انسان تا وقتی در این دنیا است و خطا و گناهی انجام می دهد، اگر پشیمان شود و از خداوند طلب عذر و عفو نماید، فرصت دوباره ای برای جبران اشتباهاتش به او داده می شود. اما زمانی که مرگ فرا رسد، پرونده اعمال انسان در این دنیا بسته می شود و دیگر زمانی برای درخواست توبه و عذر و بهانه نخواهد بود. در این مقاله برآنیم تا با تکیه بر وصیت امام علی (ع) به فرزندش امام حسن مجتبی (ع) به مساله مرگ و آماده سازی توشه برای آخرت و پرونده اعمال انسان بپردازیم.
بسته شدن پرونده اعمال انسان
نامه ۳۱ نهج البلاغه از وصایای آن حضرت (ع) هنگام بازگشت از صفین به فرزندش امام حسن مجتبی (ع) بوده و این نامه بسیار مشروح و پر محتوا است. در این نامه، در تمام ابعاد زندگی سخن به میان آمده، تا این که مطلب با توجه دادن به مساله مرگ و فنای دنیا می رسد و آنگاه امام علی (ع) سخنی از پیامبر (ص) را ذکر می کند و آن این که:
«فَلَيْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَب»؛ پس از مرگ، دیگر عذر پذیرفته نمی شود.
تدارک دیدن برای آخرت
انسان در دنیا پس از آن که به حد بلوغ رسید، به مرحله تکلیف و مسئولیت می رسد و تا آخر عمر این مرحله ادامه دارد. خواه نیکوکار باشد یا گنهکار، همه در پیشگاه خدا و مراقبان خدا محفوظ است، ولی وقتی که مرگ فرا رسید پرونده اعمال انسان بسته می شود تا در روز قیامت بر اساس آن پرونده، داوری گردد.
انسان تا زنده است می تواند کاری بکند و اگر پرونده اش سیاه است، با اعمال نیک خود و با توبه حقیقی، آن را اصلاح نماید و سیاهیش را به سفیدی مبدل سازد، ولی وقتی مرگ آمد، دیگر هیچ عذری پذیرفته نیست.
سخن فوق هشدار تکان دهنده ای است برای اهل دل و بینش که تا وقت هست و پیک مرگ نیامده و راه عذرخواهی باز است، به فکر اصلاح خود باشیم و با شتاب، خود را پاک نماییم، ولی مرگ که آمد، راه عذر بسته می شود، دیگر کار از کار گذشته و نمی توان راه نجاتی یافت.
این هشدار در قرآن و روایات بسیار تکرار شده تا انسان ها از خواب غفلت بیدار گردند و تا دیر نشده به نجات خود همت کنند و در این مورد امام على (ع) فرموده است: «إضاعَةُ الفُرْصَةِ عُضَةٌ»؛[1] تباه ساختن فرصت (نوبت) غصه و اندوه است.
«فرصت» در لغت به معنی «نوبت» است و ما در دنیا در صف نوبت هستیم. حال اگر این نوبت را از دست بدهیم، دیگر نوبتی برای ما نیست.
در مثل ها آمده: «اِنْتَهَرُوا الْفُرَصَ فَإِنَّها تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ»[2] فرصت را غنیمت بشمارید و در حفظ آن شتاب کنید، چرا که فرصت همچون حرکت ابر، زود گذر است؛ یا در عبارت دیگری از مولا (ع) در نهج البلاغه آمده است: «وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ، فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ»؛[3] فرصت ها همچون ابر در گذرند; ازاين رو، فرصت هاى نيک را غنيمت بشماريد (و پيش از آنکه از دست برود، از آن استفاده کنيد).
و بعضی از بزرگان گفته اند: «نزد رهروان حقیقت، فوت وقت سخت تر از فوت روح است، زیرا فوت روح جدایی از خلق است، ولی فوت وقت، جدایی از حق است».[4]
سبک بار بودن پرونده اعمال انسان
امام علی (ع) در اين قسمت از وصيّت نامه نورانى خود بار ديگر به مسأله سفر طولانى و پر خوف و خطر قيامت باز مى گردد و مسير راه را به دقت روشن ساخته و وسيله نجات را يادآورى مى كند.
نخست مى فرمايد: «وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَكَ عَقَبَةً كَئُوداً، الْمُخِفُ فِيهَا أَحْسَنُ حَالًا مِنَ الْمُثْقِلِ ، وَ الْمُبْطِئُ عَلَيْهَا أَقْبَحُ حَالًا مِنَ الْمُسْرِعِ»؛[5] «(فرزندم!) بدان پيش روى تو گردنه صعب العبورى هست كه سبكباران (براى عبور از آن) حالشان از سنگين باران بهتر است و كندروان وضعشان بسيار بدتر از شتاب كنندگان است».
منظور از اين گردنه صعب العبور يا مرگ و سكرات آن است يا عالم برزخ و يا پل صراط (و يا همه اين ها).
«كئود» به معناى پر مشقت و صعب العبور است، از ريشه «كئد» بر وزن «عهد» به معناى شدت و سختى گرفته شده است.
«مخفّ» به معناى سبك بال از ريشه «خفّ» بر وزن «صف» به معناى سبك شده گرفته شده است.
«مثقل» يعنى سنگين بار از ريشه «ثقل» است.
بديهى است براى عبور سالم از گردنه هاى صعب العبور بايد بار خود را سبك كرد و به سرعت گذشت، زيرا در اين گونه گردنه ها ممكن است راهزنان و يا حيوانات درنده نيز وجود داشته باشند.
اين تعبير برگرفته از قرآن مجيد است آنجا كه مى فرمايد: «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ * فَكُّ رَقَبَةٍ * أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ»؛[6] «ولى او از آن گردنه مهم نگذشت و تو چه مى دانى كه آن گردنه چيست؟ آزاد كردن برده اى، يا غذا دادن در روز گرسنگى».
برخى از مفسران در شرح اين آيات، عقبه را به معناى هواى نفس و بعضى ديگر به گردنه هاى صعب العبور روز قيامت تفسير كرده اند كه كلام حضرت علی (ع) متناسب با همين تفسير دوم است.
بازگشتی وجود ندارد
آن گاه در ادامه سخن مى فرمايد: «وَ أَنَّ مَهْبِطَكَ بِهَا لَا مَحَالَةَ إِمَّا عَلَى جَنَّةٍ أَوْ عَلَى نَارٍ»؛[7] «و (بدان كه) نزول تو بعد از آن گردنه ناچار يا در بهشت است و يا در دوزخ».
سپس مى افزايد: «فَارْتَدْ لِنَفْسِكَ قَبْلَ نُزُولِكَ، وَ وَطِّئِ الْمَنْزِلَ قَبْلَ حُلُولِكَ، فَلَيْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ وَ لَا إِلَى الدُّنْيَا مُنْصَرَفٌ»؛[8] «بنابراين پيش از ورودت در آنجا وسايل لازم را براى خويش مهيا ساز و منزلگاه را پيش از نزول، آماده نما، زيرا پس از مرگ راهى براى عذرخواهى نيست و نه طريقى براى بازگشت به دنيا (و جبران گذشته)».
«ارْتَد» به معناى انتخاب کن از ريشه «ارتياد» است.
«مُسْتَعْتَب» مصدر ميمى است و به معناى عذرخواهى و رضايت طلبيدن است از ريشه «عتب» بر وزن «عطف» گرفته شده که معانى متعدّدى دارد و يکى از معانى آن رضا و خشنودى است و کسى که عذرخواهى مى کند در واقع رضايت طرف را مى طلبد، لذا اين واژه به معناى عذرخواهى به کار رفته است.
«مُنْصَرف» نيز مصدر ميمى به معناى بازگشت است.
شايان توجّه است كه جمله «لَيْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ » نخستين بار در كلام پيامبر اكرم (ص) آمده است، آنجا كه مى فرمايد: «لَيْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ أَكْثِرُوا مِنْ ذِكْرِ هَادِمِ اللَّذَّاتِ وَمُنَغِّصِ الشَّهَوَاتِ»؛[9] «بعد از مرگ راهى براى عذرخواهى و جلب رضايت پروردگار نيست، بنابراين بسيار به ياد چيزى باشيد كه لذات را در هم مى كوبد و شهوات را بر هم مى زند».
جمله «وَ لَا إِلَى الدُّنْيَا مُنْصَرَفٌ» ؛ «راه بازگشتى وجود ندارد»، حقيقت و واقعيّت واضحى است كه در آيات قرآن و روايات به طور گسترده به آن اشاره شده است.
قرآن مجيد مى فرمايد: «حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا …»؛[10] «آن ها همچنان به راه غلط خود ادامه مى دهند تا زمانى كه مرگ يكى از آن ها فرا رسد، مى گويد: پروردگارا! مرا بازگردانيد، شايد در برابر آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم. ولى به او مى گويند:چنين نيست!».
در نهج البلاغه درباره پرونده اعمال انسان آمده است: «لَا عَنْ قَبِيحٍ يَسْتَطِيعُونَ انْتِقَالًا وَ لَا فِي حَسَنٍ يَسْتَطِيعُونَ ازْدِيَاداً»؛[11] «نه قدرت دارند از عمل زشتى كه انجام داده اند كنار روند و نه مى توانند بر كارهاى نيك خود چيزى بيفزايند».
آرى منزلگاه هاى اين عالم قابل بازگشت نيست، همان گونه كه فرزند ناقص هرگز به رحم مادر براى تكامل بيشتر باز نمى گردد و ميوه اى كه از درخت جدا شد به شاخه بر نمى گردد، كسانى كه از اين دنيا به عالم برزخ مى روند نيز امكان بازگشت به دنيا را ندارند.
برزخيان نيز هنگامى كه به قيامت منتقل شوند هرگز نمى توانند به عالم برزخ بازگردند و اين هشدارى است به همه ما كه بدانيم ممكن است در يك لحظه همه چيز تمام شود، درهاى توبه بسته شود و راه تحصيل زاد و توشه مسدود گردد و با بسته شدن پرونده اعمال انسان يك دنيا حسرت، چشم از جهان بپوشيم.
هدف امام على (ع) از ذکر این سخن توجه دادن و هشدار به انسان ها است که قبل از مرگ برای خود پس اندازی داشته باشند تا هنگام مرگ با دستی پر، بدون بار از صراط دنیا عبور کنند که دیگر عذر و برگشت، پس از مرگ پذیرفته نمی شود.
برای این که بهتر هدف امام علی (ع) را دریابیم، به این اشعار پر محتوای سعدی توجه کنید:
جوانا ره طاعت امروز گیر / که فردا نیاید جوانی ز پیر
قضا روزگاری زمن در ربود / که هر روزش از پی شب قدر بود
من آن روز را قدر نشناختم / بدانستم اکنون که در باختم
به غفلت بدادم ز دست آب پاک / چه چاره کنون جز تیمم بخاک
چه شیبت درآمد بروی شباب / شبت روز شد دیده برکن زخواب
کنون کوش کآب از کمر در گذشت / نه وقتی که سیلاب از سرگذشت
مكن عمر ضایع به افسوس وحيف / که فرصت عزیز است و الوقت ضيف
نتیجه گیری
پس از مرگ، امکان بازگشت به این دنیا وجود ندارد، با مرگ، پرونده اعمال انسان بسته شده و راه هیچ عذر و بهانه و فرصت دوباره ای وجود نخواهد داشت. هیچ کس نمی داند چه زمان مرگ او فرا خواهد رسید. پس باید توجه داشته باشیم که هر لحظه ممکن است امکان توبه و بازگشت به سوی خدا از بین برود و برای همیشه پرونده اعمال انسان در این سرای فانی بسته شود. اینجا است که مؤمن هوشیار در تلاش است بار دنیایی خود را سبک و توشه آخرت خود را پر نماید.
پی نوشت ها
[1] . شریف رضی، نهج البلاغه، حکمت 118.
[2] . قمی، سفينة البحار، ج۲، ص۳۵۷.
[3] . شریف رضی، نهج البلاغه، حکمت 21.
[4] . قمی، سفينة البحار، ج۲، ص۳۵۷.
[5] . شریف رضی، نهج البلاغه، نامه 31.
[6] . بلد، 14- 11.
[7] . شریف رضی، نهج البلاغه، نامه 31.
[8] . شریف رضی، نهج البلاغه، نامه 31.
[9] . نوری، مستدرک الوسائل، ج2، ص104، ح16.
[10] . مؤمنون، 99 و 100؛ انعام، 28؛ فاطر، 37.
[11] . شریف رضی، نهج البلاغه، خطبه 188.
منابع
- قرآن کریم.
- شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق: صبحی صالح، قم، دار الهجرة، 1414ق.
- قمی، عباس، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، مشهد، آستان قدس رضوی. بنياد پژوهشهای اسلامى، 1430ق.
- نوری، میرزا حسین، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، بیروت، مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، 1408ق.
منبع مقاله | با اقتباس از:
- محمدی اشتهاردی، محمد، گفتار پیامبر (ص) در نهج البلاغه، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1364.
- مکارم شیرازی، ناصر، پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1375، ج9، ص580-577.