جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

سیاست و حکومت

اخلاق سیاسی از منظر امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه

اخلاق سیاسی از منظر امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه

مراد از سیاست اخلاقی، اخلاقی کردن سیاست در روش و هدف است. اخلاق سیاسی عناصری مانند: روش حکومت، ساخت سیاسی، اخلاق زمامداران و کارگزاران، رعایت حقوق مردم و اجتناب از ستم را شامل می شود. در اسلام «فرامین الهی» مبنای اخلاق و «قرب الهی» غایت اخلاق است و موجب سعادت و کمال فردی می شود. در این راستا، اخلاق سیاسیِ برآمده از مبانی متعالی اسلامی و الهی هم زمینه لازم را برای سعادت جمعی فراهم می نماید.

اخلاق فردی و اخلاق سیاسی

بی تردید در اندیشه اخلاقی حضرت، هرگز تفکیک بین اخلاق فردی و اخلاق سیاسی مشاهده نمی شود و بر ضرورت تلازم اخلاق فردی و اخلاق سیاسی، تاکید می شود. حضرت علی (علیه السلام) که مظهر عینی و تجسم اخلاق فردی بود، در سیاست نیز به دنبال سعادت جمعی بود، که این امر در دو بعد قابل تبیین است:

  1. پایبندی حضرت به اخلاق در امور سیاسی، بخش جدایی ناپذیر اندیشه اخلاقی او است. اگر امام نمی تواند در زندگی فردی خویش، امر غیراخلاقی مرتکب شود، در سیاست نیز به طریق اولی قادر به چنین کاری نیست؛ چون با هدف نهایی او کاملا تضاد دارد.
  2. هدف حضرت علی (علیه السلام) در سیاست، هدایت مردم و جامعه به سوی عدالت است و این، جز با پایبندی حکومت و کارگزارانش به اصول اخلاقی در سیاست، ممکن نیست. در نتیجه بر ضرورت تعهد اخلاقی زمامدار تاکید بیشتری دارد.

حضرت در این باره می فرماید: «ای مردم! سوگند به خدا، من شما را به هیچ طاعتی امر نمی کنم، مگر این که خودم در آن طاعت به همه شما سبقت می گیرم، و شما را از هیچ معصیتی نهی نمی کنم، مگر این که خود پیش از شما از ارتکاب آن گناه امتناع می ورزم».[1]

مؤلفه های اخلاق سیاسی

مهم ترین مولفه های نگرش اخلاق سیاسی امام علی (علیه السلام) عبارتند از: عبودیت الهی، آخرت گرایی و عدالت محوری. اخلاق سیاسی از دیدگاه امام علی (علیه السلام) مبانی مختلفی دارا می باشد که به بررسی آنها می پردازیم:

1. حق مداری

اولین مبنای اخلاق سیاسی از دیدگاه امام علی (علیه السلام) حق مداری و عمل به دستورهای الهی است. امام به طور کلی تابع فرمان های الهی بود و اصول اخلاقی را در زندگی فردی و سیاسی خود کاملا رعایت می کرد.

اصل اساسی حکومت، آن است که: خدا بالاترین ارزش است و تمام ارزش های دیگر، در جهت قرب به او معنی پیدا می کند. خوبی یعنی قرب به خدا و بدی یعنی دوری از او، وقتی خداوند تنها ارزش و کمال مطلق باشد، هرگز حاکم نباید حکومت را برای خود، منبع درآمد یا فضیلتی بداند، بلکه آن را ودیعه ای الهی می داند.

در این صورت، این اعتقاد به تمام برنامه های او جهت می دهد و همه آنها را صبغه الهی می زند.[2] جوهر اندیشه های اخلاق سیاسی امام علی (علیه السلام) تفکیک مطلق حق و باطل و اطاعت کامل از حق است. حضرت در این باره می فرماید: «سوگند به خدایی که جز او خدایی نیست! من در جاده حق قدم برمی دارم».[3]

معنای ضمنی این سخن این است که تشخیص حق به معنای تبعیت و پیروی از آن در عمل نیست، به همین دلیل در اندیشه امام علی (علیه السلام) نسبی گرایی راه ندارد و تمام مبارزاتش برای نشان دادن تفاوت حق و باطل است.

به همین جهت می فرماید: «دو راه وجود دارد: حق و باطل، و برای هریک از آن ها پیروانی است. پس اگر پیروان باطل بسیار باشد، از قدیم هم بسیار بود و جای شگفتی نیست و امر پیروان حق کم باشد، امید است که بسیار گردد».[4]

حضرت علی (علیه السلام) بالتبع در عرصه سیاست و حکومت نیز اثبات حق و عمل به آن را وظیفه اصلی حاکم می داند.از این منظر تفکیک اخلاق از سیاست، غیرممکن می شود و اخلاق جزیی از سیاست می گردد و سیاستی که از مدار اخلاق خارج شود، در واقع از مدار حق خارج شده است. اخلاق مداری در سیاست نتیجه حق مداری در اندیشه سیاسی است. حضرت درباره پیروی خویش از حق می فرماید: از آن هنگام که حق را به من نمودند، در آن، دو دل نگردیدم.[5]

البته حق برای حضرت علی (علیه السلام) مفهومی اجتماعی هم دارد و از نظر ایشان در صحنه اجتماع، حق و باطل همواره رویاروی هم هستند و ایشان همیشه در جبهه حق قرار دارد.

ایشان در این باره می فرماید: «بدانید که من با دو کس می ستیزم، آن که چیزی را خواهد که حق آن را ندارد، و آن که حقی را که بر گردن اوست، نگذارد».[6] بر این مبنا امام حتی حکومت را با همین معیار از مردم می پذیرد تا بتواند جایگاه حق را ثابت کند و باطل را از میان بردارد.

به همین خاطر می فرماید: به خدا قسم! این کفش نزد من از امارت و حکومت بر شما محبوب تر است؛ مگر این که حقی را ثابت گردانم یا باطلی را براندازم.[7] در این معنا حق جنبه ای کاملا اجتماعی پیدا می کند.

2. آخرت گرایی

در نظام اخلاق سیاسی حضرت علی (علیه السلام) غایت نهایی، آخرت است. هدف تمام اندیشه ها و افعال امام کسب سعادت اخروی و نزدیکی به خداست. او در این زمینه ذره ای کوتاه نمی آید و غایت اخروی افعال خود را هیچ گاه از نظر دور نمی دارد.

امام علی (علیه السلام) دنیا را تنها گذرگاه می داند؛ گذرگاهی که بیش از موقعیتش بدان پرداختن، موجب خسران است. او در این باره می فرماید: دنیا! از من دور شو که مهارت، بر دوشت نهاده است گسسته و من از چنگالت به در جسته ام و از ریسمان هایت رسته و از لغزشگاه هایت دوری گزیده ام. کجایند مهترانی که به بازیچه های خود فریب شان دادی؟ کجایند مردمی که با زیورهایت دام فریب بر سر راهشان نهادی؟ آنها در گورها گرفتارند و در لابه لای لحدها ناپایدار.[8]

بر این اساس هر عملی که دنیا و اهداف و منافع دنیوی را بر آخرت و سعادت اخروی انسان ترجیح دهد، مردود است. هیچ هدف عالی دنیوی، انسان را مجاز نمی کند به آنچه موجب کیفر اخروی است، نزدیک گردد.

این دیدگاه در اخلاق سیاسی امام علی (علیه السلام) به سعادت ریشه دارد که عنصر اصلی اخلاق سیاسی ایشان است. در نتیجه هر عملی که به سعادت اخروی انسان منجر شود، پسندیده و هر عملی که به زیان اخروی اش انجامد، ناپسند است.

آنچه می توان از نهج البلاغه استنباط کرد، این است که منظور امام علی (علیه السلام) کم ارزش جلوه دادن دنیا نیست؛ بلکه هدف ایشان تنظیم رابطه خویش با دنیا است. در اخلاق سیاسی، آخرت غایت است و دنیا وسیله، و این وسیله تا زمانی که در خدمت غایت نهایی باشد، بسیار ارزشمند است، به گونه ای که حضرت آن را دار صدق می خواند.

بدین سبب امام علی (علیه السلام) می فرماید: «اگر کسی دنیا را به عنوان ابزار و وسیله بنگرد، دنیا بیدارش می کند، ولی اگر آن را هدف بداند، کورش می سازد».[9]

در جای دیگر می فرماید: «آگاه باشید که دنیا پشت کرده، شتابان می رود و آخرت روی آورده، می آید».[10]

البته این نگاه به معنای بی عملی در دنیا نیست بلکه ایشان انسان ها را به تلاش در همین جا فرا می خواند: «دنیا محلّ حرکت، کوشش و عمل است و آخرت عالم حسابرسی و نتیجه گیری است».[11]

امام علی علیه السلام تفاوت خود با کسانی چون معاویه و عمروبن عاص را در توجه خویش به آخرت و غفلت آنان می داند و غافلان از آخرت نمی توانند پیرو حق باشند. «فرق من و عمرو بن عاص در این است که یاد مرگ نمی گذارد به فکر بازی و لهو باشم و فراموشی آخرت نمی گذارد او حق را بگوید».[12]

در واقع می توان به این نتیجه رسید که دنیا فی نفسه، نه مذموم است نه ممدوح. نوع نگاه و عمل انسان هاست که دنیا را مذموم یا ممدوح می کند.

3. عدالت محوری

عدالت، عنصر ذاتی و مهم ترین رکن سیاست است. اندیشه سیاسی امام، بدون درک مفهوم و اهمیت عدالت قابل درک نیست.

در مقام عمل هم امام در اجرای عدالت هیچ گونه انعطافی را نمی پذیرفت، گرچه این امر مشکلات بسیاری را برای حضرت ایجاد کرد. از دیدگاه امام علی (علیه السلام) وجه تمایز اصلی حکومت اسلامی با دیگر حکومت ها، عدالت و دوری از ستم است.

چون تمام اصول اخلاقی که انسان ها در شرایط عادی بدان پایبندند، در شرایط ظالمانه از میان می رود. به همین دلیل حضرت علی (علیه السلام) تمام توان خویش را برای مبارزه با بی عدالتی به کار برد تا اصول اخلاقی را در مردم و در میان زمامداران پایدار کند.

غایت سیاست از دیدگاه امام

در اخلاق سیاسی، هدف اخلاقی کردن سیاست، در غایت و روش است. حضرت علی (علیه السلام) در نامه اش به مالک اشتر یکی از اهداف اصلی حکومت را اصلاح اهل مصر می داند.

مراد از اصلاح، هدایت اخلاقی مردم به سوی سعادت جمعی و رهنمون شدن آنها به پیروی از دستورهای الهی و عقل و غلبه بر هوای نفس و شهوت است. در واقع در میان اهداف چهارگانه ای که حضرت علی (علیه السلام) در زمان خود به مالک اشتر برمی شمارد، اصلاح مردم، مهم ترین هدف است و دیگر موارد، مقدمه تحقق این هدف شمرده می شوند.[13]

علامه جعفری می نویسد: «این فرمان مبارک که تنظیم شده یک شخصیت کمال یافته الهی است، اساسی ترین هدف خود را، پس از تنظیم امور اقتصادی که عامل ادامه حیات طبیعی است و پس از آماده کردن عرصه اجتماع برای اصل زندگی، اصلاح مردم معرفی می کند و با این هدف به ضرورت تکاپوی امور سیاسی و حقوقی و فرهنگی و اخلاقی در به وجود آوردن زمینه تکامل تاکید می کند.[14]

امیر مومنان (علیه السلام) می فرماید: «بیعتی که شما با من نموده و به زمامداری انتخابم کرده اید، یک پدیده ناگهانی و محاسبه نشده نبود. کار من و شما یکی نیست؛ من شما را برای خدا می خواهم و شما مرا برای خودتان می خواهید».[15]

نتیجه گیری

با توجه به مباحث گذشته، منظور از اخلاق سیاسی در حکومت امام علی (علیه السلام) این است که در سیاست باید به اخلاق توجه شود و اهداف سیاسی باید متناسب با اخلاق برگزیده شود. اخلاق در امور سیاسی، بخش جدایی ناپذیر بینش فکری حضرت امام علی (ع) است، بر همین اساس است که مشاهده می کنیم هدفگذاری امام در سیاست، هدایت مردم و جامعه به سوی عدالت است و این، جز با پایبندی حکومت و کارگزارانش به اصول اخلاقی در سیاست، ممکن نیست. سه رکن مهم «عبودیت الهی» یا «حق محوری»، «آخرت گرایی» و «عدالت محوری»، اساس و مبانی اخلاق سیاسی حضرت امام علی (علیه السلام) می‌ باشد.

 پی نوشت ها

[1] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 82.

[2] . عابدی، اهتمام به دین در حکومت علوی، حکومت اسلامی، شماره 18، ص386-369.

[3] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 197.

[4] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 16.

[5] . شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 181.

[6] . شریف الرضی، نهج البلاغه، حکمت 173.

[7] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 33.

[8] . شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 45.

[9] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 128.

[10] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 42.

[11] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 42.

[12] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 84.

[13] . شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه53.

[14] . جعفری، حکمت اصول سیاسی در اسلام، ص36.

[15] . شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه 136.

منابع

  1. جعفری، محمد تقی، حکمت اصول سیاسی در اسلام، تهران، بنیاد نهج البلاغه، 1379، چاپ سوم.
  2. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، قم، مشهور، 1379.
  3. عابدی، احمد، اهتمام به دین در حکومت علوی، حکومت اسلامی، ش18، 1379. ص386-369.

 منبع مقاله | با اقتباس از:

رنجبر، مقصود، اخلاق سیاسی از دیدگاه امام علی، پژوهشنامه انقلاب اسلامی، سال7، ش15، 1387. ص118-58.

اخلاق سیاسی از منظر امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :