حکمت 147 نهج البلاغه یکی از حکمت های اسرارآمیز و مهم نهج البلاغه و خطاب به کمیل بن زیاد است که به دلیل محتوای خاص آن، شیعه و سنی آن را نقل کرده و حتی ابن کثیر با وجود آن همه تندی نسبت به تشیع، این خطبه را نقل و حتی محتوای آن را مدح کرده است. برتری علم بر ثروت، یکی از موضوعاتی است که در این حکمت بصورت خاص به چشم می خورد.
این حکمت، محتوایی عملی، اخلاقی و اعتقادی دارد و حضرت طی آن به ارائه مطالب مختلفی می پردازند که ما در این مقاله، به بررسی بخشی از کلام حضرت در این خطبه پیرامون برتری علم بر ثروت و نشانه های گروه سوم، خواهیم پرداخت.
تقسیم سه گانه با ملاک علم
حضرت در حکمت 147 نهج البلاغه، مردم را به سه دسته تقسیم کرده اند. جهت تقسیم آن است که مردم یا عالمند و یا عالم نیستند، دسته دوم و سوم هم یا دانشجویند و یا در پى دانش نیستند. آن گاه هر قسمى از اقسام سه گانه را به صفتى وابسته ساخته است.
- دسته اول که عالمانند، حضرت آن ها را به صفت ربانى -منسوب به پروردگار متعال، بر خلاف قاعده و بر غیر قیاس، نسبت به رب، ربانى- وصف نموده است؛ یعنى عالمى که با پروردگارى خدا آشنا و عارف به خداى تعالى است. الف و نون را براى مبالغه در نسبت زیاد کرده اند. خداوند مى فرماید «کُونُوا رَبَّانِیِّینَ». بعضى گفته اند: از آن جهت به این نام نامیده شده اند که دانش هاى کوچک را پیش از علوم سطح بالا به دانش آموزان تعلیم مى دهند و نیز گفته شده است که چون آنان علم را اصلاح مى کنند و از خطا و اشتباه مبرا مى سازند.
- دسته دوم دانشجویان هستند که امام (علیه السلام) آن ها را به صفت در راه نجات بودن وصف کرده است. چون علم وسیله نجات و رستگارى در عالم آخرت است و دانشجو در راه تحصیل علم، در حقیقت در راه نجات حرکت مى کند تا به وسیله دانش بدان هدف نهایى برسد.
- دسته سوم نیز عوام و ساده لوحانند که امام (علیه السلام) آنان را با چند صفت تعریف کرده است. حضرت در حکمت 147، در پنجمین و ششمین توصیف که در واقع علت اصلى تمام مشکلات و بدبختى هاى آنهاست مى فرماید: «آنها به نور علم روشن نشده اند تا در مسیر ثابتى به سوى اهداف والایى حرکت کنند و نیز تکیه گاه محکمى ندارند که به آن چسبیده باشند تا نسیم ها و حتى طوفان ها هم نتوانند آنها را جا به جا کنند. اینها حال کسانى است که نه عالمند و نه متعلم، نه دانشمند و نه پیرو دانشمندان».
در حدیث کوتاه و پرمعنایى از امام صادق (علیه السلام) همین تقسیم سه گانه به شکل دیگرى بیان شده است: «النَّاسُ ثَلاَثَةٌ: عَالِمٌ وَ مُتَعَلِّمٌ وَ غُثَاءٌ؛[1] مردم سه دسته اند: یا عالم و یا کسب کننده علم از شخص عالم اند و یا غثاء». (غثاء در اصل به معناى گیاهان خشکیده اى است که به صورت در هم ریخته بر روى سیلاب قرار مى گیرد. همچنین به کف هایى که روى آب در حال جوشیدن در دیگ پیدا مى شود غثاء گفته شده است).
نشانه های گروه سوم
در واقع امام علی (علیه السلام) بر نقطه اصلى مشکلات جوامع انسانى انگشت گذارده است. قسمت مهمى از مشکلات از ناحیه گروه سوم است؛ گروهى نادان، بى خبر، بى برنامه که دنبال هر کسى بدون مطالعه حرکت مى کنند. تنها هدفشان منافع مادى آنهاست. نه نور علم و تقوا بر قلوبشان تابیده، نه معرفت درستى نسبت به مبدا و معاد دارند، نه تکیه گاه مطمئن، نه مشاوران آگاه و دشمنان اسلام نیز بر همین گروه تکیه مى کنند تا جوامع اسلامى را گرفتار نا بسامانى کنند.
به بیان دیگر، عالمان ربانى همچون کوه هاى استوارند و به مضمون «المُؤمِنُ کَالْجَبَلِ لاَ تُحَرِّکُهُ الْعَوَاصِف؛[2] مؤمن همچون کوه است و تندبادها او را به حرکت در نمى آورد»، در برابر تمام طوفان ها ایستادگى مى کنند و «مُتَعَلِّمانِ عَلى سَبیلِ النَّجاةِ؛ همچون قطعات سنگى هستند که به کوه چسبیده اند؛ آنان نیز از طوفان حوادث در امانند ولى «هِمَج رَعاء» به منزله گرد و خاکى هستند که بر دامان کوه نشسته و به اندک نسیمى جا به جا مى شوند.
وظیفه دانشمندان و رهبران فکرى و معنوى جامعه این است که تلاش کنند این گروه را در گروه دوم جاى دهند و آنها را ارتقاء رتبه بخشند و گرنه همیشه جامعه نابسامان خواهد بود.
قرآن مجید نیز درباره این گروه گاهى چنین تعبیرى از آنها دارد: «لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِکَ کَالاَْنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ؛[3] آنها دل ها (عقل ها) یى دارند که با آن (اندیشه نمى کنند،) نمى فهمند، و چشمانى که با آن نمى بینند؛ و گوش هایى که با آن نمى شنوند، آنها همچون چهارپایانند، بلکه گمراه تر! اینان همان غافلانند (چون امکان هدایت دارند و بهره نمى گیرند)».
گاه نیز درباره کفار نادان و بى خبر خطاب به پیغمبر مى گوید: «وَ مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لاَ یَسْمَعُ إِلاَّ دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ؛[4] مَثَل (تو در دعوت) کسانى که کافر شدند، بسان کسى است که حیوانات را (براى نجات از خطر) صدا مى زند؛ ولى آنها چیزى جز سر و صدا نمى شنوند؛ (کافران) کر و لال و کورند؛ از این رو چیزى نمى فهمند».
برتری علم بر ثروت
امام علی (علیه السلام) سپس در مقایسه اى بسیار جالب برترى علم را بر اموال دنیا از شش جهت، در سه گزاره از کلامش ثابت مى کند: نخست در اولین امتیاز علم بر مال مى فرماید: «یَا کُمَیْلُ: الْعِلْمُ خَیْرٌ مِنَ الْمَالِ، الْعِلْمُ یَحْرُسُکَ وَأَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ؛[5] اى کمیل! علم از مال بهتر است (چرا که) علم، تو را پاسدارى مى کند ولى تو باید مال را پاسدارى کنى».
بدیهى است که علم هم ایمان انسان را حفظ مى کند و هم جسم و جان او را، زیرا دفع آفات در جهات مختلف به وسیله علم صورت مى گیرد در حالى که مال به عکس آن است؛ صاحب مال باید پیوسته از اموال خویش مراقبت کند مبادا دزدان آن را بربایند یا آفات و بلاهایى آن را از میان بردارد. باید مراقبینى بر آن بگمارد، وسایل اطفاى حریق در کنارش قرار دهد، به موقع به آن سرکشى کند مبادا آفتى در آن پیدا شده باشد و این یک برترى بزرگ براى علم در برابر مال است.
در دومین برترى مى فرماید: «وَ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَةُ، وَالْعِلْمُ یَزْکُوا عَلَى الاِْنْفَاقِ؛[6] مال با هزینه کردن کاستى مى گیرد در حالى که علم، با انفاق افزون مى گردد». «یَزْکُوا» (از ریشه «زکاء») به معناى نو و رشد است. دلیل آن روشن است؛ هنگامى که عالم تدریس مى کند و شاگردانى پرورش مى دهد علم و دانش او درون فکرش راسخ تر و قوى تر مى شود و اى بسا شاگردان سوال و اشکالى کنند و در پرتو آن بر علم او افزوده گردد و ما تجربه کرده ایم براى پرورش علم هیچ چیز بهتر از تدریس نیست. مطالعه، درس خواندن و مباحثه کردن خوب است ولى تدریس اثر قوى ترى دارد.
اضافه بر این، علم از طریق شاگردان گسترش پیدا مى کند و این نیز نوعى دیگر از نمو است.
در سومین تفاوت مى فرماید: «وَ صَنِیعُ الْمَالِ یَزُولُ بِزَوَالِهِ؛[7] دست پروردگان مال، به زوال آن از بین مى روند (ولى دست پروردگان علوم پایدارند)».
بسیار دیده ایم ثروتمندانى را که در زمان ثروت، دوستان بى شمار و مخلصان فراوانى دارند؛ اما آن روز که ورشکست گردند و اموال شان از بین برود همه از اطراف آنها پراکنده مى شوند گویى نه مالى بود و نه ثروتى و نه دست پروردگانى؛ اما عالم اگر روزى بیمار شود و نتواند افاضه علم کند و یا از دنیا برود شاگردانش جاى او را مى گیرند و خلأ ناشى از بیمارى یا فقدانش را پر مى کنند و این امر همچنان در نسل هاى متعدد ادامه مى یابد.
امام (علیه السلام) در ادامه این سخن به چهارمین امتیاز علم بر مال پرداخته، مى فرماید: «یَا کُمَیْلُ بْنَ زِیَاد: مَعْرِفَةُ الْعِلْمِ دِینٌ یُدَانُ بِهِ، بِهِ یَکْسِبُ الاِْنْسَانُ الطَّاعَةَ فِی حَیَاتِهِ، وَجَمِیلَ الاُْحْدُوثَةِ بَعْدَ وَفَاتِهِ؛[8] اى کمیل بن زیاد! آشنایى با علم و دانش آیینى است که انسان به آن جزا داده مى شود و باید به آن گردن نهد، به وسیله آن در دوران حیات، کسب طاعت فرمان خدا مى کند و بعد از وفات نام نیک از او مى ماند (در حالى که مال به تنهایى نه وسیله طاعت است نه سبب نیک نامى بعد از مرگ)».
«أُحْدُوثه» به معناى چیزى است که مردم درباره آن سخن مى گویند و در اینجا به معناى نام و نشان و «جَمیلَ الاُْحْدُوثَة» به معناى نام نیک است. تعبیر به «مَعْرِفَةُ الْعِلْم» به معناى آشنایى با علوم و دانش هاست نه آشنایى به اهمیت علم آن گونه که بعضى از شارحان پنداشته اند، زیرا جمله هاى بعد از آن شاهد بر تفسیرى است که بیان کردیم.
در حدیثى که در کتاب کافى از امیرمومنان علی (علیه السلام) نقل شده است مى خوانیم که فرمودند: «اعْلَمُوا أَنَّ صُحْبَةَ الْعَالِمِ وَاتِّبَاعَهُ دِینٌ یُدَانُ اللَّهُ بِهِ وَطَاعَتَهُ مَکْسَبَةٌ لِلْحَسَنَاتِ مَمْحَاةٌ لِلسَّیِّئَاتِ وَذَخِیرَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَرِفْعَةٌ فِیهِمْ فِی حَیَاتِهِمْ وَجَمِیلٌ بَعْدَ مَمَاتِهِمْ؛[9] بدانید همنشینى عالم و پیروى از دانشمند آیینى است که خدا با آن پرستش مى شود و پیروى از عالم سبب کسب حسنات و محو سیئات و ذخیره مؤمنان و مایه برترى و افتخار در حیاتشان و نام نیک بعد از وفاتشان خواهد بود».
در پنجمین مقایسه حضرت مى فرمایند: «وَ الْعِلْمُ حَاکِمٌ، وَ الْمَالُ مَحْکُومٌ عَلَیْهِ؛[10] علم حاکم است و مال محکوم علیه (علم فرمانده است و مال فرمان بردار)».
بدیهى است مال و ثروت در سایه علم و دانش پدید مى آید؛ مدیریت هاى شایسته، آگاهى به فنون زراعت و تجارت و صنعت و به ویژه در عصر ما آگاهى به انواع تکنولوژى ها و فناورى ها سرچشمه پیدایش و گسترش اموال و ثروت هاست و آنچه مایه برترى بخشى از کشورها بر سایر کشورهاى جهان و حاکمیت آنها بر مسائل سیاسى و فرهنگى جهان شده همان پیشرفت علمى آنهاست که هم اقتصادشان را شکوفا کرده و هم پایه هاى حاکمیت شان را بر مسائل سیاسى تقویت نموده است.
به گفته مرحوم مغینه در شرح نهج البلاغه خود، مسلمانان روى گنج هاى بزرگى نشسته اند گنج هایى که غربى ها فاقد آنند؛ ولى داراى علوم و دانش هایى هستند که سبب برترى آنها در مسائل سیاسى و اقتصادى شده است. ما مالک گنج و ثروتیم و آنها مالک علم و خبرویت و به همین دلیل آنها حتى بر گنج ها و ثروت هاى ما حکومت مى کنند آنها به زبان عمل مى گویند: «رَّبِّ زِدْنِی عِلْماً» و ما به زبان کسالت عکس آن را مى گوییم.[6]
بحمدالله در این اواخر بسیارى از مسلمانان بیدار شده و بازگشت به هویت اصلى خود را آغاز کرده اند. دانشمندان ماهرى در میان آنها پیدا شده که اگر به نهضت علمى خود شتاب دهند امید مى رود خود را در تمام جهات از حاکمیت غربِ ظالم و ستمگر آزاد سازند. روشن است که علم در کلام امام علی (علیه السلام) همه علوم مفید را شامل مى شود؛ اعم از علوم الهى و معنوى و علوم مفید مادى، هرچند بیشتر سخن از علوم الهى است.
آن گاه امام علی (علیه السلام) در ششمین و آخرین برترى علم و دانش بر مال و ثروت چنین مى فرماید: «یَا کُمَیْلُ: هَلَکَ خُزَّانُ الاَْمْوَالِ وَهُمْ أَحْیَاءٌ، وَالْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهْرُ: أَعْیَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ، وَأَمْثَالُهُمْ فِی الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ؛[11] اى کمیل! ثروت اندوزان هلاک شده اند در حالى که ظاهرا در صف زندگانند؛ ولى دانشمندان تا جهان برقرار است زنده اند خود آنها گرچه از میان مردم بیرون رفته اند؛ ولى چهره و آثارشان در دل ها ثبت است».
برتری علم بر ثروت در حوزه تاثیرگذاری
مى دانیم فرق موجود زنده و مرده در تاثیرگذارى آن است، بنابراین ثروت اندوزانى که نه خود از اموالشان استفاده مى کنند و نه دیگران بهره مند مى شوند در حکم مردگانند، زیرا هیچ اثرى از آنها دیده نمى شود؛ ولى دانشمندانى که سال ها و قرن ها چشم از جهان فرو بسته و شاگردان و کتاب ها و آثارشان در همه جا به چشم مى خورد در واقع زنده اند. همانند عالم زنده که شاگرد پرورش مى دهد، مردم را هدایت و از آیین حق دفاع مى کند. هرگاه پس از وفات آثار علمى آنها همین کارها را انجام دهد گویى آنها زنده اند.
آرى، دانشمندانى که وفات کرده با بدن هاى مادى در میان ما نیستند؛ اما به قلب هر کس مراجعه کنید وجود آنها را با آثارشان حاضر مى بینید. درست مانند حیاتشان پیام مى دهند و تربیت مى کنند. قرآن مجید نیز درباره افراد فاقد هر گونه اثر به «مردگان» تعبیر کرده و مى فرماید: «إِنَّکَ لاَ تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلاَ تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ؛[7] مسلما تو نمى توانى صداى خود را به گوش مردگان برسانى، و نه سخنت را به گوش کران هنگامى که روى برگردانند و دور شوند».
امیرمومنان على (علیه السلام) از کسانى که امر به معروف و نهى از منکر را با قلب و زبان و دست ترک مى کنند به «میت الاحیاء» (مرده زندگان) تعبیر کرده و مى فرماید: «وَ مِنْهُمْ تَارِکٌ لاِِنْکَارِ الْمُنْکَرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ یَدِهِ فَذَلِکَ مَیِّتُ الاَْحْیَاء؛[8] گروهى ديگر نه با زبان نهى از منكر مى كنند و نه با قلب و نه با دست، اين ها (در حقيقت) مردگانى در ميان زندگان هستند».
در خطبه 87 نیز همین تعبیر (میت الاحیاء) درباره کسانى که نصیحت نمى پذیرند و گوش به اندرزهاى اولیاء الله نمى دهند، آمده است.
از سویى دیگر در حدیثى از همان حضرت که در غررالحکم آمده مى خوانیم: «العالِمُ حَىٌّ وَإنْ کانَ مَیِّتاً، الْجاهِلُ مَیِّتٌ وَإنْ کانَ حَیّاً؛[9] عالم زنده است، هرچند از دنیا رفته باشد و جاهل مرده، هرچند در زمره زندگان باشد». نیز از همان حضرت در همان کتاب نقل شده است که فرمود: «ما ماتَ مَنْ أحْیى عِلْماً؛ کسى که علم و دانشى را زنده کند هرگز نمرده است».[10]
خلاصه این که امام علی (علیه السلام) براى اثبات برترى علم و دانش در مقابل مال و ثروت تمام جهات این دو را در نظر گرفته و حق سخن را ادا فرموده است به گونه اى که چون انسان آن را مطالعه مى کند هیچ گونه کمبود و کاستى در آن نمى بیند. در ضمن روشن مى شود که در فرهنگ اسلام علم و عالم و دانشمند حرف اول را مى زنند و سایر مواهب الهى تحت سلطه و سیطره آن هاست.
برای مطالعه بیشتر پیرامون حکمت 147 نهج البلاغه و ویژگی های عالمان، می توانید مقاله آشنایی با حاملان علم در حکمت 147 نهج البلاغه را مطالعه بفرمایید.
نتیجه گیری
حکمت 147 نهج البلاغه گفتاری است پندآموز خطاب به کمیل بن زیاد که حضرت در بخشی از این خطبه، مردم را به سه دسته عالمان یا حاملان علم، دانشجویان و ساده لوحان تقسیم می کنند. حضرت پیرامون دسته سوم، نشانه هایی را ذکر می کنند از جمله؛ آنها دل هایى دارند که با آن نمی اندیشند و نمى فهمند، و چشمانى دارند که با آن نمى بینند و گوش هایى که با آن نمى شنوند و … . همچنین حضرت پیرامون برتری علم بر ثروت، در سه گزاره و از شش جهت بیانی نورانی ارائه داده و برتری علم بر ثروت را تبیین می کنند.
پی نوشت ها
[1] کلینی، کافی، ج 1، ص 34، ح 2؛ مكارم شيرازى، پيام امام امير المؤمنين (عليه السلام)، ج 13، ص 200.
[2] ملا صالح مازندرانى، شرح اصول کافى، ج 9، ص 181.
[3] اعراف/ 179.
[4] بقره/ 171.
[5] رضی شریف، نهج البلاغه، حکمت 147.
[6] رضی شریف، نهج البلاغه، حکمت 147.
[7] رضی شریف، نهج البلاغه، حکمت 147.
[8] رضی شریف، نهج البلاغه، حکمت 147.
[9] کلینی، کافى، ج 1، ص 188، ح 14.
[10] رضی شریف، نهج البلاغه، حکمت 147.
[11] رضی شریف، نهج البلاغه، حکمت 147.
[12] مغنیه، فى ظلال نهج البلاغه، ج 4، ص 314.
[13] نمل/ 80.
[14] رضی شریف، نهج البلاغه، حکمت 374.
[15] تمیمی آمدی، غررالحکم، ص 47، ح 206 و ص 75، ح 1163.
[16] تمیمی آمدی، غررالحکم، ح 213.
فهرست منابع
- قرآن کریم.
- الموسوی (الشریف الرضی)، أبوالحسن محمدبن الحسین، نهج البلاغه، ضبط نصه و ابتکر فهارسه العلمیه صبحی الصالح، الطبعه الاولی، دارالکتاب اللبنانی، بیروت، 1387ق.
- التمیمی الآمدی( ف 550 ق)، عبدالواحد، غررالحکم و درر الکلم، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1407 ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ١٤٠٧ ق.
- کلینی، یعقوب بن إسحاق، اصول کافی، ترجمه و شرح سید هاشم رسولی محلاتی، انتشارات چهارده معصوم، قم.
- مازندرانی، محمد ملاصالح بن احمد، شرح الکافی و الاصول، المکتبة الاسلامىة للنشر و التوزیع، تهران، 1342 ش.
منابع مقاله | با اقتباس از:
- مكارم شيرازى، ناصر، پيام امام امير المؤمنين (عليه السلام)، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1386 شمسی، چاپ اول، ج 13، ص 200.
- بحرانی، میثم بن علی بن میثم، ترجمه شرح نهج البلاغه (ابن میثم)، محمدی مقدم، قربان علی، نوایی یحیی زاده، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلام آستان قدس رضوی، 1375، چاپ اول، ذیل حکمت 147.