جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

سیاست و حکومت

اخلاق سیاسی در سیره امام علی علیه السلام

اخلاق سیاسی در سیره امام علی علیه السلام

شیوه های اخلاقی حضرت در حکمرانی و در عرصه سیاست نشان از تلفیق آرمان با واقعیت دارد و اعلان می کند که امام علی(ع) آرمانگرای واقع بین بود، بر همین اساس شناخت مصادیق اخلاق سیاسی در دوران زمامداری حضرت، اهمیتی دو چندان می یابد. در این مقاله با نگاهی به سیره امام (ع) بر اساس کتاب شریف نهج البلاغه، به گوشه ای از اخلاق سیاسی آن حضرت اشاره می شود.

1. عبودیت و بندگی خدا

حضرت علی (علیه السلام) در تمامی عرصه های زندگی، مظهر کامل عبودیت الهی بود. این امر در اخلاق سیاسی وی کاملا آشکار است.

در دوران خلافت خلفای سه گانه، حضرت علی (علیه السلام) هیچ اقدامی جهت تضعیف آنان انجام نداد، و همواره آنها را در تدبیر امور یاری کرد. بر اساس سیاست رایج در جوامع بشری، حضرت علی (علیه السلام) باید زمینه لازم برای رسیدن به قدرت را، حتی به بهای تضعیف خلفا، فراهم می آورد؛ اما او تنها رضا و عبودیت خداوند را در نظر داشت و هیچ گونه پیمان شکنی را، حتی با عالی ترین اهداف، مجاز نمی دانست.

این در حالی است که حضرت همواره بر حق خویش در خلافت تاکید کرده و خلفای پیشین را نامشروع می داند[1] او حکومت را حق مسلم خود دانسته ولی برای رسیدن بدان، هیچ روش نامشروعی را انتخاب نمی کند و حتی از دادن وعده ای که نتواند بدان وفا کند، می پرهیزید.

امام از پایمال شدن حق خویش توسط خلفا ناراضی بود، اما برای تثبیت موقعیتش هرگز نخواست جایگاه خلفا را تضعیف کند. علاوه بر این، برای پشتیبانی از اسلام و تضمین تداوم آن، از هیچ کوششی دریغ نمی ورزید. این تلاش شامل گفتمان و مناظره با یهودیان و مسیحیان، راهنمایی و ارشاد خلفا در امر مملکت داری، قضاوت و داوری در دادخواهی های دشوار، بیان احکام دین و…بود.[2]

حضرت علی (علیه السلام) پس از مرگ عمر، در شورای شش نفری انتخاب خلیفه قرار گرفت. امام در حقیقت این شورا را مشروع نمی دانست و از این که با مردانی چون عثمان و طلحه همپایه گردیده است، ناخرسند بود. [3]

با وجود نارضایتی، باز هم درستی و راستی را فدای قدرت طلبی نکرد. عبد الرحمان بن عوف به او گفت: با تو بیعت می کنم که طبق کتاب خدا و سنت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) و روش ابوبکر و عمر با مردم رفتار کنی. حضرت فرمود: «می پذیرم، ولی طبق کتاب خدا و سنت پیامبر و آنچه خود می دانم، عمل خواهم کرد.» عبد الرحمان شرط خود را با عثمان در میان نهاد و عثمان پذیرفت گرچه وقتی به خلافت رسید، به هیچ یک از وعده هایش عمل نکرد.[4]

شایان دقت و توجه است که عمر بن خطاب ترکیب شورا را به نحوی تعیین کرده بود که انتخاب عثمان به عنوان خلیفه، در آن قطعی باشد؛ چنان که عبد الفتاح عبد المقصود در این زمینه می نویسد: «وصیت عمر بدین شورا مانند قرارداد رسمی بود که آن مرد مظلوم (علی علیه السلام) باید مغلوب باشد».[5]

در دوره ی خلافت عثمان، حضرت علی (علیه السلام) با آن که از تضییع حق خویش ناخشنود بود، به سکوتش ادامه داد و تا آنجا که می توانست در مقابل شورشیان مقاومت کرد تا عثمان نجات یابد.

نمونه دیگر از اخلاق سیاسی امام علی (علیه السلام) این است که پس از قتل عثمان، زمانی که مردم یکپارچه به امام علی (علیه السلام) روی آوردند و بیعت کردند، برخی مانند سعد بن ابی وقّاص، عبد اللّه بن عمر و اسامة بن زید از بیعت سر باز زدند. عده ای از یاران امام خواستند به زور از آنان بیعت بگیرند؛ ولی با نهی حضرت روبه رو شدند.

پس از بیعت، طلحه و زبیر نیز با هدف مخالفت و پیمان شکنی نزد حضرت شتافتند و گفتند: می خواهیم برای به جای آوردن اعمال عمره به مکه برویم. امام آنان را در رفتن آزاد گذاشت و فرمود: «هدفتان حیله است نه عمره».[6]

اصولا امام علی (علیه السلام) در تمام دوران خلافتش مانع حرکت مردم از حوزه حکومتی اش نمی شد؛ هرچند به سوی شام روند. چون براساس اصول اخلاقی حاکم بر اندیشه وی، هرگز قصاص قبل از جنایت روا نیست.[7]

حضرت درباره پیمان شکنی آنان فرمود: «چون به کار برخاستم، گروهی پیمان بسته شکستند و گروهی از جمع دینداران بیرون جستند و گروهی دیگر با ستمکاری دلم را خستند».[8]

2. عدالت ورزی

امام علی (علیه السلام) پس از رسیدن به حکومت هرگز اقدامی غیرعادلانه مرتکب نشدند و در مقابل خواسته های ناروای طلحه و زبیر که حکومت بصره و کوفه را می خواستند مقاومت کردند؛ در حالی که بر اساس اصول حاکم بر سیاست جوامع بشری، می توانستند تا زمان تثبیت قدرت به تقاضای آنان پاسخ مثبت دهد.

برخورد امام با کارگزاران عثمان نیز از همین زاویه قابل تحلیل است. ایشان پس از رسیدن به خلافت، بی درنگ به عزل کارگزاران وی پرداخت. نزاع معاویه با حضرت نیز رهاورد همین تصمیم بود. اگر امام به عزل معاویه نمی پرداخت، جنگ صفین و پیامدهای آن تحقق نمی یافت؛ ولی حضرت علی (علیه السلام) وی را ناشایست و ناصالح می دانست و با آن که از فرجام کردارش آگاه بود، در جهت عزل او گام برداشت.

حضرت در خطبه ای به همین مطلب اشاره می کند: «گویی او را می بینم که از شام بانگ برداشته است و پرچم های خود را پیرامون کوفه برافراشته، چون ماده شتر بدخو که دوشنده ی خود را با دندان بدراند و سرها بر زمین بگستراند. دهانش گشاده، ستم و بیداد را بنیاد نهاده، به هر سو تازان، حمله او سخت گران. به خدا که شما را در این سوی و آن سوی زمین پراکنده گرداند، چندان که جز اندکی به مقدار سرمه ی چشم از شما باقی نماند».[9]

3. جوانمردی

در تاریخ اسلام به وفور از جوانمردی امام علی (علیه السلام) روایت شده است. قبل از آغاز پیکار صفّین، لشکریان معاویه زودتر از یاران امام به آب رسیدند و آنها را محروم ساختند. در این موقعیت، با این که حضرت قصد داشت غائله از طریق مذاکره پایان پذیرد، در این امر توفیق نیافت و یارانش را با خطبه ای حماسی به عقب راندن لشکریان معاویه تحریک کرد و سپاه امام با حمله ای سریع، دشمن را عقب راند. پس از دستیابی به آب،برخی از یاران حضرت قصد داشتند لشکریان معاویه را از آن محروم سازند؛ امام آنها را از این کار بازداشت.[10]

4. پرهیز از جنگ

مشی امام علی (علیه السلام) در اخلاق سیاسی بر جلوگیری از بروز جنگ بود و قبل از آغاز جنگ، تمام تلاش خود را برای جلوگیری از آن انجام می داد. مشی ایشان در طول حکومت این بود که جنگ را هدف و یا وسیله ای برای کسب قدرت نمی دانست، بلکه جنگ را آخرین ابزار در جلوگیری از ایجاد فساد دشمنان  می دانست؛ یعنی هنگامی که هیچ راه دیگری برای اصلاح دشمنان باقی نمی مانده، اقدام به جنگ می نمود.

امام علی (علیه السلام) در برخورد با دشمن، ابتدا تلاش می کردند تا با تبیین موضع حق جویانه خویش، آنان را از گمراهی نجات دهند، سپس در صورت عدم پذیرش، اگر به حال جامعه اسلامی زیانی نداشتند، آنها را به حال خود واگذاشته، حقوق آنها را نیز قطع نمی کردند، اما زمانی که دشمنان بر جنگ اصرار می ورزیدند، امام علی (علیه السلام) می کوشیدند آغازکننده جنگ نباشند. [11]

امام علی (علیه السلام) در جنگ جمل، پس از اینکه ارسال نامه ها و قاصدها ثمر بخش نبود، قبل از آغاز جنگ، یارانشان را از از پیش دستی در حمله و دشنام دادن به لشکریان معاویه بازداشتند:

«با آنان جنگ نکنید تا زمانی که آنان جنگ را آغاز کنند؛ چرا که – سپاس خدا را – حجّت  با شماست؛ و رها کردن آن ها تا دست به پیکار گشایند، حجتی دیگر برای شما بر آن ها است. اگر به  خواست خدا، شکست خوردند و گریختند، آن را که پشت کرده، نکشید و کسی را که دفاع از خود نتواند، آسیب مرسانید و زخم خورده را از پا درمیاورید، زنان را با زدن برمیانگیزانید؛ هرچند آبروی شما را بریزند یا امیرانتان را دشنام گویند؛ چراکه توان زنان اندک است».[12]

پایبندی به اصول اخلاق سیاسی

امیر مومنان (علیه السلام) در موقعیتی این روش، در اخلاق سیاسی را پیش گرفته بود، که دشمن از هیچ گونه نیرنگی خودداری نمی کرد؛ معاویه و عمرو بن عاص برای رسیدن به قدرت، به هر روشی خلاف اخلاق سیاسی اسلام متوسل می شدند.

آنان در عمل، خواهان دستیابی به سیاست و قدرت به مفهوم مطلق آن بودند؛ لذا رویارویی امام با این اشخاص، از لحاظ اخلاقی، بسیار معنادار است. جنگ امیر مومنان (علیه السلام) با معاویه، نبرد دو طرز فکر کاملا الهی و شیطانی و جنگ اخلاق با بی اخلاقی بود؛ همان طور که مهم ترین منبع اندیشه و عمل امام علی (علیه السلام)، اعتقاد مطلق وی به اصول اسلامی در اخلاق سیاسی است.

حضرت علی (علیه السلام) حکومت را به خاطر حاکم کردن اصول و اخلاق اسلامی می خواست و معاویه حکومت را برای زیر پا نهادن آن اصول و ارضای هوس های خویش می خواست.

این تفاوت، بسیار مهم است! معاویه هرگز روش اخلاق سیاسی اسلام را پیش نمی گرفت و هدفی جز کسب قدرت و به حکومت  رساندن بنی امیه نداشت. عبد الفتّاح عبد المقصود در این زمینه می نویسد: «فرمانروای شام به ناحق خواستار حکومت بود و بدون داشتن شیوه و سیره ای اسلامی، در میان مردم می گردید و سیاست خود را اجرا می کرد».

