شناخت و به کارگیری آداب دوستی راه مؤثری در حفظ و بقای دوستی می باشد که امیرالمومنین (ع) در نامه 31 راه کارهایی در باب آداب دوستی از قبیل پیوند در برابر بریدن و نرمش در برابر سخت گیری و بخشش کردن در برابر محروم نمودن دوست را به فرزند خود آموزش می دهند.
فراگیری تمام آداب دوستی و به کارگیری آن می تواند ما را در امر دوستیابی و حفظ آن یاری نماید که این مقاله در پی ذکر آداب دوستی و دوست یابی در کلام حضرت علی (ع) و توضیح آن از طریق آیات و روایات و ذکر گوشه هایی از تاریخ می باشد.
آداب دوستی در نامه 31 نهج البلاغه
«إحْمِلْ نَفْسَک مِنْ أَخِیک عِنْدَ صَرْمِهِ عَلَى الصِّلَةِ وَ عِنْدَ صُدُودِهِ عَلَى اللَّطَفِ وَ الْمُقَارَبَةِ وَ عِنْدَ جُمُودِهِ عَلَى الْبَذْلِ وَ عِنْدَ تَبَاعُدِهِ عَلَى الدُّنُوِّ وَ عِنْدَ شِدَّتِهِ عَلَى اللِّینِ وَ عِنْدَ جُرْمِهِ عَلَى الْعُذْرِ».[1]
(فرزندم!) در مقابل برادر دینى خود (این امور را) بر خود تحمیل کن: به هنگام قطع رابطه از ناحیه او، تو پیوند برقرار نما و در زمان قهر و دوریش به او نزدیک شو، در برابر بخلش، بذل و بخشش و به وقت دورى کردنش نزدیکى اختیار کن، به هنگام سخت گیریش نرمش و به هنگام جرم، عذرش را بپذیر.
از عبارت حضرت در مورد این که نفس خود را بر این امور وادار کن می شود دریافت نمود که این امور بر خلاف مقتضای نفس انتقام کش آدمی است.
مؤثرترین راه برای دوست شدن
«حَتَّى کأَنَّک لَهُ عَبْدٌ وَ کأَنَّهُ ذُو نِعْمَةٍ عَلَیک».[2]
چنان با او خوبى کن و بدیها و رذائلش را با خوبى و با فضائل رد کن که گویا تو بنده او هستى و گویا او منعم تو است.
این عبارت حضرت می رساند همان گونه که عبد و بنده اى با مولا و آقاى خود رفتار مى کند که خشمش را تحمل نموده و بدی هایش را بر خود هموار مى سازد و او را ولى نعمت خویش مى داند، انسان مؤمن به همان شیوه با دوستانش رفتار می کند.
در این رابطه امام صادق (ع) می فرماید: «گاهى صاحب حاجتى به من مى رسد و من با شتاب به انجام خواسته او مى پردازم زیرا مى ترسم که او بى نیاز از من شود؛ آگاه باشید که عطایای دنیا و آخرت در سه کلمه از کتاب خدا جمع است: خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ[3]».[4]
و تفسیر این آیه این است که با کسی که از تو برید بپیوندی و از کسی که به تو ظلم کرد عفو نمایی و به کسی که تو را محروم گردانید عطا کنی.
پرهیز از تواضع و احسان بى مورد
«وَ إِیاک أَنْ تَضَعَ ذَلِک فِی غَیرِ مَوْضِعِهِ أَوْ أَنْ تَفْعَلَهُ بِغَیرِ أَهْلِهِ».[5]
و مبادا این معامله و طرز رفتار را در غیر جایش بکار ببرى و یا آن را با غیر آن انجام دهى.
آرى، گروهی هستند که از چنین زمینه هایى سوء استفاده کرده و بر فساد خویش مى افزایند و از کمکهاى مالى که به آنها مى شود بیکاره و تن پرور بار مى آیند و خود را طلبکار مردم مى پندارند و عفو و اغماض از آنان، آنان بى باک و جسور و از خود راضى مى کند؛ لذا انسان باید در بذل محبت و بخشش، آدم شناس باشد.
عدم دوستى با دشمن دوست
«لَا تَتَّخِذَنَّ عَدُوَّ صَدِیقِک صَدِیقاً فَتُعَادِی صَدِیقَک».[6]
دشمن دوست خود را دوست نگیر که با دوست خویش دشمنى کرده اى.
طرح دوستى با دشمن دوست، زمینه دشمنى با دوست خود است.
نکته قابل یادآوری این است که همین حساب را در عالم دوستى با خدا نیز داشته باشیم و بدانیم که دوستى کردن با دشمنان خدا منجر به دشمنی با خداوند می شود، از این روی خداوند در قرآن کریم مى فرماید: «وَ لا تَرْکنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکمُ النَّارُ وَ ما لَکمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ».[7]
و به کسانى که ستم کردند، اعتماد نکنید که در این صورت آتش (خشم خدا) به شما مى رسد، در حالى که جز خدا براى شما، هیچ یاور و سرپرستى نیست، سپس مورد یارى (خدا نیز) قرار نمى گیرید.
خیرخواهى خالصانه برای دوستی
«وَ امْحَضْ أَخَاک النَّصِیحَةَ حَسَنَةً کانَتْ أَوْ قَبِیحَةً».[8]
براى برادرت خیر خواهى را خالص کن خواه نیک باشد یا بد.
گاهى آدمى براى شخصى خیر خواهى مى کند و در نظر آن شخص، موجب تشکر مى شود و گاهى ممکن است وی نگران و ناراحت شود ولى باید خیر خواهى کرد و تذکر داد؛ خلاصه خیر او را بخواهد چه خوشایند او باشد یا او را نگران کند.
رسول خدا (ص) در این زمینه می فرماید: «تحقیقا کسى منزلتش در نزد خداوند، از همه مردم در قیامت بالاتر است که بیش از همه براى خیر خواهى نسبت به خلق خدا در زمین، راه برود».[9]
دوستی از طریق فرو بردن خشم
«تَجَرَّعِ الْغَیظَ فَإِنِّی لَمْ أَرَ جُرْعَةً أَحْلَى مِنْهَا عَاقِبَةً وَ لَا أَلَذَّ مَغَبَّةً».[10]
از جام خشم جرعه جرعه بنوش (خشم خود را فرو بر) زیرا من نوشیدنى و جرعه اى را شیرین تر از آن، در عاقبت ندیدم و لذت بخش تر از آن از نظر پایان نیافتم.
فرو بردن خشم و غضب در آغاز کار بسیار مشکل، ولى عاقبت و سرانجام آن بسیار شیرین و خوشگوار خواهد بود.
«وَ لِنْ لِمَنْ غَالَظَک فَإِنَّهُ یوشِک أَنْ یلِینَ لَک».[11]
نسبت به کسی که با تو درشتى کند نرمی کن که چه بسا بزودى براى تو نرم گردد.
در قرآن کریم مى خوانیم: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَینَک وَبَینَهُ عَدَاوَةٌ کأَنَّهُ وَلِی حَمِیمٌ».[12]
بدى افراد را به شیوه هر چه بهتر دفع کن که در آن هنگام آن کسی که میان تو و او دشمنى است گویا دوستى بس مهربان مى باشد.
امام سجاد (ع) در مقام وصیت به فرزندشان امام باقر (ع) مى فرماید: «فرزند عزیزم، پیوسته ناراحتی هایی را که از مردم مى بینى جرعه جرعه بنوش زیرا پدر تو سهمیه خود را از جرعه هاى خشم و ناراحتى که از مردم مى نوشد با شترهاى سرخ موى، معاوضه خواهد کرد».[13]
احسان به دشمن
«خُذْ عَلَى عَدُوِّک بِالْفَضْلِ فَإِنَّهُ (أَحَدُ) أَحْلَى الظَّفَرَینِ».[14]
بر دشمن خویش به فضل و احسان رفتار کن، و بدان وسیله بر او برترى جو که آن شیرین ترین دو پیروزى است.
براى پیروزى انسان بر دشمن و تسلیم کردن و به اطاعت در آوردن وى دو راه است: یکى قهر و غلبه بر او، و دیگرى احسان کردن بر او؛ که حضرت به ما یادآور می شود که برای غلبه بر او، به ایشان نیکی فرما.
مرز و محدوده در قطع رابطه با برادر دینی
«وَ إِنْ أَرَدْتَ قَطِیعَةَ أَخِیک فَاسْتَبْقِ لَهُ مِنْ نَفْسِک بَقِیةً یرْجِعُ إِلَیهَا إِنْ بَدَا لَهُ ذَلِک یوْماً مَا».[15] اگر خواستى از برادر دینیت جدا شوى و قطع رابطه کنى مقدارى از دوستى را باقى بگذار که اگر روزى خواست به سوى تو برگردد و به آن باقى مانده باز گردد.
از بهترین دستورالعمل هاى اخلاقى این است همه زمینه هاى دوستى را به کلى از بین نبرده و چه بسا که روزى آدمى خواست دوباره به سوى طرف رفته و طرح دوستى و رفاقت بریزد ولى اگر آدمى مراعات کرد و همه چیز نگفت و هر کارى که مى توانست نکرد، قهراً زمینه اى براى ایجاد و تجدید رابطه باقى است و از دیدار طرف شرمسار نمى گردد.
و در جمله اى شبیه این مطلب امام علی (ع) مى فرماید:
«دوست خود را به اندازه دوست بدار و از حد تجاوز نکرده و همه اسرار را براى او نگو، شاید روزى دشمنت گردد، و دشمن را به اندازه دشمن بدار، شاید روزى از روزها دوستت گردد».[16]
تصدیق حسن ظن دیگران راهی برای دوست
«وَ مَنْ ظَنَّ بِک خَیراً فَصَدِّقْ ظَنَّهُ».[17]
و کسی که به تو گمان نیکى برد گمانش را تصدیق کن.
اگر دیگران درباره شما گمان مى برند که اهل خیر و خوبى هستید و داراى کمال و بزرگى مى باشید به مقتضاى گمان آنان رفتار کنید و عمل نمایید تا گمان آنان را تصدیق کرده باشید.
رسول خدا (ص) در فتح مکه از مردم پرسیدند: «چه گمانى مى برید و چه مى گویید؟»
سهیل بن عمرو در پاسخ گفت: «ما درباره تو جز خیر و خوبى نگفته و گمان نمى بریم»؛ رسول خدا (ص) فرمود: «من به شما چیزى را مى گویم که برادرم یوسف به برادرانش گفت: که باکى بر شما نیست خداوند شما را بیامرزد و او ارحم الراحمین است».[18]
دوستی از طریق صمیمیت با دوستان و عدم تضییع حق آنان
«وَ لَا تُضِیعَنَّ حَقَّ أَخِیک اتِّکالًا عَلَى مَا بَینَک وَ بَینَهُ فَإِنَّهُ لَیسَ لَک بِأَخٍ مَنْ أَضَعْتَ حَقَّهُ».[19]
حق برادر دینى خود را به اعتماد آنچه که ما بین تو و او است، ضایع نگردان زیرا کسی که حق او را ضایع گردانى دوست تو نخواهد بود.
از مشکلاتى که گاهى در مواقع دوستى پیدا مى شود شدت یک رنگى است تا جایی که آدمى، بزرگی برادر دینى خود را نگه نمى دارد و موجب کم توجهى و مراعات نکردن شأن و شخصیت او می گردد، و در چنین شرایط و احوالى قطع روابط دوستى، امرى بسیار طبیعى مى باشد .
دوستی با افراد خانواده
«وَ لَا یکنْ أَهْلُک أَشْقَى الْخَلْقِ بِک».[20]
و نباید نزدیکان تو، بدبخت ترین مردم به سبب تو باشند.
حضرت در این عبارت، فرزند عزیز خود را سفارش مى کند که حقوق خاندان خود را محترم شمرده و موجب بدبختى آنان نشود.
مقصود این است که چنین نباشد که با همه، خوب باشى ولى اهل خانواده را از نظر بیندازى، و در نزد تو خوار و بى مقدار باشند.
حضرت امام حسین (ع) در اظهار علاقه نسبت به رباب و سکینه مى فرماید: «به جان تو سوگند! من خانه ای را دوست دارم که سکینه و رباب در آن باشند؛ آنها را دوست دارم و تمامی دارایی ام را به پای آنها می ریزم و هیچ کس نباید در این باره با من سخنی بگوید».[21]
میزان ارتباط و دوستى
«وَ لَا تَرْغَبَنَّ فِیمَنْ زَهِدَ عَنْک».[22]
به کسی که از تو اعراض دارد، تمایل به دوستی نداشته باش.
منظور عبارت حضرت این است که اگر دیدى شخصى به شما هیچ دلبستگى ندارد و طبعاً متمایل به دوستى با شما نیست اصرار بر دوستى با او نداشته باشید.
ابن میثم مى گوید: «مقصود از این جمله این است که کسی که شایستگى و اهلیت براى احسان و دوستى ندارد رغبتى در او نداشته باش».[23]
سبقت در استحکام دوستى
«وَ لَا یکونَنَّ أَخُوک أَقْوَى عَلَى قَطِیعَتِک مِنْک عَلَى صِلَتِهِ».[24]
برادر تو بر قطع روابط دوستى از تو بر پیوند و تحکیم روابط دوستانه نیرومندتر نباشد.
هر چه دوستت براى گسستن رابطه و پیوند دوستى، تلاش کند تو براى تحکیم و تثبیت و بر قرارى آن بکوش و در این راه از او در راه خودش تواناتر باش؛ و بدین طریق روابط دوستانه براى همیشه باقى مانده، و هرگز آسیب نخواهد پذیرفت.
دوستی از طریق سبقت در احسان بیشتر
«وَ لَا تَکونَنَّ عَلَى الْإِسَاءَةِ أَقْوَى مِنْک عَلَى الْإِحْسَانِ».[25]
و برادرت در بد رفتارى، نیرومند از تو بر احسان و نیکوکارى نباشد.
هر چه او در بدى و سوء رفتار بکوشد تو در حسن رفتار و نیکى و احسان، بیشتر از او کوشش نما؛ خلاصه هر چه که از ناحیه او کج رفتارى می شود عوامل مهر و وفادارى از ناحیه تو به وقوع بپیوندد که در نتیجه جلوی بد رفتارى او را خواهى گرفت.
بزرگ جلوه ندادن ظلم دوستان
«وَ لَا یکبُرَنَّ عَلَیک ظُلْمُ مَنْ ظَلَمَک فَإِنَّهُ یسْعَى فِی مَضَرَّتِهِ وَ نَفْعِک، وَ لَیسَ جَزَاءُ مَنْ سَرَّک أَنْ تَسُوءَه».[26]
ظلم و ستم کسی که به تو ستم کرده گران و بزرگ نیاید، چه آنکه او در زیان خود و نفع تو کوشش مى نماید و پاداش کسی که تو را مسرور و شادان مى سازد این نیست که به او بدى کنى و آزرده اش سازى.
ستمگر هر چند ظلم کرده و آدمى را ناراحت مى نماید ولى در حقیقت، آتش قهر خدا را شعله ور مى سازد که خود در آن آتش خواهد سوخت؛ و از طرفى موجب بهره مندی مظلوم است که بر اثر صبر بر بلاء به مقامات عالیه معنوى خواهد رسید .
در حالات على بن الحسن که با دو واسطه به امام حسن مجتبى (ع) مى رسد آمده است که منصور، سادات بنى الحسن را به زندان می انداخت، در زندان عبدالله بن الحسن که از وضع آن زندان به تنگ آمده بود به برادر زاده خود على بن الحسن که مستجاب الدعوة بود گفت:
آیا ابتلاء و گرفتارى ما را نمى بینى؟ آیا از خدا نمى خواهى که ما را از این تنگنا و بلا رهانیده و نجات دهد؟ على بن الحسن سکوتى طولانى کرد و آنگاه گفت: اى عمو براى ما در بهشت درجه اى است که بدان نمى رسیم جز اینکه این بلیه و بالاتر از این را تحمل کنیم و براى منصور در آتش دوزخ، جایگاهى است که بدان نمى رسد مگر اینکه این بلاها و سخت تر از آن را بر ما روا بدارد؛
اکنون اگر می خواهى بر این شدائد صبر کنیم و به زودى راحت مى شویم چه آنکه مرگ به ما نزدیک شده و بعد گویا هیچ بلیه اى ندیده ایم و اگر می خواهى تا براى تو دعا کنم و تو از این بلا نجات یابى لیکن منصور به آن مرتبه که در آتش دارد نخواهد رسید.
عبدالله گفت: نه، بلکه صبر مى کنم و از این جریان، سه روز گذشت که به سراى ابدى پرواز کردند.[27]
نتیجه گیری
از منظر امیرالمومنین علی (ع) پیوند دوستی در هنگام قطع رابطه، بخشش در هنگام بخل ورزی، نزدیکی در هنگام دوری، نرمش در برابر سخت گیری، پذیرش عذر در هنگام جرم، دوستی خالصانه، دوری از دوستی با دشمنان دوست، صمیمیت به اندازه و فرو خوردن خشم در برابر دوستان از آداب دوستی با دوستان می باشد.
در مورد دشمنان هم به اندازه ای دشمنی کنیم تا راه برگشتی را باقی بگذاریم، چرا که شاید روزی با ایشان دوست شویم و ستم ایشان را هم در حق خود بزرگ نبینیم .
پی نوشت ها
[1] – شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 31
[2] – شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 31
[3] – سوره اعراف، آیه199
[4] -طوسى، امالی، ج2 ص258
[5] – شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 31
[6] – شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 31
[7] -سوره هود، آیه 113
[8] – شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 31
[9] – کلینی، اصول كافى، ج2 ص208.
[10] – شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 31
[11] – شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 31
[12] -سوره فصلت، آیه34
[13] -ابن میثم بحرانی، شرح نهج البلاغه،ج5، ص55
[14] – شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 31
[15] – شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 31
[16] – طوسی، امالى ،ج 1 ، ص374
[17] – شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 31
[18] – مجلسی، بحار الانوار، ج21، ص132
[19] – شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 31
[20] – شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 31
[21] -احمد ارناووط، وافی بالوفیات، ص49
[22] – شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 31
[23] – بحرانی، شرح نهج البلاغه، ج5 ص56
[24] – شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 31
[25] – شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 31
[26] – شریف الرضی، نهج البلاغه، نامه 31
[27] – ابولفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص130
منابع
1- قرآن کریم
2- ارناووط، احمد، وافی بالوفیات، دارالنشر، بیروت، 1381ه.ق
3- ابوالفرج اصفهانی، علی بن الحسین، مقاتل الطالبیین، بیروت، موسسه اعلمی مطبوعات، چاپ سوم، 1419ه.ق
4- بحرانی، إبن میثم، شرح نهج البلاغه، تهران، دفتر نشرالکتاب، 1379ه.ق
5- شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، مترجم: دشتی، قم، مشهور، سال 1379
6- طوسی، محمد بن حسن، امالى، قم، دارالثقافة، 1414ق
7- کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافى، تهران، کتابفروشی علمی اسلامی، 1387
8- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دارالإحیاء التراث العربی، 1135ه.ق
منبع مقاله | با اقتباس از: