از دیدگاه امام علی (ع)، جامعه مطلوب، جامعه ای است که در آن عدالت به عنوان اساسی ترین اصل حاکم باشد و هر فرد به حقوق خود دست یابد. در این جامعه، توسعه و پیشرفت نه تنها در ابعاد اقتصادی و فیزیکی، بلکه در ابعاد معنوی و اخلاقی نیز باید صورت گیرد. امام علی (ع) بر اهمیت کار و تلاش در جهت بهبود زندگی فردی و جمعی تأکید داشته و افزایش قدرت کار و تولید را از ارکان اصلی پیشرفت «جامعه مطلوب» می دانند. از نظر ایشان، جامعه مطلوب، جامعه ای است که بر پایه عدالت، کار و تلاش، و حفظ سلامت عمومی استوار باشد.
سیاست اسلام در ایجاد جامعه مطلوب
بدون تردید اسلام دین پیشرفت و ترقی است و همه را به برنامه ریزی و تسلط بر منابع فرا می خواند به شکلی که زندگی شرافتمندانه را برای انسان ها تضمین کند و این امر جز با توسعه و پیشرفت عوامل تولید ممکن نیست زیرا از این طریق می توان بازار را از نیازهای ضروری عامه مردم اشباع کرد.
مسلمانان در آغاز حکومت اسلامی در مدینه منوره موضوع توسعه را تجربه کردند و اسلام قوانین بسیاری را وضع کرد که بعدها مبنای اصلی نظام اقتصادی اسلام را تشکیل داد، این قوانین عبارتند از:
- قانون احیای زمین موات
- قانون تحریم ربا
- قانون مضاربه، مزارعه و …
- قانون وام بلاعوض
- قانون ارث و تقسیم سرمایه بین ورثه
- قانون تقسیم کار
این قوانین و غیر آن در حد خود شیوه ای را شکل دادند که ثمره نهایی آن توسعه ثروت و استفاده و بهره مندی از زمین، جلوگیری از انباشته شدن ثروت از راه ربا و نظایر آن بود و اسلام با این قوانین توانست حیات اقتصادی را از چهارچوب و دایره فردی خود در پیش از اسلام که فعالیت آن در حد شایستگی های فردی محدود می شد به حالت اجتماعی و گروهی درآورد که موجب پدید آمدن نظام اقتصادی گردید.
در دوره حکومت پیامبر در مدینه که فعالیت اقتصادی تقریبا به کشاورزی محدود می شد، کار بدین شیوه ادامه یافت و با گسترش قلمرو حکومت اسلامی و الحاق بسیاری از زمین های کشاورزی به سرزمین مسلمانان و با ازدیاد غنایم، نیاز به توسعه شدید تر و قوی تر شد، چون عناصر اقتصادی در همه زمینه ها افزایش نشان می داد.
از آن جمله افزایش تعداد مسلمانان غنایم زمین های مناسب کشاورزی و در کنار آن تفاوت اقتصادی در قدرت و ضعف تولید در زمین ها و نیز انواع محصولات دیده می شد و در بعضی مواقع درآمدهای مالیاتی نیز افزایش می یافت و لازم بود که بخشی از آن سرمایه گذاری شود. زیرا انباشته شدن آن در بیت المال سودی در بر نداشت و همه این مسائل اقتضا می کرد که برای حل مشکلات پیش از آنکه بروز کنند و به بحرانی تبدیل شوند برنامه ریزی اقتصادی کرد.
زمانی که امام علی (ع) زمام حکومت را به دست گرفت جامعه اسلامی از تبعیض و تفاوت اقتصادی رنج می برد و اگر وضع بدین منوال ادامه می یافت ممکن بود به بروز نظام طبقاتی در جامعه منجر گردد. از این رو شورشی که به کشته شدن عثمان منتهی شد در واقع شورش علیه نظام طبقاتی بود و هدفش عدالت خواهی و با بیعت امام امیرالمؤمنین (ع) دوره تازه ای از حیات اقتصادی آغاز شد لذا می باید بیش از این به این دوره پر بار و شکوفا از تاریخ اسلامی پرداخت.
مفهوم توسعه از دیدگاه امام علی (ع)
لفظ و مفهوم اصطلاح توسعه – که معادل عربی آن «تنمیه» است – در سخنان امام (ع) آمده است.
امام می فرماید: «ألإقتصاد ينمى القليل»[1] میانه روی کم را زیاد می کند (توسعه می دهد).
«ألإقتصاد ينمى اليسير»[2] میانه روی اندک را می افزاید (توسعه می دهد).
بر این اساس کم و اندک می تواند ثروت یا منابع طبیعی یا هر چیزی شبیه این دو باشد و کلمه نمو که در لفظ با کلمه تنمیه (توسعه) هم ریشه است؛ در سخنان امام (ع) بکار رفته است و مفهوم آن افزایش تولید با بکارگیری مواد و منابع اندک است و لفظ «تثمیر» در کلام امام (ع) نیز به مفهوم توسعه تنمیه بکار رفته است و منظور از آن استفاده از منابع موجود برای رسیدن به بیشترین مقدار ثروت است امام کلمه «تثمیر» را این گونه بکار برده است:
«وَ بَعْضَهُمْ يُحِبُّ تَثْمِيرَ الْمَالِ»[3] بعضی بارور ساختن مال را می پسندند یعنی باید مال و ثروت در مسیر سرمایه گذاری قرار گیرد تا ثمرات خوبی از آن بدست آید.
بنابراین توسعه از نظر امیر المؤمنین علی (ع) افزایش سرمایه و منابع است که از طریق کار بر روی آن حاصل می گردد. اگر این گفتار را با دیگر گفتارهای امام که بعد از این ذکر خواهیم کرد، در کنار هم قرار دهیم به دیدگاه کامل امام درباره مفهوم اهداف و شیوه های توسعه دست خواهیم یافت و هیچ عجیب نیست زیرا که توسعه به عنوان شیوه افزایش ثروت و تولید از دیرباز در جوامع معمول بوده است.
اشتباه است اگر تصور کنیم که این مفهوم، پس از جنگ جهانی دوم مطرح شده است. گرچه جنگ نیاز به توسعه را بیشتر می کند اما این مفهوم در طول تاریخ و در اعصار مختلف با کاربردهای مختلفی رایج بوده است. امام علی (ع) از روزهای آغازین حکومت، اهداف اقتصادی را پایه گذاری کرد که می توان آن را در چهار چوب مفاهیم توسعه به حساب آورد.
«احتج إلى من شئت تكن أسيره، واستغن عمن شئت تكن نظيره وأفضل على من شئت تكن أميره» [4] به هر که نیازمند شوی در بند او گردی، از هر کس که بی نیاز شوی همتای او می گردی و به هر کس که ببخشی امیرش گردی.
«لا نعمة في الدنيا أعظم من طول العمر و صحة الجسد»[5] هیچ نعمتی در دنیا بزرگتر از طول عمر و سلامتی بدن نیست.
«خير الدنيا و الآخرة في خصلتين الغنى و التقى و شر الدنيا و الآخرة في خصلتين الفقر و الفجور»[6] خیر دنیا و آخرت در دو خصلت است بی نیازی و پرهیزگاری و شر دنیا و آخرت در دو خصلت نیازمندی و تبهکاری است.
«أَلاَ وَ إِنَّ مِنَ النِّعَمِ سَعَةَ الْمَالِ وَ أَفْضَلُ مِنْ سَعَةِ اَلْمَالِ صِحَّةُ اَلْبَدَنِ وَ أَفْضَلُ مِنْ صِحَّةِ الْبَدَنِ تَقْوَى الْقَلْبِ» [7]
هان بدانید که توانگری از نعمت هاست، بهتر از آن تندرستی است و بهتر از تندرستی، تقوا و پارسائی قلب است.
از گفتارهای بالا می توان اهداف زیر را استخراج کرد:
اول: رسیدن به درجه بی نیازی با افزایش درآمد فردی و ملی
دوم: مدیریت جامعه مطلوب و جامعه پرهیزگار
رسیدن به درجه بی نیازی
تأکید شد که اسلام جامعه اغنیا و توانگران را پی ریزی می کند و بر خلاف ادیان تحریف شده و مذاهب فکری و سیاسی دیگر وجود یک فقیر را هم نمی پذیرد، مسیحیت تحریف شده اعتقاد دارد که فقر و تنگدستی جریمه ای است که انسان باید برای مجازات گناهانی که دیگران مرتکب شده اند بپردازد. یعنی فقیر باید فقیر بماند و غنی باید غنی بماند چون کیفری از جانب خداوند است و جایز نیست که فقیر بر ثروتمند بشورد چون در آن صورت بر اراده الهی شوریده است.
در سایه اندیشه های مسیحیت تحریف شده مارکس حق دارد که بگوید دین، افیون توده هاست. زیرا چنین دینی اراده فقیر را سست می کند و نمی گذارد آنان وضع خود را بهتر کنند اما نباید کلامش را متوجه ادیان دیگر کند. جامعه سرمایه داری، جامعه ای است که ثروتمندان در اقلیت اند و فقیران در اکثریت نظام سرمایه داری با گرفتن مالیات از ثروتمندان و پرداخت آن به نیازمندان خواسته است که فقر را از بین ببرد اما این درآمدها دوباره به جیب ثروتمندان سرازیر می گردد؛ یعنی برای پرداخت سود وام هایی که آنان در اختیار دولت گذاشته اند دوباره به خودشان باز می گردد و فقیران از آن سهمی ندارند.
در جامعه کمونیستی همه فقیر و نیازمند دولتند و بعنوان کارمند دولت حقوق می گیرند. از میان همه مذاهب و مکتبهای فکری و سیاسی این اسلام است که سرافراز و سربلند ایستاده است و فقرا را با اغنیا در ثروت و بی نیازی برابر می داند و شعار اسلام همین گفتار امام (ع) است که می فرماید:
«واستغن عمن شئت تكن نظيره وأفضل على من شئت تكن أميره»[8] از هر کس که بی نیاز شوی همتای او گردی و به هر کس که ببخشی امیرش گردی.
مسلمانان، اسلام را برای دیگر ملت ها به ارمغان بردند، زیرا آنان پیش از آنکه در مال و ثروت بی نیاز باشند دارای نفس های غنی و توانگر بودند و اسلام هیچ کشوری را به طمع ثروت چنان که امروز حکومت های استعماری انجام می دهند نگشوده است. فرق بین اسلام و استعمار آن است که اسلام پیش از آنکه کشور ها را فتح کند قلب ها را فتح می کند. در حالی که ملت ها برای حفظ کرامت و ذخایر خود همیشه با استعمارگران در ستیزند.
مسلمانان بر اساس این اصل که فرمود به هر کس که ببخشی امیرش گردی دیگر ملت ها را یاری می کردند و آنان وقتی در میان مسلمانان جامعه مطلوب یافتند که هدفی جز تبلیغ رسالت نداشت به دین اسلام گرویدند، دینی که نه طمع مادی او را به رویایی با مشکلات واداشت و نه طمع سلطه جویی بلکه تنها و بزرگ ترین هدفش این بود که مردم با گرویدن به اسلام سعادتمند شوند همان طور که اسلام خود سعادتمند بود.
مدیریت جامعه مطلوب
اسلام می خواهد که جامعه مطلوب و عاری از هر گونه بیماری پی ریزی کند و برنامه جامعی را برای حفظ بدن از انواع بیماری ها معین کرده است و لذا ثروت جامعه را برای حفظ بهداشت عمومی به کار می گیرد.
نباید از نظر دور داشت که مهمترین برنامه های توسعه در کشورهای جهان تامین شرایط بهداشت عمومی است با از بین بردن در توسعه سهیم باشد. ولی جامعه بیمار نمی تواند حتی یک گام در جهت توسعه درست بر دارد، به همین جهت، اسلام رعایت سلامت مردم را هدف اصلی اهداف دولت قرار داده است
امام علی (ع) می فرماید: «لا نعمة في الدنيا أعظم من طول العمر و صحة الجسد»[9] هیچ نعمتی در دنیا بزرگ تر از طول عمر و سلامتی بدن نیست.
و نیز فرمود: «أَلاَ وإِنَّ مِنَ النِّعَم سَعَةَ الْمَالِ، وَأَفْضَلُ مِن سَعَةِ الْمَالِ صِحّةُ الْبَدَنِ»[10] هان بدانید که توانگری از نعمتهاست و بهتر از آن تندرستی است.
این دو گفتار، زیباترین رابطه را بین توسعه و سلامتی و بین میانگین عمر ترسیم می کند که ثمره حاصل از توسعه است. امروزه میزان پیشرفت کشورها را با میانگین عمر انسان در آن کشور می سنجند، زیرا میانگین عمر انسان در کشورهای پیشرفته خیلی بیشتر از میانگین عمر در کشورهای عقب افتاده است.
بدون شک رفاه اقتصادی یکی از عوامل موثر در طولانی شدن عمر است و عمر طولانی به نوبه خود قدرت کار را در جامعه بالا می برد که طبیعتا در سرعت بخشیدن به کارهای توسعه و پیشرفت اقتصادی موثر خواهد بود. می توان دو گفتار گذشته را در نمودار زیر ترسیم کرد:
- سلامتی یا بهداشت عمومی
- طولانی شدن عمر
- افزایش قدرت کار
- توسعه
با پیشرفت اقتصادی از رهگذر توسعه سرمایه های مطلوب برای پوشش دادن طرح های خدماتی و تأمین امکانات رفاهی که در بهداشت و سلامت جامعه نقش دارد فراهم می گردد. و با همین سرمایه ها مدارس، بیمارستان ها و دانشگاه ها ساخته می شود و با تأسیس دانشکده های پزشکی و تربیت پزشکان سطح بهداشت و سلامتی جامعه بالا می رود.
جامعه مطلوب، جامعه ای است که توانایی کار دارد و می تواند در مسیر توسعه گام بردارد بدین ترتیب گردش میان توسعه و بهداشت و عمر و کار، کامل می گردد و نهایتا توسعه محقق می شود، قدرت تولید دو چندان می گردد و حرکت جامعه در مسیر توسعه شتاب می گیرد.
جامعه مطلوب اسلام با محرک درونی
دو نوع جامعه وجود دارد: جامعه ای که با انگیزه ها و عوامل خارجی حرکت می کند و هرگاه این انگیزه ها کم رنگ شود جامعه از حرکت باز می ماند و جامعه ای که با عوامل و انگیزه های درونی حرکت می کند و چنین جوامعی در کمال آگاهی و احساس مسئولیت قرار دارند و به همین جهت قانون و عوامل خارجی دیگر در آن رنگ می بازد و اسلام برای آنکه چنین جامعه مطلوب را پی ریزی کند که بر اساس انگیزه های درست حرکت کند نیازی ندارد که کسی به او بگوید این کار را انجام بده و آن را انجام نده.
رسالتی که اسلام در قبال بشریت دارد آن است که بشریت را به این سطح ایده آل از محاسن و صفات نیکو برساند و در برنامه ای تربیتی، سیاسی و اقتصادی اسلام نیز آمده است تا این عوامل خیر را در درون انسان تقویت کند و به عنوان محرک درونی بدون واسطه انسان را به حرکت در آورد.
اقتصاد عامل مهمی است تا این واقعیت را اصالت ببخشد زیرا انسان تنها زمانی مبادرت به کار خیر می کند که در نیاز های اساسی خود به مرحله اشباع رسیده باشد و این منطق قرآن کریم است که می فرماید: «فَليَعبُدُواْ رَبَّ هَٰذَا ٱلبَيتِ ٱلَّذِيٓ أَطۡعَمَهُم مِّن جُوعࣲ وَءَامَنَهُم مِّنۡ خَوۡفِۭ»[11] پس باید پروردگار این خانه را بپرستند آنکه به هنگام گرسنگی، طعامشان داد و از بیم در امانشان داشت.
به همین سبب اسلام تلاش کرده است تا جامعه مطلوب و ثروتمند ایجاد کند و اگر در چنین جامعه ای ثروت بر اساس شیوه اسلام ناب پی ریزی شود خیر و صلاح در آن جامعه، ریشه دار می گردد البته این بدان معنی نیست که اگر انسان پس از آنکه ثروتمند شود با تقوی خواهد شد. زیرا اگر ثروت به دور از دین و فضایل دینی باشد به تباهی و فجور منتهی می گردد. چون میان ثروت و تقوی ارتباط تنگاتنگی است و این ارتباط در حقیقت میان جهت دهی مسائل اقتصادی از یک سو و مسائل دینی و تربیتی از سوی دیگر است.
جامعه باید هم زمان با حرکت به سوی توسعه و ثروت، گام هایی را در مسیر تحکیم ارزش ها و فضایل بر دارد. این شیوه توسعه و تکامل حیات انسانی است. یعنی ارزش های مادی و معنوی هم زمان و هماهنگ در ابعاد مادی و معنوی توسعه و تکامل یابد و ما وقتی درباره جامعه مطلوب و متقی پس از جامعه ثروتمند سخن گفتیم نخواستیم بین آن دو تقدم و تأخر یا جدایی قایل شویم.
بلکه طبیعت و تربیت بحث اقتضا می کرد و گرنه در عمل میان آن دو جدایی وجود ندارد، زیرا چنان که گفته شد ایجاد جامعه بدور از تقوی به طغیان و سرکشی جامعه منتهی می گردد: «كَلَّآ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَيَطۡغَىٰٓ أَن رَّءَاهُ ٱسۡتَغۡنَىٰٓ»[12] چون انسان خود را بی نیاز ببیند طغیان می کند.
اگر جامعه فقیر که از فسق و فجور رنج می برد بخواهد به جامعه مطلوب و متقی و در عین حال ثروتمند تبدیل شود؛ باید بطور هماهنگ در ارزش های اخلاقی، شیوه های زندگی و نیز میزان درآمد تحول ایجاد کند و به اختصار باید گفت که جامعه باید در جنبه های مادی و معنوی متحول شود. چنین تحولی را باید در تحول اقتصادی، اخلاقی دانست از دنیای منحط و پست به دنیای والا، این تحول تنها در ارزش های اخلاقی نیست.
زیرا جامعه ای که متقی باشد و نتواند نیازهای مادی خود را تأمین کند نمی تواند در برابر جوامع دیگر سربلند و سرافراز باشد. این شیوه و راه انتقال از شر به خیر است که یکی از اهداف بزرگ حکومت اسلامی به شمار می رود.
امام علی (ع) می فرماید: «خير الدنيا و الآخرة في خصلتين الغنى و التقى و شر الدنيا و الآخرة في خصلتين الفقر و الفجور»[13]
خیر دنیا و آخرت در دو خصلت است: ثروتمندی و پرهیزگاری و شر دنیا در دو خصلت است: تنگدستی و تبهکاری. این نمودار به ما نشان می دهد که:
– چگونه انسان از محیط شر و بدی به محیط خیر قدم می گذارد.
– چگونه فقر، تبهکاری در یکدیگر تأثیر متقابل دارند.
– چگونه فقیر می تواند با دور شدن از تبهکاری لباس تقوا به تن کند و ثروتمند گردد.
– و نهایتا چگونه ثروتمند با در افتادن به ورطه تبهکاری فقیر می گردد.
در اینجا این سئوال به ذهن خطور می کند که رابطه تقوی با توسعه چیست؟
اگر توسعه، کاری موثر و تلاشی همه جانبه باشد در این صورت انسان به انگیزه ای قوی نیاز دارد تا توانایی های درونی خود را کشف و آشکار سازد و چه انگیزه ای قویتر از عقیده ای روشن که انسان را جانشین و خلیفه خداوند در این هستی می داند و بزرگترین مسئولیت ها را بر عهده او قرار می دهد و تقوی تنها راه پای بندی و حفظ این مسئولیت است و در عین حال عامل سعادتمندی انسان در زندگی است. چه انسان تنها به نان زنده نیست و اگر توسعه به خاطر سعادت بشر است باید گفت که سعادتمندی انسان تنها در گرو اقتصاد نیست بلکه نیازمند چیزی فراتر از اقتصاد است.
مسأله توسعه اقتصادی و جامعه مطلوب چنان که به ذهن بعضی از مردم متبادر می شود تنها مسأله ای اقتصادی نیست بلکه مسأله ای عقیدتی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و اخلاقی است و باید برای تحقق و استمرار آن محیط و بستر مناسب فراهم کرد. چه بدون فراهم ساختن محیط و بستر مناسب نمی توان برای فرد و جامعه در مسیر طولانی و توانفرسای توسعه، حرکت و پیشرفتی را تصور کرد.
اگر تاریخ را با دقت مطالعه کنیم و وقایع تاریخی را با دقت از نظر بگذرانیم در می یابیم که جهان امروز مدیون آن دسته از افرادی است که در دوره های مختلف تاریخ ظهور کردند و با استفاده از استعدادها و توانمندی های خود چرخ های زمان را به جلو راندند و اگر اینان نمی آمدند و توان خویش را ظاهر نمی ساختند و آن را در جهت پیشرفت حیات انسان بکار نمی گرفتند، ما امروز در شرایط خاص آغاز قرن بیست و یکم بسر نمی بردیم، بلکه جهان امروز هنوز در ظلمات جهل و نادانی می زیست.
به فرض اینکه این مخترعان نمی آمدند و برای ما ماشین بخار، الکتریسیته و دیگر اختراعات بشری را پدید نمی آوردند تاریخ پیش از اینها از حرکت باز می ماند زیرا پیشرفت بشریت جبری و بدون دخالت اراده انسان صورت نمی گیرد بلکه بسته به اراده و قدت انسان است و اگر این اراده باز ایستد پیشرفت نیز متوقف می ماند به همین سبب اسلام برای انسان اهمیت بسیاری قائل است و او را اساس همه خوبی ها قرار می دهد، همان طور که اگر از وظیفه خود باز بماند اساس همه بدی هاست.
نتیجه گیری
از منظر امام علی (ع)، جامعه مطلوب تنها در سایه عدالت، تلاش جمعی، و حفظ سلامت عمومی قابل دستیابی است. ایشان بر این باور هستند که توسعه و پیشرفت واقعی زمانی محقق می شود که عدالت در تمام ابعاد زندگی مردم جاری باشد و افراد با مسئولیت پذیری و همت به کار و تولید بپردازند. همچنین، توجه به بهداشت عمومی و سلامت جسمی و روحی افراد جامعه از ارکان اساسی برای دستیابی به یک جامعه مطلوب است. بنابراین، جامعه مطلوب، جامعه ای است که بر پایه این اصول بنا گذاشته شود.
پی نوشت ها
[1]. آمدی، غرر الحکم، ج1، ص30.
[2]. آمدی، غرر الحکم، ج1، ص36.
[3]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت93.
[4]. مجلسی، بحارالانوار، ج77، ص423.
[5]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج20، ص341.
[6]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج20، ص301، ح446.
[7]. شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 381.
[8]. مجلسی، بحارالانوار، ج77، ص423.
[9]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج20، ص341.
[10]. مجلسی، بحارالانوار، ج70، ص61.
[11]. قریش، 3-4.
[12]. علق، 6-7.
[13]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج20، ص301، ح446.
منابع
- قرآن کریم
- ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغه، قم، مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي، 1363ق
- تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و دررالکلم، ترجمه رسولی محلاتی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۸.
- شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، قم، دارالهجرة، ۱۴۱۴ق.
- مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحياء التراث العربي، 1403ق.
منبع مقاله با اقتباس از:
حائری، محسن، اندیشه های اقتصادی در نهج البلاغه، تهران، بنياد نهج البلاغه، 1386.