جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

خطبه نود و هفتم

فراز

متن عربی

متن فارسی

خطبه نود و هفتم

خطبه اي است از آن حضرت (علیه السلام): درباره اصحاب خود و اصحاب رسول خدا

    فراز

متن عربی

متن فارسی

1

أصحاب علي ( عليه السلام )

وَ لَئِنْ أَمْهَلَ الظَّالِمَ فَلَنْ يَفُوتَ أَخْذُهُ وَ هُوَ لَهُ بِالْمِرْصَادِ عَلَى مَجَازِ طَرِيقِهِ وَ بِمَوْضِعِ الشَّجَا مِنْ مَسَاغِ رِيقِهِ أَمَا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَيَظْهَرَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمُ عَلَيْکمْ لَيْسَ لِأَنَّهُمْ أَوْلَى بِالْحَقِّ مِنْکمْ وَ لَکنْ لِإِسْرَاعِهِمْ إِلَى بَاطِلِ صَاحِبِهِمْ وَ إِبْطَائِکمْ عَنْ حَقِّي

ياران علي (علیه السلام)

اگر هم خداوند به ستمکار مهلت بدهد، گرفتن و کيفر خداوندي از او فوت نمي گردد و خداوند در گذرگاه ستمکار در کمين و در موضع ماده اي گلوگير در مسير فرو بردن آب دهان است. هشيار باشيد، سوگند به آن خداوندي که جانم به دست قدرت او است، آن مردم بر شما پيروز خواهند گشت. نه از آن جهت که آنان به حق شايسته تر از شما هستند، بلکه به جهت سرعتي که آنان در تاييد و حمايت از باطل اميرشان دارند. و بي اعتنايي و کندي که شما در حق من (که امير شما هستم) داريد.

2

وَ لَقَدْ أَصْبَحَتِ الْأُمَمُ تَخَافُ ظُلْمَ رُعَاتِهَا وَ أَصْبَحْتُ أَخَافُ ظُلْمَ رَعِيَّتِي اسْتَنْفَرْتُکمْ لِلْجِهَادِ فَلَمْ تَنْفِرُوا وَ أَسْمَعْتُکمْ فَلَمْ تَسْمَعُوا وَ دَعَوْتُکمْ سِرّاً وَ جَهْراً فَلَمْ تَسْتَجِيبُوا وَ نَصَحْتُ لَکمْ فَلَمْ تَقْبَلُوا

همه اقوام و امم از ظلم امراي خود مي ترسند و من از ظلم رعيت خود بيمناکم. شما را به جهاد بسيج کردم، به راه نيفتاديد و سخنان (سازنده) به گوشتان خواندم، نشنيديد. و شما را نهاني و آشکار دعوت کردم، پاسخ مثبت نداديد. و شما را نصيحت نمودم، نپذيرفتيد.

3

أَ شُهُودٌ کغُيَّابٍ وَ عَبِيدٌ کأَرْبَابٍ أَتْلُو عَلَيْکمْ الْحِکمَ فَتَنْفِرُونَ مِنْهَا وَ أَعِظُکمْ بِالْمَوْعِظَةِ الْبَالِغَةِ فَتَتَفَرَّقُونَ عَنْهَا وَ أَحُثُّکمْ عَلَى جِهَادِ أَهْلِ الْبَغْيِ فَمَا آتِي عَلَى آخِرِ قَوْلِي حَتَّى أَرَاکمْ مُتَفَرِّقِينَ أَيَادِيَ سَبَا تَرْجِعُونَ إِلَى مَجَالِسِکمْ

(آيا مي توان نظير شما مردم را ديد که) در ظاهر مشهوديد، ولي در حقيقت غايبيد! در ظاهر مالکانيد و در باطن بردگان. حکمتها را براي شما مي خوانم، از آنها مي گريزيد! و با پند رسا شما را موعظت مي نمايم، (بدون اين که در شما تاثير کند) هر يک راه خود را مي گيريد و پراکنده مي شويد. و شما را براي جهاد با طغيانگران تحريک مي کنم، شما را مي بينم که سخنم به پايان نرسيده، مانند فرزندان سبا پراکنده مي شويد و به مجالس خود برمي گرديد.

4

وَ تَتَخَادَعُونَ عَنْ مَوَاعِظِکمْ أُقَوِّمُکمْ غُدْوَةً وَ تَرْجِعُونَ إِلَيَّ عَشِيَّةً کظَهْرِ الْحَنِيَّةِ عَجَزَ الْمُقَوِّمُ وَ أَعْضَلَ الْمُقَوَّمُ

و در مواعظي که براي شما نموده ام، با (مغالطه بازي) يکديگر را فريب مي دهيد. بامدادان اصلاحتان مي نمايم، شامگاهان خميده مانند پشت کمان به سوي من برمي گرديد. و (به اين ترتيب) اصلاح کننده ناتوان گشته و آنچه که مي بايست اصلاح شود، غيرقابل انعطاف و گره خورده است.

5

أَيُّهَا الْقَوْمُ الشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ الْغَائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ الْمُخْتَلِفَةُ أَهْوَاؤُهُمْ الْمُبْتَلَى بِهِمْ أُمَرَاؤُهُمْ صَاحِبُکمْ يُطِيعُ اللَّهَ وَ أَنْتُمْ تَعْصُونَهُ وَ صَاحِبُ أَهْلِ الشَّامِ يَعْصِي اللَّهَ وَ هُمْ يُطِيعُونَهُ لَوَدِدْتُ وَ اللَّهِ أَنَّ مُعَاوِيَةَ صَارَفَنِي بِکمْ صَرْفَ الدِّينَارِ بِالدِّرْهَمِ فَأَخَذَ مِنِّي عَشَرَةَ مِنْکمْ وَ أَعْطَانِي رَجُلًا مِنْهُمْ

اي مردمي که بدنهايشان حاضر و عقولشان از خودشان غايب و تمايلاتشان مختلف اند، اي وسيله ابتلاي امرايشان، امير شما خدا را اطاعت مي کند و شما او را معصيت مي نماييد. و امير اهل شام خدا را نافرماني مي کند و آنان او را اطاعت مي نمايند. سوگند به خدا، دوست داشتم معاويه درباره شما و يارانش با من معامله صرف مي کرد، صرف دينار به درهم:
ده نفر از شما را از من مي گرفت و مردي از آنان را به من مي داد.

6

يَا أَهْلَ الْکوفَةِ مُنِيتُ مِنْکمْ بِثَلَاثٍ وَ اثْنَتَيْنِ صُمٌّ ذَوُو أَسْمَاعٍ وَ بُکمٌ ذَوُو کلَامٍ وَ عُمْيٌ ذَوُو أَبْصَارٍ لَا أَحْرَارُ صِدْقٍ عِنْدَ اللِّقَاءِ وَ لَا إِخْوَانُ ثِقَةٍ عِنْدَ الْبَلَاءِ

اي اهل کوفه، من از شما به سه خصلت و دو خصلت مبتلا شده ام:
ناشنواياني گوشدار! لال هايي سخنگو! نابيناياني چشمدار! (دو خصلت نکوهيده ديگر که در شما است و مرا با آن دو مبتلا کرده ايد:) نه آزاد مردان راستين هستيد در هنگام رويارويي با دشمنان. و نه برادران قابل اطمينان در زمان آزمايش.

7

ترِبَتْ أَيْدِيکمْ يَا أَشْبَاهَ الْإِبِلِ غَابَ عَنْهَا رُعَاتُهَا کلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ تَفَرَّقَتْ مِنْ آخَرَ وَ اللَّهِ لَکأَنِّي بِکمْ فِيمَا إِخَالُکمْ أَنْ لَوْ حَمِسَ الْوَغَى وَ حَمِيَ الضِّرَابُ قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنِ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ انْفِرَاجَ الْمَرْأَةِ عَنْ قُبُلِهَا

پست و به خاک آلوده با دستهايتان. اي امثال شتراني که ساربانهاي آنها غايب از آنهاست. هر وقت از طرفي جمع شوند، از طرف ديگر پراکنده مي شوند. سوگند به خدا، گويي شما را مي بينم (در گماني که درباره شما دارم) که اگر جنگ شدت بگيرد و زد و خورد پيکار گرم شود، فرزند ابيطالب را از خود رها کنيد، مانند رها کردن زن، نوزاد خود را در موقع زاييدن.

8

وَ إِنِّي لَعَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ مِنْهَاجٍ مِنْ نَبِيِّي وَ إِنِّي لَعَلَى الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ أَلْقُطُهُ لَقْطاً.

و من يقينا بر مبناي دليل روشني از پروردگارم و مسير مستقيمي از پيامبرم حرکت مي کنم، و من در طريق واضح قدم برمي دارم و آن را از ميان طرق گوناگون پيدا مي کنم و انتخاب مي کنم.

9

أصحاب رسول اللّه

انْظُرُوا أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّکمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ وَ اتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ فَلَنْ يُخْرِجُوکمْ مِنْ هُدًى وَ لَنْ يُعِيدُوکمْ فِي رَدًى فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا وَ إِنْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا وَ لَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا وَ لَا تَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِکوا

ياران رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم)

بنگريد به دودمان پيامبرتان، و به جهتي که در حيات انتخاب کرده اند، ملتزم باشيد و از اثر آنان پيروي کنيد. آنان هرگز شما را از هدايت بيرون نخواهند کرد و هرگز شما را به ضلالت و هلاکت برنخواهند گرداند. اگر اهل بيت پيامبرتان از طلب چيزي باز ايستادند، شما هم بايستيد و اگر حرکت کردند، شما هم حرکت کنيد. از آنان سبقت مگيريد، که گمراه مي شويد. و از آنان عقب نمانيد، که به هلاکت مي افتيد.

10

لَقَدْ رَأَيْتُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ ( صلى الله عليه وآله ) فَمَا أَرَى أَحَداً يُشْبِهُهُمْ مِنْکمْ لَقَدْ کانُوا يُصْبِحُونَ شُعْثاً غُبْراً وَ قَدْ بَاتُوا سُجَّداً وَ قِيَاماً

من اصحاب محمد (صلي الله عليه و آله )را ديده ام. کسي را از شما نمي بينم که شبيه به آنان باشد. اصحاب پيامبر ژوليده مو و غبارآلود شب را در حال سجده و قيام به صبح مي رساندند. پيشاني ها و صورتهاي خود را متناوبا بر زمين مي نهادند.

11

يُرَاوِحُونَ بَيْنَ جِبَاهِهِمْ وَ خُدُودِهِمْ وَ يَقِفُونَ عَلَى مِثْلِ الْجَمْرِ مِنْ ذِکرِ مَعَادِهِمْ کأَنَّ بَيْنَ أَعْيُنِهِمْ رُکبَ الْمِعْزَى مِنْ طُولِ سُجُودِهِمْ إِذَا ذُکرَ اللَّهُ هَمَلَتْ أَعْيُنُهُمْ حَتَّى تَبُلَّ جُيُوبَهُمْ وَ مَادُوا کمَا يَمِيدُ الشَّجَرُ يَوْمَ الرِّيحِ الْعَاصِفِ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ وَ رَجَاءً لِلثَّوَابِ.

آن رشديافتگان در حال يادآوري معادشان مانند اخگر شعله ور مي گشتند. از طول سجودي که انجام مي دادند، ميان چشمانشان برآمدگي مانند زانوهاي بز نمودار مي شد. در آن هنگام که خدا به يادشان آورده مي شد، از چشمانشان چنان اشک مي باريد که گريبانهايشان خيس مي شد و خود به اضطراب مي افتادند. چنان که درخت در روزي که باد تند بوزد، به اضطراب مي افتد. اين همه بي قراري آنان به جهت ترس از کيفر بود و اميد پاداش.

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :