جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

توحید

آفرینش انسان در بیان امیرالمومنین علی (علیه السلام)

آفرینش انسان در بیان امیرالمومنین علی (علیه السلام)

آفرینش انسان، موضوعی است که پرداختن به آن، نیازمند احاطه علمی و معرفتی بر ابعاد وجودی انسان و ظرایف ارتباط او با خالق یکتا می باشد؛ از این رو، برای تحلیل و تفسیر ابعاد وجودی انسان، به سراغ نهج البلاغه رفته ایم و با کنکاش پیرامون این موضوع، به بررسی آن پرداخته ایم.

ساحت مادی در آفرینش انسان

امیرالمومنین علی (علیه السلام) در خطبه اول نهج البلاغه، بعد از اشاراتی گویا درباره آفرینش جهان و آسمان ها و زمین، موضوع آفرینش انسان را مطرح فرموده است؛ ابتدا با اشاره به آفرینش ساحت مادی انسان، مبدا آفرینش انسان را از خاک بیان می کند که ترکیبی از تمام بخش های مختلف خاک بوده تا استعدادهای گوناگون و تنوع و  تفاوت هایی را که مورد نیاز جامعه کامل بشری در تشمام بخش های مختلف زندگی است، دربرداشته باشد و  انواع انسان ها را با ساختمان های مختلف از نظر شایستگی ها و استعدادها و آمادگی ها موجب شود.

امیرالمومنین علی (علیه السلام) در این خطبه، درباره ساحت مادی آفرینش انسان می فرمایند: «ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ الْأَرْضِ وَ سَهْلِهَا وَ عَذْبِهَا وَ سَبَخِهَا تُرْبَةً سَنَّهَا بِالْمَاءِ حَتَّى خَلَصَتْ وَ لَاطَهَا بِالْبِلَّةِ حَتَّى لَزَبَتْ فَجَبَلَ مِنْهَا صُورَةً ذَاتَ أَحْنَاءٍ وَ وُصُولٍ وَ أَعْضَاءٍ وَ فُصُولٍ أَجْمَدَهَا حَتَّى اسْتَمْسَکَتْ وَ أَصْلَدَهَا حَتَّى صَلْصَلَتْ لِوَقْتٍ مَعْدُودٍ وَ أَمَدٍ [أَجَلٍ‏] مَعْلُومٍ[1]؛

سپس خداوند بزرگ، خاکى از قسمت هاى گوناگون زمین، از قسمت هاى سخت و نرم، شور و شیرین، گرد آورد. آب بر آن افزود تا گلى خالص و آماده شد و با افزودن رطوبت، چسبناک گردید که از آن، اندامى شایسته، و عضوهایى جدا و به یکدیگر پیوسته آفرید، آن را خشکانید تا محکم شد. خشکاندن را ادامه داد تا سخت شد، تا زمانى معین و سر انجامى مشخص، اندام انسان کامل گردید».

نکته مهمی که در این عبارات وجود دارد، آن است که می توان به کمک این عبارات، تعبیرهای  گوناگونی که در قرآن درباره خلقت انسان مطرح شده است را تبیین کرد. قرآن گاهی منشا آفرینش را انسان را زمین[2]، گاهی خاک[3]، گاهی گل[4]، گاهی آب، گاهی گل خشکیده[5]، گاهی از عصاره ای از گل[6] و یا از گل چسبنده[7] بیان کرده است، این عبارت امیرالمومنین علی (علیه السلام) نشان می دهد که مراد قرآن، از تعبیرهای گوناگون، مراحل خلقت است.

بر این اساس می توان آیات یاد شده را این گونه جمع بندی کرد: وقتی خاک زمین با آب تصفیه می شود، گل چسبنده به وجود می آید، این گل پس از مدتی، به گل سیاه بدبو بدل می گردد، سپس این گل خشک شده، به صورت صلصال درمی آید.

از همین گل در یک مرحله، نخستین انسان، یعنی حضرت آدم (علیه السلام) آفریده شد و در مرحله بعد، نطفه مرد به وجود آمد و نطفه مرد با تخمک زن ترکیب شد و از این موجود مرکب، علقه به وجود آمد و در نهایت، انسان پدید آمد. بدین ترتیب بین تعابیر مختلف قرآن در مورد مبدا پیدایش انسان، تناقضی وجود ندارد.

ساحت فرامادی در آفرینش انسان

امیرالمومنین علی (علیه السلام) در ادامه بیانات خود پیرامون آفرینش انسان، پس از اشارە به آفرینش جسم و کامل شدن بدن، اشارە به آفرینش روح نموده و می فرمایند: «ثمَّ نَفَخَ فِیهَا مِنْ رُوحِهِ [فَتَمَثَّلَتْ‏] فَمَثُلَتْ إِنْسَاناً[8]؛ آنگاه از روحى که آفرید در آن دمید تا به صورت انسانى زنده در آمد».

این تعبیر امیرالمومنین علی (علیه السلام) درباره ساحت فرامادی از آفرینش انسان، نشان می دهد روح، امر وجودی است، درعین حال که به بدن متعلق است، یک نوع  استقلال هم از بدن دارد. پس روح، از مقوله صفات و احوال نیست که قائم به موجود دیگر مانند بدن باشد و با از بین رفتن بدن نابود گردد.

زمان و چگونگی پیدایش روح

درباره کیفیت پیدایش روح و چگونگی تعلق آن به بدن، بحث های فراوان و دیدگاه های گوناگونی در میان فلاسفه و صاحب نظران در رشته معرفت النفس به وجود آمده است که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

  1. قبل از خلق جسم

برخی از صاحب نظران برآنند که روح قبل از بدن، در عالم ماورا طبیعت وجود دارد، وقتی بدن آفریده شد، از آن عالم ماورای طبیعت فرود آمده و مدتی در این جهان با بدن دمساز می گردد و سپس از بدن جدا می شود و به جایگاه اصلی خود برمی گردد.

  1. بعد از خلق جسم

از نظر برخی، روح همزمان با حدوث بدن حادث می شود؛ ولی هیچگونه رابطە علی و معلولی میان نفس و بدن وجود ندارد؛ بلکه بدن مملکت و آلت نفس قرار می گیرد، بدون اینکه پای حلول به میان آید.[9]

بر این اساس تنها رابطه میان نفس و بدن، رابطه اشتغال نفس به بدن است که نفس از طریق بدن، ادراک می کند و بدن نیز از نفس، منفعل می شود.[10]

  1. روح، حقیقت والا

گروهی از اندیشه وران، روح را حقیقت والایی می دانند که از تفاعلات عناصر طبیعى در مجراى  موجودیت انسانى به وجود مى آید.[11] بر اساس این دیدگاه، روح در هنگام تعلق به بدن، یک امر روحانی و عقلانی نیست؛ بلکه یک حادث جسمانی است؛ بدین معنا که نفس در اوایل خلقت خود، صورتی از صورت های عالم اجسام است که البته به تدریج استعداد سلوک و ارتقا به عالم ملکوت نیز در او پدید می آید.[12]

بررسی و نقد دیدگاه ها

از نظر عقلی مطابق دیدگاه اول و دوم نمی توان درباره پیدایش روح فتوا داد، زیرا با فرض تجرد روح و  داشتن عظمتى فوق ماده و مادیات، چه حکمتى باعث شده است که روح به عالمى پست تر از خود سرازیر شود و مدتى مجموعه اى از عناصر را تنظیم و اداره نموده، سپس به جایگاه اصلى خود برگردد.[13]

همچنین، هیچگونه مجوز منطقی برای آشتی دادن دو موجود جدا از هم که هر کدام از یک دیار هستند و نام آن را انسان گذاشته اند، وجود ندارد.[14]

اشکال دیگر دو دیدگاه  قبلی آن است که مطابق آن ها، روح از اول مجرد عقلی است که به بدن تعلق می گیرد و هر کمال علمی و  عملی نسبت به او از کیفیات نفسانیه، از محدودە ذات وی خارج است، به همین دلیل با تعلق آن به بدن و  تدبیر آن هیچگونه کمالی برای وی حاصل نمی شود، درصورتی که بنا بر دیدگاه سوم روح را در طلیعە پیدایش، موجود مادی است و بر اثر تحول ماده، روح همانند میوه که از درخت به وجود می آید از بدن به  وجود می آید و در دامن تدریجا به سوی تجرد و کمال سیر می کند و سرانجام از بدن مستقل شده و به  حیات خود ادامه می دهد.

افزون بر این که دیدگاه سوم مطابق موازین عقلی است، با ظاهر برخی آیات  قرآن نیز سازگارتر است. چنانکه خداوند در سوره مؤمنون می فرماید:

«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِینٍ، ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَکِینٍ، ثمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ».[15]

به یقین انسان را از عصاره اى از گل آفریدیم سپس او را نطفه اى در جایگاهى استوار قرار دادیم، آنگاه نطفه را به صورت علقه درآوردیم پس آن علقه را مضغه گردانیدیم و آنگاه مضغه را استخوان هایی ساختیم بعد استخوان ها را با گوشتى پوشانیدیم آنگاه جنین را آفرینشى دیگر پدید آوردیم».

همانگونه برخی از قرآن پژوهان گفته اند:

ظاهر جمله «آنگاه جنین را آفرینشى دیگر پدید آوردیم»، حکایت از آن دارد که انسان در آغاز جسم طبیعی بوده است که از بدو پیدایش، صورت های گوناگون به خود می گیرد تا این که خداوند متعال همین موجود جسمانی و جامد خاموش را به موجودی که دارای شعور و اراده است، تبدیل می کند، (در این صورت) انسان کارهایی مانند شعور، اراده و اندیشیدن، دخل و تصرف در پدیده ها، تدبیر امور عالم از قبیل جابه جایی و تبدیل و تغییر را انجام می دهد که هیچکدام کار جسم و ماده نیست.[16]

با توجه به این که سخنان امیرالمومنین علی (علیه السلام) در آفرینش انسان، ناظر بر آیات قرآن است، می بایست سخن ایشان بر اساس دیدگاه سوم تفسیر شود.

حقیقت آفرینش انسان

امیرالمومنین علی (علیه السلام)، حقیقت آفرین انسان را به همان ساحت فرامادی یا ساحت معنوی گره می زنند و می فرمایند: «ثمَّ نَفَخَ فِیهَا مِنْ رُوحِهِ [فَتَمَثَّلَتْ‏] فَمَثُلَتْ إِنْسَاناً؛ [17]بر اساس این کلام نورانی، تمثل حقیقی انسان پس از نفخ روح است و انسان، بعد از این عمل لانسان می شود و شئون انسانیت را دارا می شود».

به بیان دیگر، شکل گیری بدن مادی انسان، مربوط به مجسمه یا بدن انسان است؛ نه خود انسان و تنها پس از آن که روح در او دمیده شد، تمثل انسانی یافت و عنوان انسان بر او صادق شد.

فطرت در آفرینش انسان

از بررسی سخنان امیرالمومنین علی (علیه السلام) در نهج البلاغه به دست می آید که حضرت برای معرفی ساحت فرامادی انسان، افزون بر روح از واژه فطرت نیز بهره برده است. واژه فطر در لغت به معنای شکافتن، گشودن شیء و ابراز آن، ابتدا و اختراع و … می باشد.[18] در آیات قرآن کلمه فطر به معنی آفریدن و آفرینش هم به کار رفته است.[19] بنابراین فطریات، امور غیر اکتسابی اند که در خلقت نخستین انسان ها وجود دارند.

از سخنان امیرالمومنین علی (علیه السلام) در نهج البلاغه به دست می آید که حضرت ساختار وجودی آفرینش انسان و گوهر ذات و تار و پود وجودی آن را توحید می داند و از آن به فطرت تعبیر کرده است:

«إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى: …وَ کَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ؛[20] برترین چیزى که توسل جویندگان به خداى سبحان، بدان توسل مى جویند، ایمان به او و به پیامبر اوست و جهاد است در راه او، زیرا جهاد رکن اعلاى اسلام است. و کلمه توحید است، که در فطرت و جلبت هر انسانى است.

از این کلام امیرالمومنین علی (علیه السلام) استفاده می شود که خداوند، معارف توحیدى را در آفرینش انسان قرار داده و هر انسانى اگر با این فطرت دست نخورده، پرورش یابد و آموزش های نادرست او را منحرف نسازد و پدران و مادران مشرک روح او را آلوده نکنند، به طور طبیعى و فطرى، یگانه پرست خواهد بود و در سایه این فطرت توحیدى، به نیکی ها و حق و عدالت پایبند خواهد بود، پیامبران مى آیند تا انسان های منحرف شده را به فطرت توحیدى بازگردانند.

شاهد این سخن، آن است که امیرالمومنین علی (علیه السلام) فطرت را یکى از اساسى ترین مواد رسالت می داند که اجرا و تقویت  آن، به عهدە صاحبان رسالت است، چنانکه می فرماید: «وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِيَاءَ أَخَذَ عَلَى الْوَحْيِ مِيثَاقَهُمْ وَ عَلَى تَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ؛ پس خداوند رسولان خود را برانگیخت و پیامبرانش را پی در پی به سوی مردم فرستاد تا از آنان بخواهند که عهد فطرت الهی را ادا نمایند».[21]

حضرت در جای دیگر می فرمایند: «وَ جَابِلَ الْقُلُوبِ عَلَى فِطْرَتِهَا شَقِیِّهَا وَ سَعِیدِهَا؛[22] و ای آن که دل ها را چه بدبخت و چه خوشبخت بر فطرتش آفریدی». معنای سخن حضرت این است که دل را با لا اله الا الله آفریده و این کلمه را بر تارک دل نگاشته به طوریکه اگر کسی آن را فراموش کند، حقیقت وجودی خود را فراموش کرده، یعنی حقیقت او به نوع دیگری تبدیل می شود.[23]

قلب در آفرینش انسان

همراه و به موازات روح و فطرت الهی در آفرینش انسان، امیرالمومنین علی (علیه السلام) قلب را سومین خصیصه ای می داند که  حقیقت آدمی را تشکیل می دهد. شاید نیازی به توضیح نباشد که مقصود حضرت از قلب، آن عضو گوشتی که در سمت چپ بدن واقع شده و همچون یک تلمبه خون را در رگ ها جاری می سازد نیست؛ بلکه  منظور از قلب، حقیقتی متعالی و ممتاز است که به کلی با این عضو بدن تفاوت دارد.

قلب، نهان ترین و اصیل ترین ساحت وجودی انسان است که هم بر ساحت های دیگر حکم می راند و هم از آن ها متاثر می شود. این ساحت اگر بترسد و بلرزد، کانون زلزله ای است که امواج آن تا پوسته های ظاهر امتداد می یابد و اگر قرار و طمانینه نصیبش شود، همە وجود انسانی، طعم آرامش و آسایش را خواهد چشید.

تاملی در نهج البلاغه، نشان می دهد که واژه قلب، در سخنان امام علی (علیه السلام) نسبت به سایر واژه ها مانند روح و فطرت، کاربرد بیشتری دارد؛ چرا که واژه روح و فطرت به شکل های مختلف، هر کدام حدود ده بار در نهج البلاغه به کار رفته است در صورتی که واژه قلب بیش از صدبار به کار رفته است و این حکایت از جایگاه ویژە قلب در ساختار وجودی انسان، از منظر امیرالمومنین علی (علیه السلام) دارد.

شهود قلبی خداوند

یکی از ویژگی هایی که امیرالمومنین علی (علیه السلام) برای قلب بیان می کنند، شهود خداوند است؛ چنانکه در پاسخ ذعلب یمانى که پرسید: آیا پروردگارت را دیده اى؟ فرمودند: «آیا عبادت می کنم کسى را که ندیده باشم؛ ذعلب پرسید: چگونه مى بینى خدا را؟ فرمودند: چشم ها او را آشکارا نبینند، لکن دل ها به حقیقت های ایمان درکش کند».[24]

این رویت و شهود دل، فوق ارتباط یکى از حواس طبیعى با محسوس خویش است، چنانکه فوق ادراکات عقلی ای است که از طریق مفاهیم برای انسان حاصل می شود.

نتیجه گیری

آفرینش انسان در نهج البلاغه به دو بخش ساحت مادی و فرامادی تقسیم می شود و همچنان که گذشت، امیرالمومنین علی (علیه السلام)، اصل را در این موضوع به بعد فرامادی اختصاص داده اند. در بخش فرامادی، حضرت مباحثی همچون روح، فطرت و قلب را مطرح می فرمایند و شئونی که به هر کدام از بخش ها مرتبط می شوند را با کلام نورانی خود، بیان فرمودند.

پی نوشت ها

[1] دشتی، نهج البلاغه، خطبه شماره 1.

[2] آل عمران /55.

[3] غافر / 67.

[4] انعام / 2.

[5] حجر / 26.

[6] مومنون / 12.

[7] صافات / 11.

[8] سجده / 9.

[9] ابن سینا، النجاه من الغرق فی بحر الضلال، ص 781.

[10] همان.

[11] ملاصدرا، الحکمه المتعالیه فی اسفار العقلیه الاربعه، ج 8، ص 347؛ علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 352.

[12] ملاصدرا، الحکمه المتعالیه فی اسفار العقلیه الاربعه، ج 8، ص 383.

[13] علامه جعفری، تفسیر نهج البلاغه، ج 2، ص 135.

[14] ملاصدرا، الحکمه المتعالیه فی اسفار العقلیه الاربعه، ج 1، ص 282.

[15] مومنون/ 12-14.

[16] علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 350.

[17] دشتی، نهج البلاغه، خطبه 1.

[18] ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج4، ص 510.

[19] انعام/ 37.

[20] دشتی، نهج البلاغه، خطبه 110.

[21] همان، خطبه 1.

[22] همان، 72.

[23] جوادی آملی، رحیق مختوم، ص 97.

[24] دشتی، نهج البلاغه، خطبه 137.

منابع

  1. قرآن کریم
  2. الموسوی (الشریف الرضی)، أبوالحسن محمدبن الحسین، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، چاپ چهاردهم، قم، انتشارات الهادی 1380.
  3. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تحقیق: عبدالسلام محمد هارون، بیروت دارالفکر.
  4. جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، چاپ 5، تهران دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
  5. حسینی زبیدی، محمد، تاج العروس من جواهر القاموس، چاپ 2، کویت مطبعه حکومت الکویت.
  6. صدرالدین، محمد، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، چاپ 2، قم، مکتبه المصطفوی.
  7. ابن سینا، النجاه من الغرق فی بحر الضلال، انتشارات دانشگاه تهران، 1364 ش.
  8. آیت الله جوادی آملی، عبدالله، رحیق مختوم: شرح حکمت متعالیه، مرکز بین المللی نشر اسراء.

با اقتباس از: غیاثی، نقی، (1397)، بازجست ساحت های وجودی انسان از منظر نهج البلاغه. پژوهشنامه نهج البلاغه، دوره 6، شماره 22، 1-18.

آفرینش انسان در بیان امیرالمومنین علی (علیه السلام)

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :