جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

دین و نهج البلاغه

اسماء الحسنی و صفات الهی از دیدگاه نهج البلاغه

اسماء الحسنی و صفات الهی از دیدگاه نهج البلاغه

قرآن و نهج البلاغه دو منبع غنی و مرجع اصلی برای مطالعه پیرامون اسماء الحسنی الهی هستند. نویسنده در این گفتار، بحث صفات خدا را بر اساس قرآن مطرح و پیرامون دو محور اساسی آن گفت و گو می کند. این دو محور عبارت اند از: معنای اسماء الحسنی و الحاد در اسما خدا. پس از آن به توقیفیت اسماء الحسنی می پردازد و به دیدگاه برخی از صاحبنظران از جمله زمخشری و احمد بن منیر اسکندری اشاره می کند. سپس به چهار جمله از نهج البلاغه که‌ توقیفیت اسماء را نشان می دهد می پردازد.

صفات خدا در قرآن

قرآن کریم می فرماید:

«وَ لِلَّهِ الْاسماء الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا وَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» [1]

بهترین نام ها، مخصوص خدای تعالی می باشد، پس او را به آن نام ها بخوانید (و بپرستید). و کسانی را که در نام های خداوند، کژی می جویند و به راه کج می روند، رها کنید، به زودی کیفر عمل خویش را خواهند دید.

مقصود از اسماء الحسنی چیست؟

مقصود از اسماء الحسنی، کلماتی است که بر اتصاف ذات به بهترین کمال ها دلالت دارد. فرق بین اسم و صفت آن است که مثلا علم را صفت گویند و عالم (ذات متصف به علم) را اسم گویند، پس بحث اسماء، همان بحث صفات است. و چون علم صفت کمال است، عالم و علیم اسم حسن است. وقتی بگوییم اعلم، اسم اَحسن خواهد بود و وقتی تنها بگوییم عالم یا بر همه چیز دانا، نیکوترین اسم خواهد بود.[2]

الحاد چیست؟

الحاد به معنی انحراف و کج رفتن است.[3] در تفسیر «الحاد در اسماء خدا» دو قول از مفسران آمده است:

1 ـ به جای توصیف خدا به اسم های نیکو، او را به وصفی که لایق وی نیست متصف کنیم، مثل آن که او را پدر بنامیم و برایش پسر قائل شویم (چنان که مسیحیان می گویند اب و ابن و روح القدس) و مثل آن که مشرکان، ملائکه را بنات الله (دختران خدا) می نامند و از جنیان برای خدا همسر قائلند و در رد آنها در سوره جن می فرماید: «وَ أَنَّهُ تَعالى‌ جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً»[4].[5]

2 ـ اسم های خدا را بر غیر خدا اطلاق کنند، مثلا از کلمه الله، کلمه اللات را برای یک بت و از کلمه العزیز، کلمه العزی را برای بت دیگر به کار برند.[6]

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، جمع بین هر دو قول فرموده و هر دو را مصداق «الحاد در اسماء الله» دانسته است. ولی ظاهر این است که بین این دو قول، جامعی متصور نیست و به ناچار یکی را باید انتخاب کرد. و ظاهرا قول اول صحیح است و قول دوم الحاد در ذات خداست، نه در اسم او.[7]

تشخیص اسماء الحسنی

در اینجا بحثی است که تشخیص اسماء الحسنی با کیست؟ آیا امکان دارد که ما با عقول خودمان تشخیص دهیم و آنچه را کمال بی نقص می دانیم، بر خدا اطلاق کنیم یا باید در این تشخیص، خود را تابع وحی قرار دهیم و اسمایی را که لایق حق تعالی است، از حجت های الهی فراگیریم؟

به نظر می رسد کلام دوم صحیح است و آیه کریمه مورد بحث بر این معنی اشارت دارد، زیرا الحاد ورزندگان را تهدید به کیفر نموده است. واضح است که این ملحدان درصدد دشمنی با خدا نبوده اند. بلکه به اندیشه خود، برای خدا وصفی ذکر کرده اند که بر آن دلیلی نبوده است، گرچه به زعم خود، آن را نقص نمی دانسته اند. گویا آیه می فرماید که نام های خدا نام های نیکو است و این وصف های غیرنیکو، الحادی است و شما حق ندارید جز اسماء الحسنی را به خدا اطلاق کنید. نتیجه آن است که باید اسماء الحسنی را از طریق وحی فراگیرید.

به آیات سوره والصافات بنگرید که این معنی را روشن تر بیان فرموده است:

«وَ جَعَلُوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ»؛[8]

همانا بین او و جنیان نسب قائل شده اند، در حالی که جنیان خود می دانند که در موقف حساب و جزا احضار می گردند. خدای تعالی، از آنچه (مشرکان) توصیف می کنند (و بدون دلیل می گویند) منزه است.

توفیقیت اسماء الحسنی

توقیفی بودن اسماء الحسنی الهی بدین معناست که بندگان حق ندارند خداوند را با اسما و صفاتی غیر از آنچه در قرآن و روایات معتبر وجود دارد خطاب کنند.

علمای شیعه از قدیم الایام تصریح به توقیفیت اسماء الحسنی الله تعالی کرده اند و نزاع آنها، نه در الفاظ، بلکه در معانی اسما حسنی است. شکی نیست که لفظ عالم با لفظ دانا، از جهت معنی تفاوتی ندارد و وقتی در شرع بر خدا لفظ «عالم» اطلاق شد، هر لفظ که ترجمه عالم است، به هر زبان که باشد، اطلاق می شود؛ ولی مثلا لفظ مبتهج به معنای شاد و خرم و لذت برنده، در شرع اطلاق نشده است و ما اطلاق آن را بر خدا روا نمی دانیم.

تنها جمعی از فلاسفه که فریفته اندیشه خویشتن شده اند، توقیفیت اسماء الحسنی را انکار کرده اند. دلیل بر بطلان سخن ایشان، این است که فرقه های مختلف اهل کلام، در صفات خدا نظرات متضاد ابراز کرده اند و یکدیگر را تخطئه کرده اند.

زمخشری ذیل آیه 180 سوره اعراف می گوید:

«ولله الاوصاف الحسنی، و هی الوصف بالعدل و الخیر و الاحسان و انتفاء شبه الخلق، فصفوه بها. و ذروا الذین یلحدون فی اوصافه فیصفونه بمشیئة القبائح و خلق الفحشاء و المنکر و بما یدخل فی التّشبیه کالرؤیة و نحوها».[9]

زمخشری که دارای مرام معتزله است، در این جملات تعریض بر اشاعره دارد که قائل به اسناد شرور به خدای متعال می باشند و نیز قائل به تشبیه ذات حق تعالی به خلائق مثل مرئی بودن و مانند آن هستند. زمخشری این عقاید را الحاد در اوصاف و اسماء الحسنی الهی می داند.

احمد بن منیر اسکندری، از پیشوایان اشاعره که برای رد عقاید زمخشری کتاب الانتصاف را در رد کشاف نوشته است، می نویسد:

«زمخشری از تحمیل عقاید فاسده خود، در هر کجا که مجال یابد، کوتاهی نمی کند. اگر مقصود او معرفی اسماء الحسنی باشد، باید عام بودن قدرت خدا و خالقیت او همه چیز را، حتی افعال بندگانش را نام برد، و این که لازم نیست هیچ مصلحتی را که بندگان می پندارند، رعایت کند، و این که او رویت خود را وعده داده است و وعده او حق است، پس بندگان در آخرت او را خواهند دید. و اگر مقصود معرفی الحاد است، انکار مطالب گفته شده را که از زمخشری سرزده است، الحاد باید شمرد».[10]

خلاصه کلام این که این دو گروه در توصیف خدای متعال و اسماء الحسنی الهی، تضاد و تنازع مطلق دارند. پس چگونه ممکن است بگوییم تعیین اوصاف خدا به عقول بشر وانهاده شده است؟

اسماء الحسنی در نهج البلاغه

امیرالمومنین علی (علیه السلام) در بخشی از خطبه 87 نهج البلاغه (خطبه اشباح) در زمینه اسماء الحسنی الهی سخن رانده و در آن خطبه به منع از توصیف کردن خدای تعالی به غیر آنچه که در قرآن کریم و آثار پیامبر اکرم و ائمه هدی (علیهم السلام) تصریح می کنند [11].

اکنون برخی از موارد دیگری را که در نهج البلاغه در این راستا آمده است، ذکر می کنیم.

خطبه 1 نهج البلاغه

در بخشی که فرشتگان و گروه های مختلف آنها را شرح می دهد، در توصیف عبادت و بندگی آنان چنین می فرماید:

«نَاكِسَةٌ دُونَهُ أَبْصَارُهُمْ مُتَلَفِّعُونَ تَحْتَهُ بِأَجْنِحَتِهِمْ مَضْرُوبَةٌ بَینَهُمْ وَ بَینَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّةِ وَ أَسْتَارُ الْقُدْرَةِ لَا یتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْوِیرِ وَ لَا یجْرُونَ عَلَیهِ صِفَاتِ الْمَصْنُوعِینَ وَ لَا یحُدُّونَهُ بِالْأَمَاكِنِ وَ لَا یشِیرُونَ إِلَیهِ بِالنَّظَائِرِ؛

دیدگانشان را در برابر عرش پروردگار به زیر افکنده و خود را در بال هایشان پیچیده اند. بین ایشان و فرشتگانی که در رتبه پایین تر از ایشان می باشند، حجاب های عزت و پرده های قدرت پروردگاری برقرار است. پروردگار خود را به تصویر، توهم نمی کنند، صفات مخلوق را بر او جاری نمی سازند، او را به مکان، محدود نمی کنند و برایش نظیر و شبیهی قرار نمی دهند».

توجه فرمایید که امیرالمومنین علی (علیه السلام) در ستایش این ملائکه مقرب (که بین آنها و ملائکه مادون آنها حجاب های عزت زده شده است) کمال خضوع ایشان را به سرافکنده بودن توصیف می فرماید، «تنزیه خالق را از مشابهت آفریدگان» نشان معرفت آن ملائک می شمرد و به انسان هایی که به این مقام تسبیح و تقدیس نرسیده اند، تعریض و کنایه دارد.

در آنجا که به بعثت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره دارد، می فرماید:

«إِلَى أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله و سلم) رَسُولَ اللَّه … و أَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ ، بَيْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِي اسْمِهِ أَوْ مُشِيرٍ إِلَى غَيْرِهِ،فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَكَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ»؛ [12]

تا وقتی که خدای سبحان، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را مبعوث به رسالت فرمود… در حالی که مردم آیین های گوناگون و هوس های پراکنده داشتند و به راه های مختلف می رفتند، یک دسته خدا را به خلق وی تشبیه می کردند و یک عده در نام او (و توصیف) او کج می رفتند یا اصلا غیر او را به جای او می گرفتند. پس خدای تعالی به وسیله رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ایشان را از گمراهی رهانید و از جهالت و نادانی نجات داد.

درباره ملک الموت

«هَلْ تُحِسُّ [يُحَسُ] بِهِ إِذَا دَخَلَ مَنْزِلًا، أَمْ هَلْ تَرَاهُ إِذَا تَوَفَّى أَحَداً؟ بَلْ كَيْفَ يَتَوَفَّى الْجَنِينَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ؟ أَ يَلِجُ عَلَيْهِ مِنْ بَعْضِ جَوَارِحِهَا، أَمْ الرُّوحُ أَجَابَتْهُ بِإِذْنِ رَبِّهَا، أَمْ هُوَ سَاكِنٌ مَعَهُ فِي أَحْشَائِهَا؟ كَيْفَ يَصِفُ إِلَهَهُ مَنْ يَعْجَزُ عَنْ صِفَةِ مَخْلُوقٍ مِثْلِهِ؟» [13]

آیا او (ملک الموت) را وقتی داخل خانه ای می شود، حس می کنی؟ یا او را وقتی که کسی را قبض روح می کند، می بینی؟ (بالاتر این که) وقتی جنین را در شکم مادر قبض روح می کند، چگونه است؟ آیا از بعضی اعضا مادر وارد می شود؟ یا روح جنین به اذن پروردگار، او را اجابت می کند؟ یا ملک الموت از قبل، در درون مادر، همراه جنین ساکن شده است؟

چگونه کسی که آفریده ای همچون ملک الموت را نمی تواند توصیف کند، امکان دارد خدایش را توصیف کند؟

در این بیان، دلالت می فرماید که ما باید وجود فرشتگان را تصدیق کنیم، بی آنکه حقیقت آنها و طرز کارشان را بتوانیم درک کنیم، تا چه رسد به خدای عزّوجلّ.

پس تلاش فلاسفه و متکلمان و مخالفان ایشان در شناخت موجودات غیب، بی ثمر است و چه بهتر که به آنچه امنا وحی الهی فرموده اند، سربسته ایمان آوریم.

خطبه 180 نهج البلاغه

«لَا يُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ وَ لَا يُقَاسُ بِالنَّاسِ. الَّذِي كَلَّمَ مُوسى تَكْلِيماً وَ أَرَاهُ مِنْ آيَاتِهِ عَظِيماً بِلَا جَوَارِحَ وَ لَا أَدَوَاتٍ وَ لَا نُطْقٍ وَ لَا لَهَوَاتٍ؛ بَلْ إِنْ كُنْتَ صَادِقاً أَيُّهَا الْمُتَكَلِّفُ لِوَصْفِ رَبِّكَ، فَصِفْ جِبْرِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ جُنُودَ الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ فِي حُجُرَاتِ الْقُدُسِ، مُرْجَحِنِّينَ مُتَوَلِّهَةً عُقُولُهُمْ أَنْ يَحُدُّوا أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ، فَإِنَّمَا يُدْرَكُ بِالصِّفَاتِ ذَوُو الْهَيْئَاتِ وَ الْأَدَوَاتِ وَ مَنْ يَنْقَضِي إِذَا بَلَغَ أَمَدَ حَدِّهِ بِالْفَنَاءِ؛ فَلَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ، أَضَاءَ بِنُورِهِ كُلَّ ظَلَامٍ وَ أَظْلَمَ بِظُلْمَتِهِ كُلَّ نُورٍ»؛ [14]

با حس ها ادراک نمی گردد و به مردم تشبیه و مقایسه نمی شود. آن کس که با حضرت موسی سخن گفت و آیات بزرگ خود را به وی ابراز نمود، بی آنکه اعضا و جوارحی و زبان و کامی داشته باشد. پس تو ـ ای کسی که برای توصیف پروردگارت، خود را به رنج می افکنی ـ اگر راست می گویی جبرئیل و میکائیل و ملائکه مقرب را توصیف کن که در جایگاه های قداست و پاکی در برابر عظمت وی لرزانند و دلهایشان متحیر است و نتوانند که بهترین آفرینندگان را حدی قائل شوند.

زیرا که تنها اشیایی وصف می شوند که شکل و اندام و اعضا دارند و چون عمرشان پایان می یابد، فانی می گردند. پس جز ذات اقدسش معبودی نیست، او که هر تاریکی را به نور، روشن و هر روشنی را به ظلمت، تاریک می گرداند.

نتیجه گیری

نهج البلاغه، گنجینه ای ارزشمند از کلمات حکیمانه و تعالیم بلند امیرالمؤمنین امام علی (ع) است. در این مجموعه ارزشمند، به کرات به اسماء الحسنی و صفات خداوند اشاره شده است. امام علی (ع) با زبانی شیوا و رسا، به توصیف زیبایی های نام ها و صفات خداوند پرداخته و خواننده را به تأمل و تفکر در عظمت و جلالت الهی دعوت می کنند. ایشان با بهره گیری از این اسماء، به تبیین مفاهیم توحید و خداگرایی، عدل، رحمت و دیگر صفات الهی پرداخته اند. مطالعه اسماء الحسنی در نهج البلاغه، علاوه بر افزایش معرفت دینی، به پرورش روح و تقوای انسان نیز کمک شایانی می کند.

پی نوشت ها

[1]  اعراف/ 180.

[2] شجاعی، اسماء الحسنی، ص۵۳.

[3] این معنی برگرفته از آیه 180 سوره اعراف است: وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ؛ و خدا را نیکوترین نام هاست، بدانها خدا را بخوانید، و آنان را که در نام های او به انحراف می‌ گرایند به خود واگذارید، که به زودی کردار بدشان را مجازات خواهند دید.

[4] جن/ 3.

[5] ابن بابویه (صدوق)، التوحید، ص220؛ مَنْ عَبَدَ اللَّهَ بِالتَّوَهُّمِ فَقَدْ کفَرَ وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ وَ لَمْ یعْبُدِ الْمَعْنَی فَقَدْ کفَرَ وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ وَ الْمَعْنَی فَقَدْ أَشْرَک وَ مَنْ عَبَدَ الْمَعْنَی بِإِیقَاعِ الْأَسْمَاءِ عَلَیهِ بِصِفَاتِهِ الَّتِی وَصَفَ بِهَا نَفْسَهُ فَعَقَدَ عَلَیهِ قَلْبَهُ وَ نَطَقَ بِهِ لِسَانُهُ فِی سَرَائِرِهِ وَ عَلَانِیتِهِ فَأُولَئِک أَصْحَابُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع. رجوع شود به سخنرانی مورخ 11/07/1400 از آیت الله میرباقری.

[6] ابن بابویه (صدوق)، التوحید، ص220.

[7] طباطبایی، ترجمه المیزان، ج‏16، ص264 و ج8، ذیل آیات 180-186 سوره اعراف، ص447.

[8]  صافات/ 158-160.

[9] زمخشری، تفسیر کشاف، ذیل آیه 180 سوره اعراف.

[10] معرفت، تفسیر و مفسران، ج2، ص308.

[11] شریف رضی، نهج البلاغه، ترجمه دشتی، خطبه 87/ مجله سفینه، دوره 1، شماره 4، ص 44-59.

[12] شریف رضی، نهج البلاغه، ترجمه دشتی، خطبه/1.

[13] شریف رضی، نهج البلاغه، ترجمه خطبه/112.

[14] شریف رضی، نهج البلاغه، ترجمه خطبه/180.

منابع

  1. قرآن کریم
  2. الشریف الرضی، أبوالحسن محمدبن الحسین، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، چاپ چهاردهم، قم، انتشارات الهادی 1380.
  3. شریعتمداری، محمد تقی، صفات خدا در قرآن و نهج البلاغه، مجله سفینه، سال 1384، دوره دوم، شماره 7، صفحات 9-19.
  4. شجاعی، محمد؛ اسماء الحسنی، تهران، سروش، ۱۳۸۳ش، چاپ اول.
  5. معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، موسسه انتشاراتی التمهید، قم، 1380.
  6. طباطبایی محمد حسین، تفسیر المیزان بنیاد علمی و فرهنگی علامه طباطبایی قم، چاپ پنجم ۱۳۷۰ش.
  7. زمخشری، محمود بن عمر بن محمد، تفسیر کشاف، مترجم مسعود انصاری، انتشارات ققنوس.

منبع مقاله: (با تصرف و تغییراتی در متن)

شریعتمداری، محمد تقی؛ صفات خدا در قرآن و نهج البلاغه، فصلنامه مطالعات قرآن و حدیث سفینه، تابستان 1384، شماره 7 ص9-19.

اسماء الحسنی و صفات الهی از دیدگاه نهج البلاغه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :