جستجو در سایت نهج البلاغه

[custom_search_formss]
  • بخش :

نامه دهم

فراز

متن عربی

متن فارسی

مترجم :​
نسخه :​
موضوع :​

مترجمین

نامه دهم

از نامه‌هاى آن حضرت به معـاویه

فراز

متن عربی

متن فارسی

1

وَ كَيْفَ اَنْتَ صانِعٌ اِذا تَكَشَّفَتْ عَنْكَ جَلابيبُ ما اَنْتَ فيهِ؟ مِنْ دُنْيا قَدْ تَبَهَّجَتْ بِزينَتِها، وَ خَدَعَتْ بِلَذَّتِها، دَعَتْكَ فَاَجَبْتَها، وَ قادَتْكَ فَاَتْبَعْتَها، وَ اَمَرَتْكَ فَاَطَعْتَها.

اگر از دنیایى که در آن هستى پرده ها برداشته شود چه خواهى کرد؟ دنیایى که با زینت هایش خود را برابر تو آراسته، و به خوشى هایش فریبت داده، دعوتت نموده اجابت کردى، به سوى خودش کشانده به دنبالش شدى، فرمانت داده اطاعتش کردى.

2

وَ اِنَّهُ يُوشِكُ اَنْ يَقِفَكَ واقِفٌ عَلى ما لايُنْجيكَ مِنْهُ مُنْج. فَاقْعَسْ عَنْ هذَا الاَْمْرِ، وَ خُذْاُهْبَةَ الْحِسابِ، وَ شَمِّرْ لِما قَدْ نَزَلَ بِكَ، وَ لاتُمَكِّنِ الْغُواةَ مِنْ سَمْعِكَ، وَ اِلاّتَفْعَلْ اُعْلِمْكَ ما اَغْفَلْتَ مِنْ نَفْسِكَ،

مسلّماً نزدیک است که نگهدارنده اى بر موقفى نگاهت دارد که نجات دهنده اى از آن نجاتت ندهد. پس از حکومت دست بردار، و براى حساب آماده شو، و براى بلاهایى که به تو مى رسد مهیّا باش، سخن گمراهان را مشنو، و اگر بدین صورت عمل نکنى تو را به آنچه نسبت به خودغفلت دارى آگاه سازم،

3

فَاِنَّكَ مُتْرَفٌ قَدْ اَخَذَ الشَّيْطانُ مِنْكَ مَأْخَذَهُ، وَ بَلَغَ فيكَ اَمَلَهُ، وَ جَرى مِنْكَ مَجْرَى الرُّوحِ وَ الدَّمِ.

زیرا ناز ونعمت به طغیانت انداخته و شیطان راه خود را در تو پیش گرفته، و با اوضاع تو به آرزویش رسیده، و در وجودت همچون روح و خون روان گشته.

4

وَ مَتى كُنْتُمْ يا مُعاوِيَةُ ساسَةَ الرَّعِيَّةِ وَ وُلاةَ اَمْرِ الاُْمَّةِ، بِغَيْرِ قَدَم سابِق، وَ لا شَرَف باسِق؟! وَ نَعُوذُ بِاللّهِ مِنْ لُزُومِ سَوابِقِ الشَّقاءِ، وَ اُحَذِّرُكَ اَنْ تَكُونَ مُتَمادِياً فى غِرَّةِ الاُْمْنِيَّةِ، مُخْتَلِفَ الْعلانِيَةِ وَ السَّريرَةِ.

معاویه! از چه زمانى شما زمامدار رعیت، و والى امر امّت بوده اید، بدون پیشى داشتن در دین، و منهاى شرفى بلندمرتبه؟! پناه به خدا از دچار بودن به شقاوت دیرینه،تو را از اینکه روزگارت را در فریب آرزوهایت ادامه دهى، و ظاهر و باطنت دو تا باشدبر حذر مى دارم.

5

وَ قَدْ دَعَوْتَ اِلَى الْحَرْبِ، فَدَعِ النّاسَ جانِباً وَ اخْرُجْ اِلَىَّ، وَ اَعْفِ الْفَريقَيْنِ مِنَ الْقِتالِ، لِيُعْلَمَ اَيُّنَا الْمَرينُ عَلى قَلْبِهِ، وَ الْمُغَطّى عَلى بَصَرِهِ! فَاَنَا اَبُوحَسَن قاتِلُ جَدِّكَ وَ خالِكَ وَ اَخيكَ شَدْخاً يَوْمَ بَدْر، وَ ذلِكَ السَّيْفُ مَعى، وَ بِذلِكَ الْقَلْبِ اَلْقى عَدُوّى، مَا اسْتَبْدَلْتُ ديناً، وَ لاَ اسْتَحْدَثْتُ نَبِيًّا، وَ اِنّى لَعَلَى الْمِنْهاجِ الَّذى تَرَكْتُمُوهُ طائِعينَ، وَ دَخَلْتُمْ فيهِ مُكْرَهينَ.

مرا به جنگ دعوت کردى، مردم را واگذار و خود به جانب من بیا، و هر دو لشگر را از جنگ معاف کن، تا معلوم شود زنگ گناه قلب کدام یک از ما دو نفر را سیاه کرده، و بر دیده کدام یک پرده افتاده! منم ابوالحسن، قاتل جدّ و دایى و برادرت که آنان رادر جنگ بدر درهم کوبیدم، هم اکنون آن شمشیر با من است، و با همان قلب دشمنم را دیدار مى کنم، دینم را تبدیل ننموده، و پیامبر تازه اى انتخاب نکرده ام، و در همان راه حقّى هستم که شما آن را به اختیار خود واگذاشتید، و ورودتان در آن به اجبار و اکراه بود.

6

وَ زَعَمْتَ اَنَّكَ جِئْتَ ثائِراً بِدَمِ عُثْمانَ، وَ لَقَدْ عَلِمْتَ حَيْثُ وَقَعَ دَمُ عُثْمانَ، فَاطْلُبْهُ مِنْ هُناكَ اِنْ كُنْتَ طالِباً. وَ كَاَنّى بِجَماعَتِكَ تَدْعُونى جَزَعاً مِنَ الضَّرْبِ الْمُتَتابِعِ، وَ الْقَضاءِ الْواقِعِ وَ مَصارِعَ بَعْدَ مَصارِعَ اِلى كِتابِ اللّهِ، وَ هِىَ كافِرَةٌ جاحِـدَةٌ، اَوْ مُبايِعَـةٌ حائِـدَةٌ.

به خیال خود به خونخواهى عثمان آمده اى در حالى که خبر دارى عثمان کجا کشته شد، اگر خونخواه او هستى از همانجا خونخواهى کن. گویى تو را مى بینم همچون شترانى که زیر بار گران ناله مى زنند از گَزِش جنگ ناله و فریاد مى زنى، و انگار لشگرت را مى نگرم که از ضربت هاى پى درپى، و قضاى بدى که بر سرشان فرود مى آید،و نیز از افتادن برخاک آن هم به دنبال هم، با جزع و زارى مرا به کتاب خدا مى خوانند، لشگرى که یا از نظر عقیده کافر و منکر حقّند، یا بیعت نموده و عهد بیعت را شکسته اند.

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
[custom_search_form]
  • بخش :