جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

خطبه هفدهم

فراز

متن عربی

متن فارسی

مترجم :​
نسخه :​
موضوع :​

مترجمین

خطبه هفدهم

خطبه اي است از آن حضرت (علیه السلام): در توصيف کسي است که در ميان امت، بدون شايستگي متصدي منصب قضاوت مي گردد. در اين خطبه دو صنف از مردم مطرح مي شوند که مغبوض ترين مردم در نزد خدايند.

فراز

متن عربی

متن فارسی

1

الصنف الأول:

إنَّ أَبْغَضَ الْخَلَائِقِ إِلَى اللَّهِ رَجُلَانِ رَجُلٌ وَکلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِيلِ مَشْغُوفٌ بِکلَامِ بِدْعَةٍ وَ دُعَاءِ ضَلَالَةٍ

دو کس در نزد خدا مبغوض ترين مردمند. یکم- کسي که (رابطه خود را با خدا بريده و) خدا او را به حال خود واگذاشته است. (آن خود محور خود رو) از راه اعتدال منحرف گشته. با سخنان ضد اصل و دعوت به گمراهي دل خوش مي دارد.

2

فَهُوَ فِتْنَةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ ضَالٌّ عَنْ هَدْيِ مَنْ کانَ قَبْلَهُ مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدَى بِهِ فِي حَيَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ حَمَّالٌ خَطَايَا غَيْرِهِ رَهْنٌ (رهن)بِخَطِيئَتِهِ.

(اين صنف از مردم اصل شکن) وسيله اي براي برانگيختن آشوب و تشويش فتنه جويانند، و راه گم کردگاني منحرف از هدايت و ارشاد رادمردان پيشين. (اين نابخردان نابکار) هم در دوران زندگي خود عامل گمراهي و تباهي پيروان و سرسپردگانشان مي باشند، و هم پس از آنکه ديده از اين جهان برمي بندند. اينان بار خطاها و انحراف ديگران را به دوش مي کشند و گروگان خطاهاي خويشتن اند.

3

الصنف الثاني:

وَ رَجُلٌ قَمَشَ جَهْلًا مُوضِعٌ فِي جُهَّالِ الْأُمَّةِ عَادٍ فِي أَغْبَاشِ الْفِتْنَةِ عَمٍ بِمَا فِي عَقْدِ الْهُدْنَةِ قَدْ سَمَّاهُ أَشْبَاهُ النَّاسِ عَالِماً وَ لَيْسَ بِهِ بَکرَ فَاسْتَکثَرَ مِنْ جَمْعٍ مَا قَلَّ مِنْهُ خَيْرٌ مِمَّا کثُرَ حَتَّى إِذَا ارْتَوَى مِنْ مَاءٍ آجِنٍ وَ اکتَثَرَ مِنْ غَيْرِ طَائِلٍ جَلَسَ بَيْنَ النَّاسِ قَاضِياً ضَامِناً لِتَخْلِيصِ مَا الْتَبَسَ عَلَى غَيْرِهِ

دوم

کسي است که انبوهي از ناداني ها را در خود جمع کرده، در ميان نادانان امت براي فريفتن مردم به همه سو مي شتابد. (اين صنف کور دل ظلمت جو) در تاريکي آشوبها و تشويش ها مي تازد، و به آنچه که در پيمان صلح است، نابينا است. انسان نماها عالمش مي خوانند، با اينکه از علم بهره اي نبرده است.
بامدادان که از خواب برمي خيزد، کاري جز رويهم انباشتن چيزهائي که اندکش بهتر از بسيارش است، ندارد. همينکه (مانند حشرات پست) از گنديده ها سيراب گشت و بيهوده ها را رويهم انباشت، در ميان مردم به قضاوت مي نشيند و روشن ساختن حقايقي را بر عهده مي گيرد که بر ديگران مشتبه است.

4

فَإِنْ نَزَلَتْ بِهِ إِحْدَى الْمُبْهَمَاتِ هَيَّأَ لَهَا حَشْواً رَثًّا مِنْ رَأْيِهِ ثُمَّ قَطَعَ بِهِ فَهُوَ مِنْ لَبْسِ الشُّبُهَاتِ فِي مِثْلِ نَسْجِ الْعَنْکبُوتِ لَا يَدْرِي أَصَابَ أَمْ أَخْطَأَ فَإِنْ أَصَابَ خَافَ أَنْ يَکونَ قَدْ أَخْطَأَ وَ إِنْ أَخْطَأَ رَجَا أَنْ يَکونَ قَدْ أَصَابَ

در آن هنگام که با يکي از مسائل ابهام آميز روياروي مي گردد، براي روشن ساختن آن، افکار بيهوده و پوسيده اش را به ميان مي کشد و قاطعانه حکم مي کند. فهم و درک اين نادان همانند آن مگس ناتوان است و مشکلات چونان تارهاي عنکبوت، که مگس در آن تارها گرفتار مي شود و راه خلاص ندارد. اين (غوطه ور در جهل مرکب) احکامي را که صادر مي کند، نمي داند آيا مطابق واقع است، يا به خطا رفته است، اگر حکمش مطابق واقع بوده باشد، از آن مي ترسد که مرتکب خلاف واقع گشته باشد، و اگر به خطا رفته است، اميد دارد که حکمش مطابق واقع از آب در آيد.

5

جَاهِلٌ خَبَّاطُ جَهَالَاتٍ عَاشٍ رَکابُ عَشَوَاتٍ لَمْ يَعَضَّ عَلَى الْعِلْمِ بِضِرْسٍ قَاطِعٍ يَذْرُو الرِّوَايَاتِ ذَرْوَ الرِّيحِ الْهَشِيمَ لَا مَلِيٌّ وَ اللَّهِ بِإِصْدَارِ مَا وَرَدَ عَلَيْهِ وَ لَا أَهْلٌ لِمَا قُرِّظَ بِهِ لَا يَحْسَبُ الْعِلْمَ فِي شَيْ‏ءٍ مِمَّا أَنْکرَهُ

اين متصدي (ناشايسته قضاوت) ناداني است گمگشته در جهالتهاي خود و همانند آن شب کور است که در تاريکي مسائل مشکل و ابهام آميز فرو مي رود و هيچ مسئله اي را با مبناي علمي، قاطعانه حل و فصل نمي کند. درک و عقل آن (غوطه ور در جهل مرکب) رواياتي را که ماخذ حکم و قضاوتند، مي پراکند و مي گذرد، همانند باد ناآگاه که گياهان خشکيده را مي پراکند و به راه خود مي رود. سوگند به خدا، اين نادان نه در حل مسائلي که به او وارد مي شود، مورد اطمينان است و نه شايسته مدحي که مداحان درباره آنان سر مي دهند، او درباره آنچه که انکار کرده است، دانشي را که بر خلاف انکار او باشد، سراغ ندارد.

6

وَ لَا يَرَى أَنَّ مِنْ وَرَاءِ مَا بَلَغَ مَذْهَباً لِغَيْرِهِ وَ إِنْ أَظْلَمَ عَلَيْهِ أَمْرٌ اکتَتَمَ بِهِ لِمَا يَعْلَمُ مِنْ جَهْلِ نَفْسِهِ تَصْرُخُ مِنْ جَوْرِ قَضَائِهِ الدِّمَاءُ وَ تَعَجُّ مِنْهُ الْمَوَارِيثُ

او (چنان در لابلاي جهالت هايش پوشيده است که) هيچ راي و نظري را براي ديگر صاحب نظران، جز درک شده خود، نمي بيند. در آن هنگام که در تاريکي و ابهام مسئله اي فرو رفت و ناداني خويش را دريافت، جهل شناخته شده خود را از ديگران مي پوشاند. از جور و ستم اين اشغال کننده ناحق منصب قضاوت است که خونهاي به ناحق ريخته شده به فرياد و ناله درمي آيند. وارثهاي تقسيم شده به باطل، شيون مي نمايند.

7

إِلَى اللَّهِ أَشْکو مِنْ مَعْشَرٍ يَعِيشُونَ جُهَّالًا وَ يَمُوتُونَ ضُلَّالًا لَيْسَ فِيهِمْ سِلْعَةٌ أَبْوَرُ مِنَ الْکتَابِ إِذَا تُلِيَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ وَ لَا سِلْعَةٌ أَنْفَقُ بَيْعاً وَ لَا أَغْلَى ثَمَناً مِنَ الْکتَابِ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ لَا عِنْدَهُمْ أَنْکرُ مِنَ الْمَعْرُوفِ وَ لَا أَعْرَفُ مِنَ الْمُنْکرِ.

به خدا شکایت دارم از اين گروه که نادان زندگي مي کنند و گمراه مي ميرند. در نزد اينان (اين نابخردان نابکار) کالائي کسادتر از کتاب الهي که شايسته خوانده شود (و تفسير گردد) وجود ندارد و کالائي رايج تر و گرانبهاتر از کتاب الهي به شرط آنکه از معاني واقعي خود تحريف شود، مطرح نيست اينان (اين شناوران در امواج جهل مرکب و اسيران هوي و خودخواهي ها) چيزي بد و ناشناخته تر از نيکوئي ها و بهتر از بدي ها و ناشناخته ها سراغ ندارند.

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :