در نهج البلاغه شریف، پیرامون ویژگی های فردی و اجتماعی افراد بسیار سخن رفته است. در حکمت 234 نهج البلاغه که به حدیث خصال النساء معروف است، پیرامون اخلاق زنان و مردان و به طور مشخص، بهترین اخلاق زنان که همان بدترین اخلاق مردان است سخنان دقیقی از امام علی (ع) وجود دارد. در این مقاله به بررسی نظرات مختلف پیرامون اخلاق زنان در حکمت خصال النسا و نقد و بررسی آن ها خواهیم پرداخت.
نگاهی به حکمت 234 نهج البلاغه
«وَ قَالَ (علیه السلام): خِيَارُ خِصَالِ النِّسَاءِ، شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ؛ الزَّهْوُ وَ الْجُبْنُ وَ الْبُخْلُ؛ فَإِذَا کانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَکنْ مِنْ نَفْسِهَا، وَ إِذَا کانَتْ بَخِيلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَ مَالَ بَعْلِهَا، وَ إِذَا کانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ کلِّ شَيْءٍ يَعْرِضُ لَهَا؛[1]
امام علی (ع) فرمود: خصلت هاى نيک زنان، خصلت هاى بد مردان است (اين خصلت ها عبارتند از:) تکبر و ترس و بخل (زيرا) هنگامى که زن متکبر باشد بيگانه را به خود راه نمى دهد و اگر بخيل باشد مال خود و همسرش را حفظ مى کند و اگر ترسو باشد از هر چيزى که ممکن است به آبرو و عفت او صدمه بزند مى ترسد (و از آن فاصله مى گيرد)».
حديث خصال النساء یا ویژگی های زنان، از حکمت های نهج البلاغه، علی الظاهر بیانگر دو نظام اخلاقی جداگانه برای زن و مرد و تبیین بهترین اخلاق زنان است که در مقابل بدترین اخلاق مردان تلقی می گردد. در این حدیث صفات «زهو» و «جبن» و «بخل» برای زنان از فضایل شمرده شده و نقطه ی مقابل آن برای مردان، از رذایل معرفی شده است.
گونه های مواجهه و تحلیل روایت
در حالی این صفات به عنوان بهترین مصادیق در اخلاق زنان مطرح شده اند که خصال زنانه مذکور، در قرآن کریم، کلام بزرگان و سیره علما و صلحا به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است. همین موضوع، باعث شده است تا به گونه های مختلفی با این روایت برخورد شود و تحلیل های متفاوتی درباره آن وجود داشته باشد.
به عنوان مثال، در آیاتی از قرآن کریم این صفات مذمت شده اند که این خود می تواند به نوعی، گونه ای از مواجهه با این صفات قلمداد شود:
«سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَکبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ؛[2] به زودی کسانی را که در زمین به ناحق تکبّر از (ایمان به) آیات خود، منصرف می سازم».
در آیاتی از قرآن کریم، انفاق و خودداری از بخل ستوده شده است:
«وَ الصَّادِقِينَ وَ الصَّادِقَاتِ … أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظِيمًا؛[3] و مردان صدقه دهنده و زنان صدقه دهنده… خدا برای آنان آمرزش و پاداش بزرگی آماده کرده است».
در روایات معصومان و حتی در دیگر کلمات نهج البلاغه نیز این خصال مذمت شده است. رسول اکرم (ص) می فرمایند:
«خَصْلَتانِ لا يَجْتَمعانِ في مؤمنٍ: البُخلُ و سُوءُ الخُلقِ؛[4] دو ویژگی در مسلمان جمع نمی شود؛ بخل و بدخلقی».
حضرت علی (ع) نیز در جملاتی به ذم این صفات پرداخته است:
«وَ الْحِرْصُ وَ الْکبْرُ وَ الْحَسَدُ دَوَاعٍ إِلَى التَّقَحُّمِ فِي الذُّنُوبِ؛[5] حرص و تکبر و حسد انگيزه هايى هستند براى فرو رفتن در گناهان».
سیره زنان نمونه صدر اسلام نیز در تعارض آشکار با حدیث مورد بحث است. انفاق و بخشش اموال توسط حضرت خدیجه (علیها السلام)، انفاق به فقرا توسط حضرت زهرا (علیها السلام) و شجاعت ایشان در دفاع از ولایت و حق اجتماعی خویش «فدک»، شجاعت حضرت زینب (عليها السلام) در اسارت و رفتار بزرگ منشانه ایشان در برابر دشمن نمونه هایی از این دست می باشند.
1. روشن دانستن حدیث و بیانی ترجمه وار
روشن دانستن حدیث و اکتفا به بیان معنای لغوی برخی واژگان با بیانی ترجمه وار از حدیث، روشی است که اکثر شارحان نهج البلاغه از آن استفاده کرده اند.
ابن ابی الحدید در شرح حدیث، به سخنی از افلاطون اشاره می کند و با استشهاد به این کلام در صدد است «زهو» را از عوامل تنافر میان زن و مرد معرفی نماید. وی سپس به بیان معنای لغوی واژه «زهو» و «فرقت» می پردازد: «و تقول زهى الرجل علينا فهو مزهو إذا افتخر و کذلک نخی فهو منخو من النخوة و لا يجوز زها إلا في لغة ضعيفة و فرقت خافت و الفرق الخوف».[6]
ابن میثم بحرانی بعد از معادل آوری از واژه «زهو» به تکبر، کلام را واضح می داند.[7] یحیی بن حمزه حسینی در شرح این حدیث می گوید: «یعنی هر آنچه صفت نیک زنان به شمار رود، همان صفت بی گمان در مردان از زشت ترین صفات است … تکبر، ترس و بخل ارجمندترین صفات زنانه و همان ها بدترین صفات مردان هستند».[8]
نواب لاهیجی[9] نیز به بیانی ترجمه وار از حدیث اکتفا نموده و شیخ عباس قمی در شرح خود با تاکید بر جدایی اخلاق زنان و مردان به مفهوم شناسی دو واژه «مزهوه» و «فرقت» بسنده می کند.[10]
در بین معاصرین نیز برخی همین رویکرد را نسبت به روایت دنبال نموده اند.
فیض الاسلام در ترجمه و شرح خود[11]، عباراتی ترجمه وار از این حدیث ارائه می دهد و شوشتری در بهج الصباغه بعد از تبیین لغوی «زهو» به کبر و فخر، معتقد است اینکه این خصال برای مردان از بدترین صفات است واضح است و سپس طی چندین صفحه در ذیل هر صفت، روایات ذم آن و شواهد تاریخی بر مذموم بودن آن در مردان در بین عرب را آورده و در ذیل فقرات بعدی حدیث نیز تنها شواهدی تاریخی ذکر می نماید.[12]
2. ارائه تفسیر خاص از این صفات
برخی از معاصرین سعی کرده اند با تأویل این صفات به معانی خاص، از بار منفی آن بکاهند: مغنیه «بطل» را به قناعت تفسیر کرده[13] و موسوی نیز «بخل» در این حدیث را محافظت زن بر مال خود و شوهرش و عدم اسراف و خرج نابجا معنا کرده است.[14]
نویسنده کتاب زن در نهج البلاغه نیز، جبن را به عاقبت اندیشی در امور و «بخل» را به اعتدال و میانه روی در مخارج و هزینه های منزل معنا می کند.[15]
برخی نیز با محدود ساختن دامنه این صفات دست به تحلیلی تازه نسبت به آن زده اند. حسینی شیرازی[16] برای حل تعارض ظاهری روایت مابین آن ها حدودی را مطرح می کند و حسن این صفات را نیز به حسن محدود بودن آن ها متصل می نماید.
قائنی در مفتاح السعاده نیز با همین رهیافت به شرح حدیث پرداخته و قائل است که «تکبر» زن فقط در برابر مرد خیر و فضیلت است؛ چراکه قبح عقلی و شرعی آن روشن است و امور عقلی تخصیص بردار نیستند.
بررسی دیدگاه
«بخل» در کتب لغت شح، ضد کرم و جود معنا شده؛ در حالی که در اینجا به معنای عدم اسراف و اعتدال در خرج کردن دانسته شده است؛ «جبن» نیز ضد شجاعت و به معنای ضعف قلب می باشد؛ در صورتی که در اینجا به عاقبت اندیشی در امور معنا شده؛ همچنین در این حدیث این صفات برای مردان شر شمرده و صفات مقابل آن برای آنان خیر محسوب گردیده، پس با توجه به معانی ادعایی، اسراف و عدم دوراندیشی برای مردان خیر و فضیلت خواهد بود در حالیکه در قرآن و سنت مورد مذمت قرار گرفته شده است.
همچنین اقوال مذکور در محدود ساختن دامنه صفات، در راستای رفع تعارض ظاهری روایت ارائه شده، غافل از این که این رویکرد منجر به پذیرش نسبیت اخلاق در عرصه خانواده می گردد.
3. فطری دانستن این صفات در سرشت زن
کمره ای در شرح حدیث، ابتدا به ضعف زن اشاره نموده و دو خصلت «زهو» و «بخلن» را در او جبران کننده ضعفش و مانعی از طمع نامحرمان به او و طمع غاصبان و سارقان به اموال او می داند؛ همچنین صفت «جبن» را نیز مفید دو فایده مذکور معرفی کرده است.[17] مصطفوی نیز با همین اعتقاد می گوید این سه صفت را خداوند متعال به مقتضای حکمت خویش در سرشت زن نهاده است.[18]
روانشناسی زن تا حدودی این دیدگاه را تقویت می کند. پژوهش های انجام شده نشان می دهد در چهار مورد از پنج هیجان اساسی شادی، عشق، ترس، اندوه و خشم از زنان هیجان های شدیدتر و فراوان تری گزارش می کنند و آن هیجان مورد استثناء که مردان بر زنان در آن پیشی می گیرند، خشم است».[19]
البته جای این اشکال باقی است که اگر وجود این صفات در فطرت زن با آثار مثبت آن در حیطه خانواده توجیه می شود، آثار منفی آن در خارج از این محدوده چگونه موجه می گردد؟
4. کنایه دانستن حدیث در مذمت زنان
خوانساری در شرح فقره اول روایت، دو احتمال مطرح می کند: «ممکن است که مراد مذمت زنان باشد با این که خصلت های خوب ایشان خصلت های بد مردانست، پس خصلت های بد ایشان را بر این قیاس باید کرد. و ممکن است که مراد این باشد که بخیلی که بدترین خصلت های مردانست، خوب ترین خصلت های زنان گردد چنان که در بعض احادیث دیگر نیز وارد شده که بخیلی در زنان پسندیده است. و در بعضی نسخه ها به جای «شر» بلفظ مفرد، «شرار» به لفظ جمع واقع شده و بنابراین ظاهر معنی اول است زیرا که همه صفات بد مرد چنین نیست که در زنان خوب باشد».[20]
ابوالقاسم حالت نیز تنها به عبارت اول حدیث اشاره کرده می نویسد:
زن بهر کسی نیاورد جز غم و درد
دنبال زنان فزون ز اندازه مگرد
چون آن چه بود نکوترین خصلت زن
باشد چو نکوهیده ترین خصلت مرد[21]
بررسی دیدگاه
این دیدگاه مبتنی بر فروتر دانستن جنس زن نسبت به مرد و شرارت ذاتی اوست؛ در حالی که آموزه های اسلام چنین نظری را رد می کند. در آیات و روایات، زن و مرد در حقیقت انسانی و هدف نهایی از خلقت و امکان دستیابی به کمال انسانی مشترک دانسته شده اند و حتی نمونه هایی از زنان کمال یافته به عنوان الگوی زنان و مردان معرفی شده اند.
5. رد و کنار نهادن حدیث
سیدحسن اسلامی پس از بررسی سندی روایت و مرسل دانستن آن در بررسی محتوایی حدیث، آن را دارای ساختاری استدلالی می داند که در آن میان تکبّر و عفت، بخل و حفظ مال و نیز ترس و محفوظ ماندن از مخاطرات پیوندی مثبت برقرار شده؛ اما وی این استدلال ها را از قوت چندانی برخوردار نمی داند و معتقد است: «یافته های علمی اخلاقی و آموزه های دینی از مضمون آن حمایت نمی کند و این سخن بازگوی باوری کهن و جاهلی درباره تفاوت اخلاقی زنانه و مردانه است که به تدریج و در جهت کسب مقبولیت بیشتر جامه حدیث در پوشیده و به امام علی (ع) نسبت داده شده است».[22]
6. کنایه دانستن صفات از رفتار
شهید مطهری، اخلاق و خصلت ها را امری ثابت، مطلق، همگانی و همیشگی می داند؛ اما رفتار انسان را که مظهر اخلاق اوست در شرایط مختلف متفاوت می داند و معتقد است حضرت لفظ «زهو»، «جبن» و «بخل» را به کار برده نه به اعتبار اینکه از حالات روانی هستند؛ بلکه به اعتبار اثری که معمولاً در آن حالات روانی از انسان سر می زند و این را امری معمول در ادبیات هر زبانی می داند؛ بنابراین مراد از این خصال در روایت رفتار متکبرانه و جبانانه و بخیلانه است.
سپس به نمونه هایی از این دست اشاره می کند؛ از قبیل این که گفته شده: «التکبر مع المتکبر عباده» و این که توصیه شده در میدان جنگ متکبرانه راه بروید که مقصود، خُلق تکبر نیست.
ایشان این رفتارهای زن را مقید به محدوده خاصی دانسته و قائل است به قرینه «لم تمکن من نفسها» رفتار متکبرانه تنها در مقابل نامحرم است. رفتار جبانانه نیز ناظر به مقامی است که عفت زن که نزد او امانت است در خطر است نه به صورت مطلق؛ چرا که آنچه در باب مدح شجاعت و مذمت جبن وارد شده اختصاص به زن یا مرد ندارد و نیز سیره زنان مسلمان این بوده که شجاع بوده اند و از این جهت مورد تمجید قرار گرفته اند. بخل نیز به معنای رفتار ممسکانه است که محدود به امانتداری نسبت به اموال همسر است (وی عبارت مالها و مال بعلها را مال مشترکی که بین زن و همسرش است می داند).[23]
او در ادامه می گوید: «پس این تفاوت مربوط به یک وضع خاصی است که زن دارد و تازه این تفاوت در رفتار است نه در اخلاق و شخصیت. از نظر شخصیت اخلاقی، هیچ فرقی بین زن و مرد نیست و می دانیم که مرد هم اگر در یک شرایطی امانتدار اجتماع باشد، آنجا که می خواهد امانت را حفظ کند دیگر جای بخشندگی و شجاعت نیست، جای عمل متواضعانه نیست؛ آنجا که امانتدار است جای عمل متکبرانه و محتاطانه و ممسکانه است».[24]
این دیدگاه از اشکالات نظرات قبلی مبراست و به نظر می رسد راه حل خوبی برای رفع تعارض ظاهری این روایت با دیگر تعالیم اخلاق اسلامی باشد.
در تبیین نظر ایشان باید گفت، اخلاق مطلق و ثابت است؛ اما اشکالی ندارد که بگوییم فعل اخلاقی نسبی است. برخی پنداشته اند که لازمه اخلاق مطلق و ثابت این است که افعال را از آغاز دسته بندی کنیم، بعضی را اخلاقی و بعضی را غیر اخلاقی یا ضد اخلاقی بخوانیم، و حال آن که اعتبارات فرق می کند.
یعنی فعلی ممکن است زمانی اخلاقی و زمان دیگر ضد اخلاقی باشد. اگر رفتار و فعل بر حسب شرایط و حالات مختلف دگرگون شود، نباید گفت که اخلاق دیگر ثابت و مطلق نیست، بلکه چون ثابت است شکل و صورت رفتار و فعل اخلاقی تغییر می کند تا معنی و خصلت اخلاقی باقی و ثابت بماند. این معنی شبیه است به آنچه در احکام شرعی گفته می شود که یک حکم بنابر عنوان ثانوی تغییر می کند.[25]
در این گونه موارد در واقع، فعل اخلاقی از حیطه خُلق اولیه خارج شده و توسط خلق ثانوی پشتیبانی می گردد. حدیث مورد بحث نیز از این دست می باشد.
نتیجه گیری
برخی از شارحان نهج البلاغه بر این باورند که حکمت 234 نهج البلاغه، اخلاق زنان را به وضوح بیان کرده و نیازی به تفسیر خاصی ندارد. در مقابل، عده ای نیز با تحلیل های متفاوت معنایی سعی در ارائه تحلیل و شرحی خاص از کلمات حضرت داشته اند که در این میان، شهید مطهری با در نظرگرفتن حیطه تاثر این روایت در خانواده، تحلیلی دقیقتر از دیگران ارائه داده است.
پی نوشت ها
[1] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 234.
[2] اعراف/146.
[3] احزاب/35.
[4] حرعاملی، وسائل الشیعه، ج9، ص39.
[5] سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 371.
[6] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج19، ص65.
[7] بحرانی، اختیار مصباح السالکین، ص633.
[8] الحسینی، الدیباج الوضی فی کشف عن اسرار کلام الوصی، ج6، ص2897.
[9] نواب لاهیجی، شرح نهج البلاغه، ص313.
[10] قمی، شرح حکم نهج البلاغه، ص100.
[11] فیض الاسلام، شرح نهج البلاغه، ص1191.
[12] شوشتری، بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه، ج14، ص310.
[13] مغنیه، فی ضلال نهج البلاغه، ج4، ص357.
[14] موسوی، شرح نهج البلاغه، ج5، ص387.
[15] صالح جواد، زن در نهج البلاغه، ص214.
[16] حسینی شیرازی، توضیح نهج البلاغه، ج4، ص370.
[17] کمره ای، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج21، ص303.
[18] مصطفوی، بهشت خانواده، ج1، درس25.
[19] هافمن، روانشناسی عمومی از نظریه تا کاربرد، ج2، ص75.
[20] خوانساری، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج3، ص430.
[21] حالت، شکوفه های خرد یا سخنان علی ع، ص45.
[22] ر.ک: اسلامی، اخلاق و جنسیت در حدیث خصال النسا.
[23] مطهری، مجموعه آثار، ج22، ص618-628.
[24] مطهری، مجموعه آثار، ج22، ص634.
[25] مجتبوی، علم اخلاق اسلام، ص17.
منابع پایانی
- قرآن کریم.
- ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1377ش.
- الحسینی، ابوالحسین یحیی بن حمزه بن علی، الديباج الوظى فى الکشف عن اسرار کلام الوصى، صنعا مؤسسه الامام زيد بن على الثقافيه، 1424ق.
- اسلامی، سیدحسن، اخلاق و جنسیت در حدیث خصال النساء، علوم حدیث، سال سیزدهم، شماره سوم و چهارم، 1387ش.
- بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، بی جا، دفتر نشر الکتاب، 1366ش.
- حالت، ابوالقاسم، شکوفه های خرد یا سخنان علی ع، بی جا، مؤسسه مطبوعاتی علمی، 1363ش.
- حسینی شیرازی، سید محمد، بی تا؛ توضیح نهج البلاغه، تهران، دارالتراث الشيعه.
- خوانساری، جمال الدین محمد، شرح غرر الحکم و دررالکلم، تهران، دانشگاه تهران، 1366ش.
- شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، صبط نصه و ابتکر فهارسه العلمیه الدکتور صبحی الصالح، بیروت، 1414ق.
- شوشتری، محمدتقی، بهج الصباعه فى شرح نهج البلاغه، تهران، امیر کبیر، 1376ش.
- صالح جواد، نجوی، زن در نهج البلاغه، ترجمه ورود سلامی، قم، زمزمه زندگی طریحی، 1374ش.
- فیض الاسلام، سید علی نقی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، تهران، فقيه، 1379ش.
- قمی، عباس، شرح حکم نهج البلاغه، تهران، بنیاد نهج البلاغه، 1375ش.
- کمره ای، محمد باقر، منهاج البراعه في شرح نهج البلاغه، تهران، مکتبه الاسلاميه، 1356ش.
- موسوی، سید عباس علی، شرح نهج البلاغه، بیروت، دارالرسول الاکرم، دارالمحجه البیضا، 1376ق.
- مجتبوی، سید جلال الدین، علم اخلاق اسلام، تهران، حکمت، 1377ش.
- مصطفوی، سیدجواد، بهشت خانواده، مشهد، هاتف، 1389ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۲۲، قم، صدرا، بی تا.
- مغنیه، محمد جواد، في ظلال نهج البلاغه، بیروت، دارالعلم للملايين، 1358ش.
- نواب لاهیجانی، محمد باقر، شرح نهج البلاغه، تهران، اخوان کتابچی، بی تا.
- هافمن کارل، روانشناسی عمومی از نظریه تا کاربرد، ترجمه سیامک نقشبندی، تهران، ارسباران، 1379ش.
منبع مقاله | با اقتباس از:
مولایی فر، زهرا؛ نقی زاده، حسن، اخلاق جنسیتی در حکمت خصال النسا، آری یا خیر؟، فصلنامه پژوهشنامه نهج البلاغه، سال دوم، شماره هفتم، پاییز 1397.