اخلاق سیاسی به دیگر سخن اخلاقی نمودن سیاست، در روش و هدف است. در اخلاق سیاسی امام علی (علی علیه السلام) قدرت هدف نیست بلکه به عنوان یک وسیله برای رسیدن به اهداف متعالی الهی است. امام علی (علیه السلام) هیچ گاه برای ارضای نفس خود عملی انجام نداد و هر آنچه که حضرت عمل می نمودند برای جلب رضایت خدای متعال بوده است. برای درک بیشتر ابعاد اخلاق سیاسی در زمامداری حضرت امام علی (علیه السلام) برخی از نمودها و وجوه آن در دایره زمامداری بررسی میگردد.
حکومت در اندیشه امام علی (ع)
در اندیشه امام علی (علیه السلام) دولت، به معنای نهاد دارنده و اعمال کننده قدرت برای تحقق غایت نهایی است و مواردی همچون سلطه و برتری جویی هرگز در آن راه ندارد. این نگاه با اندیشه و برداشت غالب آن دوران، که حکومت را به طور کامل به مفهوم سلطه طلبی می گرفتند، کاملا متفاوت است بر همین اساس بود که حضرت علی (علیه السلام) می کوشید با تلقی رایج از دولت و حکومت مقابله کند.
ایشان در عهدنامه حکومتی اش به مالک اشتر توصیه می کنند فهم خود از دولت و قدرت را اصلاح کرده، اندیشه سیاسی اش را سامانی درست دهد: «هرگز من به مقام فرمانداری نصب شده ام، فرمان می دهم باید اطاعت شود. زیرا این تلقین نابکارانه وارد کردن فساد در قلب است و عامل سستی و تزلزل در دین و نزدیک شدن به دگرگونی ها …».[1]
برخی از الزمات اخلاق سیاسی
برخی از الزمات اخلاق سیاسی پیرامون زمامداری و حکومت سیاسی در اندیشه حضرت علی (علیه السلام) با تکیه بر فرازهای نهج البلاغه بدین قرار است:
1. رعایت حدود الهی
توجه به حدود الهی در سیاست، سیاست را به طور کامل اخلاقی می کند و زمامداران را از توسل به روشهای غیراخلاقی در پیشبرد اهداف سیاسی باز می دارد. امام هدف سیاست را نیز اجرای حدود الهی می شمارد. در نتیجه، برای رسیدن به اهداف سیاسی، زیر پا گذاشتن حدود الهی را به هیچ وجه روا نمی داند. طبیعی است که این امر به خودی خود می تواند زمینه حاکمیت اخلاق در حوزه سیاست شود.
2. رعایت کرامت انسانی
بعد دیگری که تعیین کننده نگرش حضرت علی (علیه السلام) به اخلاق سیاسی است، اهداف و ویژگی های حکومت در نظر او است. در حکومت امام کرامت انسان در عالی ترین درجه ممکن رعایت می شد.
حضرت به کرامت ذاتی انسان ها معتقد بود و براساس کرامت انسان با مردم رفتار می کرد. میزان اهمیت ارزش افراد در نظر حضرت، بر سیره حکومتی ایشان و حاکمیت اخلاق بر سیاست، تاثیری تعیین کننده داشت.
در نگاه امام علی (علیه السلام) انسان ها بدون توجه به دین و اعتقادشان کرامت دارند و حکومت باید به ارزش انسانی آنان احترام بگزارد. این مساله به طور کامل در آغاز نامه حضرت به مالک اشتر آمده است.
امام مردم را دو دسته می داند، یا برادران دینی زمامدارند و یا در خلقت با او برابر؛ بر این اساس به مالک توصیه می کند با مردم همچون جانور درنده برخورد نکند و خوردنشان را غنیمت نشمارد.[2]
این فرمان در زمانی صادر شد که زمامداران همچون درندگان با مردم رفتار می کردند و هیچ یک از حقوق اولیه افراد را محترم نمی شمردند. بی تردید حکومتی که برمبنای فکری «کرامت انسان ها» استوار باشد، نمی تواند در برخورد با آنان اخلاق و اصول اخلاقی را زیر پا نهد.
بدین سبب، امام با هرگونه تبعیض میان مسلمان و غیرمسلمان، مرد و زن و موافق و مخالف حکومت، مقابله می کرد و آن را با مبانی فکری حکومت خویش ناسازگار می دانست.
3. اخلاق سیاسی کارگزاران
بعد مهم دیگری که امام علی (علیه السلام) در اندیشه سیاسی خود بدان توجه دارد، اخلاق کارگزاران سیاسی است. حضرت نوع رفتار کارگزاران در سطوح مختلف را، زمینه اصلی حاکمیت اخلاق سیاسی و تامین شدن غایت حکومت اخلاقی می داند. از این رو، کارگزارانش را به رعایت حدود الهی و تقوا فرامی خواند. امام علی (علیه السلام) تقوا را به عنوان دژ مصونیت اولیای خداوند این گونه توصیف می کند:
«تقوای الهی، اولیای خدا را در حمایت خود قرار داده، آنان را از تجاوز به حریم منهیات الهی بازداشته و ترس از خدا را ملازم دلهای آنان قرار داده است تا آنجا که شب هایشان را بی جواب و روزهایشان را بی آب گردانیده است».[3]
از دید امام علی (علیه السلام) تقوا، دژی مستحکم و نفوذ ناپذیر و بهترین توشه آخرت است به همین خاطر می فرماید: همانا تقوا، کلید درستی و توشه قیامت و آزادی از هر بندگی و نجات از هر تباهی است.[4]
با توجه به این امر، امام در مرحله اول بیش از همه، خود را به تقوا فرا می خواند و در عین حال، خود را کاملا مقید به آن معرفی می کند: «همانا درستی گفتار خویش را ضمانت می کنم و عهده خود را در گرو گفتار خویش قرار می دهم. اگر عبرت های گذشته برای یک شخص آینه قرار گیرد، تقوا جلوی او را از فرورفتن در کارهای شبهه ناک می گیرد. به خدا سوگند! کلمه ای از حق را نپوشاندم و دروغی بر زبان نیاوردم».[5]
امام در مرحله دوم، زمامداران را بیش از دیگران به تقوا سفارش می کند و آنان را به رعایت پرهیزکاری سزاوارتر می داند. در نامه حضرت به عثمان بن حنیف آمده است:
«آگاه باش که هر پیروی را، پیشوایی است که از او پیروی می کند. بدان که پیشوای شما بسنده کرده است از دنیای خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان را خوراک خویش قرار داده؛ بدانید که شما چنین نتوانید کرد، با این حال مرا یاری کنید به پارسایی و پاکدامنی و درستکاری. به خدا از دنیای شما زری نیندوختم و از غنیمت های آن ذخیرت ننمودم و بر جامه کهنه ام نیفزودم.[6]
حضرت از همه والیان خویش می خواست، از خدا و عذاب آخرت بترسند و در برابر زخارف دنیوی فریفته نشوند. در نامه ارزشمندش به مالک اشتر چنین می خوانیم:
«مالک را فرمان می دهد به ترس از خدا و مقدم داشتن طاعت خدا بر دیگر کارها، پیروی از آنچه در کتاب خود فرموده از واجب و سنت ها، که کسی جز با پیروی کردن آن، راه نیک بختی را نپیمود و جز با نشناختن و ضایع ساختن آن بدبخت نبود و این که خدای سبحان را به دل و دست و زبان یاری کند ؛ چه او یاری هر که او را یار باشد، پذیرفته است و ارجمندی آن کس که او را ارجمند سازد، به عهده گرفته».[7]
با توجه به این تاکیدات امام، معلوم می شود حضرت زمامداران و والیانش را پیش از عموم مردم، به تقوا و پرهیزکاری فرامی خواند و خود، بیش از والیانش با تقوا و پرهیزکاری مأنوس است.
4. نفی قدرت طلبی
در اخلاق سیاسی امام علی (علیه السلام) قدرت، فی نفسه هیچ ارزشی ندارد و در عالی ترین تحلیل، صرفا وسیله ای برای رسیدن به اهداف انسانی است. از دید امام، قدرت هرگز هدف نیست و به همین دلیل، ایشان در طول زندگی اش هیچ گاه به خاطر قدرت حرکتی انجام نداد.
این مساله افزون بر حوزه سیاست و قدرت سیاسی، در همه حوزه های دیگر نیز مصداق دارد. امام علی (علیه السلام) آشکارا بر این مساله تاکید می ورزد و خدای را چنین می خواند:
«خدایا! تو می دانی که اگر خلافت را پذیرفتم، نخواستم در قدرت بر کسی پیشی گیرم یا از اوان دنیا چیزی برای خود بیندوزم، بلکه بدان امید پذیرفتم که معالم دین تو را بازسازی کنم و نظم و صلاح را در بلاد تو آشکار سازم تا بندگان مظلوم تو آسوده شوند و حدود و احکام تو را که تعطیل کرده بودند، دوباره بر پای دارم».[8]
حضرت علی (علیه السلام) در رعایت اخلاق سیاسی، واقعا استثنایی است! به طور کلی انسان ها در پی کسب قدرت و ثروتند و این مساله براساس حب نفس کاملا طبیعی است؛ ولی امیر مومنان (علیه السلام) هیچ گاه با انگیزه ارضای نفس خویش عمل نکرد و جهاد و سکوت و زمامداری اش همه برای کسب رضای خداوند بود. به همین خاطر می فرماید:
«اگر آن اجتماع عظیم نبود، اگر تمام شدن حجت و بسته شدن راه عذر بر من نبود و اگر پیمان خدا از دانشمندان نبود که در مقام پرخوری ستمگر و گرسنگی ستمکش ساکت ننشیند و دست روی دست نگذارند، همانا افسار خلافت را روی شانه اش می انداختم و مانند روز اول کنار می نشستم».[9]
امام علی (علیه السلام) در پذیرش خلافت جز اصلاح و تدبیر امور مردم، انگیزه ای ندارد. او برای رسیدن به حکومت، نه علاقه نشان می دهد و نه به هیچ وسیله غیر اخلاقی متوسل می شود؛ این در حالی است که خلافت را حق خود می داند.
حضرت نسبت خود را با خلافت، این گونه توصیف می کند: نسبت من به خلافت، همانند محور آهنین سنگ زیرین آسیا (که سنگ دیگر بر گرد آن می چرخد) نسبت به آسیا است. سیل از دامن من سرازیر می شود و هیچ صاحب بال و پری نمی تواند بر بلندای علم و کمال من اوج بگیرد.[10]
با وجود این، امام مصلحت امت اسلامی را بر حق شخصی خویش ترجیح داد و هرگز برای رسیدن به خلافت و قدرت، برنامه ریزی نکرد و تا زمانی که مردم به او روی نیاوردند، به قدرت روی نیاورد.
راز اخلاق سیاسی امام علی (علیه السلام) در بینش الهی او نهفته است. قدرت برای او هیچ ارزشی ندارد و تنها برای اجرای عدالت است که ارزش پیدا می کند. از این رو، حکومت در نظرش از کفش کهنه بی ارزش تر است.[11]
با توجه به این موضوع هست که به قول ابن ابی الحدید، امیر مومنان (علیه السلام) برای به دست آوردن قدرت، از وسیله های حرام بهره نمی گرفت، از این روی خدعه و نیرنگ را مباح نمی شمرد.[12]
به همین دلیل، امام هیچ مصلحت بینی دروغین را برنمی تابد و برای رسیدن به عالی ترین اهداف هم، به وسیله غیراخلاقی متوسل نمی شود به همین خاطر می فرماید:
«شما از من می خواهید پیروزی را به قیمت ظلم و جور درباره آن که والی اویم بجویم؛ به خدا که نپذیرم تا جهان برآید و ستاره ای در آسمان پی ستاره ای برآید؛ اگر مال از آن من بود، همگان را برابر می داشتم، حال آن که مال، مال خداست».[13]
امام علی (علیه السلام) در موقعیتی این مطلب را بیان می کند که در تمام دنیا، ستم بر مردم و حیله گری در حکومت، سنت غالب به شمار می آمد و مردم، حیله گری را نشانه برتری و زیرکی می پنداشتند. آن بزرگوار این ذهنیت را به شدت محکوم کرده و حیله گری را تقبیح می کند و می فرماید:
«به خدا سوگند! معاویه از من زیرک تر نیست، لیکن شیوه او پیمان شکنی و گنهکاری است. اگر پیمان شکنی ناخوشایند نمی نمود، زیرک تر از من کسی نبود. لکن هر حیله گری به گناه برانگیزاند و هرچه به گناه برانگیزاند، دل را تاریک می کند».[14]
5. وفای به عهد
یکی از مهم ترین ابعاد اخلاق سیاسی امام علی (علیه السلام)، وفای به عهد است. حضرت علی (علیه السلام) هیچ گاه پیمان شکنی نکرد و حتی وقتی می توانست از طریق پیمان شکنی حیله های دشمن را خنثی کند، به این کار مبادرت نورزید و آن را حتی به بهای پیروزی، روا نداشت. حضرت در نامه های حکومتی به امرای خود، آن ها را به پایبندی بر عهد، سفارش اکید می کند؛ برای نمونه به مالک اشتر می نویسد:
«به عهد خویش وفادار باش، چه آن که مردم با همه هواهای گوناگون و نظرات مخالفی که باهم دارند، نسبت به هیچ یک از واجب های الهی چون بزرگ شمردن وفای به عهد، هم داستان نیستند».[15]
آن بزرگوار با پیشنهاد یارانش برای شکستن عهد خویش در جنگ صفین مخالفت کرد و به آن ها فرمود: «وای بر شما! آیا بعد از عهد و پیمان باز گردیم؟ مگر نیست که خداوند تعالی فرمود به قرارهای خود وفا کنید؟».[16]
6. حقوق متقابل مردم و حکومت
آنچه از همه مطالب پیش گفته برجسته می نماید، اخلاق سیاسی امام علی (علیه السلام) درباره حقوق مردم در قبال حکومت است. امام علی (علیه السلام) زمانی بر حقوق مردم در برابر حکومت تاکید می کرد که پیروی کامل از فرمانروایان، وظیفه مردم به شمار می آمد. امام با تاکید بر حق مردم در انتخاب حکومت، حقوق متقابل حاکم و مردم را چنین برمی شمارد:
«بزرگ ترین این حقوق متقابل، حق حکومت بر مردم و حق مردم بر حکومت است. فریضه الهی است که برای همه بر همه حقوقی مقرر فرموده. این حقوق را مایه انتظام روابط مردم و عزت دین آنان قرار داده است. مردم هرگز روی صلاح و شایستگی نخواهند دید، مگر حکومتشان صالح باشد و حکومت ها هرگز به صلاح نخواهند آمد، مگر توده ملت استوار و با استقامت باشند».[17]
امام علی (علیه السلام) اصلاح مردم را هدف نهایی حکومت می دانست و عدالت را معیار تشخیص حکومت صالح به شمار می آورد. او از ستم حاکم بر مردم به شدت متنفر بود و می فرمود:
«هیچ عاملی برای تغییر نعمت خدا و تعجیل نقمت او مؤثرتر از قدرت یافتن بر ظلم نیست؛ چرا که خداوند همواره دعای مقهورین را می شنود و در کمین ظالم است. ای مالک! برحذر باش از خون های مردم و ریختن غیرحلال آن، که هیچ عاملی در کیفر الهی موثرتر و بازخواست او عظیم تر در زوال نعمت و کوتاه شدن مدت حکومت، شتاب آورتر از ریختن خون به ناحق نیست».[18]
امام در سفارش کارگزارانش به عدالت و پرهیز از ستم، از هر فرصتی بهره می برد و می فرمود: «من از رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمود: روز رستاخیز، امام ستمگر را بیاورند و او را یاری نبود که کسی از سوی او پوزش خواهد. پس او را در دوزخ افکنند و در آن چنان گردد که سنگ آسیا گردد. سپس او را به ته دوزخ استوار بندند».[19]
به همین دلیل در موقعیت خویش به عنوان خلیفه مسلمین می فرماید: «به خدا، اگر شب را روی شترخار مانم بیدار…، خوشتر دارم تا روز رستاخیز به خدا و رسول (صلی اللّه علیه و آله و سلم) درآیم، در حق یکی از بندگان ستمکار…، چگونه به کسی ستم کنم به خاطر نفسی که به کهنگی و فرسودگی شتابان است».[20]
از همین رو به همگان توصیه می کند که با او آن گونه که با سلاطین جابر سخن می گویند، سخن نگویند.[21] افزون بر این بُعد، حضرت مصلحت حکومت را نیز در عدالت و خودداری از ستمگری می دانست. در نامه حکومتی اش به مالک اشتر چنین هشدار می دهد:
«همواره دادگستر باش و از خشونت بپرهیز؛ چرا که خشونت، مردم را به گریز از کشور و جلای وطن می کشاند و ستم، مردم را به شمشیر فرامی خواند».[22]
به هرحال، آنچه زندگی حضرت علی (علیه السلام) را از دیگران ممتاز می کند، سازگاری کامل بین عمل و اندیشه او در زندگی اش است. تاریخ، افراد خیرخواه و برخوردار از اندیشه های عالی بسیار دیده است؛ اما این بزرگان یا هرگز فرصت عمل نیافتند و یا هنگام عمل از تطبیق کردار و اندیشه هایشان ناتوان ماندند.
حضرت علی (علیه السلام) از لحاظ نوع اندیشه های اخلاقی خود، در طول تاریخ بی نظیر است، اما از نظر عمل به اندیشه ها و گفته های خود، بی نظیرتر. امام علاوه بر پایبندی به اصول عالی اخلاقی، انسانی و جوانمردی، مطیع محض اوامر و نواهی الهی بود و هیچ عاملی نتوانست وی را از عمل به گفته ها و اندیشه های عالی اش بازدارد.
نتیجه گیری
در راستای «پیوند اخلاق و سیاست» و «نهادن سیاست بر پایه اخلاق» حضرت علی بن ابیطالب(ع) اخلاق سیاسی خود را به گونه ای رقم زد که آرمان با واقعیت گره بخورد. در بینش سیاسی آن حضرت وجوه اخلاق سیاسی مورد بررسی قرار گرفت تا به صورت کاربردی واقعیت های گذرای زمان حضرت، بر پایه اصول اخلاقی تطبیق پیدا کند. در مجموع، به نظر می آید که عملی سازی مؤلفه های شش گانه اخلاق سیاسی امام علی(ع) در شیوه حکومت، بتواند الگویی هایی را به دیگر حکومت ها ارائه دهد که سیاست تنها با رشد آرمان و اخلاق به سر منزل مقصود خواهد برسد، نه با کشتن اخلاق در مسلخ قدرت و سلطهجویی.
پی نوشت:
[1] . شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 53.
[2] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 174.
[3] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 211.
[4] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 157.
[5] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 16.
[6] . شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 53.
[7] . شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 54.
[8] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 131.
[9] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 3.
[10] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 3.
[11] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 33.
[12] . به نقل از: مبلغی، مقاله «هدف و وسیله»، دانشنامه امام علی(ع)، ج6، ص382.
[13] . به نقل از: مبلغی، مقاله هدف و وسیله، دانشنامه امام علی(ع)، ج6، ص382.
[14] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 200.
[15] . شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 35.
[16] . بن مزاحم، پیکار صفین، ص514.
[17] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 212.
[18] . شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 53.
[19] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 164.
[20] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 224.
[21] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 216.
[22] . شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 53.
فهرست منابع:
- ابن مزاحم منقری، نصر، پیکار صفین، مترجم: پرویز اتابکی، محقق/ مصحح: عبدالسلام محمد هارون، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1370. چاپ دوم.
- شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، قم، مشهور، 1379.
- مبلغی، احمد، هدف و وسیله، دانشنامه امام علی(ع) جلد ششم (سیاست)، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1383.
منبع مقاله | تلخیص شده از:
رنجبر، مقصود، اخلاق سیاسی از دیدگاه امام علی، پژوهشنامه انقلاب اسلامی، سال7، ش15، 1387. ص118-58.