همچنین او می‌افزاید: «اگر شعائر و مناسک و آداب مذهبی، همچنان  در شام اجرا می شد و از میان نرفته بود و اگر آداب و رسوم و صورت ظاهر عبادت ها در چارچوب  معمولی و عادی خود حفظ می شد، باید گفت که دین در حقیقت، صرفا عبارت از پوسته و رویه  نیست؛ دین عبارت است از ارزش ها، اصول و بنیان هایی که همگی باهم به پیش می روند».[13]

تصویری که تاریخ از معاویه و عمرو بن عاص ارائه می دهد، با آنچه ماکیاولی در سیاست نامه ای تبیین کرده، کاملا منطبق است. اصول سیاسی معاویه حتی با اصول جوانمردی که رعایت آنها در دوره ی جاهلیت در جزیرة العرب مورد تاکید بود، متضاد می نمود.

البته مشکل حضرت علی (علیه السلام) تنها معاویه نبود بلکه از آغاز زمامداری، رویاروی کسانی قرار گرفت که به اخلاق سیاسی پایبند نبودند. طلحه و زبیر که در نخستین جنگ، «جمل» مقابل امام ایستادند، پیمان شکن بودند و بیعت خود با حضرت را زیر پا نهادند.

معاویه نیز از همان آغاز، روش دروغ و نیرنگ پیش گرفت؛ او به خاطر منافع سیاسی، امام علی (علیه السلام) را به دروغ به قتل عثمان متهم کرد؛ درحالی که  خود می دانست امام علی (علیه السلام) برای جلوگیری از قتل عثمان تلاش فراوان کرد. هرچند امام بارها در نامه هایش این نکته را به معاویه گوشزد می‌نمود؛[14] اما با این وجود این تذکرات در روش اخلاق سیاسی وی هیچ تاثیری نمی گذاشت.  طه حسین در تحلیلی از زندگی حضرت می نویسد:

«علی علیه السلام براساس روشی عمل می کرد که در آن فقط انسان هایی که آخرت را به دنیا ترجیح می دادند، می توانستند راضی باشند؛ ولی معاویه دنیای افراد را تامین می کرد؛ حضرت علی (علیه السلام) در دوره ای بر این اساس عمل می کرد که دیگر روحیه حاکم در صدر اسلام  دگرگون شده و دنیا پرستی در میان مسلمانان رواج یافته بود. به همین دلیل، مردم نمی توانستند در مقابل وسوسه های مادی معاویه مقاومت کنند».[15]

عرب آن روز، امام علی (علیه السلام) را در شجاعت، شهامت، پایمردی در امر الهی، عدالت، برابری و اصول والای انسانی، بالاترین مردمان می دانست و این، برای معاویه بسیار سنگین بود. معاویه از لحاظ شخصیتی، در مقایسه با امام علی (علیه السلام) از نظر اخلاق سیاسی ضعف های بسیار تحقیرآمیزی داشت و برای جبران این کمبودهای جدی، از هر وسیله ای سود می جست. عبد الفتاح عبد المقصود درباره آن دوران می نویسد:

«جان ها شروع به منحرف شدن از راه راست کردند، ایده های والای معنوی رو به سراشیب سقوط گذاشتند، ارزش ها واژگونه شدند، پیشانی ها به سوی دنیا روی گذاشتند و دل ها از خدا دور گردیدند. در نظر اکثریت عظیم مردم، سخن آخر و تعیین کننده در اختیار مادیات قرار داشت و در هنگام سنجش و ارزیابی اشخاص، برتری از آن ماده بود که در دو رکن قدرت (شمشیر و ثروت) نمایان می گردید»![16] در واقع این همان خطری بود که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) بارها هراس خود را نسبت به وقوع آن در بین مسلمانان ابراز کرده بود: چه پیش از هر چیز درباره شما اندیشناکم، آن است که شکوفه های خوشی و لذات دنیوی به شما روی آورد».[17]

حضرت علی (علیه السلام) هم درباره روی گردانی مردم از راستی، می فرماید: «همانا کران تا کران را ابر فتنه پوشانده است و راه راست ناشناسا گردیده است»![18]

معاویه به یاری مشاور حیله گیری چون عمرو بن عاص به خوبی توانست از ارکان قدرت نامشروع خود استفاده کند؛ اما او مطمئن بود که علی (علیه السلام) هرگز شیوه های نامشروع و غیر اخلاقی وی را مقابله به مثل نخواهد کرد. معاویه و دیگران تلاش فراوانی کردند تا امام علی (علیه السلام) را در موقعیتی قرار دهند که همانند او رفتار کند، ولی هیچگاه  موفق نشدند.[19]

امام علی (علیه السلام) در جواب به نامه ی معاویه می نویسد: به تو چه که فاضل کیست و مفضول کدام است؟ سیاستمدار کیست و رعیت کدامند؟[20] حضرت علی (علیه السلام) در نامه ای دیگر می نویسد:

«ای معاویه! کی بود که شما گردانندگان سیاست مردم و والیان امر امت بودید، با این که نه در میدان مسابقه ی خیرات و کمالات انسانی، قدمی برداشته اید و نه از شرفی عالی برخوردارید»![21]

امام علی (علیه السلام) در این نامه چهره واقعی معاویه و سیاستش را نشان داده، به مفهوم واقعی اخلاق سیاسی اشاره می کند و به معاویه یادآور می شود که تو از چنین سیاستی بیگانه ای، آن قدر بیگانه که حتی  شایسته ی حرف زدن در این میدان نیستی؛ چون اخلاق سیاسی نیازمند برتری در زمینه ی خیرات و کمالات انسانی است و افرادی چون تو نمی توانند در چنین مسابقه ای وارد شوند.

اختلاف بنیادین روش امام علی (علیه السلام) و روش دشمنان حضرت، ریشه در تفاوت اساسی نگرش آنها به زندگی دارد که در جملات زیر متبلور است؛ حضرت علی (علیه السلام) در آغاز جنگ صفین به یارانش فرمود:

«ای مردم! اینجا، جایی است که هرکس شک و تردید در حقانیت نبرد به خود راه دهد، در حقانیت روز قیامت تردید کرده و هرکسی که در آن درماند، در روز قیامت درمانده است».[22]

در مقابل امام علی (علیه السلام)، معاویه چنین عقیده ای داشت: «به خدا سوگند! دوست دارم چندان ثروت و مکنت به آنان (یاران علی علیه السلام) دهم و چنان مالی میانشان پخش کنم که در نظر ایشان دنیای من بر آخرت او بچربد».[23]

حضرت علی (علیه السلام) تفاوت خود با افرادی چون معاویه و عمرو بن عاص را این گونه  بیان می کند:

«شگفتا از پسر نابغه (عمرو بن عاص) شامیان را گفته است من، مردی لاف گویم با لعب  بسیار،عبث کارم و کوشا در این کار! همانا آنچه گفته، نادرست بوده و به گناه دهان گشوده؛ همانا بدترین گفتار، سخن دورغ است! اما او می گوید و دروغ می گوید. وعده می دهد و خلاف  آن می پوید… پیمان را به سر نمی برد و پیوند خویشان را می برد. چون سخن جنگ در میان باشد، دلیر است و بر امر و نهی چیر، و چون تیغ از نیام برآید و وقت کارزار آید، بزرگ ترین نیرنگ او این است که عورت خویش گشاید. به خدا سوگند! یاد مرگ، مرا از لاف، باز می دارد و فراموشی آخرت، او را نگذارد که سخن حق بر زبان آرد».[24]

به راستی که هم موضوع ضرورت اخلاقی کردن سیاست از سوی امام علی (علیه السلام) بسیار عمیق است و هم پایبندی عملی ایشان به آموزه ها در عرصه عمل و حکومت بی نظیر است و این در حالی است که در دوران خلافت با دشمنانی چون معاویه، عمرو عاص و…روبرو بود که سبک حکومت و حرکت آنان با اصول اخلاقی و اخلاق سیاسی فاصله فراوانی داشت و دائماً در حال عهد شکنی و زیر پا گذاشتن اولیه ترین اصول اخلاقی بودند. در واقع آنچه امام علی (علیه السلام) را از دیگران متمایز می کند، پیوند نظر و عمل و گفتار و کردار در روش حکومتی ایشان است.

نتیجه گیری

امام علی (علیه السلام) در دوره ی زمامداری اش، با دشمنان و مخالفانی روبرو بود که به اخلاق سیاسی پایبندی نداشتند اما حضرت با در پیش گرفتن اخلاق سیاسی برآمده از اصول و مبانی اسلام، الگویی بی بدیل در عرصه حکومت و زمامداری اسلامی ارائه نمود و برای سیاستمداران متعهد، سرمشقی جاودان شد.

پی نوشت ها

[1] . شریف الرضی، نهج البلاغه،خطبه 162 و 28.

[2] . علامه امینی در جلد 7 و 8 کتاب الغدیر، درباره تلاش ها و رهنمودهای حضرت در دوران خلفای سه گانه، به تفصیل بحث کرده است.

[3] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 3.

[4] . برای مطالعه بیشتر، ر.ک: مجموعه نویسندگان، دایرة المعارف تشیع، ج2، ص345-334.

[5] . عبد المقصود،امام علی(ع)، ج1، ص414-411.

[6] . برای مطالعه عهدشکنی طلحه و زبیر ر.ک: رسولی محلاتی، زندگانی امیر المؤمنین(ع)، ص395-392.

[7] . طه حسین، علی و فرزندانش، ص180 و 181.

[8] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 3 (شقشقیه).

[9] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 101.

[10] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 206.

[11] . داعی نژاد، امام علی (ع) و اصول برخورد با دشمنان، ص399-387.

[12] . شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 14.

[13] . عبد المقصود، امام علی (ع)، ج1، ص58.

[14] . برای مثال ر.ک: شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 28.

[15] . ر.ک: طه حسین، علی و فرزندانش، ص177.

[16] . عبد المقصود، امام علی (ع)، ج8، ص63.

[17] . عبد المقصود، امام علی (ع)، ج1، ص367-362.

[18] . شریف الرضی، نهج البلاغه،خطبه 93.

[19] . مبلغی، «هدف و وسیله»، دانشنامه امام علی(ع)، ج6، ص395.

[20] . شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 28.

[21] . شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 10.

[22] . ابن مزاحم منقری، پیکار صفّین، ص218.

[23] . ابن مزاحم منقری، پیکار صفّین، ص65.

[24] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 84.

 

فهرست منابع

  1. رسولی محلاتی، سید هاشم. زندگانی امیر المؤمنین (ع)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376. چاپ ششم.
  2. عبد المقصود، عبد الفتاح. امام علی(ع)، ترجمه محمدمهدی جعفری و سیدمحمود طالقانی، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1361.
  3. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق: صبحی الصالح، قم، دار الهجرة، 1414ق.
  4. امینی، عبد الحسین. الغدیر فی الكتاب و السنة و الأدب، قم، مرکز الغدیر للدراسات الإسلامیة،
  5. ابن مزاحم منقری، نصر، پیکار صفین، مترجم: پرویز اتابکی، محقق/ مصحح: عبدالسلام محمد هارون، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1370. چاپ دوم.
  6. حسین، طه. علی (ع) و فرزندانش، ترجمه محمد علی شیرازی، قم، آشنا، 1349.
  7. داعی نژاد، سید محمد علی، امام علی (ع) و اصول برخورد با دشمنان، نشریه حکومت اسلامی، شماره 18، 1379.
  8. مبلغی، احمد، هدف و وسیله، دانشنامه امام علی (ع)، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1383.
  9. جمعی از نویسندگان، دایرة المعارف تشیع، زیر نظر: احمد صدر حاج‌سیدجوادی، کامران فانی، بهاء‌الدین خرمشاهی، تهران، شهید سعید محبی، 1380.

 

منبع مقاله | با اقتباس از:

رنجبر، مقصود، اخلاق سیاسی از دیدگاه امام علی، پژوهشنامه انقلاب اسلامی، سال7، ش15، 1387. ص118-58.

اخلاق سیاسی در سیره امام علی علیه السلام

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :