خطبه متقین، معروف به خطبه همام، مربوط به پاسخ امام علی (علیه السلام) به سوال یکی از اصحاب باوفای خود به نام همام است که از ایشان درخواست کرد تا اوصاف متقین را بگونه ای توصیف نمایند که گویی به آن ها می نگرد. امام (علیه السلام) در ابتدا به بیان آیه 128 سوره نحل بسنده کرد، اما همام با اصراری که ورزید، سبب شد امام علی (علیه السلام) خطبه یاد شده را به تفصیل بیان فرمودند.
با دقت در این کلام نورانی، می توان خطبه همام را به چهار بخش اصلی و عمده در مورد توصیف متقین تقسیم کرد که عبارتند از :
- سیمای متقین
- شب متقین
- روز متقین
- نشانه ها و اوصاف متقین
در این مجال، به بررسی قسمت هایی از بخش چهارم این خطبه و تعدادی از اوصاف متقین خواهیم پرداخت تا به تصویری واضح از سیمای متقین دست پیدا کنیم؛ کمااینکه در مقاله تبیین 13 وصف از اوصاف متقین در خطبه همام نیز به بررسی تعداد دیگری از اوصاف متقین از زبان امام علی (علیه السلام) پرداخته و سعی کردیم تا این ویژگی ها را شناخته و تا حد امکان در خود نیز متجلی کرده و به متقین شباهت پیدا کنیم.
اوصاف متقین
حضرت در بخشی از خطبه همام می فرمایند: «فَمِنْ عَلاَمَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّکَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِی دِین، وَ حَزْماً[1] فِی لِین، وَ إِیماناً فِی یَقِین، وَ حِرْصاً فِی عِلْم، وَ عِلْماً فِی حِلْم، وَ قَصْداً فی غِنىً، وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَة، وَ تَجَمُّلاً[2] فِی فَاقَة، وَ صَبْراً فِی شِدَّة، وَ طَلَباً فِی حَلاَل، وَ نَشَاطاً[3] فِی هُدًى، وَ تَحَرُّجاً[4] عَنْ طَمَع؛
از نشانه هاى هر یک از آنها این است که آنها را در دین خود نیرومند مى بینى و در عین محکم کارى و قاطعیت، نرم خو، و داراى ایمانى مملوّ از یقین، و حرص در کسب دانش، و آگاهى در عین بردبارى، و میانه روى در حال غنا و ثروت، و خشوع در عبادت، و آراستگى در عین تهیدستى، و شکیبایى در شدائد و طلب روزى حلال و نشاط در راه هدایت، و دورى از طمع هستند».
امام علی (علیه السلام) در این بخش از خطبه به ده وصف از اوصاف متقین در عباراتى کوتاه و پرمعنا اشاره کرده، از قوت آنها در دین آغاز مى کنند و به دورى آنان از طمع ختم مى نمایند. تعبیر به قوت در دین، اشاره به این است که وسوسه گران و شبهه افکنان و منافقان نمى توانند در آنها نفوذ کنند و طوفان ها و حوادث سخت زندگى، ایمان آنها را متزلزل نمى سازد.
1. دوراندیش و نرم خو
و «وَ حَزْماً فِی لِین» اشاره به این است که متقین در عین دوراندیشى که لازمه آن غالبا سختگیرى است ـ برخلاف «روزمرگى» که کارها را آسان مى کند ـ نرمخویى را فراموش نمى کنند و با کسانى که در انجام یک هدف اجتماعى با آنها همراه هستند رفتارى با رفق و محبت دارند و مطابق ضرب المثل معروف عرب که مى گوید: «لا تَکُنْ حُلْواً فَتَسْتَرِطُ وَ لا مُرّاٌ فَتَلْفَظُ؛ آن قدر شیرین نباش که تو را ببلعند و نه آن قدر تلخ که تو را دور افکنند»، رفتار مى کنند.
2. ایمان در یقین
تعبیر به «ایمان در یقین» اشاره به این است که ایمان مراتبى دارد و اعلى درجه آن، علم الیقین و حق الیقین است که گاه از طریق استدلال هاى قوى و محکم، حاصل مى شود و گاه از آن برتر; یعنى از راه شهود به دست مى آید.
در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم: «إنَّ الاْیمانَ أفْضَلُ مِنَ الإسْلامِ وَ إنَّ الْیَقینَ أفْضَلُ مِنَ الاْیمانِ وَ ما مِنْ شَىْء أعزُّ مِنَ الْیَقینِ؛[5] ایمان از اسلام برتر است (زیرا اسلام، اقرار در ظاهر است و ایمان، تصدیق به قلب) و یقین، افضل از ایمان است (زیرا درجه عالى ایمان است) و هیچ چیز کمیاب تر از یقین نیست». آرى، متقین واقعى به این گوهر گران بهاى کمیاب دست یافته اند.
3. آمیختن علم با حلم
تعبیر به «حِرْصاً فِی عِلْم» با اینکه واژه حرص معمولا بار منفى دارد، اشاره به این است که آنها شدیدا به دنبال فراگیرى علم اند و روزى بر آنها نمى گذرد که دانش تازه اى کسب نکنند، در حالى که دنیاپرستان، حریص در جمع اموال اند. متقین حریص در جمع علم اند، زیرا پرهیزکارى بدون علم، عمق و ریشه اى ندارد.
منظور از آمیختن علم با حلم، این است که عالم در برابر جهل جاهلان نباید خشمگین شود و تندخویى کند، بلکه با بردبارى و به صورت تدریجى در آنها نفوذ نماید و جهلشان را بزداید.
در حدیث مفصلى که مرحوم علامه مجلسى در گفتگوى امام صادق (علیه السلام) با عنوان بصرى که براى درک علم به محضر آن حضرت آمده بود نقل مى کند، مى خوانیم که فرمود: «فَمَنْ قالَ لَکَ إنْ قُلْتَ واحِدَةً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ واحِدَةً فَأسْأَلِ الْعُلَماء ما جَهِلْتَ وَ إیّاکَ أنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَةً وَ إیّاکَ أنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً؛[6]
حلم و بردبارى تو باید به قدرى باشد که اگر کسى به تو بگوید اگر سخن نسنجیده اى درباره من بگویى ده برابر آن به تو مى گویم، تو در جواب بگویى اگر تو ده سخن ناسنجیده بگویى من یکى نخواهم گفت. و در مورد علم به او مى فرماید: آنچه را نمى دانى از علما بپرس و از اینکه براى بهانه جویى و آزار یا آزمودن افراد از آنها سوال کنى بپرهیز و از عمل به آراى شخصى و ظنى دورى کن».
4. دوری از اسراف
تعبیر به «قَصْداً فی غِنىً» اشاره به این است که آنها اگر غنى و ثروتمند شوند اعتدال و میانه روى را فراموش نمى کنند و از اسراف و تبذیر، پرهیز دارند و اضافه اموال خویش را در اختیار نیازمندان مى گذارند. پس آن ها کسانی هستند که خمس و زکات را در جامعه برپا می دارند و در مال خود فقرا را نیز شریک می کنند.
5. خشوع در عبادت
جمله «وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَة» اشاره به این است که عبادت آنها سرسرى و بى روح نیست، بلکه حالت خضوع و خشوع و حضور قلب که روح عبادات است در اعمال عبادى آنها موج مى زند و هر نمازى از آنها نردبانى است براى صعود به اوج قرب خدا؛ و به همین دلیل قرآن مجید در وصف مومنان رستگار مى فرماید: «الَّذِینَ هُمْ فِى صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ؛[7] آنان که در نماز خود خاضع و خاشعند».
6. فقیرانی در سیمای غنی
جمله «تَجَمُّلاً فِی فَاقَة» در واقع نقطه مقابل «قَصْداً فی غِنىً» است. این وصف از اوصاف متقین اشاره به این دارد که متقین نه به هنگام غنی تبذیر و اسراف و طغیان دارند و نه به هنگام فقر زبان به شکوه و شکایت مى گشایند.
تعبیر به «تجمّل» مفهومش این است که آنها هر چند فقیر و نادار باشند، ظاهر خود را حفظ مى کنند، همان گونه که قرآن مجید مى فرماید : «یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ؛[8] از شدت خویشتن داری، افراد ناآگاه آنها را بی نیاز می پندارند». این گروه از فقیران آنچنان زندگى مى کنند که افراد نادان بر اثر خویشتن دارى آن ها در امور زندگی، آنها را از گروه اغنیا و ثروتمندان مى پندارند.
7. صبر در حوادث
جمله «صَبْراً فِی شِدَّة» اشاره به استقامت و شکیبایى آنها در برابر شدائد روزگار و حوادث ناگوار است که به مصداق «إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُّصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا للهِِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ؛[9] آنها که هر گاه مصیبتی به آنها رسد می گویند: ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز می گردیم!». متقین خود را از آن خدا مى دانند و جایگاه امن و امان و روح و ریحان را سراى آخرت مى شمرند؛ نه این دنیا را.
در حدیثى از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) مى خوانیم که فرمود : «إنَّ الصَّبْرَ نِصْفُ الإیمانِ؛[10] همانا صبر نیمی از ایمان است». و در حدیث دیگرى از آن حضرت آمده است که فرمود: «الإیمانُ نِصْفانِ; نِصْفٌ فِى الصَّبْرِ وَ نِصْفٌ فِی الشُّکْرِ؛[11] ایمان دو نصف است؛ نیمى از آن صبر است و نیمى از آن شکر (صبر در برابر مشکلات و ناملایمات و شکر در برابر نعمت ها)».
8. در طلب حلال
جمله «طَلَباً فِی حَلاَل» نشان مى دهد که متقین افرادى گوشه گیر و بیگانه از فعالیت هاى زندگى نیستند، بلکه تلاش و کوشش براى معاش و پیشرفت جامعه اسلامى جزو برنامه هاى اصلى آنهاست. با این قید که دنیاپرستان در فکر حلال و حرام نیستند و آنها پیوسته طالب حلال اند و اگر کارى بسیار پردرآمد باشد ولى بوى حرام دهد از آن مى گریزند. در حدیثى از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) مى خوانیم: «اَلْعِبادَةُ سَبْعُونَ جُزْءاً أفْضَلُها طَلَبُ الْحَلالِ؛[12] عبادت هفتاد جزء دارد که از همه برتر، به دنبال روزى حلال بودن است».
قرآن مجید مى گوید: «یَا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحاً؛[13] اى رسولان الهى از غذاى پاکیزه و حلال تناول کنید و عمل صالح به جاى آورید». این تعبیر ممکن است نشان آن باشد که عمل صالح زاییده غذاى حلال و طیّب است.
9. هدایت و نشاط
تعبیر به «نَشَاطاً فِی هُدًى» ناظر به این است که پیمودن راه هدایت براى آنها برخلاف افراد کوتاه فکر و کم معرفت مایه نشاط و شادى است; هرگز از پیمودن این راه خسته نمى شوند و سلوک سبیل الهى هر دم بر نشاط آنها مى افزاید.
10. دوری از طمع
منظور از جمله «وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَع» این است که متقین به کلى از طمع دورند، زیرا طمع نتیجه وابستگى شدید به دنیا و سبب توجه به غیر خدا و موجب مفاسد زیادى مى گردد. از جمله یکى از عوامل ذلت و کینه و عداوت و حقد و حسد است؛ طمعکاران هرگز از مال دنیا سیر نمى شوند و پیوسته براى به دست آوردن آن از هر راهى که باشد تلاش مى کنند و در واقع گرفتار اسارت دائم اند، همان گونه که امام علی (علیه السلام) در کلمات قصارش فرموده: «اَلطَّمَعُ رِقُّ مُؤَبَّدٌ؛[14] طمع سبب بردگى جاویدان است».
به علاوه، طمع فکر و عقل را از کار مى اندازد و انسان را گرفتار لغزش هاى بزرگ مى کند، همان گونه که مولا در یکى دیگر از کلمات قصارش فرموده: «أکْثَرُ مَصارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطامِعِ؛[15] بیشترین زمین خوردن عقل ها، زیر برق هاى طمع است».
11. نگران از پذیرفته نشدن اعمال صالحه
سپس امام علی (علیه السلام) به بیان وصف دیگر از اوصاف متقین پرداخته و مى فرماید: «یَعْمَلُ الاَْعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَل[16] پیوسته عمل صالح انجام مى دهد، با این حال ترسان است (که از او پذیرفته نشود).
آرى! اولیاءالله اگر تمام اعمال صالح را انجام داده باشند باز از این بیم دارند که حق عبودیت پروردگار را ادا نکرده و در انجام وظیفه خود کوتاهى کرده باشند، همان گونه که در حدیث آمده است: شخصى از امام صادق (علیه السلام) پرسید چه چیز مهمى در وصیت لقمان بود؟ فرمود:
«امور مهم و شگفت آورى، گفت و از همه شگفت آورتر این که به فرزندش گفت: آن گونه از خدا بترس که اگر تمام اعمال نیک انس و جن را انجام داده باشى باز از این بترسى که کوتاهى کرده اى و خداوند مجازاتت مى کند و آن قدر به رحمت خدا امیدوار باش که اگر تمام گناهان انس و جنّ را انجام داده اى، باز امید به رحمت او داشته باشى».[17]
قرآن مجید در این زمینه تعبیر گویایى دارد؛ در بیان اوصاف پیشگامان در اعمال خیر مى فرماید: «وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا اتَوا وَّ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ؛[18] آنها کسانى هستند که نهایت کوشش را در انجام طاعات به خرج مى دهند و با این حال دلهایشان هراسناک است از اینکه سرانجام به سوى پروردگارشان باز مى گردند».
12. در جمیع حالات به یاد خدا و شکرگذاری سپری کردن
در ادامه می فرمایند: «یُمْسِی وَ هَمُّهُ الشُّکْرُ، وَ یُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّکْرُ»؛ روز را به پایان مى برد در حالى که همّ او سپاسگزارى (نعمت هاى الهى) است و صبح مى کند در حالى که تمام همّش یاد خداست».
تعبیر به «یمسى …» اشاره به این است که آنها در آغاز روز که تلاش و کوشش را شروع مى کنند، با نام خدا آغاز مى کنند و در پایان روز که از مواهب الهى بهره کافى مى گرفتند، به شکر خدا مى پردازند. درست همچون نشستن بر سر سفره غذا که با نام خدا شروع مى شود و با شکر پروردگار پایان مى پذیرد، هر چند بعضى از شارحان[19] نهج البلاغه در تفسیر این دو جمله گفته اند که این اختلاف در تعبیر از باب تنوع در عبارت است و منظور آن است که صبح و شام و در جمیع حالات، هم ذاکرند و هم شاکر؛ ولى آنچه که در بالا گفته شد، صحیح تر به نظر مى رسد.
درباره اهمیت ذکر الله در آیات و روایات، تعبیرات بسیار پرمعنایى وارد شده است؛ مثلا در حدیثى پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) مى فرمایند: «ثَلاثَةٌ مَعْصُومُونَ مِنْ إبْلیسَ وَ جُنُودِهِ: الذّاکِرُونَ للهِِ، وَ الْباکُونَ مِنْ خَشْیَةِ اللهِ، وَ الْمُسْتَغْفِرُونَ بِالاْسْحارِ؛[20] سه گروهند که از شیطان و لشکریانش در امانند، آنها که پیوسته یاد خدا مى کنند، و آنها که از ترس (کیفر خداوند) اشک مى ریزند (و احساس مسئولیت مى کنند)، و آن ها که در سحرگاهان استغفار مى نمایند».
درباره اهمیت شکر نیز در آیات و روایات، تاکیدات فراوانى دیده مى شود؛ از جمله در حدیثى از امیرمومنان که در غررالحکم آمده است، مى خوانیم: «شُکْرُ النِّعْمَةِ اَمانٌ مِنْ حُلُولِ النِّقْمَةِ؛[21] شکر نعمت انسان را از بلاها و حوادث ناگوار در امان مى دارد».
13. شبها ترسان و روزها شادمان
آنگاه اشاره به وصف مهم دیگر از اوصاف این پاک مردان مى کند و مى فرماید: «.یَبِیتُ حَذِراً وَ یُصْبِحُ فَرِحاً; حَذِراً لَمَّا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ، وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ؛ شب را سپرى مى کند، در حالى که ترسان است و صبح بر مى خیزد، در حالى که شادمان است. ترسان از غفلت هایى است که از آن برحذر داشته شده، و شادمان براى فضل و رحمتى است که به او رسیده (زیرا روز دیگرى از خدا عمر گرفته و درهاى سعى و تلاش را به روى او گشوده است)».
مفهوم این سخن آن نیست که براى مسئله خوف و رجا تقسیم زمانى بیان کند؛ خوف و رجا در هر زمان و در هر حال در دل متقین است، بلکه از آنجا که متقین بعد از پایان کار روزانه به محاسبه خویش مى پردازند و از این نگرانند که در برنامه روزى که گذشت خطاها و لغزش هایى باشد، سخن از خوف آنها به میان آمده و لذا به ما دستور داده شده است که شب هنگام قبل از آنکه به بستر استراحت رویم، استغفار کنیم.
در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم: «مَنِ اسْتَغْفَرَاللهَ حینَ یَأْوِی إلى فِراشِهِ مِأَةَ مَرَّة تَحاتَتْ ذُنُوبُهُ کَما یَسْقُطُ وَرَقَ الشَّجَرِ؛[22] کسى که شب هنگام وقتى به بستر استراحت مى رود یک صد مرتبه استغفار کند، گناهان او فرو مى ریزد آن گونه که برگ درختان (هنگام پاییز) فرو مى ریزد». و از آنجا که روز آغاز فعالیتى نوین و اعمال صالح جدیدى است فعالیتى که باید با امید آغاز گردد تجلى گاه صفت رجا و شادمانى است.
در اینکه میان فضل و رحمت چه تفاوتى است مفسّران قرآن در ذیل آیه «قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ؛[23] بگو به فضل خدا و به رحمت او»، گفت و گو بسیار دارند؛ بعضى فضل الهى را اشاره به نعمت هاى ظاهرى و مادى و رحمت را اشاره به نعمت هاى باطنى و معنوى دانسته اند و بعضى دیگر فضل را آغاز نعمت و رحمت را دوام نعمت دانسته اند. این احتمال نیز داده شده که فضل اشاره به نعمت عام پروردگار به همه انسان ها و رحمت اشاره به رحمت ویژه مومنان است. البته این تفسیرها منافاتى با هم ندارند و ممکن است در مفهوم عبارت بالا گنجانیده شوند.
14. معاقب گر نفس
آنگاه امام علی (علیه السلام) به بیان یکى دیگر از اوصاف برجسته انسان پرهیزگار که در ارتباط با تهذیب نفس و خودسازى است، پرداخته، مى فرماید: «إِنِ اسْتَصْعَبَتْ[24] عَلَیْهِ نَفْسُهُ فِیمَا تَکْرَهُ لَمْ یُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِیمَا تُحِبُّ؛ هرگاه نفس او در انجام وظایفى که از آن ناخشنود است سرکشى کند، او نیز از آنچه نفس دوست دارد محرومش مى سازد».
این در واقع یکى از مراحل سلوک راهیان الى الله است که آن را مرحله «معاقبه» مى نامند که بعد از مراحل «مشارطه» و «مراقبه» و «محاسبه» قرار دارد؛ یعنى صبحگاهان که برنامه تازه اى را در زندگى خود شروع مى کنند با نفس خویش شرط مى کنند که از هرگونه گناه بپرهیزد.
سپس در طول روز مراقب آن هستند و شبانگاه قبل از آنکه به بستر استراحت بروند به حساب اعمال روزانه رسیدگى مى کنند و اگر خلافى از آنها سرزده بود نفس خود را مجازات مى کنند. به این صورت که او را از آنچه به آن تمایل دارد موقتا باز مى دارد؛ مثلا از غذاى خوب، بستر نرم، خواب کافى و مانند آن محروم مى سازد تا نفس سرکش رام گردد و براى روزهاى آینده در مسیر اطاعت خداوند قرار گیرد. این برنامه براى تهذیب نفس، بسیار موثر و کارساز است و به یقین هرگاه انسان مدتى بر آن مداومت کند، آثار و برکات عجیب آن را در جان و روح خویش مى بیند.
نتیجه گیری
خطبه همام پاسخی است از مولای متقیان به پرسش همام پیرامون اوصاف متقین. طبق فرموده ی امام علی (علیه السلام) در خطبه همام، متقین دارای اوصافی هستند که از جمله آن ها می توان به دوراندیشی و نرم خویی، دوری از اسراف، خشوع در عبادت و دوری از طمع از جمله آن هاست. حضرت در خطبه همام، برای شناساندن متقین به دیگران و الگونمایی آن ها، از طریق تعریف به صفات اقدام به این امر کرده اند و چیزی در حدود صد صفت برای متقین در این خطبه ذکر کرده اند که تعدادی از آن ها در این مقاله مورد بررسی قرار گرفت.
پی نوشت ها
[1] «حزم» به معناى محکم کردن و متقن ساختن است و ریشه اصلى آن «حزام»، تنگ حیوان است (نوار محکمى که زین یا پالان را به وسیله آن زیر شکم حیوان، محکم مى بندند و به معناى هرگونه کمربند نیز آمده است).
[2] «تجمّل» از «جمال» گرفته شده و به معناى اظهار زیبایى و جمال است و «تجمل» در حال فقر به این معناست که شخص فقیر ظاهرا خود را بى نیاز نشان دهد.
[3] «نشاط» فعالیت صادقانه است و «نشاطات» علمى به معناى فعالیت هاى علمى است.
[4] «تحرّج» از ریشه «حرج» به معناى مشقّت گرفته شده است. این واژه هنگامى که با «عن» متعدى شود به معناى دورى کردن و خود را گرفتار نمودن است.
[5] کلینی، الکافى، ج 2، ص 51، باب فضل الایمان على الاسلام، حدیث 1.
[6] مجلسی، بحارالانوار، ج 1، ص 226.
[7] مومنون/ 2.
[8] بقره/ 273.
[9] بقره/ 156.
[10] ابن ابی الحدید، شرح ابن ابى الحدید، ج 1، ص 319.
[11] مجلسی، بحارالانوار، ج 74، ص 151.
[12] کلینی، الکافى، ج 5، ص 78.
[13] مومنون/ 51.
[14] سید رضی، نهج البلاغه، کلمات قصار، 180.
[15] همان، کلمات قصار، 219.
[16] «وجل» به معناى خوف و ترس است و «وَجِل» بر وزن «خجل» به معناى شخص ترسان است.
[17] کلینی، الکافى، جلد 2، صفحه 67.
[18] مومنون/ 60.
[19] مغنیه، فى ظلال نهج البلاغه، ج 3، ص 169.
[20] طبرسی، مستدرک الوسائل، ج 12، ص 146، حدیث 5.
[21] تمیمی آمدی، غرر الحکم، ح 5664.
[22] وسائل الشیعة، ج 4، ص 1028، حدیث 7.
[23] یونس/ 58.
[24] «استصعب» از «صعوبت» گرفته شده و «استصعاب» به معناى مشکل شدن و زیر بار نرفتن است.
فهرست منابع
- الشریف الرضی، ابوالحسن محمد بن الحسین، نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی، چاپ اول، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1368ق.
- ابوحامد ابن ابی الحدید، عزالدین، شرح ابن ابی الحدید، قم، کتابخانه عمومی آیة الله مرعشی نجفی، 1337، چاپ اول.
- الکلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب، الکافی، صححه و علق علیه علی اکبر الغفاری، دارالکتب الاسلامیه، طهران، 1388 ش.
- آمدی، عبدالواحد بن محمد تمیمی، غررالحکم و دررالکلم، شرح آقا جمال خوانساری، مقدمه و تصحیح: جلال الدین محدث، چاپ سوم، تهران: 1360ش.
- الطبرسی، حسین بن محمد تقی النوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، الطبعه الثانیه، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، بیروت، 1408ق.
- حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، قم: آل البیت، ۱۴۱۴ق.
- مجلسی، محمد باقربن محمدتقی، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار (علیهم السلام)، بیروت، داراحیاء التراث العربی ۱440 ق.
- مغنیه، محمدجواد، فی ظلال نهج البلاغه، دارالعلم للملایین، بیروت، 1979م.
- مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیر المؤمنین، شرح تازه و جامعی بر نهج البلاغه، با همکاری جمعی از فضلا و دانشمندان، قم، انتشارات امام علی بن ابیطالب (علیه السلام)، 1388 چاپ اول.
منبع مقاله | با اقتباس از:
مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیر المؤمنین، شرح تازه و جامعی بر نهج البلاغه، با همکاری جمعی از فضلا و دانشمندان، قم، انتشارات امام علی بن ابیطالب (علیه السلام)، 1388 چاپ اول، ج 7، ص: 582-566.