جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

نامه چهل و یکم

فراز

متن عربی

متن فارسی

نامه چهل و یکم

از نامه‌هاى آن حضرت به یکى از کارگزارانش

    فراز

متن عربی

متن فارسی

1

اَمّا بَعْدُ، فَاِنّى كُنْتُ اَشْرَكْتُكَ فى اَمانَتى، وَ جَعَلْتُكَ شِعارى وَ بِطانَتى، وَ لَمْ يَكُنْ فى اَهْلى رَجُلٌ اَوْثَقَ مِنْكَ فى نَفْسى لِمُواساتى وَ مُوازَرَتى وَ اَداءِ الاَْمانَةِ اِلَىَّ. فَلَمّا رَاَيْتَ الزَّمانَ عَلَى ابْنِ عَمِّكَ قَدْ كَلِبَ، وَ الْعَدُوَّ قَدْ حَرِبَ، وَ اَمانَةَ النّاسِ قَدْ خَزِيَتْ، وَ هذِهِ الاُْمَّةَ قَدْ فَتَكَتْ وَ شَغَرَتْ

اما بعد، من تو را در امانتم (حکومت) شریک خود نمودم، و نسبت به خویش از همه نزدیکتر قرار دادم، هیچ یک از خاندانم، براى موافقت و مدد کردن به من و رساندن امانت به سویم در نظر من مطمئن تر از تو نبود. چون دیدى زمانه بر پسرعمویت سخت شد، و دشمن بر او کینه ورزید، و امانت مردم تباه شد، و این امّت به فتنه دچار و به خونریزى دلیر و پراکنده و بى پناه شدند

2

قَلَبْتَ لاِبْنِ عَمِّكَ ظَهْرَ الْمِجَنِّ، فَفارَقْتَهُ مَعَ الْمُفارِقينَ، وَ خَذَلْتَهُ مَعَ الْخاذِلينَ، وَ خُنْتَهُ مَعَ الْخائِنينَ! فَلاَ ابْنَ عَمِّكَ آسَيْتَ، وَ لاَ الاَْمانَةَ اَدَّيْتَ. وَ كَاَنَّكَ لَمْ تَكُنِ اللّهَ تُريدُ بِجِهادِكَ، وَ كَاَنَّكَ لَمْ تَكُنْ عَلى بَيِّنَة مِنْ رَبِّكَ، وَ كَاَنَّكَ اِنَّما كُنْتَ تَكيدُ هذِهِ الاُْمَّةَ عَنْ دُنْياهُمْ، وَ تَنْوى غِـرَّتَـهُـمْ عَـنْ فَيْـئِـهِمْ.

پیمانت را با پسرعمویت دگرگون نمودى، و همراه جداشدگان از او جدا شدى، و با آنان که دست از یاریش برداشتند همراه گشتى، و با خیانت کنندگان به او خیانت نمودى! نه با پسرعمویت همراهى نمود، نه امانت را ادا کردى. گویا تلاشت براى خدا نبود، و انگار از جانب پروردگارت حجّتى نداشتى، و مثل اینکه در مقام بودى تا این امت را به خاطر اموالشان فریب دهى، و قصد داشتى غافلگیرشان کرده و بیت المال آنان را غارت کنى.

3

فَلَمّا اَمْكَنَتْكَ الشِّدَّةُ فى خِيانَةِ الاُْمَّةِ اَسْرَعْتَ الْكَرَّةَ، وَ عاجَلْتَ الْوَثْبَةَ، وَ اخْتَطَفْتَ ما قَدَرْتَ عَلَيْهِ مِنْ اَمْوالِهِمُ الْمَصُونَةِ لاَِرامِلِهِمْ وَ اَيْتامِهِمُ، اخْتِطافَ الذِّئْبِ الاَْزَلِّ دامِيَةَ الْمِعْزَى الْكَسيرَةِ، فَحَمَلْتَهُ اِلَى الْحِجازِ رَحيبَ الصَّدْرِ بِحَمْلِهِ، غَيْرَ مُتَأَثِّم مِنْ اَخْذِهِ! كَاَنَّكَ ـ لا اَبا لِغَيْرِكَ ـ حَدَرْتَ اِلى اَهْلِكَ تُراثكَ مِنْ اَبيكَ وَ اُمِّكَ. فَسُبْحانَ اللّهِ! اَما تُؤْمِنُ بِالْمَعادِ؟ اَوَ ما تَخافُ نِقاشَ الْحِسابِ! اَيُّهَا الْمَعْدُودُ كانَ عِنْدَنا مِنْ ذَوِى الاَْلْبابِ، كَيْفَ تُسيغُ شَراباً وَ طَعاماً وَ اَنْتَ تَعْلَمُ اَنَّكَ تَأْكُلُ حَراماً، وَ تَشْرَبُ حَراماً؟ وَ تَبْتاعُ الاِْماءَ، وَ تَنْكِحُ النِّساءَ مِنْ مالِ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ الْمُؤْمِنينَ الْمُجاهِدينَ، الَّذينَ اَفاءَ اللّهُ عَلَيْهِمْ هذِهِ الاَْمْوالَ، وَ اَحْرَزَ بِهِمْ هذِهِ الْبِلادَ.

چون زمینه تشدید خیانت به امت برایت فراهم شد به سرعت حمله کرده، و به شتاب از جاى جَستى، و آنچه توانستى از اموالى که براى بیوه زنان و یتیمان نگهدارى مى شد، مانند گرگ تیزرو که بزغاله مجروح از پا افتاده را برباید ربودى، و آن مال را با خیال راحت به حجاز منتقل کردى، بدون اینکه در این غارتگرى احساس گناه کنى! دشمنت بى پدر باد، انگار میراث رسیده از پدر و مادرت را به جانب خانواده ات بردى. سبحان اللّه! آیا به قیامت ایمان ندارى؟ و از حسابرسى خدا نمى ترسى؟! اى کسى که نزد ما از خردمندان شمرده مى شدى، چگونه آشامیدن و خوردن این مال را بر خود گوارا مى دانى در حالى که مى دانى حرام مى خورى و حرام مى آشامى؟! کنیزان مى خرى، و با زنان ازدواج مى کنى آن هم از مال یتیمان و مساکین و مؤمنان جهادکننده اى که خداوند این اموال را به آنان بخشیده، و به وسیله آنان این شهرها را حفظ کرده.

4

فَاتَّقِ اللّه، وَارْدُدْ اِلى هؤُلاءِ الْقَوْمِ اَمْوالَهُمْ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ ثُمَّ اَمْكَنَنى اللّهُ مِنْكَ لاَُعْذِرَنَّ اِلَى اللّهِ فيكَ، وَ لاََضْرِبَنَّكَ بِسَيْفِى الَّذى ما ضَرَبْتُ بِهِ اَحَداً اِلاّ دَخَلَ النّارَ. وَ وَاللّهِ لَوْ اَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَعَلا مِثْلَ الَّذِى فَعَلْتَ، ما كانَتْ لَهُما عِنْدى هَوادَةٌ، وَ لا ظَفِرا مِنّى بِاِرادَة، حَتّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُما،وَ اُزيلَ الْباطِلَ عَنْ مَظْلَمَتِهِما.

از خدا پروا کن، به این قوم اموالشان را برگردان، اگر برنگردانى آن گاه خداوند به من قدرت دست یابى به تو را بدهد چنانت عقوبت کنم که عذرخواهم نزد حق باشد، و با شمشیرم گردنت را بزنم شمشیرى که احدى را با آن نزدم جز اینکه وارد جهنّم شد. به خدا قسم اگر حسن و حسینم آنچه را تو انجام دادى انجام مى دادند، از من نرمشى نمى دیدند، و به مرادى نمى رسیدند، تا اینکه حق را از آنان بازستانم، و باطلى را که از ستمشان به وجود آمده نابود سازم.

5

وَ اُقْسِمُ بِاللّهِ رَبِّ الْعالَمينَ، ما يَسُرُّنى اَنَّ ما اَخَذْتَهُ مِنْ اَمْوالِهِمْ حَلالٌ لى اَتْرُكُهُ ميراثاً لِمَنْ بَعْدى. فَضَحِّ رُوَيْداً، فَكَاَنَّكَ قَدْ بَلَغْتَ الْمَدى، وَ دُفِنْتَ تَحْتَ الثَّرى، وَ عُرِضَتْ عَلَيْكَ اَعْمالُكَ بِالْمَحَلِّ الَّذى يُنادِى الظّالِمُ فيهِ بِالْحَسْرَةِ، وَ يَتَمَنَّى الْمُضَيِّعُ فيهِ الرَّجْعَةَ، وَ لاتَ حينَ مَناص.

به خداى جهانیان قسم آنچه از مال ایشان برده اى اگر برایم حلال بود شادم نمى کرد که آن را براى اولادم به ارث گذارم. در این غارتگرى آهسته بران، که گویى به مرگ رسیده اى، و زیر خاک دفن شده اى، و اعمالت بر تو عرضه شده آن هم در جایى که ستمکار به حسرت فریاد برمى دارد، و ضایع کننده عمر درخواست برگشت به دنیا دارد، در حالى که آن زمان، زمان رهایى نیست.

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :