طبق بیانات امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه، شناخت باطل و تمایز آن از حق در ابتدای امر امری دشوار و پیچیده است. این مسئله به خصوص در شرایطی که باطل گرایان با فریب و نیرنگ، چهره حقیقی خود را پنهان می کنند، بسیار مهم می شود. همین امر باعث می شود که در بسیاری از مواقع، سپاه باطل و باطل گرایان در برابر حق و حقیقت به ظاهر قوی تر و پرشمارتر به نظر برسد.
اما امام علی (ع) با تکیه بر تعالیم نورانی خود، راه حل این مشکل را نیز به روشنی بیان کرده اند. او تاکید می کند که این دشواری با گردن نهادن بر حق و پیشه کردن تقوا و صبر، به مرور زمان آسان خواهد شد. تقوا و صبر، و داشتن بصیرت و صدق نیت دو اسلحه بسیار قدرتمند در مقابله با باطل گرایان هستند.
البته پیوسته عواملی زمینه عدم شناخت باطل را فراهم می آورند که باید از آن ها بر حذر بود. «باطل و باطل گرایان»، جزو موضوعاتی است که در کلام امیرالمؤمنین علی (ع) در نهج البلاغه از اهمیت بسزایی برخوردار است. در ادامه به این موضوع با تفصیل بیشتری نگاه خواهیم کرد.
باطل به چه معناست؟
لغوی شناس معروف جوهری در کتاب صحاح خود می نویسد: «باطل ضد حق است».[1] ابن منظور، صاحب لسان العرب نیز می گوید: «باطل نقیض حق است».[2]
ویژگی های باطل در نهج البلاغه
ظریف بودن مرز بین باطل و حق
مرز حق و باطل بسیار ظریف و بدین سبب تشخیص آن دو از یکدیگر مشکل است. از نگاه امیرالمؤمنین (ع) وجه تسمیه شبهه نیز همین است که به حق شباهت دارد.[3] و همین آمخیتگی حق با باطل، منشأ ظهور فتنه در جامعه می گردد.[4]
سبکی باطل در برابر سنگینی حق
از دیدگاه نهج البلاغه عمل به حق در عین سنگینی گوارا و عمل به باطل علیرغم سبکی آن هلاک کننده است.[5] با این حال به فرموده امام (ع)، عمل به حق بر کسانی که طالب آخرت باشند و صبر پیشه کنند سبک می گردد.[6]
فراوانی سپاه باطل در برابر سپاه حق
سبکی باطل ، سبب فزونی پیروانش شده است و درمقابل سنگینی عمل به حق (در ابتدای کار) از تعداد عمل کنندگان به آن می کاهد. چنانکه حضرت (ع) می فرماید:
«حقى است و باطلى. و براى هر کدام طرفدارانى است . اگر پيروان باطل سرورى يابند چه شگفت که از روزگاران ديرين شيوه چنين بوده است و اگر شمار هواداران حق اندک است، بسا [روزگارى رسد که افزون گردد]، ولى، کم اتفاق اوفتد که آنچه پشت کرده، بار ديگر روى بنمايد».[7]
گرچه توصیف کنندگان و سپاهیان حق در میدان سخن فراوانند. امام (ع) خطاب به سپاهیان خود در کوفه می فرمایند:
«اى مردم کوفه بدن هاى شما در کنار هم، امّا افکار و خواسته هاى شما پراکنده است، سخنان ادّعايى شما، سنگ هاى سخت را مى شکند، ولى رفتار سست شما دشمنان را اميدوار مى سازد، در خانه هايتان که نشسته ايد، ادّعاها و شعارهاى تند سر مى دهيد، امّا در روز نبرد، مى گوييد اى جنگ، از ما دور شو، و فرار مى کنيد… حق جز با تلاش و کوشش به دست نمى آيد».[8]
شکست نهایی باطل
نهج البلاغه بیان می کند که هر کس با حق در افتد، حق او را به خاک اندازد.[9] همچنین گفتار باطل تباه شدنی است.[10] واما در گذر دوران ها باطل نهایتاً از بین رفته و حق پدیدار شده و به اهل آن که در رأسشان اهل بیت عصمت و طهارت (ع) هستند باز خواهد گشت. امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: « دنيا پس از سرکشى، به ما روى مى کند، چونان شتر مادّه بد خو که به بچه خود مهربان گردد. (سپس اين آيه را خواند:) «وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ»؛[11] و اراده کرديم که بر مستضعفين زمين، منّت گذارده آنان را امامان و وارثان حکومت ها گردانيم.[12]
ضعف باطل در مقابل حق و گریز او در اوج تهاجم
از دیگر مختصات باطل آن است که در عین تهاجم و اظهار شجاعت در مقابل حق بسیار ضعیف است. امام (ع) در جنگ صفین به اصحاب خود فرمود:
«به آن گروه فراوان اطراف خيمه پر زرق و برق و طناب در هم افکنده (فرماندهى معاويه) به سختى حمله کنيد، و به قلب آنها هجوم بريد که شيطان در کنار آن پنهان شده، دستى براى حمله در پيش، و پايى براى فرار آماده دارد، مقاومت کنيد تا ستون حق بر شما آشکار گردد. «شما برتريد، خدا با شماست، و از پاداش اعمالتان نمى کاهد»[13].»[14]
و نیز در نکوهش سپاه جمل فرمود:
«چون رعد خروشيدند و چون برق درخشيدند، اما کارى از پيش نبردند و سر انجام سست گرديدند ولى ما اين گونه نيستيم، تا عمل نکنيم، رعد و برقى نداريم، و تا نباريم سيل جارى نمى سازيم.»[15]
ابزار شناخت باطل
1. بصیرت و صدق نیت
یکی از ابزار شناخت حق و باطل در نهج البلاغه، داشتن بصیرت و صدق نیت است؛ بر همین اساس، وجود بصیرت و صدق نیت نقش بسیار مهمی در شناخت باطل و باطل گرایان ایفا می کند.
بصیرت به معنای داشتن دیدی عمیق و دقیق نسبت به مسائل و اتفاقات پیرامون است. با بصیرت می توان چهره واقعی باطل گرایان را شناخت و از فریب ها و نیرنگ های آنان در امان ماند. صدق نیت نیز به معنای داشتن قلبی پاک و نیتی خالص در راه حق است. صدق نیت، چراغ راهی است که انسان را از تاریکی های باطل و باطل گرایان به سوی نور حق هدایت می کند.
«پس مردم با دل بينا حرکت کنيد، و نيّت خويش را در جهاد با دشمن راست بداريد. سوگند به خدايى که جز او خدايى نيست، من بر جادّه حق مى روم، و دشمنان من بر پرتگاه باطلند، مى گويم آنچه را مى شنويد، و براى خود و شما از خدا طلب آمرزش دارم.»[16]
بصیر از نظر امام (ع) کسی است که از پی شنیدن بیاندیشد و با هر نگاه بینشی نوبیابد و از عبرتها سود برد.[17]
2. تقوا
امیرالمؤمنین علی (ع) با تشبیه خطاها به اسبان سرکش و تشبیه تقوا به مرکبی راهوار که مهار خویش را یکسره به سوار خویش سپرده است و آرام آرام او را به سوی بهشت هدایت می کند می فرماید: «حقی است و باطلی و برای هرکدام اهلی.»[18]
عوامل عدم شناخت باطل
1. آمیختگی حق و باطل
همانطور که اشاره شد، ظریف بودن مرز بین حق و باطل، تشخیص این دو را از یکدیگر مشکل می کند و در نتیجه، شعله فتنه های اجتماعی زبانه می کشد:
«پس اگر باطل با حق مخلوط نمى شد، بر طالبان حق پوشيده نمى ماند، و اگر حق از باطل جدا و خالص مى گشت زبان دشمنان قطع مى گرديد. امّا قسمتى از حقّ و قسمتى از باطل را مى گيرند و به هم مى آميزند آنجاست که شيطان بر دوستان خود چيره مى گردد و تنها آنان که مشمول لطف و رحمت پروردگارند نجات خواهند يافت.»[19]
2. پیروی از هوای نفس
از دیگر آفات شناخت حق و باطل در نهج البلاغه، پیروی از هوای نفس است که یکی از دو چیزی است که امام (ع) ، بیش از هر چیز دیگر از ابتلای مردم به آن نگران است[20]، زیرا «پيروى از خواهش نفس، انسان را از حق باز مى دارد».[21]
3. نزاع وکشمکش جاهلانه
عامل دیگری که چشم انسان را به روی حق می بندد زیاده روی در نزاع و کشمکش جاهلانه است:
«و آن کس که به ستيزه جويى و نزاع پرداخت از ديدن حق نا بينا شد، و آن کس که از راه حق منحرف گرديد، نيکويى را زشت، و زشتى را نيکويى پنداشت و سر مست گمراهى ها گشت، و آن کس که دشمنى ورزيد پيمودن راه حق بر او دشوار و کارش سخت، و نجات او از مشکلات دشوار است.»[22]
حضرت (ع) در ادامه نیز فرمود:
«پس آن کس که جدال و نزاع را عادت خود قرار داد از تاريکى بيرون نخواهد آمد».[23]
4. تعصب جاهلانه
در جریان جنگ جمل هنگامی که امیرمؤمنان علی (ع) به نزدیک بصره رسید، گروهی از اهل آن دیار، عربی به نام کُلَیب جِرمِیّ را نزد آن بزرگوار فرستادند تا حقیقت حال دو طرف جنگ برایشان روشن شود. حضرت (ع) برایش ماجرای بین خود و اصحاب جمل را توضیح داد و ثابت کرد که خود بر حق است. سپس امام (ع) به او فرمود «بیعت کن» اما او گفت که «من فرستاده قومى هستم، کارى نخواهم کرد تا نزد آنان بازگردم ».
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «اگر کسانى که تو را به اينجا فرستاده اند، تو را به عنوان پيشرو بفرستند تا جايى را که باران باريده پيدا کنى و برگردى و آنان را از گياه و آب خبر دهى اگر با تو مخالفت ورزيدند و به سرزمينهاى خشک و بى گياه روى نهادند، تو چه خواهى کرد؟»
گفت: «رهاشان مى کنم که بروند و خود به آنجا مى روم که گياه و آب يافته ام».
امام (ع) فرمود: «پس دستت را پيش بياور».
آن مرد گفت: «به خدا سوگند هنگامى که حجت بر من تمام شد، نتوانستم از بيعت سرپيچى کنم. با او بيعت کردم.»[24] بدین ترتیب حضرت (ع) به او فهماند که وابستگی به قوم و قبیله نباید مانع پذیرش حق گردد.
5. پافشاری و لجاجت بر روی باطل
امام (ع) در نهج البلاغه، لجاجت و پافشاری را عامل غفلت دل و بدعاقبتی انسان می داند:
«هرکس در لجاجت خود پافشاری کند همان پیمان شکنی است که خداوند دلش را با پرده غفلت پوشانده و پیشامد بد دور سر او چرخ می زند».[25]
6. باقی ماندن در شک و برطرف نکردن آن
یکی دیگر از عوامل روشن نشدن حق و باطل، باقی ماندن در شک و عدم اهتمام برای برطرف کردن آن است که به مرور شک را تبدیل به ملکه می کند و باعث می شود که انسان هیچ گاه یقین به حق بودن و یا باطل بودن چیزی نکند. امیر المؤمنین (ع) در این باره می فرمایند:
«آن کس که در ترديد و دو دلى باشد زير پاى شيطان کوبيده خواهد شد».[26]
7. زیاده بینی کارها
از سفارشات امام (ع) به مالک اشتر این است که «بپرهیز از اینکه کاری که انجام می دهی بیش از آنچه هست در نظر آری، زیرا کار را بیش از آنچه هست پنداشتن نور حق را می زداید».[27]
8. شتابزدگی در شناخت
از دیگر عوامل انحراف در مسیر شناخت صحیح، عدم تأمل و دقت است که این امر حاصل تعجیل و شتاب در شناخت است.
امیرالمؤمنین(ع) در پاسخ خوارج نهروان فرمود: «اما اين که مى گويند، که چرا در اين داورى مدت معين کردى از اين رو چنين کردم تا در اين مدت آنکه جاهل است حقيقت را دريابد و آنکه داناست در اعتقاد خود ثابت قدم شود و شايد خداوند، در اين مدت دست بازداشتن از جنگ، کار امّت را به صلاح آورد. و او مثل کسى نباشد که گلويش را مى فشارند تا پيش از شناخت حق بدان شتاب ورزد و نخستين بار که باطل چهره نمايد از پى آن رود».[28]
9. اکتفا به شنیده ها و عدم برخورد مستقیم با واقعیات
اکتفا به شنیده ها به جای رویارویی مستقیم با واقعیات نیز از موانع شناخت صحیح حق و باطل در نهج البلاغه است.
امیرالمؤمنین (ع) در ضمن نهی از گوش کردن به بدگویی ها پشت سر افرادی که دین و عملکردشان درست و محکم است، می فرمایند:
«بدانيد که ميان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نيست».
پس پرسيدند، معناى آن چيست امام (عليه السّلام) انگشتان خود را ميان چشم و گوش گذاشت و فرمود:
«باطل آن است که بگويى «شنيدم» و حق آن است که بگويى «ديدم»».[29]
همچنین حضرت (ع) به مالک اشتر تأکید می کند که «نهان شدن از رعيّت، زمامداران را از دانستن آنچه بر آنان پوشيده است باز مى دارد، پس کار بزرگ، اندک، و کار اندک بزرگ جلوه مى کند، زيبا زشت، و زشت زيبا مى نمايد، و باطل به لباس حق در آيد».[30]
10. شخصیت پرستی
یکی از علل حیرت انسان در تشخیص حق از باطل این است که به جای محک زدن افراد با حق، حق را با افراد محک بزند. امیرالمؤمنین (ع) در پاسخ حارث بن حوط که نزد امام آمده و گفت: آيا چنين پندارى که من اصحاب جمل را گمراه مى دانم؟! چنين نيست، فرمود:
«اى حارث تو زير پاى خود را ديدى، امّا به پيرامونت نگاه نکردى، پس سرگردان شدى، تو حق را نشناختى تا بدانى که اهل حق چه کسانى مى باشند و باطل را نيز نشناختى تا باطل گرايان را بدانى ».[31]
مصادیق باطل گرایان در نهج البلاغه
باطل گرایان که هم خود در مسیر باطل اند و هم باطل را رواج می دهند، از نگاه امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه عبارتند از:
1. معاویه و پیروانش
امام علی (ع) لشکر بنی امیه و شامیان را یکی از مصادیق بارز باطل و باطل گرایی برمی شمارد[32] و معاویه و عمرو عاص را رهبران و مفسِدان اصلی آن معرفی می نماید.[33] هچنانکه در نظر حضرت (ع) خود شیطان نیز از عوامل اصلی این جبهه و سبب اشاعه باطل بر زبان مردم است.[34]
2. اصحاب جمل
اصحاب جمل نیز لشکر دیگری از باطل و باطل گرایان هستند.[35] شیطان در فتنه جمل نیز صحنه گردان است. امام (ع) درباره شورش اهل جمل می فرمایند: «شیطان میخواهد باطل به جایگاهش برگردد».[36]
3. منافقین
طبق عبارات نهج البلاغه، یکی دیگر از اعضای اصلی باطل گرایی، منافقین هستند. امیرمؤمنان (ع) در خصوص این فرقه می فرمایند: «آنها برابر هر حقّى باطلى، و برابر هر دليلى شبهه اى، و براى هر زنده اى قاتلى، و براى هر درى کليدى، و براى هر شبى چراغى تهيّه کرده اند.»[37]
4. خوارج
خوارج یا همان اصحاب نهروان، در نگاه حضرت (ع) فرقه ای از باطل هستند.[38] شیطان در فتنه این گروه هم راهبر است.[39]
با این حال ظاهراً امیرالمؤمنین (ع) در خصوص خوارج موضع متفاوتی نسبت به دیگر فرقه های باطل داشتند. چنانکه فرمودند: «بعد از من با خوارج نبرد نکنيد، زيرا کسى که در جستجوى حق بوده و خطا کرد مانند کسى نيست که طالب باطل بوده و آن را يافته است. (منظور امام (ع) از گروه دوم معاويه و ياران او هستند)»[40]
راه شناخت باطل گرایان
چنان که گذشت[41]، شناخت حق و باطل در نهج البلاغه، تنها راه شناخت حق گرایان و باطل گرایان است و این رابطه به صورت بالعکس، صحیح نیست. یعنی نمی توان از شخصیت ها، حق و باطل را تشخیص داد جز شخصیت معصومین (ع) که خود معیار حق و شاخصی برای شناخت حق هستند.
رویکرد نهج البلاغه (ع) در برابر باطل و باطل گرایی
1. قاطعیت تمام در مبارزه
امیرالمؤمنین علی (ع) خطاب به ابن عباس می فرماید که «بالاترین چیز برای تو در دنیا باید اطفاء باطل و احیای حق باشد.»[42]
ایشان (ع) خطاب به همو در جایی دیگر می فرماید که چنانچه به واسطه حکومت، نتوانم باطل را دفع کنم، کفشم که وصله خورده و یک درهم هم نمی ارزد، از این حکومت برایم با ارزش تر است.[43]
حضرت (ع) همچنین بار ها از کوفیان به خاطر تهاون و سستی شان در مبارزه با باطل شکایت و آن ها را شماتت می نماید.[44]
2. لزوم فرمانبرداری و اتحاد
از جمله مواردی که در نهج البلاغه در خصوص مبارزه با جبهه باطل پیوسته بدان تأکید شده است، حفظ اتحاد و نیز مطیع بودن مردم و سپاهیان از رهبر و فرمانده خود است. امام (ع) در مقام شکایت از کوفیان، علت پیروزی جبهه باطل را فرمانبرداری سپاهیان و اتّحاد و در مقابل علت شکست جبهه حق را نافرمانی مردم و تفرقه، بیان می نماید.[45]
جمع بندی
در تاریخ مبارزات امام علی (ع)، نمونه های فراوانی از قاطعیت او در برابر باطل گرایان به چشم می خورد. او هیچ گاه در برابر فریب و نیرنگ باطل گرایان تسلیم نشد و همواره با تمام وجود برای احقاق حق و عدالت ایستاد. امام علی (ع) با آموزه های خود به پیروانش نشان داد که باطل گرایان، هر چقدر هم که ظاهرشان بزرگ و هولناک باشد، در نهایت سرنوشتی جز شکست و نابودی ندارند.
باطل و باطل گرایان، هرگز نمی توانند در برابر حق و حقیقت دوام بیاورند. رویکرد قاطع امام علی (ع) در برابر باطل گرایان، نه تنها در زمان خود او بلکه در تمام دوران ها، الگویی برای همه کسانی است که در راه حق و عدالت گام برمی دارند. امام علی (ع) با صلابت و استواری خود، به همگان آموخت که در مبارزه با باطل گرایان، باید همدل و متحد بود و از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. به این ترتیب، باطل و باطل گرایان هرگز نمی توانند در برابر نیروی ایمان و اراده حق طلبان مقاومت کنند و سرانجام شکست خواهند خورد.
پی نوشت ها
[1] . جوهری، الصحاح، ج4، ص1635.
[2] . ابن منظور، لسان العرب، ج11، ص56.
[3] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 38.
[4] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 50.
[5] . سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 376.
[6] . سید رضی، نهج البلاغه، نامه 53.
[7] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 16.
[8] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 29.
[9] . سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 408.
[10] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 141.
[11] . سوره قصص، آیه 5.
[12] . سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 209.
[13] . سوره محمدص، آیه 35.
[14] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 66.
[15] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 9.
[16] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 197.
[17] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 153.
[18] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 16.
[19] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 50.
[20] . دیگری «آرزوی طولانی» است؛ سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 42.
[21] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 42.
[22] . سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 31.
[23] . سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 31.
[24] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 170.
[25] . سید رضی، نهج البلاغه، نامه 58.
[26] . سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 31.
[27] . سید رضی، نهج البلاغه، نامه 53.
[28] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 125.
[29] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 141.
[30] . سید رضی، نهج البلاغه، نامه 53.
[31] . سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 262.
[32] . مانند: سید رضی، نهج البلاغه، خطبه های 25، 27، 93، 97، 98، 108 و 192.
[33] . مانند: سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 200 و نامه های 17 و 64 و 65 و 108 (درخصوص معاویه)؛ و نیز: سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 84 و نامه 38 (درخصوص عمرو عاص).
[34] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه های 7 و 66.
[35] . مانند: سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 137 و 192.
[36] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 22.
[37] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 194.
[38] . مانند: سید رضی، نهج البلاغه، خطبه های 36، 181 و 192.
[39] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 192.
[40] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 61.
[41] . ذیل عنوان «شخصیت پرستی».
[42] . سید رضی، نهج البلاغه، نامه 66.
[43] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 33.
[44] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه های 25، 27، 29، 69، 97
[45] . سید رضی، نهج البلاغه، خطبه های 25، 27 و 97.
منابع
- قرآن کریم.
- آیتی، عبد المحمد، ترجمه نهج البلاغة، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی– بنیاد نهج البلاغه، 1378.
- دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغة، قم، مؤسسه انتشارات مشهور، 1379.
- الجوهري، أبونصر إسماعيل بن حماد الجوهري الفارابي (متوفى: 393ق)، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربية، تحقیق: عطا، احمد عبدالغفور، بیروت، دار العلم للملايين، 1407ق.
- آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسین، کفایة الأصول، تحقیق: محمودی، مجتبی، قم، مجمع الفکر الإسلامی، 1389 ش.
- ابن منظور الأنصاري، جمال الدين محمد بن مکرم بن على (المتوفى: 711هـ)، لسان العرب (چاپ سوم)، بیروت، دار صادر، 1414 ق.
- الراغب الأصفهاني، حسين بن محمد بن مفضل، المفردات في غريب القرآن، دفتر نشر الکتاب، 1404ق.
- شریف رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، تصحیح دکتر صبحی صالح، قم، مؤسسه دار الهجرة.
منبع مقاله | برگرفته از:
مؤمنی، فریبا، حق و باطل در نهج البلاغه، مجلّه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، بهار 1380، ص362-380.