جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

خطبه دویست و هفتم

فراز

متن عربی

متن فارسی

مترجم :​
نسخه :​
موضوع :​

مترجمین

خطبه دویست و هفتم

از سخنان آن حضرت است وقتى از او درباره احادیث دروغ و اخبار ضد و نقیض که در میان مردم پخش است پرسیدند، در پاسخ فرمود:

فراز

متن عربی

متن فارسی

1

انواع الأحادیث الرائجة

اِنَّ فى اَيْدِى النّاسِ حَقّاً وَ باطِلاً، وَ صِدْقاً وَ كَذِباً، وَ ناسِخاً وَ مَنْسُوخاً، وَ عامّاً وَ خاصّاً، وَ مُحْكَماً وَ مُتَشابِهاً، وَ حِفْظاً وَ وَهْماً. وَ لَقَدْ كُذِبَ عَلى رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّمَ عَلى عَهْدِهِ حَتّى قامَ خَطيباً فَقالَ: «مَنْ كَذَبَ عَلَىَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النّارِ.»

همانا در دست مردم حق و باطل، و راست و دروغ، و ناسخ و منسوخ، و عام و خاص، و محکم و متشابه، و قطعى و ظنّى وجود دارد. و آنقدر در زمان رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله به آن حضرت دروغ بسته شد تا جایى که در میان مردم به سخن برخاست و فرمود: «هر کس عمداً بر من دروغ ببندد جایگاه خود را در آتش تهیه ببیند».

2

اقسام الرواة

وَ اِنَّما اَتاكَ بِالْحَديثِ اَرْبَعَةُ رِجال لَيْسَ لَهُمْ خامِسٌ: رَجُلٌ مُنافِقٌ مُظْهِرٌ لِلاْيمانِ، مُتَصَنِّعٌ بِالاِْسْلامِ، لايَتَاَثَّمُ وَ لايَتَحَرَّجُ، يَكْذِبُ عَلى رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مُتَعَمِّداً.

حدیث را یکى از چهار نفر نزد تو آورند که پنجمى ندارند: اول مردى که منافق است و تظاهر به ایمان دارد، و خود را در پوشش اسلام نشان مى دهد، گناه را گناه نداند و از معصیت پروا ننماید، عمداً به رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله دروغ مى بندد.

3

فَلَوْ عَلِمَ النّاسُ اَنَّهُ مُنافِقٌ كاذِبٌ لَمْ يَقْبَلُوا مِنْهُ، وَ لَمْ يُصَدِّقُوا قَوْلَهُ، وَلكِنَّهُمْ قالُوا: صاحِبُ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، رَآهُ
وَ سَمِعَ مِنْهُ وَ لَقِفَ عَنْهُ، فَيَأْخُذُونَ بِقَوْلِهِ. وَ قَدْ اَخْبَرَكَ اللّهُ عَنِ الْمُنافِقينَ بِما اَخْبَرَكَ، وَ وَصَفَهُمْ بِما وَصَفَهُمْ بِهِ لَكَ. ثُمَّ بَقُوا بَعْدَهُ فَتَقَرَّبُوا اِلى اَئِمَّةِ الضَّلالَةِ وَالدُّعاةِ اِلَى النّارِ بِالزُّورِ وَالْبُهْتانِ، فَوَلَّوْهُمُ الاَْعْمالَ، وَ جَعَلُوهُمْ حُكّاماً عَلى رِقابِ النّاسِ، فَاَكَلُوا بِهِمُ الدُّنْيا، وَ اِنَّمَا النّاسُ مَعَ الْمُلُوكِ وَ الدُّنْيااِلاّ مَنْ عَصَمَ اللّهُ. فَهذا اَحَدُ الاَْرْبَعَةِ.

اگر مردم بدانند که او منافق و دروغگوست حدیث را از او نمى پذیرند، و گفتارش را باور نمى کنند، ولى مى گویند:
صحابى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است که رسول خدا را دیده و از او حدیث شنیده و از او فرا گرفته، بنابراین گفتارش را فرا مى گیرند. و خداوند تو را در قرآن از منافقین خبر داده، و آنان را چنانکه باید معرفى نموده. اینان پس از پیامبر ماندند، و با دروغ و بهتان به پیشوایان گمراهى و دعوت کنندگان به آتش تقرب جستند، آنان هم به منافقان ریاست دادند، و این نابکاران را مالک رقاب مردم ساختند، و با کمک این تبهکاران دنیا را خوردند، و بدون شک مردم براى دنیاى خود همراه حاکمان اند، مگر کسى که خداوند او را حفظ کند. این منافق یکى از آن چهار نفر است.

4

وَ رَجُلٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللّهِ شَيْئاً لَمْ يَحْفَظْهُ عَلى وَجْهِهِ، فَوَهِمَ فيهِ، وَ لَمْ يَتَعَمَّدْ كَذِباً، فَهُوَ فى يَدَيْهِ وَ يَرْويهِ وَ يَعْمَلُ بِهِ وَ يَقُولُ:
اَنَا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ. فَلَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ اَنَّهُ وَهِمَ فيهِ لَمْ يَقْبَلُوهُ مِنْهُ، وَ لَوْ عَلِمَ هُوَ اَنَّهُ كَذلِكَ لَرَفَضَـهُ .

دوم کسى است که از رسول خدا مطلبى شنیده اما آن را چنان که باید حفظ نکرده، و در آن دچار اشتباه شده و عمداً
دروغ نبسته، پس آن حدیث در اختیار اوست و آن را روایت مى کند و به آن عمل مى نماید و مى گوید: آن را از رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله شنیدم. اگر مسلمانان اشتباه او را بدانند از او قبول نمى کنند، و اگر خود او به اشتباهش آگاه مى شد آن گفته را وامى گذاشت.

5

وَ رَجُلٌ ثالِثٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شَيْئاً يَأْمُرُ بِهِ، ثُمَّ اِنَّهُ نَهى عَنْهُ وَ هُوَ لايَعْلَمُ، اَوْ سَمِعَهُ يَنْهى عَنْ شَىْء،
ثُمَّ اَمَرَ بِهِ وَ هُوَ لايَعْلَمُ، فَحَفِظَ الْمَنْسُوخَ وَ لَمْ يَحْفَظِ النّاسِخَ، فَلَوْ عَلِمَ اَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضَهُ، وَ لَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ اِذْ سَمِعُوهُ مِنْهُ اَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضُـوهُ.

سومین نفر مردى است که مطلبى از رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله شنیده که ابتداء حضرت به آن امر فرموده سپس از آن نهى کرده و او از نهى حضرت بى خبر است، یا چیزى را شنیده که حضرت نهى فرموده، ولى بعد از آن به آن امر کرده و او آگاه نیست، پس امرى که با نهى نسخ شده، یا نهیى را که با امر نسخ شده حفظ کرده و نسخ کننده را نیافته، و اگر مى دانست آن مطلب نسخ شده نقل نمى کرد، و اگر مسلمانان مى دانستند که آنچه را از او شنیده اند نسخ شده مورد عمل قرار نمى دادنـد.

6

وَ آخَرُ رابِعٌ لَمْ يَكْذِبْ عَلَى اللّهِ وَ لا عَلى رَسُولِهِ، مُبْغِضٌ لِلْكَذِبِ خَوْفاً مِنَ اللّهِ وَ تَعْظيماً لِرَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَ لَمْ يَهِمْ، بَلْ حَفِظَ ما سَمِعَ عَلى وَجْهِهِ، فَجاءَ بِهِ عَلى ما سَمِعَهُ، لَمْ يَزِدْ فيهِ وَلَمْ يَنْقُصْ مِنْهُ، فَهُوَ حَفِظَ النّاسِخَ فَعَمِلَ بِهِ، وَ حَفِظَ الْمَنْسُوخَ فَجَنَّبَ عَنْهُ، وَ عَرَفَ الْخاصَّ وَ الْعامَّ وَ الْمُحْكَمَ وَالْمُتَشابِهَ، فَوَضَعَ كُـلَّ شَـىْء مَوْضِعَـهُ ، وَ عَرَفَ الْمَتَشَابِهَ وَ مَحْکَمَهُ

چهارمین نفر کسى است که بر خدا و پیامبرش دروغ نبسته، او به خاطر ترس از حق و بزرگداشت پیامبر صلّى اللّه علیه وآله دشمن دروغ است،و گرفتار اشتباه هم نشده، بلکه آنچه را شنیده به همان صورت حفظ کرده، و آن را طبق شنیده خود روایت مى کند،چیزى به آن نمى افزاید و از آن چیزى نمى کاهد، ناسخ را حفظ کرده به آن عمل مى کند، منسوخ را حفظ نموده از آن اجتناب مى ورزد، خاص و عام و محکم و متشابه را شناخته، و هر مطلبى را در جاى معین خود قرار داده.

7

اقسام اصحاب رسول الله (صلي الله عليه و اله)

وَ قَدْ كانَ يَكُونُ مِنْ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الْكَلامُ لَهُ وَجْهانِ: فَكَلامٌ خاصٌّ وَ كَلامٌ عامٌّ، فَيَسْمَعُهُ مَنْ لايَعْرِفُ ما عَنَى اللّهُ سُبْحانَهُ بِهِ وَ لا ما عَنى رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ، فَيَحْمِلُهُ السّامِعُ وَ يُوَجِّهُهُ عَلى غَيْرِ مَعْرِفَة بِمَعْناهُ وَ ما قُصِدَ بِهِ وَ ما خَرَجَ مِنْ اَجْلِهِ. وَ لَيْسَ كُلُّ اَصْحابِ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ مَنْ كانَ يَسْاَلُهُ وَ يَسْتَفْهِمُهُ، حَتّى اَنْ كانُوا لَيُحِبُّونَ اَنْ يَجىءَ الاَْعْرابِىُّ اَوِالطّارِىءُ فَيَسْاَلَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ حَتّى يَسْمَعُوا. وَ كانَ لايَمُرُّ بى مِنْ ذلِكَ شَىْءٌ اِلاّ سَاَلْتُهُ عَنْهُ وَ حَفِظْتُهُ. فَهذِهِ وُجُوهُ ما عَلَيْهِ النّاسُ فِى اخْتِلافِهِمْ وَ عِلَلِهِمْ فى رِواياتِهِمْ.

گاهى سخنى از رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله صادر مى شد که داراى دو جنبه بود: سخنى خاص، و سخنى عام، شنونده اى که قصد خداى سبحان و و رسول صلّى اللّه علیه وآله را از آن نمى دانست آن را مى شنید و بدون فهم معناى آن و اینکه از آن چه قصدى شده و براى چه صادر شده آن را توجیه مى کرد. همه یاران پیامبر صلّى اللّه علیه وآله این طور نبودند که از حضرت بپرسند و معنایش را بخواهند، تا جایى که عده اى دوست داشتند عربى بیابانى یا تازه واردى از راه برسد و از حضرت سؤال کند و آنان پاسخ آن را بشنوند. اما بر خاطر من چیزى از این امور نگذشت جز اینکه از حضرت پرسیدم و آن را حفظ کردم. به هر صورت این است علل اختلاف مردم در احادیث، و وجوه پراکندگى آنان در روایات.

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :