تعلیم و تربیت به مثابه یک نظام است؛ بدین معنا که اجزا و عناصرى خاص و متناسب با خود دارد که باید شناسایى و بررسى دقیق شوند. مبحث نظام تربیت انسان از دیدگاه نهج البلاغه، تحت چهار عنوان جنبه هدایتی، جنبه اجتماعی، جنبه عقلانی و جنبه معنوی آن قابل بحث است. اگرچه جنبه هدایتی این نظام در واقع تعیین کننده خط و مشی جوانب دیگر آن است و اساس نظام تعلیم و تربیت اسلامی را از نظر فلسفی و عقیدتی تشکیل می دهد، ولی جنبه های دیگر نیز ویژگی های خاصی دارند که به اختصار درباره آنها بحث می شود.
جنبه های نظام تربیت انسان
1. جنبه هدایتی
مهمترین جنبه نظام تربیت انسان در نهج البلاغه را جنبه هدایت انسان در مسیر حق، آن هم در طول زندگی او در این جهان تشکیل می دهد. کلیه اعمال و حرکات انسان و اندیشه های او در مورد خویشتن و دیگران در تمامی موارد و موفقیت های زندگی تحت الشعاع مسئله حق جویی و حق گویی، تفکر منطبق با حقیقت و عمل حق طلبانه قرار دارد.
محبوب ترین بندگان نزد خدا باید واجد صفات ذکر شده باشند و در نظام تربیت انسان از سنت پیامبران و آنچه در کتاب های مقدس آمده است، پیروی کنند. عوامل هدایت در نظام تربیت انسان، همه نکته ها و اندرزهایی است که امام علی (علیه السلام) آنها را تحت عنوان تایید حق و تضییع باطل مطرح کرده اند.
در مقابل تایید حق و تضییع باطل، نپذیرفتن حق و عدم هدایت، گمراهی و جهالت قرار دارد: «مَن لا یَستَقیمُ (یَستَقِمْ) بهِ الهُدى، یَجُرَّ بِهِ (یَجُرَّهُ) الضَّلالُ إلى الرَّدى؛[1] آن کس که هدایت راهنمایش شود، گمراهی او را به هلاکت نمی کشاند».
انسان با پیروی از حق، و به یاری دانش و حکمت، آگاهی های لازم را برای هدایت جویی می یابد و قادر می شود اعمال خود را منطبق با اندیشه های اصلاح شده خود درجهت منافع خویش و جامعه تنظیم کند.
تجلی حق در سه ستون علم، ایمان و اتحاد منعکس است و قرآن کریم گواه این بیان است. درباره جنبه هدایتی در نظام تربیت انسان، در نهج البلاغه چنین تصریح شده است:
«الْیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطَى هِیَ الْجَادَّةُ، عَلَیْهَا بَاقِی الْکِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ وَ إِلَیْهَا مَصِیرُ الْعَاقِبَةِ؛[2] چپ و راست گمراهى، و راه میانه، جاده مستقیم الهى است که قرآن و آثار نبوت، آن را سفارش مى کند، و گذرگاه سنت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم) است و سرانجام، بازگشت همه بدان سو مى باشد».
یا در خطبه دیگری درباره نظام تربیت آمده است: «کِتَابُ اللَّهِ تُبْصِرُونَ بِهِ وَ تَنْطِقُونَ بِهِ وَ تَسْمَعُونَ بِهِ؛[3] این کتاب خدا است که با آن می توانید حقایق را ببینید، با آن سخن بگویید و با آن بشنوید».
جنبه هدایتی نظام تربیت انسان، آماده سازی انسان برای شناسایی حق و مبارزه علیه باطل را ایجاب می کند؛ چنانکه امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه می فرمایند:
«وَ لَعَمْرِی مَا عَلَیَّ مِنْ قِتَالِ مَنْ خَالَفَ الْحَقَّ وَ خَابَطَ الْغَیَّ مِنْ إِدْهَانٍ وَ لَا إِیهَانٍ؛[4] به جان خودم سوگند که در مبارزه با مخالفان حق و آنان که در گمراهی غوطه ورند، آنی سستی و مدارا نمی کنم!».
مبارزه در راه حق، مستلزم آگاهی از طریق هدایت است؛ و از سوی دیگر باید با تکیه بر اتحاد و ایمان به حقانیت، مبارزه صورت پذیرد؛ زیرا حق جز با تلاش و کوشش به دست نمی آید. این تلاش و کوشش زمینه ساز رشد حکمت و دانش و عامل باروری قوای جسمانی و روحانی و استعدادهای بالقوه انسان است و موفقیت او را در زندگی دنیوی و کسب سعادت اخروی تضمین می کند. پیروی از حق او را از همه گمراهی ها و ارتکاب به منکرات باز می دارد و لذا توشه او در این جهان، پربار از اعمال نیک خواهد بود.
پیروی از حق، انسان را به مسیر یقین و اجتناب از بدعتگذاری و ابداع شبهات وا می دارد و این امر با بصیرت و بینش انسان صورت می گیرد که طبعا باید با احکام و مفاد حکیمانه قرآن کریم هدایت شده باشد. آرامش واقعی انسان هدایت شده، در پیروی از حق است.
نظام تربیت انسان با تکیه بر جنبه هدایتی در کلام امام علی (علیه السلام) چنین ذکر شده است: «فَلَا تَنْفِرُوا مِنَ الْحَقِّ نِفَارَ الصَّحِیحِ مِنَ الْأَجْرَبِ وَ الْبَارِئِ مِنْ ذِی السَّقَمِ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِی تَرَکَهُ؛[5] پس، از حق نگریزید چونان گریز انسان تندرست از فرد «گر» گرفته، یا انسان سالم از بیمار، و بدانید که هیچ گاه حق را نخواهید شناخت جز آن که ترک کننده آن را بشناسید».
«فَالْتَمِسُوا ذَلِکَ مِنْ عِنْدِ أَهْلِهِ، فَإِنَّهُمْ عَیْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ هُمُ الَّذِینَ یُخْبِرُکُمْ حُکْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ وَ صَمْتُهُمْ عَنْ مَنْطِقِهِمْ وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ، لَا یُخَالِفُونَ الدِّینَ وَ لَا یَخْتَلِفُونَ فِیهِ فَهُوَ بَیْنَهُمْ شَاهِدٌ صَادِقٌ وَ صَامِتٌ نَاطِق؛[6] پس آن (رستگارى) را، از اهل آن جستجو کنید، که آنها (اهل بیت پیامبر ص) رمز حیات دانش، و راز مرگ جهل و نادانى هستند، آنان که حکمتشان شما را از دانش آنان، و سکوتشان از منطق آنان، و ظاهرشان از باطنشان، اطلاع مى دهد. نه با دین خدا مخالفتى دارند، و نه در آن اختلاف مى کنند، دین در میان آنان گواهى صادق، و ساکتى سخنگوست».
از آنجا که قرآن پایگاه هدایت است و اسلام ستونی است که خداوند آن را در اعماق حق استوار ساخته، جهت هدایت انسان، منطبق بر احکام دین بوده و او ملزم به رعایت اصول عبادتی اسلام است. هدایت انسان باید در ابعاد فکری و عملی او صورت گیرد.
در نظام تربیت انسان، تکیه بر اصل معاد، یکی دیگر از جنبه های آگاه سازی انسان برای هدایت او است. ایمان به حیات پس از مرگ، عامل کنترل کننده و جهت بخش اعمال و رفتار انسان در زندگی دنیوی او است که چنانچه به پیروی از حق باشد، سعادت اخروی در پی دارد و اگر در جهت باطل جریان یابد، بدبختی و مجازات را در جهان دیگر به دنبال خواهد داشت.
بر این مبنا، انسان باید جهان دنیوی را فقط به عنوان مسیری برای انجام اعمال نیک دریابد و ارزش آن را قلیل و خود را فانی بداند. از این جهت، زندگی واقعی در مرگ پیروزمندانه انسان و مرگ واقعی در زندگی توام با شکست است و اگر کسی با همه آگاهی خود از وضع رستاخیز مطلع باشد، خیانت نخواهد کرد.
پس در نظام تربیت انسان، آدمی را باید آگاه ساخت که دنیا را به بهای خویشتن نشناسد و درصدد کسب رضایت پروردگار خود برآید؛ به عبارت دیگر، از فرزندان این دنیا نباشد و این جهان را وسیله عمل و عمر خود را زمان عمل بداند که فردا وقت حساب است.
در نظام تربیت انسان در اسلام، جهان، وسیله آزمایش انسان است و انسانی که مسئولیت ها و وظایف خود را در طول عمر خویش بشناسد و از آن ها آگاه باشد، این جهان را به منزله سایه ای خواهد انگاشت که هنوز گسترده نشده است، کوتاه می شود.
به هرحال، آنچه در نهج البلاغه به کرات تاکید شده، این است که در نظام تربیت انسان در اسلام، اگر دنیا و مواهب مادی این جهان وسیله باشند، موجب پیدایش بصیرت و بینایی انسانی و مردمی خواهند شد و اگر «هدف نهایی» را تشکیل دهند، موجب کوردلی و گمراهی هستند.
2. جنبه عقلانی
یکی از مهم ترین جنبه های نظام تربیت انسان از دیدگاه نهج البلاغه، تکیه بر عقل و استفاده از روش عقلانی در برخورد با امور است؛ چنانکه یکی از وظایف پیامبران در قبال مردم در طی مدت نبوتشان، این بوده است که گنج های پنهانی عقل ها را آشکار سازند.
در نظام تربیت انسان، استفاده از روش عقلانی با تکیه بر استدلال و دلیل و برهان در همه موارد به غیر از دریافت های الهی نظیر کاوش درباره آفرینش توصیه شده است؛ زیرا تفکر در باب آفرینش و وجود پروردگار با توجه به عظمت آن، عقل ها را متحیر می سازد و وسعت و دامنه آن برای تفکر غیرممکن است و نمی توان برای آنها مثالی فرض کرد و تشبیهی یافت.
تکیه بر درک و فهم ناشی از بصیرت عقلانی برای انجام اعمال به دور از اشتباه و گمراهی، و استفاده از عقل به عنوان عامل کنترل هواهای نفسانی و عامل ایجاد کننده صبر و بردباری، به کرات و در خطبه های متعدد مطرح شده است.
در این زمینه، مستند ترین کتاب برای بهره گیری روش عقلانی، قرآن کریم و سنت پیامبران توصیه شده است، چنانکه امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه می فرمایند: «بُرْهَاناً لِمَنْ تَکَلَّمَ بِهِ وَ شَاهِداً لِمَنْ خَاصَمَ بِهِ وَ فَلْجاً لِمَنْ حَاجَّ بِهِ؛[7] قرآن برهانی است برای کسی که به گفته هایش استدلال کند، شاهد و گواهی است برای آن که از آن سخن بگوید، و پیروزی و غلبه است برای افرادی که به آن استدلال کنند».
به طور کلی شخص عاقل در نهج البلاغه بدین صورت توصیف شده است که با چشم قلبش پایان کار را می نگرد و پستی و بلندی های آن را تشخیص می دهد و با بینایی عمل می کند، بر شهوات و هوس های خود مسلط است، در راه تکامل گام برمی دارد، با اعتقاد به آخرت دنیا را نادیده می انگارد، در جهت رضایت پروردگار خویش عمل می کند.
با حرکت در مسیر حق با روش اعتدال گام برمی دارد و از تجربیات خویش استفاده می کند و از مشاوره و پند و اندرز ابایی ندارد، کم سخن می گوید و اساس روابط اجتماعی خود را بر دوستی و محبت و عدالت پی ریزی می کند. و به طور کلی خط مشی زندگی شخص عاقل در نهج البلاغه بدین صورت خلاصه شده است:
«وَ لَیْسَ لِلْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ شَاخِصاً إِلَّا فِی ثَلَاثٍ: مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ، أَوْ خُطْوَةٍ فِی مَعَادٍ، أَوْ لَذَّةٍ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ؛[8] برای شخص عاقل درست نیست که حرکتش جز در یکی از این سه جهت باشد: برای اصلاح امور زندگی یا در راه آخرت یا در لذت غیرحرام».
3. جنبه معنوی
این جنبه از نظام تربیت انسان، در تربیت فرد با تقوا و مخلص، با ایمان راسخ به وحدانیت پروردگار و توانایی مطلق او در تسلط به زندگی موجودات و گرایش به طبیعت با اعتقاد به ترس از خدا و پیروی از واجبات او آشکار است؛ انسانی که در هر حال و در هر زمان و در هر موقعیت، به یاد خدا زاهدانه زندگی می کند، پیوسته به او متوسل می شود، و از او هدایت می پذیرد به این اعتقاد که «حَسبُنَا اللَّهُ وَ نِعمَ الوَکیلُ؛[9] او کفایت کننده ما و بهترین وکیل است».
امام علی (علیه السلام) در این باره در نهج البلاغه می فرمایند: «نَسْتَعِینُ بِهِ اسْتِعَانَةَ رَاجٍ لِفَضْلِهِ مُؤَمِّلٍ لِنَفْعِهِ وَاثِقٍ بِدَفْعِهِ، مُعْتَرِفٍ لَهُ بِالطَّوْلِ مُذْعِنٍ لَهُ بِالْعَمَلِ وَ الْقَوْلِ؛ وَ نُؤْمِنُ بِهِ إِیمَانَ مَنْ رَجَاهُ مُوقِناً وَ أَنَابَ إِلَیْهِ مُؤْمِناً وَ خَنَعَ لَهُ مُذْعِناً وَ أَخْلَصَ لَهُ مُوَحِّداً وَ عَظَّمَهُ مُمَجِّداً وَ لَاذَ بِهِ رَاغِباً مُجْتَهِداً؛[10]
از خدا یارى مى طلبیم، یارى خواستن کسى که به فضل او امیدوار، و به بخشش او آرزومند، و به دفع زیانش مطمئن، و به قدرت او معترف، و به گفتار و کردار پروردگار اعتقاد دارد. به او ایمان مى آوریم، ایمان کسى که با یقین به او امیدوار، و با اعتقاد خالص به او توجه دارد، و با ایمانى پاک در برابرش کرنش مى کند، و با اخلاص به یگانگى او اعتقاد دارد، و با ستایش فراوان خدا را بزرگ مى شمارد، و با رغبت و تلاش به او پناهنده مى شود».
در نظام تربیت انسان در اسلام، اخلاق، والاترین رتبه تقرب انسان به پروردگار خویش است؛ بنابراین، از لحاظ معنوی و روحی بر انسان واجب است که در مسیر عمل، گفتار و کردار مخلصانه گام نهد و عمل کند؛ زیرا محبوب ترین بنده نزد خداوند، همانا مخلص ترین او است به ویژه اگر این اخلاص، در گواهی انسان به وحدانیت و ایمان به خداوند یکتا باشد.
چنانکه امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه می فرمایند: «إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى … وَ كَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ؛[11] برترین وسیله که متوسلان می توانند با آن به سوی خدا تقرب جویند … کلمه «اخلاص» [شهادت به یگانگی خدا در رسالت پیامبر (صل الله علیه و آله)] است که هماهنگ با سرشت بشر است».
و در نظام تربیت انسان، این مسیر مخلصانه عبارت است از اعتقاد به پیشبرد عدالت و پیروزی حق، شرکت در جهاد علیه باطل و برتری ایمان، بروز صبر و بردباری در برابر ناراحتی ها و کوشش پیگیر با دشمن و استقامت در برابر ملزوماتی که از بعد معنوی باید هدف تربیت قرار گیرد.
4. جنبه اجتماعی
در نظام تربیت انسان در اسلام، بر هر دو بعد جمع گرایی و فردگرایی تاکید می شود. به همان سان که افراد تربیت شده پایه های یک جامعه سالم و مسلمان را پی ریزی می کنند، یک جامعه متکی بر روابط اجتماعی عادلانه و اسلامی، زمینه ساز موقعیتهایی است که هر یک به نوبه خود می توانند در تکوین مثبت شخصیت معنوی و اجتماعی فرد تاثیر به سزایی داشته باشد.
بدین جهت، این بعد نظام تربیتی با اهمیت خاصی متاثر از نظریات عقیدتی اسلام، در نهج البلاغه مطرح شده و امام علی (علیه السلام) هم به آن توجه داشته است. نظام روابط اجتماعی مبتنی بر انس و محبت، اتحاد و دوستی، عدالت و حق جویی، تواضع و فروتنی، نیکی و احسان، و عفو و بخشش، زمینه رشد ابعاد مختلف شخصیت انسان را در جامعه اسلامی فراهم می سازد.
استمرار روابط خویشاوندی و نیاز انسان به شرکت در این روابط، موضوعی است که در نهج البلاغه بدان تاکید شده است: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَا يَسْتَغْنِي الرَّجُلُ وَ إِنْ كَانَ ذَا مَالٍ عَنْ [عَشِيرَتِهِ] عِتْرَتِهِ وَ دِفَاعِهِمْ عَنْهُ بِأَيْدِيهِمْ وَ أَلْسِنَتِهِمْ، وَ هُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ حَيْطَةً مِنْ وَرَائِهِ وَ أَلَمُّهُمْ لِشَعَثِهِ وَ أَعْطَفُهُمْ عَلَيْهِ عِنْدَ نَازِلَةٍ إِذَا [إِنْ] نَزَلَتْ بِهِ؛[12]
ای مردم! انسان هر اندازه که ثروتمند باشد، از بستگان و اقوام خود بی نیاز نیست؛ که از وی با زبان و دست دفاع کنند. خویشاوندان، بزرگ ترین گروهی هستند که از انسان پشتیبانی می کنند و پراکندگی و ناراحتی او را از بین می برند، و در آن هنگام که حادثه ای پیش آید، آنها به او پرعاطفه ترین مردم اند».
و در این نوع ارتباطات انسانی، عواملی نظیر طبقه اجتماعی، مال و ثروت، نژاد، و رنگ و دین نباید دخالت داشته باشد؛ چنانکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره انصار توصیه فرمود که «يُحْسَنَ إِلَى مُحْسِنِهِمْ وَ يُتَجَاوَزَ عَنْ مُسِيئِهِمْ؛[13] با نیکان آنها به نیکی رفتار کنید و از بدکاران آنها درگذرید!».
در نظر امام علی (علیه السلام)، اتحاد و برادری تحت عنوان «بیعت» مسلمین با رهبر خویش و در ارتباط با یکدیگر، ارزش والایی دارد؛ و وظیفه آحاد جامعه، پیروی و اطاعت از رهبری عادل، عاقل و حق طلب است که منافع مسلمین را بر هر چیزی مقدم می دارد.
در نهج البلاغه آمده است: «فَلَمَّا أَفْضَتْ إِلَيَّ نَظَرْتُ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ مَا وَضَعَ لَنَا وَ أَمَرَنَا بِالْحُكْمِ بِهِ فَاتَّبَعْتُهُ وَ مَا اسْتَنَّ النَّبِيُّ (صلی الله علیه وآله) فَاقْتَدَيْتُهُ؛[14] آنگاه که حکومت و زمامداری به من رسید، در کتاب خدا نظر انداختم، و از هر دستوری که داده و هر امری که فرموده است، متابعت کردم؛ و به سنت و روش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) توجه و به آن اقتدا کردم».
اتحاد به عنوان مهمترین ثمره بیعت در جهاد علیه ظلم و ستم اجتماعی و استقرار عدالت مطرح شده است. اتحاد، نطفه هر فتنه ای را در بطن خود خفه می کند و زمینه رشد را در اجتماع برای فرد فراهم می سازد.
به طور کلی، نظام روابط اجتماعی بر حفظ حقوق همدیگر استوار است؛ چنانکه در نهج البلاغه آمده است: «فَعَلَيْكُمْ بِالتَّنَاصُحِ فِي ذَلِكَ وَ حُسْنِ التَّعَاوُنِ عَلَيْهِ؛[15] برای شما لازم است که یکدیگر را بر ادای حقوق نصیحت و در انجام آن بهخوبی همکاری کنید».
یکی دیگر از مسائل مهم در بعد اجتماعی نظام تربیت انسان از دیدگاه نهج البلاغه، پی ریزی جامعه ای متکی بر اخلاق اسلامی است که در آن انسان های باتقوا، زاهد، با ایمان، عاقل و آگاه، متواضع و صادق و عادل تربیت شوند و بدین وسیله ثمرات چشمگیر نظام تربیت اسلامی را مشخص سازند. از این دیدگاه، قابلیت تاثیر پذیری فرد از جمع و تشکل سازنده جمع از فرد و قابلیت تغییر رفتار فرد از نظر تربیت مطرح شده است.
از آنچه درباره نظام تربیت انسان در اسلام گفته شد، چنین برمی آید که «انسان مسلمان» در جامعه اسلامی مطرح و هدف است. مسلمانان باید دست اتحاد به هم بدهند و در عمل از پراکندگی بپرهیزند تا حق را در هر زمان و موقعیت تحقق بخشند و سرپرست اقطار زمینی شوند و لطف و مراحم پروردگار را نصیب خود سازند.
و در نهایت باید گفت که اساس روابط اجتماعی در نظام تربیتی اسلام و حقوق اقشار مختلف مردم در قبال یکدیگر، کاملا در نهج البلاغه مشخص است؛ از جمله: حق کوچک تر بر بزرگ تر، حق والی بر رعیت، حق رهبریت بر امت و برعکس که در تبیین اهداف تربیت اسلامی باید بر آن تاکید شود.
نتیجه گیری
نظام تربیت انسان در اسلام، کاملا توحیدی و بر مبنای فطرت انسان است؛ اسلام برای تمام جنبه های فردی و اجتماعی زندگی بشر برنامه خاص و کارآمدی دارد که اگر بشر به دستورات اسلام عمل نماید بدون شک به قله های سعادت و تکامل دست پیدا می کند. مهمترین جنبه نظام تربیت انسان، جنبه هدایت است که حول محور حق و حق جویی می گردد. جنبه های گوناگون نظام تربیت انسان در کلام امام علی (علیه السلام) عبارتند از: جنبه هدایتی، جنبه عقلانی، جنبه معنوی و جنبه اجتماعی که در این مقاله به آن ها اشاره شد.
پی نوشت ها
[1] ری شهری، میزان الحکمه، ج 2، ص 1709.
[2] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 16.
[3] همان، خطبه 133.
[4] همان، خطبه 24.
[5] همان، خطبه 147.
[6] همان.
[7] همان، خطبه 198.
[8] همان، حکمت 390.
[9] آل عمران / 173.
[10] صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 182.
[11] همان، خطبه 110.
[12] همان، خطبه 23.
[13] همان، خطبه 67.
[14] همان، خطبه 205.
[15] همان، خطبه 216.
منابع
- قرآن کریم ترجمه محمد مهدی، فولادوند تهران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1363.
- الشریف الرضی (ف 406ق)، ابوالحسن محمد بن الحسین الموسوی، نهج البلاغه، ضبط نصه وابتکر فهارسه العلمیه صبحی الصالح، الطبعه الاولی، دارالکتاب اللبنانی، بیروت، 1387ق.
- محمدی ری شهری، میزان الحکمه، المجلد الاول، طبع سوم، مکتب الاعلام الاسلامي، 1371.
با اقتباس از: صلیبی، ژاسنت، تربیت از دیدگاه نهج البلاغه، مجله نامه علوم انسانی، زمستان 1379 و بهار 1380 – شماره 4و5 (از صفحه 303 تا 329).