار را به فرد دیگرى همچون خود مى سپارد تا این میراث عظیم حفظ شود و خالى از هر گونه پیرایه و آلودگى به آیندگان برسد.
تعبیر به «یُودِعُوا» اشاره به علوم و اسرار آماده اى است که همچون امانتى از صندوقى به صندوق دیگر منتقل مى شود و تعبیر به «یَزْرَعُوا» اشاره به علومى که باید بذر آن افشانده شود و تدریجا در دل آنها پرورش یابد تا زمانى که به ثمر نشیند و این نشان مى دهد که علوم آنها در واقع دو گونه است.
این موضوع را در مورد امام على (علیه السلام) در کتب حدیث غالبا خوانده ایم که امام على (علیه السلام) مى فرمود: «پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) هزار باب علم را به من آموخت که از هر علمى هزار باب دیگر گشوده مى شود»[14] این علوم در واقع همانند بذرند که افشانده مى شوند و از یک دانه هزار دانه مى روید؛ ولى بخشى از علومی نیز بوده است که بدون کم و کاست از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) به امام على (علیه السلام) منتقل شده است.
صفت دوم
حضرت در بیان دومین وصف از اوصاف حاملان علم مى فرماید: «هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِیقَةِ الْبَصِیرَةِ؛[15]علم و دانش با حقیقتِ بصیرت به آنها روى آورده است». البته بصیرت و بینش مراتب و مراحلى دارد؛ ولى این گروه از اولیاء الله به حد والاى آن رسیدند.
تعبیر به «هجم» ممکن است اشاره به این باشد که علوم آنها اکتسابى نیست بلکه الهامى است از سوى پروردگار که از آنها به هجوم تعبیر شده است. مرحوم علامه مجلسى در تفسیر این جمله مى نویسد: تعبیر به هجوم در اینجا اشاره به این است که خداوند «علم لدنّى» را نسبت به حقائق اشیا مستقیم و یکباره به آنها تعلیم داده و حجاب ها و پرده ها را کنار زده و حقایق را بر آنها مکشوف ساخته است.[16]
صفت سوم
در ادامه، حضرت در بیان سومین وصف از اوصاف حاملان علم مى فرماید: «وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْیَقِینِ؛[17] آنها روح یقین را لمس کرده اند».
مى دانیم یقین مراتبى دارد: علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین. علم الیقین آن است که انسان از دلائل مختلف به چیزى ایمان آورد؛ مانند کسى که با مشاهده دود از فاصله دور، به وجود آتش ایمان پیدا کند. عین الیقین در جایى است که انسان به مرحله شهود برسد و با چشم خود مثلا آتش را از نزدیک مشاهده کند.
حق الیقین مرتبه فراتر از آن و به این معناست که مثلاً انسان، آتش را با دست خود لمس کند و یا موجودى همچون آهن که وارد آتش مى شود و صفات آن را به خود مى گیرد و به صورت بخشى از آن در مى آید که این بالاترین مرحله یقین است. اولیاى الهى که امیرالمومنین علی على(علیه السلام) در این گفتار نورانى اش مى فرماید: «آنها روح الیقین را لمس کرده اند» داراى همین مرحله از یقین هستند.
صفت چهارم
حضرت در بیان چهارمین وصف از اوصاف حاملان علم مى فرماید: «وَاسْتَلاَنُوا مَا اسْتَعْوَرَهُ الْمُتْرَفُونَ؛[18]آنان آنچه را دنیاپرستان هوس باز مشکل مى شمردند آسان یافته اند». «اسْتَلانُوا» (از ریشه «لین») به معناى نرمى و «اسْتَوْعَرَ» (از ریشه «وَعْر») به معناى سختى و «مُتْرَفُونَ» (از ریشه «تَرَف») به معناى در ناز ونعمت زیستن است.
دنیاپرستان، پرهیز از زر و زیور دنیا و ساده زیستن و دل از لذات نامشروع کندن را کار مشکلى مى پندارند؛ ولى این گروه از اولیاء الله به آسانى از همه اینها مى گذرند و به زندگى ساده زاهدانه پاک از هر گونه آلودگى قناعت مى کنند.
صفت پنجم
امام علی (علیه السلام) در بیان پنجمین وصف از اوصاف حاملان علم مى فرماید: «وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ؛[19] آنها به آنچه جاهلان از آن وحشت دارند انس گرفته اند». جاهلان پیوسته از این وحشت دارند که اموالشان به خطر بیفتد، جاه و مقامشان از میان برود و آینده زندگى مادى آنها دگرگون شود، از این در هراس اند که اگر از حرام الهى چشم بپوشند، به حلال نرسند و از این مى ترسند که اگر از حق طرفدارى کنند گروهى از دوستان خود را از دست خواهند داد؛ ولى این گروه از اولیاء الله نه تنها از این امور بیمناک نیستند بلکه به آن انس گرفته اند.
در خطبه 128 نیز در کلام امام علی (علیه السلام) خواندیم که به «ابوذر» ـ آن مرد مبارز مجاهد فى سبیل الله که به سبب حمایت هایش از حق تبیعد شد و در تبعیدگاه مظلومانه و در نهایت عسرت جان سپرد ـ به هنگامى که در زمان عثمان مى خواستند او را به تبعیدگاه بفرستند خطاب کرد و فرمود: «یا أباذَرَ … لایُؤْنِسَنَّکَ إلاّ الْحَقُّ، وَلا یُوحِشَنَّکَ إلاَّ الْباطِلُ؛[20] اى اباذر… مبادا با چیزى جز حق مانوس شوى و مبادا چیزى جز باطل تو را به وحشت بیفکند».
صفت ششم
آن گاه حضرت در ششمین و آخرین وصف از اوصاف حاملان علم مى فرماید: «وَ صَحِبُوا الدُّنْیَا بِأَبْدَان أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الاَْعْلَى؛[21] آنها در دنیا با بدن هایى زندگى مى کنند که ارواحشان به عالم بالا تعلق دارد!».
اشاره به این که گرچه آن ها از نظر جسمى در این دنیا و در میان انسان هاى دیگر هستند؛ ولى روحشان همنشین با ارواح اولیا و انبیاى پیشین و فرشتگان مقرب است. به همین دلیل دنیا در نظرشان بى ارزش و بالاترین ارزش براى آنها جلب رضاى پروردگارشان است. اگر آنها اسیر زر و زیور دنیا و مال و ثروت و خور و خواب و شهوت نمى شوند به همین دلیل است که ظاهرا در این دنیا هستند؛ ولى در باطن در جهان روحانیان زندگى مى کنند.
سرانجام امام علی (علیه السلام) بعد از ذکر این اوصاف که حتى ذکر آنها روح پرور و نشاط آور است، مى فرماید: «أُولَئِکَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ، وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِینِهِ. آهِ آهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْیَتِهِمْ؛[22]آنان خلفاى الهى در زمین اند و دعوت کنندگان به سوى آئینش. آه آه چقدر اشتیاق دیدارشان را دارم».
هنگامى که سخن به اینجا رسید و امام علی (علیه السلام) پیمانه وجود «کمیل» را از این کلمات نورانى و مفاهیم روحانى و عرفانى پر کرد به «کمیل» دستور بازگشت داد و فرمود: «انْصَرِفْ یَا کُمَیْلُ إِذَا شِئْتَ؛ ای کمیل! (همین قدر کافى است) هر زمان که بخواهى باز گرد».
این تعبیر نشان مى دهد که امام علی (علیه السلام) همراه «کمیل» باز نگشت و همچنان در آن بیابان خاموش و خالى مدتى ماند. شاید مى خواست با خداى خود مناجات کند یا سخنان بیشترى بگوید که پیمانه وجود «کمیل» با آن همه عظمت، گنجایش آن را نداشت. تنها خدا مى داند و آن امام بزرگوار که در آن لحظات بر مولا چه گذشت.
ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه خود در پایان این سخن مى گوید: این کلام امام علی (علیه السلام) که به «کمیل» مى گوید: «هر زمان که مى خواهى باز گرد» از لطیف ترین کلمات و بهترین آداب است، زیرا آمرانه نمى فرماید برگرد، بلکه مى گوید: هرگاه بخواهى. تا بدین وسیله «کمیل» را از ذلت تحت فرمان بودن به عزت اراده و اختیار برساند.[23]
جاذبه این حکمت زیبای حضرت به قدرى زیاد است که در کلمات علماى شیعه و اهل سنت، محدث و مورخ و مفسر بازتاب گسترده اى پیدا کرده و در بسیارى از کتاب ها با عظمت از آن یاد کرده اند. مرحوم علامه مجلسى در پایان این سخن مى گوید: سزاوار است که آگاهان، هر روز در این کلام با نظر موشکافانه بنگرند (و از فواید آن بهره گیرند).[24]
مصادیق حاملان علم الهی در حکمت 147
نظر امام (عليه السلام) در اين كلمات و تعبیر حاملان علم الهی و حجت های خدا به كيست؟ اوصافى را که امام (علیه السلام) در ذیل این کلام نورانى بیان کرده، هم می تواند ناظر به امامان معصوم (علیهم السلام) باشد که وقتى در طول زمان آنها را در نظر بگیریم مجموعه اى تشکیل مى دهند که با تعبیرات امام (علیه السلام) که به صیغه جمع از آنها یاد کرده کاملا سازگار است.
آنها که زمین از وجودشان خالى نیست، و گاه ظاهر و مشهور و زمانى خائف و مغمورند، آنان که اصالت معارف اسلامى و حجت هاى الهى و نشانه هاى روشن او را حفظ مى کنند و نسل به نسل به آیندگان منتقل مى سازند. آرى آنها هستند که علم را به حقیقت بصیرت دریافته و به حق الیقین رسیده اند، دنیا در نظرشان کوچک و روحشان به عالم اعلا مرتبط است و خلفاى الهى در زمین و داعیان به دین او هستند و عظمت مقامشان در حدى است که امام (علیه السلام) اشتیاق دیدارشان را دارد.
این احتمال نیز هست که منظور امامان معصوم و اصحاب سر و خواص نزدیک آنها باشند؛ کسانى مانند: «سلمان»، «مقداد»، «ابوذر»، «مالک»، «عمار» و «جابر» که وجودشان در کنار امام معصوم و از پرتو آن روشن و نورافشان شده و آنان نیز به سهم خود گروه هایى را به دین خدا فرا مى خواندند و نمایندگان خدا در زمین بودند و «کمیل» خود، یکى از ایشان بود که شایسته شنیدن این کلمات و مخاطب به این خطاب نورانى شد و توانست آن را در دل تاریخ جاودانه سازد تا امروز در اختیار ما قرار گیرد.
نتیجه گیری
مجموعه این کلام امام (علیه السلام) در خطبه 147 پیرامون ویژگی های علم و حاملان علم دست هر خواننده و شنونده اى را مى گیرد و به سوى عالمى مملو از معنویت و نور مى برد. صفات اولیاى خدا و پیشگامانِ راه تقرب به پروردگار را در عباراتى کوتاه و بسیار پرمعنا شرح مى دهد و چیزى را در این زمینه فروگذار نمى کند تا کسانى که آماده پیمودن راهند، در این مسیر قدم بگذارند و با هدایت هاى الهى که بر زبان این بنده خاص پروردگار جارى شده به سوى مقصد یعنى قرب الى الله پیش روند.
پی نوشت ها
[1] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 147.
[2] مجلسی، بحارالانوار، ج 3، ص 225، ح 15.
[3] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 147.
[4] مجلسی، بحارالانوار، ج 2، ص 107، ح 5.
[5] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 147.
[6] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 147.
[7] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 147.
[8] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 147.
[9] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 147.
[10] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 147.
[11] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 147.
[12] ص/ 24.
[13] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 147.
[14] کلینی، کافى، ج 1، ص 238، ح 297؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 22، ص 461 ؛ متقی هندی، کنز العمال، ج 13، ص 114.
[15] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 147.
[16] مجلسی، بحارالانوار، ج 22، ص 461.
[17] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 147.
[18] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 147.
[19] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 147.
[20] خطبه 128.
[21] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 147.
[22] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 147.
[23] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 18، ص 352.
[24] مجلسی، بحارالانوار، ج 1، ص 194.
فهرست منابع
- قرآن کریم
- مجلسی، محمد باقربن محمدتقی، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار (علیهم السلام)، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱440 ق.
- ابو حامد ابن ابی الحدید، عزالدین، شرح ابن ابی الحدید، قم، کتابخانه عمومی آیة الله مرعشی نجفی، 1337، چاپ اول.
- الکلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب، الکافی، صححه و علق علیه علی اکبر الغفاری، دارالکتب الاسلامیه، طهران، 1388 ش.
- متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، نشر موسسه الرساله، لبنان، 1989 م.
منبع مقاله | با اقتباس از:
مكارم شيرازى، ناصر، پيام امام امير المومنين (عليه السلام)، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1386 شمسی، چاپ اول، ج 13، ص 189 – 220.